فیلم تنت (TENET) را میتوان در سه صفت خلاصه کرد؛ «دشوارترین»، «پرهزینهترین» و «چالشبرانگیزترین» اثر سینمایی کریستوفر نولان. با این حال آیا میتوان به فیلم تنت لقب «ارزشمندترین» فیلم سینمایی نولان را نیز نسبت داد؟
اگر کمی با آثار کریستوفر نولان آشنا باشید، مسلما مطلع هستید که نولان با روایت یک داستان سرراست و خطی رابطهی چندان خوبی ندارد و او اصلا دلش نمیخواهد فیلمی بسازد که بعدها دیگر کارگردانها بتوانند مشابه آن را بسازند. فیلم تنت نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این حال اگر آثار گذشتهی نولان مثل اینسپشن را با دقت بسیار زیاد تماشا میکردید، احتمالا در همان مرتبهی اول بالای ۹۰ درصد از رویدادهای داستانی را متوجه شده و آن ۱۰ درصد باقی مانده نیز به پایانبندی فیلم مرتبط میشد. فیلم تنت اما اینگونه نیست. نولان پایههای فیلمنامهنویسی جدیدترین اثرش را به گونهای تغییر میدهد که مخاطب در مرتبهی اول که فیلم تنت را میبینید به هیچ وجه نمیفهمد داستان از چه قرار است چون تنت، نقطه پایانش آن چیزی نیست که قبل از تیتراژ پایانی میبینیم. بیننده که ما باشیم باید از نگاه خطی به مقولهی زمان پرهیز کنیم تا فیلمنامهی تنت معنی پیدا کند.
برای اینکه به نقد فیلم تنت بپردازیم باید این اثر را از وسط به دو نیم تقسیم کنیم. نیمهی اول ساخته شده تا شما صرفا با قوانین دنیای فیلم آشنا شوید؛ نه کمتر و نه بیشتر. اینکه جان واشنگتن، رابرت پتینسون و سایر شخصیتها دقیقا در ماجرای فیلم چه نقشی دارند تا حدی مهم است اما شخصیتپردازی در فیلم تنت، نه اهمیت دارد و نه کسی برایاش مهم است که اصلا واشنگتن نامش چیست؛ چراکه از ابتدا تا پایان فیلم از واشنگتن صرفا به اسم «پروتاگونیست» یاد میشود.
با تمام این تفاسیر، مخاطب در نیمهی ابتدایی فیلم سعی میکند ضمن اینکه داستان فیلم تنت را متوجه شود، با شخصیتها نیز ارتباط برقرار کند. زمانی هم که بیننده در رسیدن به این دسته از اهداف خود مایوس میشود، به احتمال زیاد فیلم تنت را یک اثر ضعیف و حتی ناامیدکننده خطاب میکند. کریستوفر نولان قطعا با علم به این موضوع، فیلمنامه را به این ترتیب درآورده و با یک ریسک بسیار زیاد، مخاطب را در نیمهی اول فیلم به حال خود رها میکند تا بیننده با خودش سر فهمیدن داستان و حتی ارتباط با قهرمان فیلم کلنجار برود. تنت با نیمهی دوم داستان است که خودنمایی میکند؛ درست زمانیکه واشنگتن در مقام قهرمان، بنا بر تصمیماتی میخواهد برای نجاتِ فردی، وارد مهلکهای شود که حتی در خیالش هم نمیگنجید روزی برسد تا معکوس شدن عنصر «زمان»، بهانهای باشد برای شروع یک جنگ؛ آن هم از نوع جنگ جهانی.
نوع تدوین فیلم به اقتضای فیلمنامهی غیرخطی، به شدت قابل تحسین است اما سرعت روایت به اندازهای در نیمهی اول فیلم و حتی نیمهی دوم زیاد است که برخی از مفاهیم و قواعد فیزیک که نقش بسیار مهمی در فهمیدن قصه دارند، سرسری توضیح داده میشوند. مفاهیم فیزیک نیز از آنجایی که هضمشان به شدت سنگین است، بهتر بود طی برداشتهای طولانیتری به بیننده توضیح داده میشد. جدا از این موارد، تنت ساخته شده تا آن را حس کنید. در همان سکانسهای ابتدایی فیلم نیز از زبان یکی از شخصیتها میشنویم که نیازی نیست همه چیز را بفهمید؛ فقط نیاز است تا آن را حس کنی. هر از گاهی، چنین جملاتی را از شخصیتها میشنویم که در واقع حرف و صحبت نولان با مخاطبینِ سرسختی است که همچنان به پیچیدگیهای داستانهای نولان معترض هستند. ضمن اینکه نولان هیچ فردی را مجبور به تماشای فیلمهایش نکرده، وجود دیالوگهای هدفمندی از این قبیل که نوعی گفتمان مستقیم نولان با منتقدان است، رویهای قابل تحسین به شمار میرود.
فیلم TENET احتمالا دردسرسازترین پروژهای بوده که نولان تا به امسال پذیرفته
فیلم تنت احتمالا دردسرسازترین پروژهای بوده که نولان تا به امسال پذیرفته. این کارگردان خوشذوق اعتقاد دارد که باید تا حد امکان از استفادهی جلوههای کامپیوتری جلوگیری شود تا حس واقعگرایانهی فیلم به بیننده انتقال یابد. در حقیقت جادوی سینما، صرفا خلق جلوههای ویژه و بصری نیست و نولان برای این منظور تا جایی که میتوانست در کارگردانی فیلم تنت به سمت استفاده از راهکارهای دیگری به جز استفاده از جلوههای ویژه روی میآورد. نولان حتی برای یک سکانس بسیار مهم حاضر شد یک هواپیمای واقعی را خریداری کرده و آن را منفجر کند تا از جلوههای ویژهی پرخرج استفاده نشود. نولان توانست تیم تولید را قانع کند که خرید یک هواپیما از لحاظ اقتصادی به صرفهتر از رویکردهای کامپیوتری بود.
از سایر دردسرهای ساخت و تولید فیلم تنت میتوان به نوع بازیگری هنرمندها جلوی دوربین اشاره کرد؛ چراکه معکوس شدن زمانی را باید بیننده به چشم میدید و بازیگرها و بدلکاران مجبور شدند برخی از سکانسها را به شکلی معکوس جلوی دوربین بازی کنند. این موارد را گفتیم تا به تولید بسیار سخت فیلم تنت اشاره کنیم. کریستوفر نولان و تیمش با چالشهای بسیار زیادی روبهرو شدند و بسته به سبک علمی-تخیلی فیلم و عدم استفادهی معمول از جلوههای ویژه، ساخت فیلم تنت رسما یکی از چالشبرانگیزترین کارهای نولان بود که این کارگردان با تمام این داستانها توانست از جنبههای فنی، یک اثر قابل قبول بسازد.
نولان در جایی گفته بود که عاشق فیلمهای جیمز باند است و یکی از منابع الهامش برای ساخت فیلم تنت، جیمز باند بود. فارغ از مولفههایی که نولان برای ساخت فیلم تنت استفاده کرده، اگر بدون چنین پیشزمینهای به تنت نگاه کنیم، گویا فیلم یکی از ماجراجوییهای جدید جیمز باند در قرن بیست و یکم است؛ چراکه تمامی خصیصههای یک فیلم جیمز باند تیپیک را دارد؛ جلوگیری از جنگ در مقیاس جهانی، دشمنانی از جبههی روسیه، زنی که نقش کلیدی را ایفا میکند و قهرمانبازیهایِ کاراکتر اول فیلم برای نجات دنیا. فیلم تنت، رسما یک نوع فیلم جیمز باند است؛ با این تفاوت که جیمز باندِ نولان جلوی اتفاقِ ناگواری را میگیرد که اصلا هیچوقت رخ نداده! تنت به جای پرداختن به مقولهی «سفر در زمان»، روی «معکوس شدن زمان» تمرکز میکند. با این اوصاف نولان پیرامون فلسفهی هستی و کائنات شیطنتهای خاصی را در فیلم تنت مثل دیگر آثار قبلیاش انجام میدهد؛ با این تفاوت که این شیطنت مثل اینسپشن و فیلم پرستیژ، دیگر در زیرمتنِ فیلم موجود نیست. بلکه نولان در فیلم تنت رو بازی میکند. برای توضیح و تحلیل این ماجرا باید کمی به عقب برگردیم.
در نقطهای از داستان فیلم تنت، پارادوکس مهمی در باب زمان شرح داده میشود. پارادوکسی که میگوید اگر شما به گذشته برگردید و پدربزرگتان را به قتل برسانید، چه اتفاقی برای شما که قاتل هستید در آینده رخ میدهد؟ شخصیتِ داخل داستان تنت در درجهی اول جوابی به این پارادوکس نمیدهد و رسما به زبان میآورد که پاسخی در کار نیست چون این سوال بنا به پارادوکسش جوابی ندارد. با این حال در انتهای فیلم تنت، درست در لحظات پایانی فیلم، با گراهای فیلمبردار متوجه میشویم که نولان در مقام کارگردان برای این پارادوکس پاسخی یافته؛ پاسخی به ظاهر منطقی که حداقل طی گفتوگوهای رابرت پتینسون و جان واشنگتون پی میبریم باید برای فهمیدن این راز تا عرضهی فیلم TENET 2 صبرکنیم. فیلم تنت در پایان به خوبی بسته میشود. یعنی به این شکل نیست که مثل اینسپشن هر فردی تحلیلی داشته باشد. البته پایان واقعی فیلم تنت همانطور که در ابتدای نقد اشاره کردهایم، آن چیزی نیست که قبل از تیتراژ پایانی میبینید!
طرح داستانی فیلم تنت به این شکل است که نقطه آغاز داستان در ظرف داستانیِ این فیلمِ دو ساعت و خردهای مشخص نیست. شما در حقیقت در حال تماشای یک لوپ داستانی هستید؛ درست همانند چیزی که در سریال دارک میبینیم. با این تفاوت که در سریال دارک در نهایت متوجه میشویم نقطه آغاز و سرمنشا حوادث تودرتو و سلسلهوار داستان چیست. در تنت هنوز مشخص نیست چطور سازمان تنت شکل گرفته اما برای لذت بردن از فیلم تنت شما مجبور هستید پس از رویت تیتراژ پایانی، بدون هیچ درنگی مجدد سکانس اول فیلم را تماشا کنید تا پایان واقعی این لوپ داستانی را شاهد باشید. تماشای تنت آن هم مجدد، الزامی است و صرفا یک توصیه برای بهتر فهمیدن داستان نیست؛ چراکه هیچ مخاطبی در مرتبهی اولش متوجه نمیشود قضیه در سکانسهای اول از چه قرار است. اینکه شما یک سکانس را برای بار دوم تماشا کنید و بدون مطالعهی متفرقه یا کمک گرفتن از یک دوست، پی به رازهای زیادی میبرید، همان چیزی است که به آن میگوییم «جادوی سینما». در گذشته اینطور باب شده بود که عاشقان سینما با تماشای فیلمهای شاهکاری مثل «سینما پارادیزو» جادو شوند؛ حال کارکرد سینما با پیشرفت همه جانبهی تکنولوژی توانسته جادوی سینما را به شکلی دیگر بروز دهد. نولان کاری کرده که بتوان از تماشای یک فیلم با داستانی پیچیده با رگههایی از مفاهیم سنگین فیزیک نیز لذت برد. البته اگر بتوانید طرز تفکر بسته و خطی خود را نسبت به زمان تغییر دهید.
تماشای TENET آن هم مجدد، الزامی است و صرفا یک توصیه برای بهتر فهمیدن داستان نیست
در این فیلم به جای پرسیدن «چرا»، باید پرسید «چگونه». به این خاطر که اگر بخواهیم حوادث علت و معلولی فیلم را کنار هم قرار دهیم، همه چیز قابل پیشبینی است. در همین راستا نیازی نیست که شما حتما ضریب هوشی بسیار بالایی داشته باشید یا تمامی آثار نولان را تماشا کرده باشید تا برخی از حوادث را در تنت حدس بزنید. برای مثال میتوان به صحنهی درگیری داخل هواپیما اشاره کرد که دو مرد سیاهپوش، هویتشان مثل روز، روشن است و حتی زمانی که نولان یک صحنهی مربوط به رابرت پتینسون را در میانهی درگیری کات میزند، کاملا مشخص است که چرا نولان عجله کرده و صحنه را کات زد. با این حال نمیتوانیم بفهمیم که چگونه این صحنه طرحریزی شده چون از آن سویِ داستان بیخبر هستیم. با این اوصاف جالب است که نولان در پایان میتواند همچنان ما را غافلگیر کند. نکتهای را در برداشتهای پایانی متوجه میشویم که رسما تا ابدالدهر نمیتوانیم بفهمیم «چگونه». نولان گرهای را به ما نشان میدهد که حتی با دندان نیز نمیتوان باز کرد و حتما باید خودش با فیلم تنت ۲ برگردد تا چگونگیاش را توضیح دهد. با این حال فیلم تنت، حتی در لحظاتِ قبل از تیتراژ پایانیاش نیز مخاطب را هیجانزده کرده و به وجد میآورد.
فیلم TENET را باید هر نوع مخاطبی تماشا کند؛ چراکه این اثر، منحصربهفردترین تجربهی سینمایی را برای یک فیلمباز رقم میزند. البته قبل از تماشای فیلم، باید نگاه خطی به مقولهی زمان را کنار بگذارید. به قول خودِ فیلم، «تلاش نکن بفهمیش؛ حسش کن».
فیلم Tenet در ردهبندی سنی، PG-13 تعریف شده و به همین منظور تماشای این فیلم برای افراد بالای ۱۳ سال مناسب است. با این حال به غیر از چند برداشت مختصر، میتوان از تماشای این فیلم با خانواده لذت برد.
فیلم Tenet که توسط کریستوفر نولان کارگردانی شده، در ژانر اکشن، علمی-تخیلی و رازآلود طبقهبندی میشود. به همین منظور شما شاهد المانهای متعددی از هر سه ژانر خواهید بود اما بخش علمی-تخیلی فیلم بر سایر مولفههای فیلم برتری دارد.
پروتاگونیست (جان دیوید واشنگتن) به همراه یک فرد دیگر باید دنیا را از یک واقعهی هولناک که سرآغازیست بر جنگ جهانی سوم نجات دهد. با این حال همه چیز به این سادگی نیست و پروتاگونیست وارد داستانی پر فراز و نشیب میشود.
در حال حاضر که نقد و بررسی فیلم Tenet در وب سایت سرگرمی منتشر شده، نسخه بلوری فیلم تنت نیز در سطح دنیای مجازی موجود است. فیلم تنت در تاریخ ۳ سپتامبر اکران شد.
- روایت مدرن و جدید دربارهی مقولهی «زمان»
- تلاش کارگردان برای استفاده نکردن از جلوههای ویژه برای القای حس واقعگرایانه
- تیم بازیگری بسیار خوب
- موسیقی پرتنش
- گفته شدن سرسری مفاهیم و تئوریهای مرتبط با علوم فیزیک
- سرعت روایت بسیار سریع داستان
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید