بازی Telling Lies بدون هیاهوی تبلیغاتی منتشر شد و چقدر زیبا توانسته نظر مساعد مخاطبها را به خود جلب کند. Telling Lies اثری منحصر به فرد است که با این حال، با سلیقهی هر مخاطبی جور در نمیآید.
سم بارلو، خالق بازی ویدیویی Her Story در چند سال گذشته ثابت کرده که میتوان از مولفههای سینمایی برای تولید یک بازی ویدیویی موفق بهرهبرداری کرد. در حقیقت گیمر میتواند مثل یک مخاطب سینما، محو داستان شود و در عین حال برای پرده برداشتن از حوادث داستانی به تکاپو بیفتد. بارلو با کسب تجربه از پروژهی Her Story و همچنین گسترش تیم خود توانسته بازی تکاملیافتهتری به نام Telling Lies را خلق کند. از طرفی استودیوی «آناپورنا» وظیفه انتشار این بازی را بر عهده گرفت. استودیویی که نامش را در عرصه گیم، بیشتر با آثار تحسین شدهای مثل What Remains of Edith Finch میشناسیم.
Telling Lies با یک سکانس سینمایی آغاز میشود. زنی را میبینیم که پشت سیستم مینشیند و او با اتصال هارد اکسترنال به لپتاپ، به یک سری ویدیوهای محرمانه که به سازمان امنیت ملی امریکا تعلق دارد، دسترسی پیدا میکند. هیچ ایدهای هم نداریم این زن کیست و چه مقصودی دارد. به همین علت به صورت ناخودآگاه حدس میزنیم که با تماشای ویدیوها باید پرده از یک خرابکاری یا حتی قتل برداریم. آیا این زن که ما کنترلش را در دست داریم خودش یک عامل منفی در قصه به شمار میرود یا یک قربانی است؟ چرا باید در درجه اول کسی تلاش کند یک هارد با اطلاعات محرمانه را برایش بفرستد؟ این موارد تنها چند سوال ابتدایی در همان بدو ماجراست که باعث میشود برای انجام این بازی انگیزه بگیریم.
اگر بازی Her Story را تجربه نکردهاید باید به این نکته اشاره کنیم که شما قرار است در حقیقت به نوعی یک فیلم سینمایی پنج الی شش ساعته را تماشا کنید. این که چگونه قصه روایت شود بستگی به تصمیم شما در بازی دارد. در همان ابتدای امر و قبل از این که اختیار لپتاپ این فرد مرموز را به دست بگیریم، این زن کلمهی «عشق»را در نرمافزاری به نام رتینا تایپ میکند و چند ویدیو در بازههای زمانی مختلف در بخش نتایج رتینا حک میشود. بازی از شما تنها میخواهد با تایپ کلمات مختلف، ویدیوهای متعدد موجود در بازی را پیدا کرده و به تماشایش بپردازید. بالغ بر ۱۰۰ ویدیوی ریز و درشت در این بازی وجود دارد و انصافا یافتن تمام این ویدیوها کار آسانی نیست.
بازی Telling Lies بیشتر به درد گیمرهایی میخورد که ذهن به شدت کنجکاوی دارند و از کارآگاه بازیها چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی نهایت لذت را میبرند. اجازه دهید خیالتان را راحت کنم. اگر این دو ویژگی را به همراه دانش زبان انگلیسی ندارید، دور این بازی یک خط قرمز پر رنگ بکشید. Telling Lies به درد شما نمیخورد.
شاید بپرسید اگر تعداد ویدیوهای بازی بسیار زیاد است پس میتوان با حدس و صد البته با شانس کلمات مختلف را در نرمافزار رتینا جستوجو کنیم. چرا که موتور جستوجو، کلمات تایپ شده را در میان دیالوگهای کاراکترها جستوجو میکند. این رویه در ابتدای امر شاید جوابگو باشد اما شما زمانی پایان بازی را میبینید که از لحاظ کمی، تعداد مشخصی از ویدیوها را تماشا کرده باشید. به همین منظور باید در دیالوگگویی کاراکترها نهایت دقت را داشته باشید. در حقیقت کنجکاویتان پیرامون هویت اصلی شخصیتهای این بازی، گیمپلی را شکل میدهد.
بازی Telling Lies بیشتر به درد بازیکنهایی میخورد که ذهن به شدت کنجکاوی دارند و از کارآگاه بازیها چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی نهایت لذت را میبرند
رونمایی از شخصیتها و حتی توضیح خلاصه داستانی از جانب نگارنده، تنها به افت کیفیت تجربهتان از بازی ختم میشود. شما باید رازهای زیادی را در بازی کشف کنید. اگر زیرک باشید در ابتدا به سراغ جستوجوی اسامی میپردازید. برای نمونه تایپ کردن اسم «دیوید» یا حتی «آلبا» میتواند به اکتشاف ویدیوهای متعددی کمک کند. گاهی اوقات با دقت در محیط پیرامونِ شخصیتهای جلوی دوربین، میتوان کلمات دیگری را کشف کرد. همه چیز به قوه تحلیل و کنجکاوی شما بستگی دارد.
نکتهی جالب ماجرا اینجاست که ویدیوهای ضبط شده به واسطه دوربین وبکم یا موبایل هوشمند، گفتوگوی یک طرفهای است که شما تنها با فرد جلوی دوربین آشنا میشوید. به همین سبب باید تا حدودی حرف و صحبتهای شخصیتهای بازی را به خاطر بسپارید تا شاید دقایق و چه بسا ساعاتی بعد که ویدیوی طرف مقابل را پیدا میکنید، این قدرت را داشته باشید با مطابقت دو ویدیو، از لحاظ معنایی به یک درجه کلی از فهم برسید. به عنوان مثال شاید «دیوید» را در یک ویدیوی پنج دقیقهای تماشا کنید که او تنها به صحبتهای فرد ناشناسی که از دیدههایمان پنهان است گوش میدهد و تنها با چند دیالوگ ساده این مکالمه تصویری را به پایان میرساند. وقتی شما ویدیوی فرد مقابلش را بالاخره پس از سپری شدن مدت زمانی به دست میآورید، ناخودآگاه پی میبرید که این دو کاراکتر با یکدیگر چه ارتباطی داشتهاند و فهوای کلامشان چه بوده.
محیط دسکتاپ، از لحاظ بصری جذابیت بسیار بالایی دارد اما کاربرد خاصی را در این لپتاپ نمیبینیم. برای نمونه مینی گیمی را در گوشهای از تصویر داریم که تجربهاش وقت تلف کردن است. همچنین شما تنها به همان صفحهی دسکتاپ دسترسی دارید و نمیتوانید به سایر بخشهای درون لپتاپ سرک بکشید. دفترچهای نیز داخل محیط سیستم عامل وجود دارد که شاید شما هم بالاخره به این نتیجه برسید علنا بلا استفاده است. چرا که ویدیوهای موجود در بازی در حالت تمام صفحه اجرا میشوند. اگر بخواهید کلمات خاصی را از گفتوگوها استخراج کنید، مجبور میشوید ویدیو را ببندید چون قابلیت کوچک شدن تصویر در لپتاپ مورد نظر وجود ندارد! اگر این کار را نیز انجام دهید و مجدد ویدیو را باز کنید، همه چیز از ابتدا آغاز میشود. به همین خاطر یا باید به صورت دستی روی کاغذ نکتههایتان را یادداشت کنید یا کلمه مورد نظر را حفظ کرده و در انتهای ویدیو در دفترچه دیجیتالی خود ثبت یا جستوجو کنید. البته بازی به شما اجازه میدهد با متوقف کردن ویدیو و انتخاب یک کلمه از زیرنویس، همان کلمه را سریع جستوجو کنید اما ادامه ویدیوی فعلی را از دست میدهید. اگر شما نیز مثل من حافظهتان اندکی مخدوش است، این روش چندان جوابگو نیست.
همانطور که از نام بازی پیداست، در Telling Lies دروغهای بسیار زیادی از زبان شخصیتهای درون ویدیوها میشنویم
از لحاظ بصری سعی شده همه چیز واقعی باشد. برای نمونه انعکاسی از تصویر زنی که پشت سیستم نشسته را روی مانیتور میبینیم. هر از گاهی نیز در دنیای بازی اتفاقاتی میافتد که سپری شدن زمان در دنیای بازی را شاهد باشیم. مثلا در برخی از صحنهها، گربهای روی پای کاراکتر پشت سیستم میپرد و با حرکت روی کیبورد باعث میشود چند کاراکتری دری وری تایپ شود. با این همه ظرافت جای تعجب دارد که چرا لپتاپ موجود در بازی هیچوقت شارژش به صفر نمیرسد یا چرا در لپتاپ میتوانیم بین وای-فایهای موجود در محیط آپارتمان مورد نظر سوییچ کنیم اما رمز وای-فای همسایه را در دسترس نداریم! یک سری تزئیناتی را در سربرگ بالای صفحه میبینیم که علنا بود و نبودشان چندان فرقی نداشته است.
همانطور که از نام بازی پیداست، در Telling Lies دروغهای بسیار زیادی از زبان شخصیتهای درون ویدیوها میشنویم. برخی از این گفتهها چندان برای بازیکن مشهود نیست و با پیشروی در داستان، کم کم مشخص میشود. سایر گفتهها از همان ابتدا مثل روز واضح است که شخصیت در حال دروغ گفتن است اما شواهدی در دست ندارید. میخواهید به حساب شم کارآگاهی بازیکن بگذارید یا هر چیز دیگر، ایفای نقش بازیگرها تا حدودی جهتدار بوده تا مخاطب به همه چیز مشکوک شود. برای نمونه چرا شخصیت «اِیوا» انقدر سبکسر و جاهطلب است؟ چرا «دیوید» مدام گوش شنوا برای هر صحبتی را دارد؟ چرا دختربچه داستان در بعضی از صحنهها، غم زیادی در سینهاش وجود دارد و به راحتی حس میکنیم؟ مطرح شدن سوالاتی این چنینی که در طول تجربه بازی برای شما کم پیش نمیآید، موتور محرک خوبی است که تنها به علت هنرنمایی بینظیر بازیگران مطرح سینما محقق شده است.
ای کاش محیطی در همان نرمافزار رتینا تعبیه میشد تا ویدیوهای استخراج شده را به ترتیب زمانی مشاهده میکردیم. شما در این بازی باید همه چیز را به خاطر بسپارید، اگر فردی به فرد دیگر دروغ گفته باشد، باید این ماجرا در ذهن خود حک کنید و با پیشرفت داستانی، این قضایا را مد نظر داشته باشید. چرا که یک نکتهی ساده میتواند در برملا کردن دروغ یکی از کاراکترها به شدت کلیدی باشد و از آن غافل بمانید.
همانطور که گفتیم، شخصیتهای درون قصه به راحتی دروغ میگویند و از یک نقطه به بعد شاید شما هم نتوانید شخصیتی را جلوی دوربین بیابید که حرفش بر پای صداقت و درستکاری باشد. در قصه جدیدی که سم بارلو به تصویر کشیده، گویا هیچ فردی در داستان، یک رودهی راست در شکمش ندارد.
بازی Telling Lies سه پایان مجزا دارد و تجربهی هر پایان الزاما به پیدا کردن هر چه بیشتر ویدیوها تعریف نمیشود. این که شما ویدیوهای کدام کاراکتر را بیشتر پیدا میکنید، پایان بازی در رابطه با همان شخصیت شکل میگیرد. کارگردان بازی ادعا کرده که اگر بتوانید بیش از ۶۰ درصد ویدیوها را استخراج کنید، با دو پایان روبهرو خواهید شد. در هر صورت پایان بازی، المان چندان مهمی نیست تا Telling Lies را به اتمام برسانید. اگر بازی شما را مجذوب خود کند، شما برای ارضای حس کنجکاویتان هم که شده، بازی را ادامه میدهید و کلمات خاصتری را جستوجو میکنید. به عنوان مثال اگر همان یادداشت بیسر و تهی را که فرستندهی هارد برایتان در همان ابتدای بازی روی دسکتاپ گذاشته، به صورت تمام صفحه باز کنید، نام و هویت فرد پشت سیستم آشکار میشود و با جستوجوی نام او، یک راز مهم را کشف میکنید. جالب است که با کشف رازهای مختلف بازی، موسیقی خاصی نیز در پسزمینه پخش میشود که هر بازیکنی به این نکته پی نمیبرد که پخش موسیقی درون بازی، از الگوریتمی بدین شکل پیروی میکند.
بازی Telling Lies برای ذهنهای کنجکاو و زیرک ساخته شده است. اگر به زبان انگلیسی تسلط کافی داشته و در روحیه خود میبینید که پنج تا شش ساعت مثل یک کارآگاه، ویدیوهای بسیار زیادی را پشت سیستمتان بررسی و آنالیز کنید، حتما جدیدترین دستپرورده سم بارلو را امتحان کنید.
- داستان بسیار گسترده و ناب
- رابط کاربری جذاب، پایانبندیهای متنوع
- موسیقیهای محدود اما گوشنواز
- داستان بسیار گسترده و ناب
- رابط کاربری جذاب
- پایانبندیهای متنوع
- ارزش تکرار پایین
- نارکارآمدی و تجملی بودن قابلیتهای دسکتاپ
- فقدان ویژگی مشاهده آیتمهای ویدیویی استخراج شده بر اساس تایم لاین
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید