فیلم خورشید به عنوان جدیدترین فیلم سینمایی مجید مجیدی رنگ اکران آنلاین به خود دیده و به همین بهانه قرار است نگاهی بیندازیم به این اثر و بررسی کنیم که آیا فیلم خورشید لایق این همه تمجید را داشته یا خیر.
فیلم خورشید مثل دیگر آثار مجید مجیدی به عنوان یک فیلم دغدغهمند مطرح میشود. مجیدی با ساخت فیلمهای دیگری مثل بچههای آسمان در گذشته ثابت کرده که موضوع «کودکان کار» برایش اهمیت دارد و برای اینکه از این قشر مظلوم و اثرپذیر غافل نشویم، مجیدی مجدد این مسئله را بعد از سالها بیان میکند، اما آیا فیلم خورشید میتواند تاثیرات لازم را روی بیننده القا کند؟ آیا خورشید از جنبههای مختلف نمره قابل قبولی دریافت میکند یا بیش از اندازه این پروژه تحویل گرفته شده؟
فیلمنامهی خورشید را مجیدی به همراه نیما جاویدی نگاشته است؛ همان فردی که قبلا در فیلم سرخ پوست توانست یک قصهی جذابی را با کارگردانی و فیلمنامهی معرکهاش روایت کند. با این حال فیلم خورشید طرح داستانی استخوانداری ندارد. شروع و پایانِ فیلم مبهم است و بیننده تقلای زیادی میکند تا از تمام زیر و بم اتفاقات سر در بیاورد. روح الله زمانی در نقش شخصیت علی به عنوان بازیگر نوجوان و اصلی این پروژه عملکرد قابل قبولی از جنبهی بازیگری دارد، اما از جنبهی شخصیتپردازی، با یک کاراکتر خام طرف حساب هستیم. شناختِ مخاطب از شخصیت علی در پایان فیلم، دقیقا همان چیزی است که در ابتدای فیلم نیز بوده؛ نه کمتر و نه بیشتر. علی فقط یک انگیزه را دنبال میکند و آن هم یافتن زیر خاکی ناشناختهای است که میخواهد از بابت فروشش، مادرش را از تیمارستان بیرون بیاورد.
شخصیتهای دیگر داستان نیز دست کمی از علیِ نوجوان ندارند. علی نصیریان که بازی قابل قبولی را ارائه میدهد، کاراکترش یک فرد مرموز و مجهول الهویه است که میتوان نظیرش را در سیل عظیمی از فیلم و سریالهای با مضمون کودکان کار مشاهده کرد. شاید تنها شخصیتی که بتوان به او دل بست، دختربچهی افغان است که علی به او وابستگی عاطفی نشان میدهد؛ چراکه در فیلم به خوبی میبینیم که دختربچهی داستان از لحاظ شخصیتی چقدر در گیر و دارِ تغییر و تنش قرار دارد.
جواد عزتی در فیلم خورشید به عنوان یک معلم دلسوز، نقشش را به خوبی جلوی دوربین به نمایش میکشد، اما کاراکترِ معلمِ مهربانِ فیلم خورشید نیز مثل سایر شخصیتها در پایان داستان نیمهکاره به حال خود رها میشود. معلمِ داستان رفتارهایی از خود نشان میدهد که علامت سوالهایی را برای بیننده از بابت انگیزهی رفتاری این شخصیت ایجاد میکند. برای مثال میتوان به علاقهاش دربارهی یاد گرفتنِ تکنیک دعوا از علی اشاره کرد که بیمعنی است. چرا او علاقه دارد چنین چیزی را یاد بگیرد؟ از طرفی دیگر وقتی به نیمهی انتهایی فیلم نزدیک میشویم، این کاراکتر که میتوانست کنش و واکنشهای جذابی را در پایان فیلم ایجاد کند، یک بار برای همیشه از دنیای فیلم ناپدید میشود. در واقع نه تنها این کاراکتر، بلکه سایر شخصیتها نیز به حال خودشان رها میشود. فیلمساز در نظر داشته که به ما بفهماند زندگی همین است و باید واقعبین باشیم: ما از سرنوشت کسی نمیتوانیم مطلع باشیم. ماجرا اینجاست اگر شخصیتها کارکردی در داستان ندارند، چه لزومی به حضورشان بود و چرا باید اصلا بازیگرها چنین نقشهای منفعلی را جلوی دوربین به نمایش بکشند؟ سر آخر تکلیف این همه بگو مگو بین معلمِ دلسوز و فداکار با مدیر چه میشود؟ فیلمساز از یک نقطه به بعد تمام شخصیتها را رها کرده تا تکلیفِ زیرخاکی و تلاش علی مشخص شود که آن هم با یک سکانس گنگ، به حال خود رها میشود.
فیلم خورشید از جنبهی فنی، اثری درجه یک است. هومن بهمنش به عنوان مدیر فیلمبرداری از پسِ فیلمبرداری در محیط بستهای به اسم آب انبار به خوبی برمیآید
فیلم خورشید از جنبهی فنی، اثری درجه یک است. هومن بهمنش به عنوان مدیر فیلمبرداری از پسِ فیلمبرداری در محیط بستهای به اسم آب انبار به خوبی برمیآید. قطعا فیلمبرداری در چنین محیطی یک چالش بسیار بزرگ جلو روی مجیدی و تیمش بوده و با این وجود، فیلم از جنبهی نورپردازی و فیلمبرداری در این لوکیشن به طور یقین نمرهی بسیار خوبی را دریافت میکند. از طرفی دیگر فیلم خورشید حاوی سکانسهای بسیار شلوغی است؛ از فضای مترو بگیرید تا صحنههای مربوط به داخل مدرسه. مجیدی به خوبی چنین صحنههای پرازدحامی را مدیریت میکند.
دربارهی تدابیرِ حسن حسندوست به عنوان تدوینگرِ پروژه برای ترانزیشنهای مابین سکانسهای فیلم خورشید میتوان ساعتها بحث کرد. اولین و شاید هم مهمترین ترانزیشن مربوط میشود به پایان سکانس اول که بچههای کار پس از یک عملیات موفقیتآمیز پا به فرار گذاشته، سپس دوربین به سمت آسمان نگاه میکند؛ ترانزیشن دیزالو را داریم و سپس همان بچهها را میبینیم که درونِ یک حوضچهی دوار آبتنی میکنند. دوربین اینبار از بالا به پایین آنها را نگاه کرده و سپس اسم فیلم درون حوضچه حک میشود. ماجرا اینجاست معمولا وقتی از تکنیک دیزالو استفاده میشود که فیلمساز میخواهد فاصلهی زمانی نامشخصی را با این تکنیک بین دو سکانس توجیه کند اما با این تکنیک، دو سکانس به یکدیگر ارتباط پیدا میکنند. وقتی هم دوربین در پایان سکانس دوم از بالا به بچهها نگاه میکند، به نظر میرسد که این خداست که نظارهگر بچههاست. آیا فیلمساز میخواهد ضمنِ اشاره به حضور خدا در تمام سکانس، به جبرِ زمانه اشاره کند؟ در ادامهی این استدلال میتوان به پایان فیلم نیز اشاره کرد که مجدد فیلمساز با کاتهای هوشمندانهای میخواهد تمرکز بیننده را روی نور خورشید معطوف کند. فیلمساز به زبانِ بیزبانی میخواهد بگوید که زندگی ادامه دارد و با این حال خدا حضورش مثل انوارِ خورشید در همه حال هست. چه کامِ ما تلخ باشد و چه شیرین، باید به جلو حرکت کرد.
برمیگردیم سر نقطهی اول. آیا فیلم خورشید یک فیلم دغدغهمند است؟ قطع به یقین خیر. جدیدترین فیلم سینمایی مجید مجیدی تنها ژست دغدغهمندی به خود میگیرد. مسئلهای را نصفه و نیمه با داستانی از هم گسیخته برایمان شرح میدهد و بیننده را با بدیهیاتی از زندگیِ یک نوجوان کار آشنا میکند. حرفِ حسابِ فیلم خورشید نامشخص است و این تعداد جوایزی که این اثر در جشنوارههای داخل و خارج گرفته دلیل بر این نمیشود که بخواهیم چنین فیلم خنثی و اختهای را یک اثر ملودرام اجتماعی شاهکار قلمداد کنیم. فیلم خورشید به گرد پایِ فیلم بچههای آسمان مجیدی اصلا و ابدا نمیرسد. شاید مهمترین دستاورد فیلم خورشید را بتوان پدیدهای به اسم روح الله زمانی دانست که در نقش بازیگر نوجوان توانست به زیبایی بدرخشد. روح الله زمانی در زندگی واقعی یک کودک کار بود که مجیدی توانسته استعدادهایش را شناسایی کرده و او را در مسیر بازیگری قرار دهد. باید دید آیا این نوجوان بااستعداد میتواند در آینده نامی نیک در حوزهی بازیگری برای خودش دست و پا کند یا خیر.
فیلم خورشید از جنبهی فیلمبرداری و عناصر فرمی اثری درجه یک محسوب میشود، اما به فیلمنامهاش ایراداتی وارد است. مجید مجیدی با این محصول، ژست دغدغهمندی به خود میگیرد اما شرح یک پیامد اجتماعی، آن هم به صورت سطحی که نظیرش را به کرات در فیلمهای نئورئالیسمی ایتالیا دیدهایم، از فیلم خورشید یک اثر فراموش شدنی میسازد.
- بازی بازیگران به خصوص روحالله زمانی
- فیلمبرداری
- مدیریت صحنههای شلوغ
- عناصر فرمی
- فیلمنامهای که شروع و پایان خوبی ندارد
- شخصیتهای اصلی داستان که خام و ابتدایی به حال خودشان رها میشوند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید