فیلم Sonic the Hedgehog که در سبک لایو اکشن بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان به مرحلهی اکران رسید، نتوانسته مطابق انتظاراتمان ظاهر شود. این وسط آیا انتظارات ما بیش از حد بوده یا واقعا این فیلم که برگرفته از یک بازی ویدیویی است، عملکرد بدی از خود نشان داده است؟
مگر میشود کسی بازی سونیک را روی سگا بازی نکرده باشد؟ همان خارپشت عجیب و غریب که در اکثر کلوپهای (!) دههی هفتاد، گیمرها را به خود مجذوب میکرد. هیچکس هم در آن دوران، هیچ ایدهای نداشته که چرا یک پروفسور دیوانه با سبیل چخماقیاش، با آن همه تجهیزات قصد داشته سونیک را از بین ببرد؛ اصلا چرا سونیک موی دماغ او شده بود؟ به این دسته از سوالات بچهگانه، بعدها در قالب انیمیشن و کارتونهای متعددی در دنیای تلویزیون جوابهایی ارائه شد. دنیای سونیک نیز بر این اساس روز به روز گستردهتر شد؛ تا اینکه در سال گذشته خبر رسید فیلم سونیک قرار است دیر یا زود اکران شود. این خبر اما موج زیادی از نگرانیها را به همراه داشت؛ نگرانی از این بابت که گیمرها دل خوشی از فیلمهای برگرفته از بازیهای ویدیویی نداشتهاند و تقریبا هر فیلم مشابهی، به شکست بدی دچار شد. تا به این لحظه که بررسی فیلم Sonic the Hedgehog را مطالعه میکنید، فیلمی نتوانسته از بازی ویدیویی ساخته شود که هم در طول تاریخ سینما ماندگار و هم از لحاظ فنی، یک اثر شاهکار باشد. متاسفانه فیلم سونیک نیز از این قاعده مستثنی نیست و در این دسته جا میگیرد.
فیلم سونیک که در سبک لایو اکشن دستهبندی میشود، مخاطبش را در درجهی اول قشر کودکان هدف میگیرد؛ به این معنا که اگر سن و سالی از شما گذشته، نه قصهی این فیلم میتواند شما را شگفتزده کند و نه روابط میان شخصیتهای قصه در حد و اندازهای است که شما را راضی نگه دارد. با این حال بسیار عجیب است که کارگردان و تهیهکنندههای فیلم تصمیم گرفتند تا فیلم سونیک برای جلب رضایت نسل جدید تولید شود؛ نه افرادی که یک دنیا با سونیک و بازیهایش خاطره دارند! با این تفاسیر اگر به پای فیلم سونیک بنشینید، با پیشروی شخصیتها در خط داستانی پی میبرید که حتی کارگردان نیز تکلیف خودش را نمیداند. از یک سو برای جذب مخاطب خردسال، صحنهای را خلق میکند و از سوی دیگر با دیالوگگوییهایی در تلاش است تا مخاطب بزرگسال نیز از تماشای صحنههای اکشن فیلم به وجد بیاید؛ فیلمساز رسما یکی به میخ میکوبد و یکی به نعل. این حفظِ به ظاهر تعادل و توازن برای جلب رضایت مخاطبین در تمام سنین کاملا به ضرر فیلم تمام شده است.
فیلمساز از قدرت سونیک در ابتدای ماجرا میگوید؛ قدرتی عجیب و غیر قابل توصیف که سونیک را در دنیای خودش به یک طعمه برای شکارچیان دیگری تبدیل میکند. در این میان کاراکتری به اسم «لانگکلاو» در نقش حامی سونیک ظاهر میشود. شخصیتی که هیچ شناختی از او نداریم و پس از مقدمهی بهشدت عجولانهی فیلم، یک بار برای همیشه به باد فراموشی سپرده میشود. مقدمهی فیلم این پتانسیل را داشته تا در حد چند سکانس ادامه پیدا کند؛ از این بابت که در مقدمه، مخاطب با سونیکِ خردسال روبهرو میشود. سونیک در این هیبت، آن هم در یک اثر سینمایی لایواکشن میتوانسته در دل مخاطب جای خودش را بیشتر باز کند و همانند شخصیت «یودا کوچولو» در سریال مندلوری (The Mandalorian) به کاراکتر بامزهای تبدیل شود که تا یک هفته، در توییتر و سایر شبکههای مجازی میان عموم به اصطلاح ترند و همهگیر شود. با این تفاسیر، آنقدر مقدمهی داستان شتابزده روایت میشود که نه شخصیتی شکل میگیرد و نه قصه به درستی پر و بال میگیرد.
آنقدر مقدمهی داستان شتابزده روایت میشود که نه شخصیتی شکل میگیرد و نه قصه به درستی پر و بال میگیرد
با سفر ناخواسته و نابههنگام سونیک به کرهی زمین، جریان اصلی قصه آغاز میشود. ماجرای فیلم نیز از زبان سونیک روایت میشود و در حقیقت این رویکرد که سونیک، روایتگر داستان باشد، ایدهی بدی نیست؛ چه بسا در همان اوایل میتواند به بیننده کمک کند با شرایط و شخصیتهای فیلم ارتباط بهتری برقرار کند. خوشبختانه با گذر چند سکانس، ذهن بیننده نیز تا حدی از آن مقدمهی بد و بهدردنخور پاک میشود، اما زمانی که گرفتاریهای سونیک در کرهی زمین نیز شروع میشود و دکتر روبوتنیک در جستوجوی اوست، همه چیز به طرز اسفناکی بد رقم میخورد؛ کما اینکه نقطه صفرِ دردسرهای سونیک روی کرهی زمین و نحوهی شروع رابطهاش با تام (با بازی جیمز مارسدن) حتی برای کودکان و بچههای خردسال نیز باورپذیر نیست. به این خاطر که اگر رفتار عجیب و غیرمنطقی سونیک نبود، دردسری «تام» را تهدید نمیکرد. در درجهی بعدی اینکه «تام» به سونیک کمک میکند نیز چندان عقلانی نیست؛ هر چند که در سکانسهای ابتدایی فیلم تا حدی با روحیات این کاراکتر بیشتر آشنا میشویم، نجات یک خارپشت سخنگو از دست آدم بدِ داستان که تجهیزات خفنی دارد از عهدهی شخصیت تام خارج بود و هر انسان عاقلی از پذیرش «نجات یک موجود فضایی» سر باز میزند.
سوای از تمام ایرادات ریز و درشت، شخصیتپردازی سونیک به شدت جالب است
برخلاف فیلم کارآگاه پیکاچو (Pokémon Detective Pikachu) که اکثر رخدادها در منطق و چارچوب دنیای واقعی ما انسانها سوار میشود، ماجراهای سونیک در فیلم Sonic the Hedgehog نه تنها قابل باور نیست، بلکه از منطق روایی نیز خارج میشود. از طرفی دیگر، همه چیز قابل پیشبینی است. از زمان شروع ماجراجویی مشترک بین تام و سونیک، انتهای کار را حتی خردسالان نیز قادر هستند به صورت دقیق و شفاف پیشبینی کنند. هر چقدر تدوین فیلم درست و حسابی و مدرنیته است، پیادهسازی داستان و روابط میان شخصیتها به شدت فاجعه از آب در آمده است. با این حال تلاش جیم کری برای خلق یک شخصیت منفی جذاب و ماندگار به شدت ستودنی است. او نهایت تلاشش را به کار گرفته تا نقشی را جلوی دوربین نشان دهد که هم مخاطب خردسال خوشش بیاید و هم مخاطب بزرگسال. با تمام این تفاسیر نباید از یکی دیگر از نقاط قوت فیلم غافل ماند.
سوای از تمام ایرادات ریز و درشت، شخصیتپردازی سونیک به شدت جالب است. مهمترین علتی که شخصیت سونیک به دل مینشیند را باید تلاش بن شوارتز در نقش صداگذار سونیک دانست. بن شوارتز در حوزهی تلویزیون، کارنامهی پرباری دارد و پر بیراه نیست که بگوییم یکی از دلایلی که باید فیلم سونیک را تماشا کرد، دقیقا به تلاشهای او برای جانبخشی و شکلدهی شخصیت سونیک برمیگردد. البته بخش فنی فیلم نیز پس از انتشار اولین تریلر رسمی فیلم، شخصیت سونیک را از لحاظ بصری مجدد از نو ساخت؛ چرا که به قدری جلوهی بصری سونیک و طراحی هیبتش بد و زشت از آب در آمده بود که با بازخورد منفی بسیاری از طرفداران سونیک و فیلمبازها همراه شد. دستاندرکاران تولید فیلم نیز به نظرات مخاطبین و هواداران این مجموعه احترام گذاشتند و اکران فیلم را چند ماه به عقب انداختند. خوشبختانه خروجی ماهیت بصری جدید سونیک به مراتب از آن چهرهی زشت بهتر بود و این موج عصبانیت هواداران فروکش کرد. مخاطب در انتهای قصهی این فیلم با یکی دیگر از دوستان بامزهی سونیک روبهرو میشود که بسته به چند نمای معدودی که از او دیدیم، چهره و صدای خوبی دارد.
نحوهی پایانبندی داستان، تماشای سرنوشت دو شخصیتِ سونیک و دکتر ربوتنیک و همچنین ورود یکی از دوستان شفیق سونیک به دنیای انسانها برای یافتن این خارپشت بیاعصاب همگی بیانگر این موضوع هستند که بهزودی و در آیندهی نزدیک شاهد رونمایی فیلم Sonic the Hedgehog 2 خواهیم بود. هر چند که کارگردان فیلم بعدی باید از ایرادات ریز و درشت فیلم Sonic the Hedgehog برای تولید اثر بعدی در دنیای سونیک درس بگیرد؛ چرا که فیلمِ اول به سخت میتواند مخاطبش را در هر ردهی سنی با خود همراه کند.
- ایفای نقش قابل قبول جیم کری در نقش شخصیت منفی داستان
- شخصیتپردازی و طراحی بصری دوستداشتنی شخصیت سونیک
- تلاش ستودنی بن شوارتز در صداگذاری شخصیت سونیک
- تیتراژ پایانی!
- مقدمهی شتابزده و یکبار مصرف داستان
- ایرادات فاحش در منطق روایی فیلم
- فیلم توان جلب رضایت ردهی سنی بزرگسال را به هیچ وجه ندارد
- پتانسیل از دسترفتهی «سونیک کوچولو» در ماجرای داستانی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید