ششمین فیلم از سری فیلمهای ترمیناتور به اسم Terminator: Dark Fate در سال ۲۰۱۹ میلادی به اکران رسیده که حرف و حدیثهای زیادی پشتش وجود دارد اما هواداران مجموعهی ترمیناتور، از بازگشت لیندا همیلتون به این سری به وجد آمدهاند. آیا این بازگشت را میتوان به فال نیک گرفت؟
ماهیت قصهی سری فیلمهای ترمیناتور در طول این همه سال تا حدودی یکسان بوده و فیلم «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» نیز از همان نقطه صفر ماجرا به نظر میرسید از این قاعده مستثنی نیست. دوباره مخاطب بدون هیچ مقدمهچینی، شاهد ظهور یک ترمیناتور قاتل و یک ترمیناتور ناجی درون دنیایی است که نمیشناسد. البته مکانهایی که داستان در آنجا روایت میشود، همگی واقعی هستند اما دنیایی که جیمز کامرون از حدود چهل سال گذشته برای مخاطبش شرح داده، همچنان گنگ است. مخاطبِ سری فیلمهای ترمیناتور هنوز نمیداند که در آیندهی دنیای ترمیناتور، چه اتفاقاتی مهمی رخ داده و چه بلایی (یا شاید هم بلایا!) سر انسانها نازل میشود. هنوز پس از این همه سال، نقطه ابهامات زیادی در گوشه به گوشهی ذهن بیننده مثل قارچ رشد کرده و تاکنون فیلمسازی هنوز به خودش جرئت نداده این دنیای گنگ و نامفهوم را به درستی گسترش دهد. شاید یکی از دلایل را باید در این نکته دانست که سفر در زمان، شاید به تصویر کشیدنش جلوی دوربین کار چندان سختی نباشد اما اینکه فیلمنامهنویس تلاش کند یک تایم لاین زمانی را شاخ و برگ دهد، کار را برای کارگردانهای آینده دشوار میکند؛ چرا که فیلمهای ترمیناتور به جز یک ریبوت ضعیف و سطحی، همگی به یکدیگر از لحاظ داستانی پیوسته هستند. حال هر چقدر هم کارگردان ما را در زمان به جلو و عقب هدایت کند، جان کانر دقیقا همان فردی است که اسکاینت برای از بین بردنش، دست به هر کاری میزند و سارا کانر نیز در مقام مادر این رهبر همان فرد دلسوز و فداکاری است که برای نجات فرزندش، خودش را به آب و آتش میزند. در «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» این چارچوب بالاخره در هم شکسته میشود. در این پروژه، جیمز کامرون حضور پیدا کرده و در داستاننویسی به سایر سناریونویسها کمک میکند. از طرفی هم دیوید گویر، نویسنده و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی برای خلق فاز جدید داستانی به جمع سناریونویسهای «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» میپیوندد. به غیر از یک شاکلهی تکراری که دیگر تبدیل به روحِ سری ترمیناتور تبدیل شده، جیمز کامرون و سایرین فیلمنامهای را خلق میکنند که میتوان «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» را یک اثر ریسِت شده نامید؛ محصولی که فاز جدید مجموعهی ترمیناتور، روی این فیلم سوار میشود.
میگوییم «سوار»؛ به این علت که «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» به قدری عیب و ایراد دارد که با ارفاق میتوان به این فیلم از لحاظ هنری، نمرهی قابل قبولی داد اما از جنبهی سرگرمی، ششمین فیلم از مجموعهی ترمیناتور، اثری است بهشدت هیجانانگیز و خوشساخت که یاد و خاطرهی «ترمیناتور ۲: روز قضاوت» (Terminator 2: Judgment Day) را زنده میکند. این حرف زمانی بیشتر معنی مییابد که در همان سکانس نخست، فیلمساز از قصهی ترمیناتور ۲ صحبت میکند و چقدر زیبا پای شخصیتهای خط زمانیِ فیلم دوم را به این قسمت باز میکند. این انسجام روایت، نوید تماشای یک فیلم با داستانی چفت و بستدار را میدهد اما «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» از میانهی داستان به بعد، وارد همان منجلابی میشود که سایر آثار به آن دچار شدهاند؛ باتلاقی به نام «تکرار مکررات» و «نخنما شدن داستان» که هر چقدر دست و پا میزند، بیشتر درون آن فرو میرود.
از جنبهی سرگرمی، ششمین فیلم از مجموعهی سینمایی ترمیناتور، اثری است بهشدت هیجانانگیز و خوشساخت که یاد و خاطرهی فیلم Terminator 2: Judgment Day را زنده میکند
تیم میلر در مقام کارگردان، از بودجهی هنگفتی که در دست داشته به بهترین نحو برای خلق سکانسهای دیدنی و اکشن بهره میبرد اما هر چقدر کیفیت بصری سکانسها بالا باشد وقتی مخاطب نمیتواند پی ببرد که شخصیتها کجای کار قرار دارند، تماشای این دسته از صحنهها صرفا تبدیل میشوند به یک سری نماهای اکشن که پس از نمایش تیتراژ پایانی، یک بار برای همیشه فراموش میشوند. البته یک سکانس برای ما هواداران ترمیناتور استثناست؛ صحنهای که لیندا همیلتون در نقش سارا کانر به قصهی «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» برمیگردد. زمینهسازیهای کارگردان برای ظهور سارا کانر، ستودنی است. در اوج ناامیدی، درماندگی و استیصالِ شخصیتهای اصلی ماجرا، فیلمساز یکی از برگهای برندهی اثر خودش را با نمایشی دیدنی و اکشن رونمایی میکند. لیندا همیلتون که سنی از او گذشته، دیگر مثل قدیم سر حال و سر زنده نیست. او به شدت احساس خستگی میکند اما روحیهی جنگجویانهاش همچنان مثل قدیم است. مخاطبی که تا به حال هیچ فیلمی از ترمیناتور ندیده، با او ارتباط برقرار میکند چون انگیزهی سارا کانر که پا به سن گذاشته، در پیرنگ این فیلم تعریف قابل قبولی را دارد. تیم میلر در ابتدای فیلم نیز حتی سکانسی از «ترمیناتور ۲: روز قضاوت» نشان میدهد تا دیگر هیچ حرف و صحبتی دربارهی چراییِ ظهور ناگهانی سارا کانر مطرح نشود.
در کنار حضور یک ترمیناتورِ بیشاخ و دمی که میخواهد هدفش را تکه پاره کند، شخصیت دیگری را جلوی دوربین به اسم «گِرِیس» میبینیم که در نقش یک ناجی وارد داستان «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» میشود. مخاطب از زبان گریس میشنود که او یک انسان است؛ فردی که هنوز قوهی تفکر و تعقل دارد اما در آیندهی دور، بنا به دلایلی ارتقا یافته و خصلتی ماشینی پیدا میکند. بخشی از کنش و واکنشهای داستانی پیرامون محدودیتهای گریس در زمان حال تعریف میشود؛ محدودیتهایی که به قصهی بیرمقِ «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» اندکی هیجان تزریق میکند.
با این حال، هیجان اصلی زمانی است که آرنولد شوارتزینگر در نقش همان T-800 که در فیلم ترمیناتور ۲ بوده، به خط داستانی این فیلم اضافه میشود. جدا از یک پیچش داستانی که به شدت قابل پیشبینی است، تعامل لیندا همیلتون و این ترمیناتور بهقدری جذاب و دیدنی از آب در میآید که میتوان این مورد را جزء بهترین نکات قوت این فیلم دانست. از طرفی ترمیناتور T-800 که در این ماجرای جدید «کارل» نام دارد، روی دنیای انسانها در زمان حال اثرگذار است و مخاطب، تاثیر کارل را با سکانسهایی میبیند که بیشتر به طنز آمیخته شده؛ حسی که هر مخاطبی آن را درک نکرده و شاید حتی آن را یک نکته منفی بداند. به این خاطر که تاکنون، فضا و اتمسفر حاکم بر سری فیلمهای ترمیناتور چندان آمیخته به طنز نبود. فیلمساز اما برگ برندهی دیگری به جز تعامل کارل و سارا کانر در چنته دارد و آن چیزی نیست جز بازگو کردن رویدادهایی که در آیندهی این خط داستانی رخ میدهد.
مخاطب بالاخره این شانس را پیدا میکند تا از آیندهی شوم بشر، اطلاعات هر چند کمی به دست بیاورد. اگرچه تیم سناریونویس این فیلم، آینده را از نو تعریف میکنند. به این معنا که ظاهرا دیگر خبری از اسکاینت نیست و انسانها این بار با ترمیناتورهایی روبهرو میشوند که تحت نام «لژیون» در زمین جولان میدهند. این وسط چرا رویکرد لژیون شبیه به رویکرد اسکاینت است، گویا کسی جز جیمز کامرون نمیداند. شاکله و ساختار پایانبندی «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» نیز مثل اتمام فصل نخست از جلد دوم یک رمان پرطرفدار است. ماجراهای ترمیناتور وارد فازی جدیدی شده و «ترمیناتور: سرنوشت تاریک»، سر منشا اتفاقهای مهم دیگری در آیندهی این مجموعه است. «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» با تمام ایراداتی که دارد، اثری است سرگرمکننده که هوادارهای قدیمی و مخاطبهای جدید را برای یک فیلم احتمالی جسورانه در آیندهی نزدیک آماده میکند. شاید پروژهی آیندهی مجموعهی ترمیناتور بیارزد به این همه تمهیداتی که جیمز کامرون و تیم میلر برای «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» اتخاذ کردهاند.
- تعامل خوب و دیدنی ترمیناتور T-800 و سارا کانر
- وجود صحنههای پر زد و خورد که دوز اکشن مناسبی دارد
- به تصویر کشیده شدن آیندهی شوم بشر در چند سکانس
- انتقال یک مفهوم قابل تامل در قالب ارائهی خرده داستانی از T-800 به زبانی طنز
- دنیای ترمیناتور همچنان گنگ و پر از ابهام است
- نخ نما شدن داستان و تکرار مکررات
- پایانی که میتوانست بهتر نشان داده شود
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید