بسیاری از بازیهای جهان باز در گذشته سبک و حالت متفاوتی داشتهاند و ناگهان سازنده آنها تصمیم گرفته تا به سمت خلق یک عنوان Open World برود. مانند بازی جدید Elden Ring که بر خلاف سری Souls، در آن هر جا که بخواهید میروید!
سریهای بسیاری در حال حاضر در دنیای گیم وجود دارند که همگی برای سبک و حالت خاص خود شناخته میشوند. مانند Call of Duty و Battlefield که سالهای سال است از یک چارچوب کلی که فقط پیشرفت میکند استفاده میکنند. با این حال، برخی از فرنچایزهای بازی در دنیای گیم وجود دارند که سازندگان آنها، سعی میکنند تا با تغییر سبک و روایت داستان به سبکی جدید، یک روایت تازه را بازگو کنند. برای مثال، سری بازی Assassin’s Creed تا قبل از عرضه عنوان Odyssey، همگی در سبک مخفیکاری و حالتی بودند که اکثر ماموریتهای شما مربوط به آرام رفتن میان دشمنان و در نهایت کشتن فردی خاص، یا برداتشن مدارک بود. با این وجود، ناگهان سبک بازی عوض شد و از آن دوره به بعد، همه عناوین سری AC در حالت اکشن RPG ساخته شدند.
در واقع این سری طوری عوض شد که شاید حتی وسط بازی با خود فکر کنید در حال تجربه یکی از عناوین سری خدای جنگ هستید! همچنین حتی برخی غولها و دشمنان مختلف به بازی اضافه شدهاند که واقعا حتی سر و صدای طرفداران سبک سابق را هم درآورده است. با این وجود، جدای از این نوع تغییرات کلی، فرنچایزهایی وجود دارند که برای پیشرفت، سازندگان آنها تصمیم گرفتهاند تا سبک را از حالت Semi-Open World و خطی، به جهان باز تبدیل کنند. درست به مانند Elden Ring که سازندگان آن ناگهان از سبک عناوین سری Souls، به سمت جهان باز کردن بازی جدید خود رفتهاند.
سری The Witcher
دو بازی اول سری The Witcher نقشهای واحد که بتوان در مکانهای مختلف آن سفر کرد را نداشتند؛ بلکه بازیکن مجبور میشد تا برای رد کردن مراحل، یک حالت خطی را پشت سر گذشته و در صورت نیاز به بازگشت، دوباره همان خط را رو به عقب طی کنند! اما بازی The Witcher 3 به کلی این روند را تغییر داد و توانست به یکی از موفقترینها بازیهای جهان باز تبدیل شود.
با این حال یک نکته بسیار جالب درباره The Witcher 3 آنجاست که بازیکنان هنگام رد شدن از جهان بزرگ بازی، انواع و اقسام مراحل فرعی و جالب را میبینند که هرکدام دقیقا به اندازه بخش داستانی جذاب هستند. این مورد برای یک بازی سبک جهانباز کاملا حیاتی است؛ حال اگر سازندگان بتوانند برای بازی Elden Ring نیز چنین مکانیزمی را پیاده کنند، قاعدتا تغییر سبک این عنوان نیز با موفقیت همراه خواهد شد، چراکه نقطه ضعف همیشگی بازیهای سبک جهان باز نداشتن کیفیت درست حسابی در عین داشتن کمیت در مراحل اصلی و فرعی است.
سری Batman: Arkham
هنگامی که صحبت از عناوین سری Arkham از بازیهای شخصیت بتمن (Batman) میشود، معمولا بازیکنان دو جبهه مخالف میگیرند؛ گروه اول معتقدند که بازی اول سری، یعنی Batman: Arkham Asylum بهترین عنوان است، چراکه دارای حالت غیر جهانباز و همچنین داستانی فوقالعاده دارد. به عقیده این دسته از کاربران، دنبالههای این سری که به سبک Open World قدم گذاشتند، باعث میشوند تا تمرکز بازیکن به کلی از روی ماموریتها برداشته شود و محتوای کافی برای پر کردن شهر وجود ندارد!
اما دسته دوم، موافق بازیهای جهان باز و تغییر سبک سری بتمن هستند؛ طوری که به نظر آنها، بازی Batman: Arkham City و همچنین اسپین آف و دنباله بعدی آن، به شدت موفق بوده و نیاز شخصیت بتمن برای گلاید کردن داخل شهری بزرگ با انواع و اقسام ماموریتهای فرعی را برطرف کرده است.
با این وجود، بگذارید موردی خاص را در اینجا بررسی کنیم. بازیهایی مثل Arkham Asylum یا حتی عنوان مشهور و بزرگی مثل The Last of Us که شما را در یک مسیر خطی قرار میدهد، در روایت داستان و جذب کردن ذهن کاربر روی روایت اصلی، خیلی موفقتر عمل میکنند. بخصوص اگر مجبور شوید تا در مراحل بعدی دوباره به همان مکان قبلی بازگردید، مواجه شدن با تغییرات منطقه مورد نظر در حالی که اینبار قابلیتهای جدید برای باز کردن درها و رفتن به راههای مخفی را دارید، خود یکی از جذابیتهایی است که شاید یک بازی سبک جهانباز نداشته باشد. با این حال، عناوین سبک Open World در قرار دادن ساعات گیم پلی بیشتر و همچنین جلب کردن توجه کاربر به مراحل فرعی، بسیار گستزدهتر و بهتر عمل میکنند.
سری Far Cry
تقدیر فرنچایز Far Cry از همان عنوان اول، این بود که به دسته بازیهای سبک جهان باز بپیوندد. بازی Far Cry 1 حالت داستانی نسبتا خطی با یک نقشه واحد داشت که به بازیکنان اجازه آزادی عمل چندانی را نمیداد. اما نهایتا با Far Cry 2 تعداد نقشهها به ۲ رسید و بازیکنان میتوانستند هر موقع که دوست دارند مراحله بعدی را بازی کنند. با این وجود، بالاخره از عنوان شاهکار Far Cry 3 این روند شروع شد تا بازیکن بتواند هر جا که میخواهد برود و هر مرحله اصلی یا فرعی موجود را پشت سر بگذارد.
اما همیشه یک نکته خاص همیشه درباره سری بازیهای جدید Far Cry وجود خواهد داشت؛ آن هم این است که یوبیسافت (Ubisoft) خیلی خوب جهان را میسازد و خیلی بهتر هم آن را طراحی میکند، اما همیشه وقتی که به تعامل جهان بازیها میرسیم، عملکرد بیش از اندازه میشود! برای مثال در بازیهای اخیر Far Cry، نقشه بازی آنقدر آیتمهای مختلف و زیاد دارد که از همان اول کار بازیکن لا به لای آنها گم میشود! همچنین وقتی جهان به این زیبایی توسط سازندگان خلق شده، اینکه صد ایستگاه Fast Travel برای سریعتر رفتن از نقطهای به نقطه دیگر ارائه شود، یک ایده بسیار بد خواهد بود.
حال سازندگان سعی کردند تا در بازی Far Cry 6 این مورد را برطرف کنند، اما همچنان ضمن داشتن یک داستان جذاب و گیم پلی قابل قبول، باز هم وجود جزئیات بیش از حد بازیکن را گیج میکند؛ چیزی که امیدواریم در Elden Ring انجام نشده باشد.
سری Metal Gear Solid
هیچ شکی وجود ندارد که سری Metal Gear Solid از بهترین و در عین حال جذابترین فرنچایزهای دنیای گیم محسوب میشود. با این وجود، ابتدا تمامی عناوین این سری مراحل را در قالب یک حالت خطی و در محیطی محدود به حرکت قرار میدادند. این روش همانطور که اشاره شد در مقایسه با بازیهای جهان باز در روایت داستان خیلی موفقتر هستند، اما نکته قابل توجه اینجاست که بازی Open World گزینههای بیشتری را در اختیار کاربران قرار میدهند. به همین دلیل هم بالاخره سازندگان این سری تصمیم گرفتند تا آخرین عنوان از فرنچایز خود را با چنین سبکی بسازند.
بازی Metal Gear Solid: Phantom Pain شاید نسبت به عناوین قبلی در روایت داستان چندان هم قوی نبود، اما حداقل از نظر گیم پلی، میتوانستیم ببینیم که چقدر تعامل بازیکن با محیط بالاتر رفته است. همچنین برای رد کردن هر مرحله، شما کاملا آزاد بودید تا به هر حالتی که میخواهید دشمنان را سلاخی کرده و ماموریت را انجام بدهید!
سری Mass Effect
نمونه بارز و واضح این مورد که تغییر به سبک جهان باز در نحوه روایت داستان بازی تاثیرگذار است، مربوط به سری Mass Effect خواهد بود. البته اولین عناوین این فرنچایز هم تا حدودی آزادی عمل را به بازیکنان میدادند، اما عملا با Mass Effect: Andromeda بود که بالاخره Mass Effect هم به دسته بازیهای جهان باز پیوست؛ در حالی که این کار چندان هم موفقیتآمیز نبود.
در واقع به عقیده بسیاری از افراد، بازی Mass Effect: Andromeda همان عنوانی بود که فاتحه این فرنچایز را برای همیشه خواند و سپس با چند به روزرسانی بعدی، روی قبر آن دسته گل گذاشت. البته اخیرا با ریمستر عناوین قبلی سازندگان خیلی خوب توانستند دوباره نظر طرفداران را برای ساختن دنبالهای که در سال ۲۰۲۳ یا شاید هم ۲۰۲۴ عرضه میشود جلب کنند. اما در هر صورت، جهان باز کردن برخی از سری بازیها، لازمههایی دارد که اگر رعایت نشوند، آخر به سرنوشت MEA میرسند.
سری Dragon Age
سری بازیهای Dragon Age معمولا بدین شکل بودند که شما وارد منطقهای میشوید و سپس با رد کردن مرحله مورد نظر و انجام دادن ماموریتهای مربوط به آن، به صورت کاملا خطی به کار خود ادامه میدهید. با این وجود وقتی که این سری در بهترین وضعیت بود و نیازی هم به یک ارتقا بی مورد نداشت، بایوور (BioWare) تصمیم گرفت تا پروژه جدید خود را در دسته بازیهای جهان باز قرار داده و آن را ارتقا بنامد!
این بازی جدید با موتور گرافیکی DICE (همان که برای بازیهای پرباگ Battlefield هم استفاده میشود) ساخته شده بود و همانطور که دیدیم، درست همانطور که باید و شاید، اصلا با سیستم بازی هماهنگ نبود. عوض کردن رویه ساخت یک بازی، آن هم در یکی از فرنچایزهای محبوب، قاعدتا حرکتی است که نیازی به انجام آن نیست، ولی برخی از سازندگان ریسکپذیر آن را انجام میدهند.
بدین ترتیب بازی Dragon Age: Inquisition در سبک Open World ساخته شد و وقتی که بازیکنان برای اولین بار در جهان آن قدم گذاشتند، دیدند که جهان بازی به بخشهای مختلفی تقسیم شده است. در بخش اول (یا هر بخش دیگری) طبق عادت در عناوین قبلی، اصلا نمیدانستیم که آیا میتوان در آینده دوباره به همان مکان مورد نظر بازگشت یا نه. به همین دلیل نیز همیشه بسیاری از بازیکنان وقتی که وارد منطقه جدید میشدند، تمام سعی خود را میکردند تا هر ماموریت فرعی را تمام کرده و عملا هیچ چیز را جا نگذارند! همین کار نیز خیلی سریع باعث خستهکننده شدن و در نهایت، به فراموشی سپردن عنوان Inquisition شد.
به هر حال عنوان بعدی در سری Dragon Age قاعدتا باز هم در سبک جهان باز خواهد بود، اما انتظار میرود که سازندگان از اشتباه قبلی خود به خوبی درس گرفته و مثل سال ۲۰۱۴ به موضوع اصلی میمها در فضای مجازی تبدیل نشوند.
سری Halo
سری بازی Halo دیگر به عنوان یک نماد کلی برای کنسولهای ایکس باکس شناخته میشود و بازی Halo Infinite هم به خوبی توانسته است تا هم نظر طرفداران را جلب کند و هم اینکه به بهترین شکل ممکن، مسترچیف (Master Chief) را به دنیای بازیهای جهان باز برساند. با این وجود، سری Halo همیشه هم در حالت Open World، در حالتی که به بازیکن آزادی عمل بالا بدهد نبوده و البته شروع حالت جهان باز در سری را هم عنوان Infinite انجام نداده است.
در حقیقت عنوان Halo 3: ODST اولین بازی در سری بود که حالت جهان باز را به این سری آورد، اما نکته قابل توجه اینجاست که این عنوان، با نظرات مختلف همراه شد. این یعنی برخی خیلی آن را قبول داشتند و بعضی کاملا با انجام چنین تغییری مخالف بودند. اما با بازی Halo Infinite روال خیلی تغییر کرده و اکثر طرفداران و منتقدان از روند فعلی سری راضی هستند. گرچه تغییر سبک به حالت جهان باز، برخی مشکلات خاص خود را هم دارد.
ببینید، درست مثل سری Souls که در آن مراحل خاص با طراحی منحصر به فرد وجود دارد، فرنچایز Halo هم از همین خلاقیت برخوردار بود. سازندگان مراحل مختلف بازی را با دقت طراحی میکردند و هر مرحله برای خود خاطرهانگیز و خاص میشد. با این وجود وقتی که Infinite قدم به قلمرو بازیهای سبک جهان باز گذاشت، دیگر آن حس خاص بودن مراحل هم به نحوی از بین رفت! به همین دلیل نیز امکان دارد که بازی Elden Ring ضمن داشتن یک داستان و جهانی فوقالعاده و گیم پلی قوی، باز هم توسط برخی از طرفداران قدیمی سری Souls پذیرفته نشده و کنار زده شود.
البته باید بدانید که این مورد تا حدودی یک نظر شخصی است، اما وقتی که بازی همه را تا حدی راضی نگه ندارد و برای برخی از کاربران خاص ساخته شود، دیگر با استقبال خوبی هم همراه نمیشود.
سری Thief
سومین بازی از سری Thief که با عنوان Deadly Shadows عرضه شده بود، عملا توانست یک مرز جالب بین خود و سایر بازیهای جهان باز را ایجاد کند؛ بدین شکل که شما در بازی یک شهر نسبتا بزرگ را به عنوان نقشه اصلی دارید، اما برای رد کردن مراحل مختلف، شاید به مکانهای دیگر و خاصی بروید. همچنین یک نکته جالبتر درباره این عنوان آنجاست که در آن، شهر زنده است! یعنی برای مثال با رد کردن مراحل داستانی، برخی از جزئیات آن عوض شده و فرقههای مختلف نظر متفاوتی را نسبت به شما خواهند داشت. برای مثال شاید بعد از مدتی همان خیابانی که پیشتر امن بود، بعد از یک مرحله خاص به کلی خطرناک شود یا برعکس. این در حالی است که ریبوت Thief در سال ۲۰۱۴، همه چیز را حتی بهتر کرد.
شهر در این بازی جدید کمی بزرگتر بود و به همین ترتیب نیز بازیکنان میتوانستند بیشتر از قبل داخل آن به گشت و گذار بپردازند. با این وجود، مشکل اصلی که درباره این عنوان وجود داشت، صفحههای Loading بودند؛ تا حدی که حتی برای زودتر رد شدن از برخی از آنها، بازیکنان میانبر و روشهای خاصی را پیدا کرده بودند. همچنین یک مسئله بزرگ بازیهای سبک جهان باز این است که وقایع داستانی در محیطی باز روایت میشود؛ پس وقتی برای مثال در یک مرحله از دست افرادی فرار میکنید، بعد از اتمام میتوانید بازگردید و دوباره به همان مکان خطرناک بروید! در حالی که چنین چیزی قاعدتا منطقی نیست و باید طراحی خاصی برای آن در نظر گرفته شود.
سری The Legend of Zelda
فرنچایز The Legend of Zelda برای طرفداران کنسول دستی نینتندو سوییچ، مدتهاست که به عنوان یکی از بهترینها شناخته میشود. با این وجود، سبک روایت داستان در عناوین قدیمی سری نسبت به Breath of Wild که جدیدترین آن است، فوقالعاده متفاوت بودند. مراحل خطی و نداشتن یک جهان واحد، از مواردی بودند که در این بازیها دنبال میشد؛ در حالی که Breath of The Wilds توانست به خوبی همان حس ماجراجویی که پیشتر در دیگر عناوین تجربه کرده بودیم را حفظ کند، ضمن اینکه در دسته بازیهای جهان باز قرار بگیرد.
اگر بازی Elden Ring هم بتواند دقیقا به همین سبک و همین روش روایت را ثابت نگه داشته و فقط جنبه خاصی از سبک گیم پلی را عوض کند، قاعدتا موفق خواهد شد. این در حالی است که یک تغییر بزرگ و ریسکپذیری کامل هم میتواند در صورت استقبال طرفداران موفق شود.
سری Metro
دو عنوان اول از سری Metro عملا داخل تونلهایی روایت میشدند که جهان مردم روسیه پس از وقایع آخرالزمانی را نشان میداد. با این وجود، هنگامی که خبر ساخت عنوان سوم منتشر شد، بسیاری از کاربران به این فکر بودند که همین اثر هم حالت داستانی خطی با جهانی محدود را خواهد داشت؛ در حالی که طی یک ساعت اول بازی Metro Exodus، میبینیم که شخصیتهای اصلی سعی میکند تا در جستجوی یک منزل جدید، از تونلها خارج شود!
در واقع این بازی تفاوتهای بسیاری را با آنچه که در سایر بازیهای سبک جهان باز دیدهاید دارد؛ بدین شکل که بازیکنان هر چند مرحله یکبار، در محیطهای بزرگی رها میشوند که هیچکدام به اندازه نقشه عناوینی مانند The Witcher 3 یا GTA نیستند، اما حداقل داخل آنها هم آزادی عمل وجود دارد، هم به جزئیات فراوانی دقت شده است. سازندگان در استودیو 4A در این بازی عملا کیفیت را بر کمیت ترجیح دادهاند؛ موردی که در بازیهای جهان باز با نقشههای پر از آیکُنهای کوچک و بزرگ، کمتر دیده میشود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید