استنلی کوبریک و فیلمهایی که هرگز ساخته نشدند
ایدههای فراوان و عمر کوتاه یک نابغه
فیلمنامههای بهجامانده از استنلی کوبریک (Stanley Kubrick)، میراث ارزشمندی است که حالا به دست شاگردان او رسیده است. اما حفظ میراث این هنرمند نابغه، کار دشواری است و نیاز به دقت و تلاش بسیاری دارد.
استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) امسال در جشنواره فیلم برلین (Berlinale) اعلام کرد که در حال ساخت یک مینی سریال درباره ناپلئون بناپارت (Napoléon Bonaparte) است. این یک سریال ساده و معمولی نیست، زیرا بر اساس فیلمنامهای از کوبریک ساخته خواهد شد. جان هارلان (Jan Harlan)، برادر همسر کوبریک، نیز اسپیلبرگ را در تولید سریال یاری خواهد کرد. همچنین قرار است که این اثر عظیم و جاهطلبانه در یک کانال کابلی پریمیوم (Premium) پخش شود.
برای اهالی سینما، این قطعا خبری خوشحالکننده است. کوبریک خیلی زود از دنیا رفت و به همین دلیل، او پروژههای محقق نشده متعددی دارد که هرگز به مرحله تولید نرسیدند. این پروژهها به دو دسته تقسیم میشوند. اول، فیلمنامههایی که توسط کوبریک در زمان حیاتش تکمیل شدهاند و دوم، فیلمنامههایی که پس از مرگ او ناتمام ماندند و سایر فیلمسازان سعی در تکمیل آنها داشتهاند. همه ما میدانیم که اجرای کامل ایدهها و دیدگاههای کوبریک چقدر دشوار است، بنابراین میتوان دریافت که چرا بیشتر این کارگردانها در تکمیل فیلمنامههای او ناموفق بودهاند.
اسپیلبرگ اولین ادامهدهنده راه کوبریک بود
تا کنون تنها کسی که یکی از پروژههای ناتمام استنلی کوبریک را به پایان رسانده، مردی است که بهتازگی میخواهد یکی دیگر از فیلمنامههای کوبریک را هم جلوی دوربین ببرد. در سال 2001، اسپیلبرگ نویسندگی و کارگردانی فیلم هوش مصنوعی (A.I. Artificial Intelligence) را برعهده گرفت که شخصیت اصلی آن پسری روباتیک است.
کوبریک قصد داشت این فیلم را تماما خودش کارگردانی کند، اما او آدمی کمالگرا بود و فیلمهایش را با وسواس زیادی میساخت. بنابراین ساخت این فیلم را به تاخیر انداخت، زیرا متوجه شد که بازی در نقش شخصیت اصلی فیلم در توان یک بازیگر واقعی نیست و باید حتما از فناوری CGI استفاده کند. او تصمیم گرفت منتظر بماند تا فناوری CGI آنقدر پیشرفت کند که نیاز به هیچ بازیگری از جنس گوشت و خون نباشد.
متاسفانه، کوبریک زنده نماند تا فیلم هوش مصنوعی را خودش تکمیل کند. پس از مرگ او، استیون اسپیلبرگ دست به کار شد و به ساخت آن همت گماشت. اما پس از اکران، فیلم نقدهای عمدتا متوسطی دریافت کرد. بیشتر منتقدان، محصول نهایی را آلوده به احساساتگرایی خاص اسپیلبرگ میدانستند. خصوصیتی که با فضای بدبینانه و سرد فیلمهای کوبریک در تضاد است.
با وجود این، علاقه مخاطبان و منتقدان به فیلم هوش مصنوعی با گذشت زمان افزایش یافت. اکنون در بسیاری از محافل سینمایی آنلاین، این فیلم به عنوان یک شاهکار ارزیابی میشود؛ در حالی که واکنشهای اولیه به آن غالبا منفی بودند. این موضوع نشان میدهد که محققان و حتی مخاطبان عمومی سینما، احترام زیادی برای استنلی کوبریک قائل هستند. به همین دلیل، ساخت فیلم یا سریال بر اساس فیلمنامههای او کاری چالشبرانگیز است. زیرا هر فیلمساز کارکشتهای، حتی اسپیلبرگ، ممکن است با انتقادات ناعادلانهای مواجه شود. انتقاداتی که شاید مربوط به تقلید از سبک و لحن کوبریک باشد، یا درج مولفههای سبکی خود به جای وفادار ماندن به متن اصلی.
از فیلمنامه سریال ناپلئون چه میدانیم؟
پس از انتشار فیلم ادیسه فضایی (2001: A Space Odyssey)، کوبریک مشغول به مطالعه و تحقیق درباره زندگی ناپلئون بناپارت شد. او با دیدن فیلمها و خواندن کتابهایی درباره ناپلئون، دانش و اطلاعات خود را افزایش داد و موفق به تکمیل فیلمنامه شد. سپس لوکیشنها و شماری از بازیگران فیلمش را هم انتخاب کرد. با وجود این، فیلم هرگز وارد مرحله تولید نشد. دلیل ناتمام ماندن این پروژه سینمایی، مشخص نیست. اما به نظر میرسد که در آن زمان، استودیوها مایل به تولید حماسههای تاریخی نبودند. البته تحقیقات گسترده کوبریک درباره ناپلئون، بیفایده نبود. زیرا چندی بعد، او آموختههای خود را هنگام ساخت فیلم بری لیندون (Barry Lyndon) به کار گرفت.
کوبریک، حتی فیلمنامهای درباره فاجعه هولوکاست هم نوشته است. اگر این فیلمنامه به یک اثر سینمایی تبدیل میشد، میتوانست جسورانهترین فیلم او تا به امروز باشد. سایر پروژههای ناتمام کوبریک عبارتند از: مقالههای آریایی، اقتباس رمان دروغهای جنگ (Wartime Lies) اثر لوییس بگلی (Louis Begley) و چند پروژه دیگر.
در این میان آنچه بیشتر از همه برای او جذابیت داشت، نسلکشی فاجعهبار یهودیان در رژیم هیتلر بود. کوبریک میخواست به جوهره هولوکاست نزدیک شود تا دریابد که جهنم ساخته دست بشر چه شکلی است. اما این پروژه هم در نهایت به نتیجه نرسید. این در حالی است که بسیاری از بازیگران فیلم مانند جولیا رابرتز (Julia Roberts) و اوما تورمن (Uma Thurman) انتخاب شده بودند.
جالب است بدانید که استنلی کوبریک، یکی از طرفداران رادیو BBC بود. او پس از آنکه سریال صوتی Shadow on the Sun را شنید، تصمیم به اقتباس از این داستان علمی-تخیلی گرفت. داستانی که درباره سقوط یک شهاب سنگ روی زمین و شیوع ویروسی خطرناک بود. کوبریک بعدها توانست حق اقتباس این برنامه را از نویسندهاش گاوین بلیکنی (Gavin Blakeney) خریداری کند، اما فیلمی بر اساس آن نساخت.
یک کارگردان و هزاران ایده
فهرست پروژههای ناتمام کوبریک، همچنان ادامه دارد. یک درام گوتیک به نام گلها در اتاق زیر شیروانی (Flowers in the Attic) و داستانی درباره آخرین روزهای جنگ جهانی دوم به نام ستوان آلمانی (The German Lieutenant) و… از آن جملهاند. بیتردید آن دسته از پروژههای کوبریک که سایر فیلمسازان هم به آنها علاقه دارند، برجستهترین پروژههای او هستند. به طور ویژه، باید به فیلمنامه سریال ناپلئون اشاره کرد که بیش از همه در مرکز توجه کارگردانها قرار گرفته است. گفتنی است که پیش از اسپیلبرگ، کری فوکوناگا (Cary Fukunaga) هم به سفارش HBO در حال ساخت سریالی بر اساس فیلمنامه ناپلئون بود، اما تولید آن به نتیجهای نرسید.
برخی از طرفداران کوبریک میگویند که هیچکس به جز خودش نمیتواند این پروژههای ناتمام را تکمیل کند. بنابراین بهتر است که سایر کارگردانها به فیلمنامههای کوبریک، کاری نداشته باشند. آنها معتقدند که او جهانبینی و زبان بصری منحصربهفردی داشت و هیچ کارگردانی قادر به تکرار آن نیست. شاید فکر کنید که این یک دیدگاه کاملا افراطی است، ولی آنها تا حدی درست میگویند. به عنوان مثال، ماهیت غیرشفاف فیلمهای او بزرگترین چالش را در اقتباس از فیلمنامههای نیمهکارهاش ایجاد میکند. به دلیل همین سبک مبهم و پیچیده کوبریک است که مستندهای بلندی ساخته میشوند تا معانی پشت متون او را کشف کنند.
در واقع، باز کردن فقل ذهن کوبریک بیشازحد دشوار است و احتمالا به ساخت فیلم یا سریالی منجر میشود که برای مخاطبان سینما، غامض و طاقتفرسا خواهد بود. اما از آنجا که اسپیلبرگ قبلا این کار را بهخوبی انجام داده است، میتوان به نتیجه نهایی کارش امیدوار بود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید