خلاصه داستان سری بازی Tomb Raider (2013 تا 2018)
به دنبال رازهای گمشده
مجموعه بازیهای Tomb Raider یک سری بازی ویدئویی محبوب است که توسط شرکت Core Design ساخته شده و بعداً توسعه آن به شرکت Crystal Dynamics واگذار شد. این بازیها اولین بار در سال 1996 منتشر شدند و داستانهای ماجراجوییهای شخصیت اصلی، لارا کرافت، را دنبال میکنند که در ادامه قرار است نگاهی خلاصه به داستان سری بازی Tomb Raider بیاندازیم.
داستانهایی که قرار است بازگو کنیم در واقع به سال 2013 تا 2018 برمیگردد که در این دوره، سری بازیها یک ریبوت کلی دریافت کردند که با بازی Tomb Raider (2013) آغاز شد. آغاز این سری داستانی جدید از آغاز ماجراجوییهای لارا کرافت را روایت میکند و بر روی رشد شخصیت و تجربیات ابتدایی او تمرکز دارد.
فهرست داستانها
بخش اول: بازی Tomb Raider (2013)
لارا (Lara) اولین اکتشاف خود را با کشتی Endurance آغاز میکند و قصد دارد پادشاهی گمشده یاماتای (Yamatai) را پیدا کند. با پیشنهاد او و برخلاف توصیه ویتمن (Whitman)، اکتشاف به مثلث اژدها میرود. کشتی با یک طوفان شدید مواجه میشود و غرق میشود و بازماندگان را در جزیرهای متروکه گرفتار میکند. لارا از دیگران جدا میشود و مجبور میشود از یک غار خطرناک فرار کند. هنگامی که لارا سایر بازماندگان را پیدا میکند، متوجه میشود که جزیره مسکونی است و افرادی در آن زندگی میکنند. او دوستش سم (Sam) و مردی به نام ماتیاس (Mathias) را پیدا میکند که ادعا میکند یکی از مسافران است. هنگامی که سم داستانهای افسانههای هیمیکو (Himiko) را برای ماتیاس تعریف میکند، لارا بیهوش شده و وقتی بیدار میشود، ماتیاس و سم را نمیبیند. وقتی لارا با سایر بازماندگان دوباره دیدار میکند، ویتمن تصمیم میگیرد از گروه اصلی جدا شود و همراه با لارا به دنبال روث (Roth) که هنوز پیدا نشده است، بگردد. با این حال که بقیه گروه به دنبال سم و ماتیاس میگردند. در حین کاوش، لارا و ویتمن متوجه میشوند که ساکنان جزیره در حال پرستش هیمیکو هستند، که مطمئن میشوند، این جزیره همان یاماتای است. مدتی بعد در داستان سری بازی Tomb Raider، آن دو توسط افرادی که در جزیره زندگی میکنند، دستگیر میشوند و به همراه سایر بازماندگان کشتی Endurance، به یک سکونتگاه برده میشوند. در همین حین، بازماندگان تلاش میکنند فرار کنند اما جزیره نشینان به آنها حمله میکنند که مانع فرار آنها شوند. لارا از ویتمن جدا میشود و مجبور میشود یکی از افرادی که در حال حمله به او بود را بکشد. سپس او روث را که مجروح شده، پیدا میکند و با استفاده از تجهیزات او، به سوی یک ایستگاه ارتباطی در بالای کوه میرود تا با بیرون از این جزیره ارتباطی حاصل کرده و درخواست کمک کند.
در همین بین، لارا متوجه میشود که هواپیمایی به دنبال کشتی غرق شده آنها میگردد و او هم با روشن کردن آتش سعی میکند که آنها را متوجه خود کند. اما طولی نمیکشد که هواپیما توسط طوفانی عظیم نابود میشود. سپس یکی خلبانها هواپیما با چتر نجات خود را به جزیره میرساند اما لارا نمیتواند مانع کشتن توسط افراد جزیره شود. الکس و رایز با لارا تماس میگیرند و فاش میکنند که سم توسط ساکنان جزیره، یک فرقه خطرناک با نام Solarii Brotherhood دزدیده شده است. لارا که با سم ارتباط نزدیکتری دارد، سعی میکند او را نجات دهد اما ماتیاس که به عنوان رهبر Solarii Brotherhood شناخته میشود، او را متوقف کرده و دستور قتلش را میدهد. لارا با مداخله یک سامورایی به نام Oni نجات پیدا میکند و به یک صومعه باستانی در کوهستان منتقل میشود. او برای بار دیگر فرار میکند و به یک اتاق میرسد که متوجه میشود در آن اتاق مراسمی با نام Fire Ritual شکل میگرفته که هدف از آن، جانشینی برای ملکه خورشید است و بخشی از آن صعود (Ascension) نام دارد. سم وحشتزده با لارا تماس میگیرد و به او اطلاع میدهد که این فرقه قصد دارند او را وارد این مراسم کنند و اگر او در این مراسم موفق بیرون نیاید، زنده زنده توسط آنها سوزانده خواهد شد. به همین علت، لارا با کمک گریم (Grim) از دژ فرقه عبور میکند، اما گریم پس از دستگیری توسط افراد فرقه کشته میشود. با کمک روث، لارا به قصر نفوذ کرده و شاهد مراسم آتشگذاری سم توسط رهبر فرقه یعنی، ماتیاس میشود. لارا سعی میکند سم را نجات دهد، اما مغلوب ماتیاس و افرادش میشود. سم از شعلهها آسیب نمیبیند و آتش توسط بادی شدید خاموش میشود که او را به عنوان جانشین حقیقی هیمیکو معرفی میکند که این یعنی دیگه کار از کار گذشته بود.
لارا بار دیگر به سختی از چنگ آنها فرار میکند و برای کمک به دوستانش بازمیگردد، که تلاشهایشان برای رسیدن به سم منجر به دستگیریشان شده است. بلا با کمک ویتمن که با فرقه مذاکرهای داشت تا آزادی پیدا کنند. به قلعه برمیگردد و روث هم یک هلیکوپتر درخواست میکند. لارا به این دلیل که طوفانی که باعث سقوط هواپیمای جستجو شد را مشاهده کرده بود، سم را به صورت زمینی فرار میدهد و سعی میکند خلبان را مجبور به فرود کند. اما طوفان دیگری از راه میرسد که به هلیکوپتر برخورد میکند و آنها را مجبور به سقوط میکند. لارا با شدتی مجروحیتی که دارد بسیار به نزدیک است و روث در حالی که او را نجات میدهد، توسط ماتیاس به شدت مجروح شده و میمیرد. در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، لارا متوجه میشود که طوفانها به طور جادویی ایجاد میشوند تا همه را در جزیره به دام بیاندازند و راه فراری نداشته باشند. مدتی بعد لارا با سایر بازماندگان ملاقات میکند که توانستهاند به اندازه کافی از دست سولاری فرار تا یک قایق پیدا کنند که میتوان آن را تعمیر کرد و برای فرار استفاده کرد. ویتمن، که ادعا میکند فرار کرده، به آنها میپیوندد، اما لارا به او مشکوک است که با کالتها همکاری میکند. لارا به سمت لاشه Endurance میرود تا با الکس ملاقات کند که قبلاً برای نجات ابزارهای لازم برای تعمیر قایق به آنجا رفته بود. او الکس را در زیر آوار گیر افتاده پیدا میکند، اما الکس او را مجبور میکند از دست سولاری فرار کند و خودش را قربانی میکند تا لارا بتواند با ابزارها فرار کند. با پیگیری سرنخهای یک اکتشاف نظامی ژاپنی دوران جنگ جهانی دوم که روی طوفانها را تحقیق میکردند، لارا به یک مقبره ساحلی باستانی میرسد و آن را کاوش میکند. او بقایای ژنرال استورمگارد را پیدا میکند که سپوکو (خودکشی سامورایی در آیین ژاپنی) کرده است. در پیام نهاییاش، او فاش میکند که جانشین هیمیکو زندگی خود را گرفته تا قدرت او را دریافت نکند، و باعث شده روح هیمیکو پس از مرگ در بدنش به دام بیافتد. لارا متوجه میشود که آن بخش از مراسم که صعود نام داشت، مراسمی است که روح هیمیکو را به بدن جدیدی منتقل میکند و روح میزبان را در این فرآیند نابود میکند. روح هیمیکو میخواهد از بدن فعلی خود فرار کند و ماتیاس قصد دارد سم را به عنوان میزبان جدید تقدیم کند. مدتی بعد در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider لارا پیش بازماندگان برمیگردد و میفهمد که ویتمن به آنها خیانت کرده و سم را ربوده و به ماتیاس تحویل داده است. به همین دلیل؛ لارا، جونا و رایز به سمت صومعه حرکت میکنند و لارا درست به موقع میرسد تا میببیند ویتمن توسط اونی کشته میشود.
پس از مبارزه با نگهبانان ملکه، لارا به بالای صومعه میرسد و میبیند که ماتیاس مراسم صعود را آغاز کرده است. او به سمت ماتیاس حرکت میکند و با فرقه و نگهبانان آن مواجه میشود. لارا ماتیاس را میکشد و او را از بالای صومعه به پایین پرت میکند و سپس بقایای هیمیکو را نابود میکند تا سم را نجات دهد. با پراکنده شدن طوفانها، لارا، سم، رایز و جونا جزیره را ترک میکنند و توسط یک کشتی باری نجات مییابند. هنگامی که او و دوستانش به خانه میرسند، لارا تصمیم میگیرد که هنوز افسانههای زیادی برای کشف وجود دارند و قصد دارد به جستجوی آنها بپردازد و میگوید میکند که هنوز قصد بازگشت به خانه را ندارد.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بازی Tomb Raider (2013) رسیدیم.
بخش دوم: بازی Rise of the Tomb Raider
یک سال پس از رویدادهای بازیTomb Raider، لارا کرافت در تلاش است تا تجربه ماورالطبیعه خود را در جزیره یاماتای توضیح دهد و از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد. در جستجوی پاسخها، او به تحقیقات پدرش یعنس لرد کرافت در مورد شهر گمشده کیتژ (Kitezh) و وعده جاودانگی روی میآورد. آنا (Ana)، همکار لرد کرافت، به لارا هشدار میدهد که اعتیاد پدرش به این مسئله، منجر به نابودی و خودکشی او شد. لارا توصیه او را نادیده میگیرد و یک اکتشاف را در شهرهای فراموش شده در شمال غربی سوریه سازماندهی میکند، امیدوار به کشف قبر پیامبر قسطنطنیه که شخصیتی کلیدی در افسانه کیتژ است. در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، او متوجه میشود که قبر خالی است و لارا توسط گروه Trinity (یک انجمن قدیمی شوالیهها که اکنون به یک سازمان نظامی فرا قانونی تبدیل شده و در تحقیق پدیدههای ماورالطبیعه فعال است) و رهبر نیروی ویژه آنها، کنستانتین (Konstantin) مورد حمله قرار میگیرد. در حین فرار، لارا نمادی را روی قبر کشف میکند که آن را به یک کتاب در مورد تاریخ مذهبی روسیه در کتابخانه پدرش در عمارت کرافت مرتبط میسازد. او در مورد یک شیء به نام Divine Source میآموزد که گفته میشود قادر به اعطای جاودانگی است. پس از بحث با دوست خود جونا مایاوا (Jonah Maiava) در مورد وجود این شیء، یک آدمکش Trinity به عمارت کرافتها نفوذ میکند و کتاب را میدزدد که باعث میشود آن دو به سیبری بروند.
در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، آنها به سیبری میرسند و بر اثر یک بهمن از هم جدا میشوند. لارا به تنهایی ادامه میدهد و کشف میکند که Trinity یک تأسیسات عملیاتی از دوران شوروی را برای جستجوی کیتژ پایگاه عملیات خود قرار داده است. او در حین تلاش برای بازپس گیری کتاب دستگیر و با آنا زندانی میشود. کنستانتین برای وادار کردن لارا به افشای آنچه میداند، آنا را خفه میکند. وقتی متوجه میشود لارا از محل منبع بیاطلاع است، آنا خود را به عنوان عضوی از Trinity و کنستانتین را به عنوان برادرش معرفی میکند. او از لارا میخواهد به به این گروه ملحق شود اما لارا رد میکند و به سلولهای زندان اردوگاه کار اجباری فرستاده میشود، جایی که با مردی به نام جیکوب (Jacob) آشنا میشود. آن دو با تعقیب گروه از اردوگاه فرار میکنند. در طول تعقیب و گریز، لارا بیهوش و نزدیک بود غرق شود اما جیکوب او را نجات میدهد و لارا موافقت میکند تا به او و افراد او در منحل کردن Trinity، کمک کند. پس از رسیدن به درۀ چشمههای آب گرم، لارا کشف میکند که جیکوب رهبر ساکنان آن منطقه یعنی بازماندگان (Remnants) است و آنها از نوادگان پیروان پیامبر هستند. Trinity هم به طور مکرر به بازماندگان حمله میکند و این قتلعام را ارادۀ خدا توجیه میکند. با این حال، لارا کشف میکند که آنا به بیماری لاعلاجی مبتلا شده و به دنبال Divine Source برای درمان خود است. جیکوب به لارا هشدار میدهد که Divine Source واقعی است اما آنچه او انتظار دارد نیست. لارا همچنان پافشاری میکند و به دنبال یافتن Atlas، شیئی که راه را به کیتژ نشان میدهد، میرود. صوفیا (Sofia)، دختر جیکوب، به لارا در مورد Deathless Ones ، نگهبانان جاودانۀ کیتژ هشدار میدهد. لارا Atlas را در آرشیوهای زیر ویرانههای یک کلیسا پیدا میکند و بعداً با جونا که توسط بازماندگان پیدا و به دره آورده شده بود، دوباره ملاقات میکند. پس از اینکه لارا مسیر کیتژ را کشف میکند، نیروهای Trinity دوباره به دره حمله میکنند، Atlas را میربایند و جونا را اسیر میگیرند. لارا به اردوگاه کار اجباری بازمیگردد تا جونا را پیدا کند، اما کنستانتین به او ضربهای مهلک میزند. لارا، جونا را نزد جیکوب میآورد که او را شفا میدهد. با مشاهدۀ بهبودی سریع جونا، لارا متوجه میشود که جیکوب همان پیامبری است که توسط Divine Source، جاودانگی یافته است.
پس از مدتی در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، با پیشروی Trinity به سمت یخچالی که بر فراز کیتژ قرار دارد، لارا مجبور میشود از یک مسیر خطرناک وارد شهر شود. با خواندن دفترچههای یادداشت یکی از اعضای آن گروه، لارا به حقیقت هشدار جیکوب پی میبرد: Divine Source، جاودانگی را به هر کس که بر آن نظر افکند عطا میکند، اما به بهای روح آن فرد که در منبع نگهداری میشود تا از مرگ جلوگیری شود. Trinity از میان یخها عبور میکند و وارد حفرهای که Divine Source در آن قرار دارد میشوند. با کمک صوفیا و بازماندگان، لارا برای رسیدن به حفره با نیروهای گروه Trinity میجنگد. کنستانتین با کمین میکند و لارا را گیر میاندازد، اما لارا به او ضربهای محکم به قصد کشتن به وارد میکند. قبل از مرگ، کنستانتین فاش میکند که پدر لارا خودکشی نکرده بلکه توسط Trinity ترور شده است. لارا وارد حفره میشود اما آنا از قبل او، Divine Source را برداشته است. جیکوب و لارا تلاش میکنند آنا را متقاعد کنند اما بیفایده است. زمانی که Deathless Ones نزدیک میشوند، آنا Divine Source را فعال میکند اما توسط نیروی آن درهم شکسته میشود و به لارا فرصتی میدهد تا آن را بردارد و خرد کند که منجر به نابودی Deathless Ones میشود. جاودانگی جیکوب از دست میرود اما او خوشحال است که بالاخره زمان او به سر رسیده است. او به لارا اطمینان میدهد که او تفاوتی ایجاد کرده است و به آرامی از هم میپاشد و به خاک تبدیل میشود. در لحظات پایانی داستان سری بازی Tomb Raider، دو هفته بعد، در عمارت کرافت؛ لارا و جونا در حالی که به اکتشاف بعدی خود فکر میکنند، لارا عزم خود را جزم میکند تا بیشتر از رازهای جهان را بررسی کند و نقشههای گروه Trinity را نقش بر آب سازد. در یک صحنه پس از تیتراژ پایانی بازی، دو هفته قبل از آنکه لارا و جونا سیبری را ترک کنند، لارا از آنا میپرسد آیا او پدرش را کشته است. آنا انکار میکند و اعتراف میکند که گرچه آن گروه به او دستور داده بود، اما او نتوانست این کار را انجام دهد زیرا پدر او را دوست داشت. پیش از اینکه او چیز دیگری را فاش کند، توسط یک تک تیرانداز کشته میشود که از مافوق نامشخصش درباره کشتن لارا سوال میکند و او به تک تیرانداز دستور میدهد برای مدتی خودداری کند.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بازی Rise of the Tomb Raider رسیدیم.
بخش سوم: بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Baba Yaga: The Temple of the Witch)
لارا یک اختلال را در معدن شوروی سابق بررسی میکند. پس از دفع یک گروه از نیروهای Trinity، او یک دختر جوان به نام نادیا (Nadia) را در یک کارخانه اره پنهان شده، پیدا میکند. نادیا به لارا در مورد جستجوی خود برای پدربزرگش، ایوان (Ivan) میگوید. ایوان در حین تلاش برای ورود به درۀ شیطانی (Wicked Vale)، درهای که گفته میشود خانه بابا یاگا (Baba Yaga)، جادوگری در افسانههای اسلاوی است، ناپدید شده است. ایوان بابا یاگا را مقصر مرگ همسرش میداند و میخواهد او را بکشد. لارا نسبت به وجود بابا یاگا بدبین است، اما از آنجایی که نادیا زخمی شده، موافقت میکند تا وارد درۀ شیطانی شود و ایوان را پیدا کند. در درۀ شیطانی، لارا در معرض یک گرده نادر با خواص توهمزایی قوی قرار میگیرد. پس از گذر از یک جنگل که در آن با رویاهایی از خودکشی پدرش شکنجه میشود، با بابا یاگا و گلهای از گرگهای دیوانه مواجه میشود. لارا به سختی جان سالم به در میبرد و خود را در یک پایگاه کوچک از دوران شوروی مییابد. او شواهدی از یک پروژه محرمانه سلاحهای بیولوژیک شوروی را کشف میکند که تلاش داشت از این گرده برای اهداف نظامی استفاده کند، پروژهای که ناگهان متوقف شد، زیرا محققان آن از جمله سرافیما (Serafima)، یک بیوشیمیست زندانی در یک اردوگاه کار اجباری نزدیک، قربانی توهمات ناشی از این گرده شدهاند. در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، لارا نتیجه میگیرد که سرافیما از آن گرده برای ساخت سلاح استفاده کرده، یک پادزهر تولید کرده و تحقیقاتش را از نظامیان پنهان نگه داشته است. با کمک نادیا، لارا با استفاده از دستور سرافیما یک پادزهر ضروری را تولید کرده و به درۀ شیطانی بازمیگردد. با مقاومت در برابر اثرات گرده، لارا ایوان را که زخمی شده، در ورودی لانۀ بابا یاگا پیدا میکند. از آنجایی که نمیتواند تا زمانی که بابا یاگا کنترل درۀ شیطانی را در دست دارد از آنجا خارج شود، لارا تحت تأثیر گرده با جادوگر میجنگد و منبع آن را نابود میکند. سپس متوجه میشویم بابا یاگا در واقع همان سرافیما است که باور داشته شوهر و دخترش کشته شدهاند و از گرده برای تبدیل شدن به بابا یاگا و شکنجه شکنجهگرانش استفاده کرده است. با ملاقات دوباره ایوان، سرافیما و نادیا، لارا دره شیطانی را ترک میکند.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Baba Yaga: The Temple of the Witch) رسیدیم.
بخش چهارم: بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Cold Darkness Awakened)
لارا وارد یک انبار سلاحهای متروکه شوروی میشود که توسط یک گشت نیروهای Trinity نفوذ شده است. این گروه به طور ناخواسته یک پاتوژن (عامل بیماریزا) ناپایدار را در هوا آزاد کرده که باعث میشود افراد آلوده به حالتی شبیه زامبی برگردند. مردان به ویژه در معرض خطر هستند زیرا این ویروس باعث تحریک تولید تستوسترون و آدرنالین میشود. این پاتوژن توسط یک محقق شوروی برای ایجاد یک ارتش از سربازان ابرقهرمان شکستناپذیر ساخته شده بود، اما تمام آزمایشهای او شکست میخورد. او پس از آزادسازی تصادفی این پاتوژن در این تأسیسات جان باخت، اما مفتخر بود که یک سلاح برای دفاع از سرزمین مادریاش خلق کرده است. با پشتیبانی صوفیا و نادیا از یک هلیکوپتر، لارا تلاش میکند تا قبل از آنکه یک ابر عظیم از این پاتوژن در اتمسفر آزاد شود و دره بازماندگان را آلوده کند، منبع آن را پیدا کند. براساس نقشهای، آنها قصد دارند پاتوژن را از سه برج به برج مرکزی هدایت کنند، آنجا را منفجر کرده و سم را بسوزانند. لارا هر برج را غیرفعال میکند، تجهیزات را جمعآوری میکند، زندانیان زن را نجات میدهد و موجهای سربازان Trinity آلوده را از بین میبرد، سپس وارد برج مرکزی میشود. در حین مبارزه با سربازان آلوده، یک انفجار فاجعهبار را آغاز میکند و خود را از برج به هلیکوپتر نادیا و صوفیا پرت میکند. نادیا و لارا در حالی که به سمتی که امنتر است پرواز میکنند، انفجار را تماشا میکنند. اگرچه آتشسوزی ناشی از انفجار باقیمانده پاتوژن را میسوزاند، اما اسناد پیدا شده در این تأسیسات نشان میدهد که این رهاسازی تصادفی نبوده است؛ گروه Trinity این تأسیسات را دوباره فعال کرده بود تا نمونهای از پاتوژن را به دست آورد، و یکی از اعضای آن قبل از نابودی این انبار با نمونهای از آن فرار کرده است.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Baba Yaga: The Temple of the Witch) رسیدیم.
بخش پنجم: بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Blood Ties and Lara’s Nightmare)
بازی در جایی که لارا یک یادداشت از عموی خود را میخواند، شروع میشود. عموی او میگوید که از زمان ناپدید شدن مادر لارا، او مالک قانونی املاک کرافت است. با درختانی که به دیوار خانه نفوذ میکنند و سقف که فرو میریزد، خانه کودکی لارا به شدت نیازمند تعمیر است. او اتاق امن پدرش را پیدا میکند و برای یافتن ترکیب آن، امیدوار به پیدا کردن وصیتنامهاش و بنابراین اثبات مالکیت خود به جستجوی عمارت میپردازد. او اشیاء یادگاری از گذشته خود مثل یک صندوق را پیدا میکند و سرانجام رمز آن را حدس میزند؛ با این حال در اتاق پدرش و آن صندوق، هیچ اثباتی از مالکیت او ندارد. لارا قبر مادرش را زیر پله اصلی پیدا میکند و با مرگ هر دو والدینش اثبات شده است که، املاک به او میرسد و او به خانه بازمیگردد در کابوسهای خود میبیند که عموی او، عمارت را به لارا نمیدهد. بنابراین او سعی میکند با انجام مبارزاتی به این کابوس پایان دهد.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بسته الحاقی بازی Rise of the Tomb Raider (Blood Ties and Lara’s Nightmare) رسیدیم.
بخش ششم: بازی Shadow of the Tomb Raider
در سال 2015، چند ماه پس از اتفاقات بازی Rise of the Tomb Raider، لارا کرافت و دوستش جونا مایاوا خود را وقف توقف فعالیتهای سازمان نظامی شبه نظامی Trinity کردهاند. آن دو یک سلول از Trinity را در کوزومل مکزیک ردیابی میکنند که رهبری آن را پدرو دومینگز (Pedro Dominguez)، رئیس شورای عالی گروه Trinity بر عهده دارد. در محوطهای که این گروه در حال کاوش هستند، لارا یک معبد را کشف میکند که حاوی خنجر Chak Chel و اشاراتی به یک شهر پنهان است. نقاشیهای دیواری معبد به جعبه نقرهای، Ix Chel اشاره دارند و از و پاکسازی (The Cleansing)، یک آخرالزمان مایا که منجر به گرفتگی دائمی خورشید میشود، هشدار میدهند. لارا این هشدارها را نادیده میگیرد و خنجر را میرباید تا مانع از به دست آوردن آن توسط Trinity شود. دومینگز او را میگیرد و آشکار میسازد که با ربودن خنجر، لارا پاکسازی را آغاز کرده است. او قصد دارد خنجر را با جعبه نقرهای متحد کند تا پاکسازی را متوقف کرده و از قدرتی که به او میدهد برای بازآفرینی جهان به تصویر خود استفاده کند. لارا و جونا از یک سونامی غیرمنتظره که کوزومل را ویران میکند و پیش درآمدی برای آخرالزمان پیش رو است، فرار میکنند. علیرغم تنشهای رو به افزایش بین لارا و جونا بر سر اقدامات لارا، آن دو تعقیب دومینگز را به آمازون ادامه میدهند. هواپیمای آنها در جنگلهای پرو در طول بحران دوم که یک طوفان عظیم بود، سقوط میکند و آن دو راه خود را به پایتیتی (Paititi)، شهر پنهان نشان داده شده در نقاشیهای دیواری، پیدا میکنند. کاوش آنها در قبرهای محلی نشان میدهد که نفوذ جعبه با خنجر، قدرت خدای کوکولکان (Kukulkan) را به استفاده کننده میبخشد که باید برای متوقف کردن پاکسازی از آن استفاده شود. وقتی لارا پسری به نام اتزلی (Etzli) را نجات میدهد، او و جونا توسط مادرش اونوراتو (Unuratu)، ملکه شهر، به پایتیتی آورده میشوند. دومینگز رهبر یک فرقه وابسته به کوکولکان و برادر زن اونوراتو، آمارو (Amaru) معرفی میشود که در کودکی توسط گروه Trinity ربوده شده است. اونوراتو، لارا را به سمت جعبه هدایت میکند، اما لارا متوجه میشود جعبه گم شده است. با این باور که فرقه از قبل جعبه را به دست آورده، لارا و اونوراتو تلاش میکنند آن را بدزدند اما اونوراتو دستگیر میشود. لارا همچنین با موجودات عجیب انساننمایی به نام یاکسیل (Yaaxil)، نگهبانان جعبه و رهبرشان کریمسون فایر (Crimson Fire) روبرو میشود.
در ادامه داستان سری بازی Tomb Raider، لارا متوجه میشود که جعبه قرنها پیش توسط آندرس لوپز (Andres Lopez)، یک مبلغ مسیحی که در زمان فتح آمریکای جنوبی توسط اسپانیاییها از طرف Trinity فرستاده شده بود، ربوده شده است. او اونوراتو را نجات میدهد و درمییابد که آمارو از آیین کاملاً آگاهی ندارد؛ این آیین به جای اعطای قدرت کوکولکان، آن را قربانی میکند تا پاکسازی را متوقف کند. اونوراتو توسط فرمانده رورک (Rourke)، معاون آمارو تیرباران میشود. قبل از مرگش، اونوراتو از لارا میخواهد آیین را کامل کند اما به او هشدار میدهد که نگذارد تحت تاثیر جعبه قرار گیرد. رورک به لارا و جونا حمله میکند و آنها در حین ترک پایتیتی از هم جدا میشوند. سپس آن دو دوباره در یک پالایشگاه نفت به هم میپیوندند و محل جعبه را در یک مأموریت مسیحی نزدیک که توسط لوپز تأسیس شده بود، رمزگشایی میکنند. لارا و جونا یک آرامگاه زیرزمینی مخفی را در زیر مأموریت کشف میکنند که به قبر لوپز و جعبه ختم میشود. آمارو از آنها جلوگیری میکند و لارا را مجبور میکند که تسلیم شده و جعبه را به او بدهد. او اعتراف میکند که دستور قتل پدر لارا را داده تا از کشف پایتیتی و افشای آن به جهان جلوگیری کند. لارا تلاش میکند آمارو را متقاعد کند تا از آیین برای منفعت جهان استفاده کند. او رد میکند، زیرا پاکسازی تنها پایتیتی را تحت تأثیر قرار میدهد. او لارا و جونا را رها میکند تا از سومین بحران، یک زلزله عظیم که باعث رانش زمین میشود، فرار کنند.
با سپری کردن مدتی در داستان سری بازی Tomb Raider، پس از بازگشت به پایتیتی، لارا و جونا به اتزلی که تازه تاجگذاری شده، کمک میکنند تا حملهای به یک مجموعه معابد زیرزمینی را رهبری کند. آنها قصد دارند مراسم آمارو را مختل کنند، در حالی که از چهارمین بحران، یک فوران آتشفشانی جلوگیری میکنند. لارا مجبور میشود به تنهایی ادامه دهد. او با یاکسیلها و کریمسون فایر روبرو میشود و آنها را متقاعد میکند تا در متوقف کردن آمارو به او کمک کنند. رورک و شورای عالی ترینیتی توسط یاکسیلها قتل عام میشوند، در حالی که لارا راه خود را به قله معبد میگشاید. آمارو آیین را آغاز میکند و همزمان با آغاز خورشید گرفتگی، قدرت کوکولکان را جذب میکند. پس از یک نبرد طولانی، لارا بر آمارو غلبه میکند و ضربهای محکم به او وارد میکند. آمارو با پذیرش شکست، قدرت کوکولکان را به لارا منتقل میکند و میمیرد. طبق هشدار اونوراتو، لارا وسوسه میشود تا از جعبه برای احیای والدینش استفاده کند، اما در عوض به کریمسون فایر اجازه میدهد نمادین او را بزند و روح کوکولکان را قربانی کند و پاکسازی را متوقف سازد. در پی این این اتفاقات رخ داده، اونوراتو به خاک سپرده میشود و جونا تصمیم میگیرد تعطیلاتی را بگذراند. لارا در پایتیتی میماند تا به اتزلی در بازسازی شهر به شکوه گذشتهاش کمک کند. در یک صحنه پس از تیتراژ پایانی، لارا در عمارت کرافتها در حال برنامهریزی برای ماجراجویی بعدی خود دیده میشود، در حالی که میپذیرد نقش او حل رازهای جهان نیست بلکه محافظت از آنهاست.
به پایان داستان سری بازی Tomb Raider، بازی Shadow of the Tomb Raider رسیدیم.
امیدواریم که توانسته باشیم داستان سری بازی Tomb Raider، برای شما به خوبی بازگو کرده باشیم و با تجربه بازی کردن آن به لذتی دو چندان دست پیدا کرده باشیدو در ادامه اگر داستان بازی دیگر را دوست دارید که بازگو کنیم، حتما آن را با ما به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید