در قسمت جدید سری مقالات جامع سرگرمی به سراغ استیون کینگ (Stephen King) رفته و به زندگی او و همچنین تاثیرش بر سینما و تلویزیون نگاهی میاندازیم.
در صورتی که به تاریخ ژانر ترسناک در ادبیات ایالات متحدهی آمریکا نگاهی بیاندازید، بدون شک با نام استیون کینگ مواجه میشوید. او اواخر دههی ۶۰ میلادی وارد حوزهی نویسندگی شد و طی این مدت، رمانها و داستانهای کوتاه متعددی را روانهی بازارهای جهانی کرده که تعداد قابلتوجهی از آنها به شهرت جهانی رسیدهاند. از افتخارات کینگ میتوان دریافت جایزه از مراسمهای World Fantasy Awards ،Bram Stoker Awards و British Fantasy Society را نام برد. او همچنین نشان ملی هنر آمریکا را در سال ۲۰۱۵ دریافت کرد.
دستاوردهای Stephen King به همین موارد خلاصه نمیشوند. بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه او طی دهههای گذشته اقتباس سینمایی یا سریالی دریافت کردهاند. تعدادی از این اقتباسها از کیفیت تحسینبرانگیزی برخوردار بوده و به نامی جاودان تبدیل شدهاند؛ برای مثال، میتوان به فیلمهای Carrie و The Shinning اشاره کرد. علاوه بر این، آثار او روی تعداد زیادی از فیلمسازان تاثیر گذاشتهاند. این موارد دست به دست هم دادهاند تا کینگ از سوی بسیاری از کارشناسان و کاربران «پادشاه ژانر ترسناک» لقب بگیرد.
در قسمت جدید سری مقالات جامع وب سایت سرگرمی به سراغ استیون کینگ رفته و به زندگی او و تاثیرش بر دو صنعت سینما و تلویزیون نگاهی میاندازیم.
فهرست مطالب
نگاهی به زندگی استیون کینگ
استیون ادوین کینگ در تاریخ ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند (بزرگترین شهر ایالت مین آمریکا) به دنیا آمد. پدر او، دونالد ادوین کینگ نام داشت و ملوان کشتی تجاری بود. پدر، با نام خانوادگی پلاک به دنیا آمد اما در دوران بزرگسالی ترجیح داد نام خانوادگیاش را به کینگ تغییر دهد. مادر استیون هم زنی به نام نلی روث کینگ بود. والدین کینگ پس از آشنایی در سال ۱۹۳۹ ازدواج کردند.
والدین استیون کینگ بعد از ازدواج مدتی را در کنار خانوادهی دونالد گذرانده و سپس به نیویورک نقل مکان کردند. آنها چند سال بعد به ایالت مین بازگشته و اینبار در خانهای واقع در شهر اسکاربرو ساکن شدند. وقتی استیون دو سال داشت، پدر خانواده را ترک کرد. مادرش که چارهای نداشت، مجبور شد او و دیوید (برادر بزرگتر) را به تنهایی بزرگ کند. همین موضوع باعث شد در برخی برهههای زمانی فشارهای مالی زیادی را تحمل کنند.
وقتی استیون کینگ به سن ۱۱ سالگی رسید، خانواده به دورهام دیگر شهر ایالت مین رفت تا نلی بتواند از والدین خود مراقبت کند؛ زیرا آنها از شرایط خوبی برخوردار نبودند. پس از مرگ پدربزرگ و مادربزرگ استیون، مادر تصمیم گرفت در مجموعهای مشغول به کار شود که برای مراقبت از بیماران روانی ساخته شده بود. در ضمن، مادر سعی کرد استیون را یک متدیست (یکی از منشعبهای کلیسای پروتستان) بار بیاورد. تلاشهای مادر موفقیتآمیز بود تا اینکه استیون در دوران دبیرستان اعتقادات مذهبی خود را کنار گذاشت. او در حال حاضر پیرو هیچ دینی نیست اما معتقد است خدا وجود دارد.
با توجه به صحبتهای اعضای خانوادهاش، استیون کینگ در دوران کودکی تصادف و مرگ یکی از دوستانش را شاهد بود. اینطور که به نظر میرسد، او به همراه دوستانش به بیرون از خانه رفته بود اما مدتی بعد در حالی که شوکه شده و هیچ کلمهای به زبان نمیآورد، بازگشت. اعضای خانواده مدت کوتاهی پس از این اتفاق متوجه شدند یکی از دوستانش در سانحهی تصادف کشته شده و او هم شاهد ماجرا بوده است. نکتهی جالب ماجرا اینجا است که کینگ هیچ خاطرهای از این واقعه به یاد نداشته و در کتاب خاطرات خود که با نام On Writing: A Memoir of the Craft شناخته میشود، هیچ اشارهای به آن نکرده است. با این حال، گروهی از کارشناسان معتقد هستند این اتفاق تلخ روی برخی از آثار تاریک و ترسناک کینگ تاثیر گذاشت.
Stephen King در بخشی از کتاب On Writing: A Memoir of the Craft مدعی شد یک روز همراه برادرش دیوید مشغول چرخیدن در اتاق زیرشیروانی بود که ناگهان با یک نسخه از The Lurker in the Shadows اثر هاوارد فیلیپس لاوکرافت مواجه میشود؛ نسخهای که به پدرش تعلق داشت. او در کتاب خاطراتش گفت با مطالعهی این کتاب تصمیم گرفت به نویسندگی در حوزهی آثار ترسناک بپردازد.
نویسندهی آمریکایی ابتدایی را در مدرسهی دورهام گذراند و برای تحصیل در دوران متوسطه هم به لیسون فاز رفت. اولین نشانههای علاقهی او به نوشتن آثار ترسناک در دوران تحصیل خود را نشان دادند. استیون کینگ تمایل بسیاری به کمیک بوکهای ترسناک شرکت ایسی کامیکس (EC Comics) داشت. او همچنین نوشتن داستان را در همین بازهی زمانی آغاز کرد. آثار او با الهام از فیلمهایی نوشته شده بودند که قبلا دیده بود. کینگ حتی موفق شد داستانهایش را در ازای دریافت پول به هممدرسههایش بفروشد اما با گذشت مدتی، معلمان به ماجرا پی برده و او را مجبور کردند تا پولها را بازگرداند.
اولین داستان استیون کینگ که به صورت مستقل منتشر شد، I Was a Teenage Grave Robber نام داشت. این اثر به چهار جلد تقسیم شد و در طرفدارنامهی Comics Review (سال ۱۹۶۵ میلادی) به چاپ رسید. داستانش یک سال بعد مورد بازبینی قرار گرفت و اینبار در یک طرفدارنامهی دیگر منتشر شد. کینگ همچنین در دوران نوجوانی یکی از جوایز مراسم Scholastic Art & Writing Awards را از آن خود کرد که در زمینهی یافتن و قدردانی از استعدادهای جوان حوزهی نویسندگی فعالیت دارد.
رماننویست مشهور آمریکایی در سال ۱۹۶۶ میلادی وارد دانشگاه مین شد و سال ۱۹۷۰، مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد؛ سالی که دخترش نائومی ریچل به دنیا آمد. از دیگر نکات پیرامون دوران دانشگاه کینگ میتوان به کارهای او برای تامین مخازج اشاره کرد. استیون مجبور شد سرایدار باشد، در پمپ بنزین کار کند و کارگر یک خشکشویی صنعتی باشد. در ضمن، ملاقات استیون و همسرش در دانشگاه و در یکی از ورکشاپها رخ داد. همسرش تابیتا اسپروس نام داشت اما امروزه تابیتا کینگ شناخته میشود.
ورود به حرفهی نویسندگی
در این بخش از مقاله، دوران نویسندگی Stephen King را به صورت خلاصهوار مرور میکنیم.
سالهای آغازین
به محض فارغ التحصیلی از دانشگاه مین، استیون کینگ یک گواهینامه دریافت کرد که به او اجازه میداد در مدارس دبیرستان به عنوان معلم مشغول به کار شود. با این حال، نتوانست مدرسهای را بیابد که در آن مشغول شود. با ادامهدار شدن بیکاری، او به فروش داستانهای کوتاهش به روزنامههای مختص مردان از جمله Cavalier روی آورد. بسیاری از کارهایش که آن سالها مجبور به فروششان شد، بعدها تحت عنوان مجموعهی Night Shift به بازار آمدند.
پس از اینکه به خاطر دزدیدن یکی از مخروطهای پلیس دستگیر شد، دادگاه استیون کینگ را به جرم دلهدزدی مبلغ ۲۵۰ دلار جریمه کرد. او هیچ پولی نداشت که بتواند هزینه را پرداخت کند. در همین بازهی زمانی، چک مربوط به فروش داستان کوتاه The Raft (در آن زمان The Float نام داشت) از راه رسید و توانست جرمه را بپردازد. کینگ نهایتا و در سال ۱۹۷۱ میلادی به عنوان مدرس در موسسهی همپدن مشغول به کار شد. با این حال، به فروش داستانهای کوتاه به مجلات ادامه داد. او بین سالهای ۱۹۶۶ الی ۱۹۷۰ میلادی نسخهی ابتدایی The Long Walk و همچنین رمان ضدجنگ Sword in the Darkness را نوشت که هیچ کدام در آن زمان به چاپ نرسیدند.
در ضمن، The Glass Floor اولین داستان کوتاهی است که استیون کینگ موفق شد آن را به یک مجله فروخته و در قبالش پول دریافت کند.
انتشار رمان Carrie و تاثیراتش بر زندگی استیون کینگ
شرکت بابلدی در سال ۱۹۷۳ میلادی با استیون کینگ به توافق رسید و امتیاز نشر Carrie را به دست آورد. Carrie، چهارمین رمان کینگ به شمار میرود اما اولین رمان او است که رسما وارد بازار شد. نویسندهی آمریکایی رمان کری را با استفاده از دستگاه تایپی نوشت که به همسرش تعلق داشت. کینگ در ابتدا میخواست کری را به عنوان یک داستان کوتاه برای مجلهی Cavalier بنویسد اما پس از نوشتن تنها سه صفحه پشیمان شد و تمامی آن را داخل سطل آشغال انداخت. تابیتا به صورت اتفاقی صفحات را دید و پس از خواندشان، استیون را تشویق کرد تا داستان را ادامه داده و به رمان تبدیل کند. او همچنین وعده داد به عنوان یک زن به استیون کمک میکند تا داستان را به شکل باورپذیرتری بنویسد؛ زیرا شخصیت اصلی یک دختر نوجوان است.
وقتی تصمیم به چاپ Carrie گرفته شد، تلفن خانهی استیون کینگ خراب بود. در نتیجه، ویلیام تامپسون ویراستار شرکت بابلدی که بعدها به دوست صمیمی استیون تبدیل میشود، از تلگراف برای ارسال پیام مورد نظر استفاده کرد. تامپسون در پیام خود که آوریل سال ۱۹۷۳ میلادی ارسال شد گقته بود:
کری رسما به لیست کتابهای بابلدی اضافه شد. ۲ هزار و ۵۰۰ دلار به عنوان پیشپرداخت. تبریک میگویم، بچه جان. آیندهای روشن پیش روی توست.
کینگ با پیشپرداخت رمان Carrie یک خودروی فورد مدل پینتو خریداری کرد. در مارس همان سال، نیو امریکن لایبرری که شرکتی فعال در حوزهی نشر کتاب بود، قراردادی را با کینگ با محوریت رمان کری به امضا رساند و مبلغ ۴۰۰ هزار دلار را به او پرداخت؛ قراردادی که تضادی با قرارداد کینگ و بابلدی نداشت زیرا مبلغ دریافتی نهایتا بینشان تقسیم شد. موفقیتهای کری نه تنها انگیزههای کینگ برای فعالیت در ژانر ترسناک را افزایش داد، بلکه رمان مزبور به یک فیلم سینمایی تبدیل شد که موفقیتهای زیادی را برای سازندگانش رقم زد.
کینگ همچنین بخشی از شمارهی ۴۰۰ کمیک بوک Batman را نوشت
‘Salem’s Lot، دومین رمان منتشر شدهی Stephen King به شمار میرود؛ رمانی که سال ۱۹۷۵ میلادی وارد بازار شد. داستان، روی یک نویسنده تمرکز دارد که پس از سالها به خانهی دوران کودکیاش بازمیگردد. او به محض بازگشت متوجه میشود ساکنان در آستانهی تبدیل شدن به خونآشام قرار گرفتهاند. استیون کینگ در یکی از مصاحبههای خود که در سال ۱۹۸۷ میلادی به چاپ رسید از علاقهاش به سالمز لازت گفت. پس از مرگ مادر، نویسندهی آمریکایی و خانوادهاش به کلرادو نقل مکان کردند؛ جایی که موفق شد The Shining را بنویسد. آنها پس از مدتی به مین بازگشتند. در پی بازگشت، کینگ تمرکز خود را روی چهارمین رمانش قرار دارد که The Stand نام دارد. این رمان یک سال پس از درخشش و در سال ۱۹۷۸ به چاپ رسید.
استیون کینگ در سال ۱۰۸۲ میلادی مجموعهی Different Seasons را منتشر کرد که شامل چهار رمان میشود. از این تعداد، سه موردشان به فیلم سینمایی تبدیل شدند: Stand by Me بر اساس The Body، The Shawshank Redemption بر اساس Rita Hayworth and Shawshank Redemption و Apt Pupil هم بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده و روی پردهی نقرهای رفتند. کینگ سه سال بعد نخستین اثرش برای مدیوم کمیک بوک را تولید کرد. او تعدادی از صفحات کمیک بوک Heroes for Hope Starring the X-Men را نوشت و درآمد حاصل از فروشش را به سازمانهای مربوطه اهدا کرد تا برای رفع گرسنگی در قارهی آفریقا هزینه شود. از دیگر افرادی که روی این کمیک بوک کار کردند میتوان به استن لی، آلن مور و کریس کلرمونت اشاره کرد.
یک سال بعد، استیون کینگ It را منتشر کرد که موفق شد بالاترین میزان فروش را در میان تمامی رمانهای ایالات متحدهی آمریکا در سال ۱۹۸۶ را به دست آورد. کینگ همچنین بخشی از شمارهی ۴۰۰ کمیک بوک Batman را نوشت.
کتابهای برج تاریک
استیون کینگ اواخر دههی ۷۰ میلادی کار روی یک اثر کاملا جدید را آغاز کرد که نهایتا به مجموعهای با محوریت یک هفتتیرکش تنها تبدیل شد. پروتاگونیست در دنیایی زندگی میکند که با الهام از سرزمین میانی (جان رونالد روئل تالکین) و غرب وحشی خلق شده است. رونالد در ماجراجوییهای خود سعی میکند برج تاریک را یافته و به واسطهی آن جهانش را نجات دهد. اولین کتاب این مجموعه The Dark Tower: The Gunslinger نام داشته و در پنج قسمت بین سالهای ۱۹۷۷ الی ۱۹۸۱ به انتشار رسید. آخرین کتاب هم تحت عنوان The Dark Tower VII: The Dark Tower در سال ۲۰۰۴ وارد بازار شد.
در یک برههی زمانی جی. جی. آبرامز با پرداخت تنها ۱۹ دلار امتیاز ساخت اقتباس سینمایی برج تاریک را به دست آورد. استیون کینگ که از طرفداران پروپاقرص سریال Lost است، به حمایت از آبرامز پرداخت و او را گزینهی مناسبی دانست. شرایط مطابق انتظار پیش نرفت و آبرامز از پروژه کنار کشید. امتیاز ساخت اقتباس نهایتا به سونی پیکچرز رسید و این استودیو با همکاری نیکولای آرسل فیلم برج تاریک را ساخت. این اثر بازخوردهای منفی متعددی را دریافت کرد و در زمینهی فروش هم ضعیف ظاهر شد تا ساخت دنبالهها لغو شوند.
استیون کینگ در مصاحبهی خود با Vulture به فیلم The Dark Tower پرداخت. او در صحبتهای خود انتخاب ردهسنی PG-13 (نامناسب برای افراد زیر ۱۳ سال)، کاهش خشونت موجود در داستان و تبدیل چند رمان به یک فیلمنامه را عامل شکست پروژه دانست. کینگ همچنین به تعریف و تمجید از آکیوا گلدزمن فیلمنامهنویس پروژه پرداخت و گفت او کارش را در انتقال هستهی رمانها به فیلمنامه به شکل فوقالعادهای انجام داد.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که رمانهای برج تاریک با الهام از یک شعر روایی به نام Childe Roland to the Dark Tower Came نوشته شده که اثر رابرت براونینگ است. داستان شعر دربارهی فردی به نام رونال است که چالشها برای یافتن برج تاریک را شرح میدهد.
نامهای مستعار
استیون کینگ اواخر دههی ۷۰ و اوایل دههی ۸۰ میلادی تعداد انگشت شماری داستان کوتاه نوشت و به واسطهی نام مستعار ریچارد باکمن منتشر کرد. او با انجام اینکار میخواست مطمئن شود موفقیتهایش را میتواند بدون پشتوانهی نام مشهورش تکرار کند یا خیر. کینگ همچنین میخواست ببیند موفقیت کارهایش پیشینش اتفاقی بودهاند یا خیر. در ضمن، برخی از کارشناسان معتقد هستند محدودیتهای نشر آن زمان، کینگ را به سمت استفاده از نام مستعار سوق داد. در آن زمان، هر نویسنده اجازه داشت در طول یک سال تنها یک کتاب منتشر کند. بد نیست بدانید نام ریچارد باکمن از گروه راک Bachman-Turner Overdrive گرفته شده که کینگ یکی از طرفدارانش است.
استیو براون، یک کتابفروش در یکی از مغازههای شهر واشنگتن بود. او با مقایسهی کارهای استیون کینگ و ریچارد باکمن متوجهی شباهتهایشان شد. او سپس به بررسی سوابق ناشران کتابهای این دو نویسنده پرداخت و بدین ترتیب، به اطمینان رسید که باکمن در واقع نام مستعار کینگ است.
ریچارد باکمن تنها نام مستعاری نیست که Stephen King استفاده کرد. او داستان کوتاه The Fifth Quarter را به واسطهی نام جان سوئیتن در آوریل سال ۱۹۷۲ میلادی منتشر کرد. این داستان کوتاه حدودا دو دههی بعد در مجموعهی Nightmares & Dreamscapes قرار گرفت، با این تفاوت که اینبار نام اصلی نویسنده نوشته بود. Charlie the Choo-Choo: From the World of The Dark Tower، دیگر اثر کینگ است که با نام مستعار به چاپ رسید. او ترجیح داد از بریل ایونز به عنوان نام جعلی نویسنده استفاده کند.
عصر دیجیتال
استیون کینگ در سال ۲۰۰۰ میلادی تصمیم گرفت رمان ترسناک و سریالی The Plant را به صورت دیجیتالی منتشر کند؛ رمانی که قسمتهای پایانیاش هرگز در دسترس قرار نگرفت. در ابتدا گمان میشد عملکرد تجاری قسمتهای منتشر شده نتوانسته انتظارات را بر آورده کند. از همین رو، روند انتشار متوقف شد. کینگ بعدها فاش کرد ایدهی جدیدی برای نوشتن نداشت. در نتیجه او تصمیم گرفت آن را ناتمام رها کند. این رمان هم اکنون به صورت کاملا رایگان از وب سایت رسمی کینگ قابلدریافت است. رماننویس آمریکایی در همان سال رمان دیجیتالی Riding the Bullet را هم نوشت. او در آن زمان پیشبینی کرده بود کتابهای الکترونیکی احتمالا تا سال ۲۰۱۳ سهمی پنجاه درصدی از بازار نشر را به دست میآورند.
خالق The Dark Towers در سال ۲۰۰۱ میلادی نسخهی اولیهی رمان Dreamcatcher را با استفاده از یک دفترچهی یادداشت و یک خودنویس متعلق به شرکت Waterman نوشت. او در یکی از مکالمههایش، خودنویس مزبور را بهترین خودنویس جهان خواهند. در آگوست ۲۰۰۳، کینگ شروع به نوشتن برای مجلهی Entertainment Weekly کرد. او یک ستون اختصاصی به نام The Pop of King داشت و معمولا هر سه هفته یکبار مطلبی را برایش آماده میکرد. در ضمن، The Pop of King را میتوان اشارهای به The King of Pop دانست که یکی از القاب مایکل جکسون بود.
استیون کینگ در سال ۲۰۰۸ میلادی Duma Key و Just After Sunset را منتشر کرد. مورد اول، یک رمان و مورد دوم هم یک مجموعه است که ۱۲ داستان کوتاه را در خود جای داده بود. یک سال بعد، نوبت به Ur رسید که به صورت اختصاصی برای نسل دوم آمازون کیندل نوشته شده بود. این رمان کوتاه در حال حاضر از طریق وب سایت رسمی آمازون قابلتهیه است. دیگر کارهای کینگ که در سال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شدند Road Rage و Under the Dome بودند.
نویسندهی آمریکایی در فوریهی سال ۲۰۱۰ میلادی از انتشار مجموعهی جدید خود خبر داد که شامل رمانهای کوتاهی میشود که پیش از این عرضه نشده بودند. استیون کینگ در آوریل همان سال Blockade Billy را عرضه کرد. یک ماه پس از انتشار Blockade Billy، شرکت دیسی کامیکس عرضهی American Vampire به بازار را آغاز کرد؛ کمیک بوکی که توسط کینگ نوشته شده بود.
شصتمین کتاب نوشته شده توسط استیون کینگ 11/22/63 نام داشته و در سال نوامبر سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد. داستان دربارهی یک مسافر زمان است که به گذشته میرود تا بتواند جلوی ترور جان اف کندی سی و پنجمین رئیسجمهور آمریکا را بگیرد. این کتاب برای دریافت جایزهی World Fantasy Award Best Novel نامزد شد اما نتوانست آن را به دست بیاورد. چند ماه بعد و در سال ۲۰۱۲، The Dark Tower: The Wind Through the Keyhole در دسترس قرار گرفت. کتاب بعدیاش هم با نام Joyland و در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
Mr. Mercedes که بخشی از یک سهگانه است، در ژوئن ۲۰۱۴ عرضه شد. قسمتهای دوم و سوم هم تحت عناوین Finders Keepers و End of Watch شناخته شده و به ترتیب در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ به بازار آمدند. او در جریان یک تور تبلیغاتی با محوریت End of Watch فاش کرد با همکاری فرزند خود اوون کینگ روی یک رمان جدید با نام Sleeping Beauties کار کرده است؛ رمانی که سال ۲۰۱۷ عرضه شد. در انتها، به اثر دو پایانی او میرسیم که The Institute و If It Bleeds نام دارند.
نگاهی به سبک نوشتن استیون کینگ
استیون کینگ در یکی از مصاحبههای خود دربارهی سبک نوشتنش گفت:
چهار الی شش ساعت در طول روز مطالعه داشته باشید یا بنویسید. اگر فرصت انجام چنین کارهایی را ندارید، نمیتوانید انتظار داشته باشید به نویسندهی خوبی تبدیل شوید.
او همچنین فاش کرد هدفش را روی دو هزار کلمه در روز قرار داده بود و تا زمانی که به چنین رقمی نمیرسید، دست از نوشتن برنمیداشت. در ضمن، خالق رمانهای The Dark Tower نویسندهی بااستعداد را اینگونه تعریف میکند:
اگر برای اثری که نوشتید، یک چک دریافت کردید، چک به پول تبدیل شد و برنگشت نخورد و مقدار پول به حدی بود که توانستید قبض برق را بدهید، آن زمان میتوانم شما را یک نویسندهی بااستعداد در نظر بگیرم.
Stephen King در پاسخ به سوال یکی خبرنگاران پیرامون اینکه چرا مینویسد گفت:
جواب به پرسش کاملا واضح است: من برای نوشتن ساخته شدهام. من خلق شدهام تا داستان بنویسم و به این کار علاقه دارم. به همین دلیل انجامش میدهم. تصور اینکه کار دیگری انجام بدهم امکانپذیر نیست.
خالق رمان Carrie همچنین به این سوال که چرا آثار ترسناک مینویسد، پاسخ واضحی نداد و تنها گفت چارهی دیگری ندارد. در ضمن، او فرایند نوشتن داستانش را با طرح یک سوال آغاز میکند؛ برای مثال، چه اتفاقی رخ میداد اگر یک پرستار سادیست نویسندهای را گروگان بگیرد؟
از ویژگیهای شاخص آثار استیون کینگ این است که شخصیتهایش نویسنده هستند؛ برای مثال، میتوان به بیل دنبرا شخصیت اصلی رمانهای It اشاره کرد که در دوران بزرگسالی یک رماننویس موفق است. علاوه بر این، او معمولا در داستانهایش به دیگر داستانهای تخیلی معروف اشاره میکند. در ضمن، او در The Dark Tower V: Wolves of the Calla دیوار چهارم را شکاند؛ رویهای که در رمانهای بعدی برج تاریک ادامه یافت.
شکستن دیوار چهارم در ادبیات، یعنی شخصیتهای داستان به زندگی در یک دنیای خیالی آگاهی داشته و برخی مواقع مستقیما با خواننده صحبت کنند.
استیون کینگ برای نوشتن از آثار چه افرادی الهام میگرفت؟
استیون کینگ نامهای مختلفی را به عنوان افراد تاثیرگذار روی کارهایش نام برده است. اولین و مهمترین شخصیت، ریچارد متیسون نام دارد که به واسطهی کارهایش در حوزهی علمی تخیلی توانسته نامی برای خود دست و پا کند. از شاخصترین نوشتههای متیسون میتوان به رمان I am Legend اشاره کرد که مجموعا سه بار مورد اقتباس قرار گرفت. آخرین بارش سال ۲۰۰۷ بود. در این فیلم، ویل اسمیت نقش اصلی را ایفا کرد. در ضمن، فیلم Real Steel اقتباسی از داستان کوتاهی Steel است که از آثار متیسون به شمار میرود.
از دیگر افرادی که روی کارهای استیون کینگ تاثیر گذاشتهاند میتوان هاوارد فیلیپس لاوکرافت، ری بردبری، المور لئونارد، جان دی. مکدونالد و دان رابرتسون اشاره کرد. در ضمن، The Shining با تاثیرپذیری از ادبیات گوتیک، به خصوص داستان کوتاه The Masque of the Red Death نوشته شده است. در ادامه میتوانید لیست کتابهای مورد علاقهی این نویسندهی آمریکایی را مشاهده کنید:
- The Golden Argosy
- Adventures of Huckleberry Finn
- The Satanic Verses; McTeague
- The Satanic Verses
- McTeague
- Lord of the Flies
- Bleak House
- Nineteen Eighty-Four
- The Raj Quartet
- Light in August
- Blood Meridian
زندگی شخصی
استیون کینگ در ژانویهی سال ۱۹۷۱ میلادی با تابیتا اسپورس ازدواج کرد. اسپورس یک رماننویس و فعال بشردوست است. از کتابهای او میتوان به One on One و The Book of Reuben اشاره کرد. این زوج، سه خانه دارند که در بنگر (شهری در ایالت مین)، لاول (شهری در ایالت مین) و ساراسوتا (شهری در ایالت فلوریدا) واقع شدهاند. خانهی واقع در بنگر برای زمانی است که کینگ به انزوا و تنهایی نیاز داشته باشد. این خانه قرار است به یک موزه تبدیل شود.
استیون کینگ و تابیتا اسپورس سه فرزند دارند: یک دختر و دو پسر. دخترشان نائومی کینگ نام داشته و از پیروان جهانگرایی توحیدگرا است. او همچنین یکی از افراد سرشناس این آیین به شمار میرود. هر دو فرزند پسر کینگها در عرصهی نویسندگی فعالیت دارند. اگرچه هیچ کدام نتوانستند موفقیتهای پدر را تکرار کنند اما جوزف هیلاستروم کینگ چهرهی شناختهشدهتری است. جوزف میدانست که به محض انتشار اولین کتاب، با پدر مقایسه میشود. از همین رو، نام مستعار جو هیل را انتخاب کرد. البته هویت واقعیاش بعدها لو رفت. اوون گینگ برادر کوچکتر بوده و یک اثر مشترک با پدر دارد.
اثر مشترک استیون کینگ و اوو کینگ تحت عنوان Sleeping Beauties شناخته شده و در یک زندان زنان واقع در ایالت ویرجینیای غربی روایت میشود. داستان دربارهی یک اتفاق عجیب و جادویی است که باعث میشود تمامی زنان به خواب فرو بروند. استیون با دیگر پسرش هم کارهای مشترکی انجام داده که برای مثال میتوان Throttle و In the Tall Grass را نام برد.
Rage، یکی از رمانهای بحثبرانگیز و جنجالی استیون کینگ است. داستان این رمان روی کودکی تمرکز دارد که روزی به مدرسه رفته، معلم درس جبر خود را کشته و همکلاسیهایش را به گروگان میگیرد
نویسندهی رمانهای برج تاریک اوایل دههی ۷۰ میلادی به نوشیدنیهای الکلی اعتیاد پیدا کرد؛ اتفاقی که بیش از یک دهه روی زندگی او تاثیر گذاشت. مدت کوتاهی بعد از انتشار Carrie در سال ۱۹۷۴ میلادی، Stephen King مادر خود را در اثر ابتلا به سرطان رحم از دست داد. با رخ دادن این اتفاق، میزان مصرف نوشیدنیهای الکلی به میزان قابلتوجهی افزایش یافت. حتی حین برگزاری مراسم خاکسپاری تحت تاثیر نوشیدنیها قرار داشت.
اعتیاد استیون کینگ به نوشیدنیهای الکلی و انواع مختلف مواد مخدر در دههی ۸۰ میلادی ادامه یافت. او در بخشی از کتاب On Writing: A Memoir of the Craft نوشت به دلیل مصرف نوشیدنیهای الکلی تقریبا هیچ چیز از نوشتن رمان Cujo به یاد نمیآورد؛ اثری که نه تنها جایزهی British Fantasy Award را به دست آورد، بلکه در سال ۱۹۸۳ میلادی به یک فیلم سینمایی نه چندان موفق تبدیل شد. با گذشت مدت کوتاهی از انتشار Cujo، اعضای خانواده صریحا دربارهی اعتیادها با او صحبت کرده و سعی کردند از شرایط موجود نجاتش دهند. تلاشهای آنها موثر واقع شد و کینگ اواخر دههی ۸۰ میلادی تمامی اعتیادهایش را ترک کرد و از آن زمان تاکنون سمت هیچ کدام نرفته است. بد نیست بدانید اولین رمانی که استیون کینگ پس از ترک اعتیادها نوشت، Needful Things بود.
Rage، یکی از رمانهای بحثبرانگیز و جنجالی استیون کینگ است. داستان این رمان روی کودکی تمرکز دارد که روزی به مدرسه رفته، معلم درس جبر خود را کشته و همکلاسیهایش را به گروگان میگیرد. در سال ۱۹۸۸ میلادی، یک دانش آموز سلاحی را همراه خود به مدرسه برد و همکلاسیهایش را به مدت ۳۰ دقیقه گروگان گرفت. بعد از اتمام ماجرا، یکی از دانش آموزان فاش کرد گروگانگیر تحت تاثیر Rage بوده است. اتفاقاتی مشابه در سالهای ۱۹۸۹، ۱۹۹۳، ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ رخ داد.
تیراندازی دبستان سندی هوک، یکی از تلخترین و تاریکترین واقعهها در تاریخ دبستان یا دبیرستانهای آمریکا است که در جریان آن ۲۰ کودک و ۶ کارمند به قتل رسیدند. اگرچه این تیراندازی هیچ گونه ارتباطی با Rage نداشت اما استیون کینگ تصمیم گرفت چاپش را متوقف کرد. او همچنین مقالهی Guns را پیرامون خشونتهای مسلحانه نوشته است.
تاثیرات فرهنگی
مجموع رمانها و داستانهایی که استیون کینگ طی دهههای گذشته به انتشار رسانده از رقم ۲۰۰ عبور میکند. با در نظر گرفتن این موضوع، میتوان گفت هیچ شکی نیست که او تاثیری غیرقابلانکاری بر فرهنگ عامه گذاشته است؛ تاثیری که احتمالا ادامه مییابد زیرا کینگ در حال حاضر تمایلی به توقف نوشتن ندارد.
بسیاری از فیلمنامهنویسان، کارگردانان و تهیهکنندگانی که امروز در دو صنعت فیلم و سریال مشغول به کار هستند، مخاطبان نوجوان و جوانی بودند که به یاد ماندنیترین سالهای عمر خود را با خواندن رمانها و داستانهای کوتاهی دربارهی قبرستان حیوانات خانگی، دلقک قاتل، هیولاهای پنهانشده در مه، بیماریهای کشنده و همهگیر، خودروها و هتلهای نفرینشده و بُعدهای دیگر گذراندهاند؛ مواردی که همگی در آثار استیون کینگ وجود دارند. با در نظر گرفتن این موضوع، طبیعی است که بسیاری از آثار این نویسندهی آمریکایی یک اقتباس دریافت کرده یا روی ساخت اثری مشابه تاثیر گذاشته باشد.
جی. جی. آبرامز، یکی از فیلم و سریالسازان سرشناسی است که دربارهی علاقهی خود به کارهای استیون کینگ صریحا صحبت کرده است. او با همکاری سرویس استریم هولو رمان 11.22.63 را به یک مینی سریال تبدیل کرد و در دسترس علاقهمندان قرار داد. آبرامز دو سال بعد در ساخت Castle Rock مشارکت کرد که اقتباسی از آثار کینگ به شمار میرود.
استیون کینگ به جای اینکه داستانی در قرون گذشته را روایت کند، المانهای ترسناک را به دنیای مدرن اضافه میکند؛ اقدامی که نتیجهاش داستانهای بسیار عجیب و وحشتناک میشود: فروشگاههایی مدرن که در مه تقریبا محو شدهاند یا یک تابستان سرد که قصد پایان یافتن ندارد. علاوه بر این، قهرمانهای داستانهایش معمولا افرادی هستند که نمونهشان را میتوانیم در اطرافمان مشاهده کنیم؛ شخصیتهایی که گاهی اوقات بر آنتاگونیست یا نیروی شیطانی غالب میشود اما قطعا یک چیز باارزش را از دست میدهد.
مایکل فلنگن، یکی از فیلمسازان موفق در ژانر ترسناک است. از آثار شاخص او میتوان به Absentia ،Oculus ،Ouija: Origin of Evil و Gerald’s Game اشاره کرد. مورد آخر، بر اساس یکی از کتابهای استیون کینگ ساخته شد. فلنگن دربارهی آثار کینگ گفت:
المانهای ترسناک داستانهای استیون کینگ از خود شخصیتها متولد میشوند. او همچنین وقت زیادی را صرف یک دنیای بسیار واقعی و قابلدرک کرده و سپس المانهای ترسناک را به دنیای خلقشده اضافه میکند.
شخصیتها بسیار واقعی به نظر میرسند و جهان داستانها شباهت زیادی به جهان واقعی دارد، با این تفاوت که امنیتی وجود ندارد؛ شما حتی در طول روز امنیت ندارید، اعضای خانوادهتان ممکن است ناگهان به شما حمله کنند و کودکانتان از هیولا در امان نیستند. حتی برخی اوقات کودکان غذای مورد علاقهی هیولا هستند.
جدا از تاثیر روی فعالان صنایع فیلم و سریال، تعدادی از رمانها و داستانهای استیون کینگ به آثاری فراموشنشدنی تبدیل شدهاند. Carrie محصول سال ۱۹۷۶ میلادی، یکی از همین موارد است. موفقیتهای این اثر نقش بسزایی در افزایش شهرت کینگ داشت. چهار سال بعد، The Shining توسط استنلی کوبریک به یک فیلم سینمایی تبدیل شد که امروزه در لیست بهترین آثار ترسناک تاریخ سینما قرار دارد؛ فیلمی که تاثیری غیرقابلانکار بر فرهنگ عامه گذاشته است.
از دیگر آثار استیون کینگ که اقتباس دریافت کردند، میتوان به رمان برج تاریک اشاره کرد که در سال ۲۰۱۷ میلادی به یک فیلم سینمایی تبدیل شد. محصول سونی علیرغم منبع اقتباس غنی خود بازخوردهای منفیای را دریافت کرد و در مقابل بودجهی ۶۶ میلیون دلاری، تنها ۱۱۳ میلیون دلار فروخت. با رخ دادن این اتفاقات، ساخت دنباله هرگز در دستور کار قرار نگرفت.
دیگر فیلمی که اقتباسی از آثار استیون کینگ به شمار میرود، It و It: Chapter two هستند. این دو فیلم در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ میلادی به سینماها آمدند و در کنار دریافت بازخوردهای قابلقبول، عملکرد عالیای در زمینهی تجاری داشتند. آنها مجموعا بیش از یک میلیارد دلار فروختند. به این موارد، باید فیلمهای تحسینشدهی Knightriders و Castle Rock را هم اضافه کرد.
میراث Stephen King به رمانها، داستانهای کوتاه و اقتباسهایی که بر اساسشان ساخته شده خلاصه نمیشوند؛ زیرا تعدادی از سریالها، فیلمها و بازیهای ویدیویی مشهور از آثار او الهام گرفتهاند که در ادامه به تعدادی از شاخصترینشان میپردازیم.
Stranger Things
Stranger Things، یکی از نامهای پرتکرار و بحثبرانگیز در میان طرفداران آثار ترسناک طی سالهای اخیر بوده است. وقتی فصل اول سریال منتشر شد، استیون کینگ در یکی از مصاحبههای خود تماشای «چیزهای عجیب و غریب» را به تماشای اقتباس سینمایی یا سریالی کارهای موفقش تشبیه کرد؛ تشبیهی که اشتباه هم نبوده است.
لوگوی چیزهای عجیب و غریب به گونهای طراحی شده که یادآور کاور کتابهای استیون کینگ در دههی ۸۰ میلادی است. علاوه بر این، ارجاعات به آثار کینگ و همچنین الهامگیری از کارهایش به وضوح قابلمشاهده است. برای مثال، رابطهی دوستی پسر بچهها یکی از المانهای پرتکرار در کارهای کینگ به شمار میرود؛ موردی که در Stranger Things وجود دارد.
جویس بایرز در یکی از قسمتها از فرزند پسر خود میپرسد آیا از دلقکها میترسد. این سوال بدون شک مخاطب را یاد رمان It میاندازد. مورد دیگر، سرنوشت الون است. او یک دختر بچه با قدرتهای فراطبیعی بود که از یک تاسیسات فرار میکند. چنین سرگذشتی برای خوانندگان رمان Firestarter آشنا است. در ضمن، در یکی از بخشها به ایالت مین اشاره میشود؛ ایالتی که تعداد زیادی از داستانهای کینگ در آن روایت میشوند.
The Simpsons
نسخهی تخیلی بسیاری از بازیگران، خوانندگان و دیگر اشخاص مشهور در The Simpsons حضور دارند. این موضوع برای استیون کینگ هم صدق میکند. مارج در یکی از قسمتهای فصل دوازدهم و در جریان یک جشنوارهی کتاب با کینگ ملاقات میکند که تصمیم گرفته برای مدتی نوشتن آثار ترسناک را کنار گذاشته و تمرکزش را روی نوشتن بیوگرافی بنجامین فرانکلین قرار دهد.
در دیگر قسمتهای The Simpsons اشارههای متعددی به آثار Stephen King از جمله The Shinning و It میشود.
Scary Movie
Scary Movie، یک فیلم ترسناک و کمدی است که سال ۲۰۰۰ میلادی روی پردهی نقرهای رفت. محصول دایمنشن فیلمز را میتوان نسخهی پارودی تعدادی از شاخصترین فیلمها و سریالهای ترسناک دانست؛ برای مثال، بافی در رختکن توسط گوستفیس مورد حمله قرار میگیرد. این صحنه یادآور صحنهی مشابهی در فیلم The Shinning است.
در قسمت دوم Scary Movie که یک سال بعد به سینماها آمد، به رمانهای It اشاره میشود.
Family Guy
The Simpsons، تنها سریال انیمیشنی و سیتکامی نیست که به استیون کینگ و تاثیرش بر آثار ترسناک ادای احترام کرده است. Family Guy، یکی از قسمتهایش را به صورت کامل به نویسندهی مشهور آمریکایی اختصاص داد. این قسمت Three Kings نام داشته و برای ساختش از سه فیلم Stand By Me، Misery و The Shawshank Redemption الهام گرفته شده است.
تهیهکنندگان Family Guy وقتی برای ساخت قسمت Three Kings با استیون کینگ تماس گرفتند، با بازخورد مثبت او مواجه شدند. نویسندهی آمریکایی همچنین بعدها گفت از تماشای قسمت مزبور لذت برد.
Friends
دو مورد از رمانهای استیون کینگ در Friends حضور دارند. در قسمت سیزدهم فصل سوم، جوئی و ریچل کتابهای مورد علاقهی خود را با یکدیگر عوض میکنند. کتاب مورد علاقهی جوئی، The Shining است که به شدت او را میترساند. شخصیت مورد نظر برای در امان ماندن از کتاب مزبور شبها آن را داخل فریزر قرار میداد.
در قسمت دوازده فصل هشتم، ریچل و جوئی به تماشای Cujo محصول سال ۱۹۸۳ میلادی مینشینند که اقتباس رمانی به همین نام نوشتهی استیون کینگ است.
Silent Hill به قدری فوقالعاده است که طی سالهای گذشته به معیاری برای بررسی بازیهای ترسناک و بقا تبدیل شد. محصول کونامی دربارهی هری میسون است که در نزدیکی یک شهر تصادف میکند. پس از به هوش آمدن، متوجه میشود دخترش ناپدید شده است. او مجبور میشود برای یافتن دختر خود به شهری قدم بگذارد که تمامش را مه فرا گرفته است. علاوه بر این، موجوداتی ترسناک در مه پنهان شده و برای پروتاگونیست کمین کردهاند. در صورتی که از علاقهمندان به آثار استیون کینگ باشید، بدون شک با خواندن جملات پیشین یاد رمان کوتاه The Mist میافتید که نخستین بار سال ۱۹۸۰ میلادی منتشر شده بود. در ضمن، این رمان به یک فیلم تبدیل شد که سال ۲۰۰۷ روی پردهی نقرهای رفت.
الهامگیری یا ارجاع به آثار Stephen King به همین مورد خلاصه نمیشود. کاربر حین تجربهی Silent Hill با پوسترهایی مواجه میشود که به فیلمهای Pet Sematery و Carrie اشاره دارند؛ فیلمهایی که هر دو اقتباسی از رمانهای کینگ هستند. در ضمن، یکی از خیابانهای شهر Bachman Road نامگذاری شده که بدون شک به نام مستعار کینگ اشاره میکند.
Rick and Morty
Rick and Morty، یک سریال انیمیشنی است که میتوان آن را ترکیبی از مجموعهی Back to the Future و Doctor Who دانست. محصول شبکهی ادالت سوئیم به بسیاری فیلمها، ژانرها و کلیشههای مشهور پرداخته و آنها را دستمایهی شوخی میکند. در قسمت نهم فصل اول، سامر موفق میشود در مغازهی آقای نیدوفول مشغول به کار شود. Needful Things یک فروشگاه است که با مراجعه به آن میتوان وسیلهی مورد نظر را تهیه کرد و بعدها پولش را پرداخت. ریک طی اتفاقاتی متوجه میشود اجناسی که در این مغازه به فروش میرسند، نفرینشده هستند. ایدهی چنین مغازهای از Needful Things گرفته شده که یکی از رمانهای نهچندان شناختهشدهی استیون کینگ به شمار میرود.
Needful Things، دربارهی فروشگاهی است که اجناسش روی مردم شهر تاثیر گذاشته و آمار خشونت و قتل را افزایش میدهد.
موزیک ویدیوی Karma Police اثر گروه Radiohead
موزیک ویدیوی Karma Police دربارهی یک خودروی بدون راننده است که مردی کهنسال را در یک جادهی تاریک تعقیب میکند. خودروی بدون راننده که ظاهرا دارای قدرت تصمیمگیری است، با طعمهی خود بازی کرده و او را خسته میکند. هر چند، در انتها مرد کهنسال موفق میشود خودرو را به آتش بکشد.
ایدهی کلی موزیک ویدیوی Karma Police به یکی از صحنههای فیلم Christine شباهت دارد؛ فیلمی که با اقتباس از رمانی به همین نام نوشتهی استیون کینگ ساخته شده بود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید