فیلمهای هیولاییمحور در این لیست، به فیلمهای اطلاق شده است که علیرغم مربوط بودنشان به یک هیولا یا گونهای بیگانه با بشر، در جهان هیولاها جریان ندارند و اتفاقاتشان پیرامون دنیای مدرن و امروزی انسانها رقم میخورند.
دنیایی که انسانها علاوه بر دغدغهها و مشکلات روزانهشان، یک ترس فراطبیعی به علت یک حادثهی بزرگ به آنها غلبه میکند و زندگیشان را در راستای نابودی مشاهده میکنند. بهترین نمونه در این ژانر میتواند یک داستان ارجینال مستندمانند باشد که مرزهای تازهتری را در واقعیت فتح میکند و یک ترس فراطبیعی اما واقعی را به تصویر میکشد.
فیلم The Babadook شاید دربارهی شیطانی باشد که از کتاب قبل خواب کودکان بیرون میپرد، اما هیچ فیلم دیگری در سالهای اخیر نتوانسته به زیبایی و قابللمس بودن بابادوک، تصویر واقعی زندگی کردن با اندوه را نشان بدهد. در فیلم Cloverfield داستان دربارهی اکیپی است منهتن را درحال نابودی توسط یک هیولای بزرگ چشمحشرهای میبینند. سناریوهایی مثل کلاورفیلد توانستند بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر خیلی تاثیرگذارتر از قبل عمل کنند و روایت تاثیرگذاری از تماشای نابود شدن شهر طی یک حملهی بیدلیل توسط مردم داشته باشند. با لیست ۱۵ فیلم برتر این ژانر در عصر سینمای مدرن همراه ما باشید.
۱۵. Spring
سال اکران: ۲۰۱۴
کارگردان: جاستین بنسون و آرون مورهد
نمره متاکریتیک: ۷۰
مانند آنچه در فیلمهای Befor Sunrise و An American Warewolf in London با دانشمندان دیوانهای که شخصیت مشابهی در هر دو فیلم داشتند تجربه کردیم، جاستین بنسن و آرون هورهد با فیلم Spring ماجرای یک عشق سریعالوقوع که حین یک فرار بزرگ به سمت دریای آدریاتیک (ایتالیا) اتفاق میافتد را روایت میکنند.
یک عشق سریعالوقوع با غریبهای که شاید در ابتدا به نظر نرسد، اما رازهای زیادی را برای پنهان کردن نزد خود نگه داشته. فیلم Spring شاید در وهلهی اول با آوازهی اسمش (بهار) و شروع داستانش، یک درام عاشقانهی آرام به نظر برسد و در این زمینه کارش را هم بسیار خوب انجام میدهد، اما یک احتمال بسیار کوچکی وجود دارد که بر اساس آن شاید با یک موجود تغییرشکلدهندهی ۲هزارساله طرفیم که طبق یک عادت باستانی به دنبال آمیزش با یک قربانی است تا بتواند خودش را به یک هیولای اختاپوسیشکل تغییر دهد. راستش را بخواهید، شاید در شخصیتپردازی هیولای درون کاراکتر نادیا هیلکر زیادهروی شده باشد، اما بازی بسیار خوب این بازیگر در نقش یک زن اغواکنندهی آدمخوار، به قدری عمیق و باورپذیر است که پا به پای پسر نگونبختی که برای خود برگزیده، مدام استرس دارید که در سکانس بعد میخواهد چه واکنشی از خودش نشان بدهد.
۱۴. Monsters
سال اکران: ۲۰۱۰
کارگردان: گرت ادواردز
نمره متاکریتیک: ۶۳
دنیا بعد از حملهی بیگانگان فضایی چگونه به نظر میرسد؟ بعد از این که صدای انفجار در آسمانها شنیده شد و ارتش فضاییها روی زمین فرود آمد. بعد از حمله، جنگ و در انتها پس از سقوط. تفاوت اصلی بین بیگانگان فیلم Monsters با دیگر فیلمها با سناریوهای مشابه این است که در این فیلم بیگانهها به زمین آمدهاند که برای همیشه در آنجا حضور داشته باشند. یک جنگ جهانی بزرگ راه بیندازند و تا ابد جای پای خود را در زمین محکم کنند. جهان به مرور زمان تغییرات زیادی را به خود میبیند و ظاهرش برای همیشه تغییر میکند.
مدتها از حملهی بیگانگان فضایی و فتح زمین توسط آنها گذشته و داستان فیلم بین آمریکا و مکزیک جریان دارد. بیگانگان فضایی مرزهای بین کشورها کنترل میکنند و شاهد یک مشکل اساسی بین مرز آمریکا و مکزیک هستیم که سوالات بسیاری را برای مردم این نواحی بوجود آورده است و وضعیتشان را در حضور بیگانگان ترسناکتر جلوه میدهد.
شخصیتهای اصلی فیلم بهترین نوع رابطه و شیمی ممکن را بین یکدیگر شکل میدهند و دنیایی را در اطراف خود مشاهده میکنند که در هر لحظهاش به آنها یادآوری میکند هیولاها واقعیاند. فیلم Monsters به یک اندازه در طول نمایشش ماجراجویی میکند و کابوسوار به نظر میرسد. این فیلم روایتگر یک چالش بزرگ برای تک تک انسانهای روی زمین است که به آنها تاکید میکند انسانها تنها گونهی قدرتمند و شایستهی نجات نیستند و به یکباره صحنه روشن و بیگانگان هوشمند ظاهر میشوند.
۱۳. It Follows
سال اکران: ۲۰۱۴
کارگردان: دیوید رابرت میشل
نمره متاکریتیک: ۸۳
فیلم It Follows در درون حوادث داستانی خود هیولایی را جای داده است که مدام شخصیت اصلی فیلم (Jay) و دوستانش را تعقیب میکند و در حین این تعقیب و گریز روزانه شکل ظاهری خودش را تغییر میدهد و در چندین شکل عجیب و غریب مختلف ظاهر میشود. سرعت و تنوع این هیولا در تغییر شکل دادن به گونهای است که نمیتوان یک شکل شاخص و نمادین برای او در نظر گرفت و همین مهم، موردی است که هیولای فیلم It Follows را ترسناکتر از نمونههای مشابه در فیلمهای دیگر جلوه میکند.
دیگر ویژگی مهمی که فیلم It Follows را از دیگر آثار مشابه متمایز کرده است، اشاره به این موضوع مهم است که چیزی که در طول روز آدم را تعقیب میکند و قصد به چنگ آوردنش را دارد، لزوما یک موجود شرور و شیطانی نیست. بلکه میتواند در سادهترین توصیف “گذشتهی فرد” باشد که در تمام طول زندگیاش به دنبال او راه میافتد و لحظاتش را تعقیب میکند.
آدمها همواره در تلاشاند تا تاریکترین و غمانگیزترین اسرار زندگی خود را سرکوب کنند و در درون خود پنهان نگه دارند. اما در نهایت سوگ حوادث تراژیکی که پشت سر گذاشته شدهاند، در مقابل انسان قرار میگیرند و هر شخص چارهای جز مواجه شدن با دردهای سرکوب شدهاش و عبور از آنها را ندارد. فیلم It Follows به موضوعات مختلف مهمی از جمله مقابله با آزار و اذیتهای جنسی میپردازد و در مرکز روایت داستانیاش قصد رونمایی از هیولاهای درون انسان را دارد. هیولاهایی که برخلاف ظاهر مهربان آدمها در کمال ناباوری ظاهر میشوند و تمام آنچه در نزدیکیشان هست را میبلعند و ناراحت میکنند.
۱۲. Colossal
سال اکران: ۲۰۱۶
کارگردان: ناچو ویجالوندو
نمره متاکریتیک: ۷۰
داستان فیلم Colossal دربارهی دختری تنها، افسرده و خسته است که به عنوان یک شهروند نیویورک، شهر شلوغ و پر ماجرایش را پشت سر میگذارد و به شهر کوچک و رها شدهی پدر و مادرش بازمیگردد. گلوریا (شخصیت اصلی فیلم) با امید پشت سر گذاشتن زندگی مصیبتبار قبلیاش در شهر نیویورک به این شهر کوچک آمده تا یک شروع جدید را رقم بزند و زندگیاش را تغییر دهد. اما پس از گذشت سالها در مییابد که در این شهر کوچک بدون دستیابی به هیچ عملکرد موفقیتآمیز و رضایتبخشی، بدون شغل، همواره مست و وابسته به دوستپسرش، زندگی جدیدش را بدون هیچ تغییر مثبتی پیریزی کرده است. نویسنده و کارگردان اسپانیایی فیلم Colossal یعنی Nacho Vigalondo اما برنامههای بیشتری برای این زن سختکوش اما افسرده و خسته دارد.
گلوریا با این سبک زندگی نامطلوبی را در پیش گرفته، بیشتر از هر کس دیگری در محیط پیرامونش متوجه نقصها و ایرادات شخصیتی خودش است و به نوعی میتوان گفت از لحاظ فکری و آرمانی، آیندهی درخشانی را در مقابل خود مشاهده میکند. در این میان، گلوریا یک سرنوشت فاجعهبار را در انتظار خودش میبیند.
این زن اگر در یک زمان مشخص پا به درون یک پارک محلی بگذارد، همزمان در پایینشهر سئول یک هیولای افسانهای ظاهر میشود و زندگی مردم جهان را مورد تهدید قرار میدهد. گلوریا که حالا خودش را مسئول به خطر افتادن جان میلیونها انسان در جهان میداند، در تلاش است تا جلوی این فاجعهی جهانی را بگیرد. اما از سویی دیگر دوستش اسکار را داریم که کنترل یک روبات قدرتمند را در دست گرفته و اهداف شیطانی خاص خودش را در سر دارد. اسکار حین مقابله با گلوریا و تهدید کردن او، از برنامههایش جهت از بین بردن زندگی میلیونها بیگناه در سرتاسر جهان خبر میدهد.
فیلم Colossal با اینکه موضوعات مهمی را از جمله زنستیزی و مبارزه با نفرت درونی و نفس اماره مورد بررسی قرار میدهد، در گیشه تنها توانست ۴.۵ میلیون دلار به فروش برساند و از این بابت میتوان آن را یک شکست تجاری دانست. در هر صورت، موضوعاتی که فیلم Colossal قصد بررسیشان را داشت، آنچنان عامهپسند و اصطلاحا پاپکورنی نیستند که توانایی فروش صدها میلیون دلاری را داشته باشند.
۱۱. Attack the Block
سال اکران: ۲۰۱۱
کارگردان: جو کورنیش
نمره متاکریتیک: ۷۵
فیلم Attack the Block علاوه بر اینکه فرصتی برای ستاره ساختن از جان بویگا (John Boyega) باشد و او را به دنیای سینما معرفی کند، یک گزینهی جانبی ارزشمند و حائز اهمیت برای جایگزین کردن فیلم The Ten Commandments است و رد پای حضرت موسی نیز به خوبی در آن مشاهده میشود. فیلم Attack the Block را میتوان یک نقطه عطف مهم در تاریخ فیلمهایی با ماجرای حملهی بیگانگان فضایی دانست. ماجرای فیلم دربارهی یک گروه گنگستری خیابانی در جنوب شهر لندن است که به یکباره پایان جهان را در مقابل چشمان خود مشاهده میکنند و تصمیم میگیرند که خود را از طبقات اجتماعی بالای شهر دور نگه دارند تا در امان بمانند.
این فیلم میزبان تعداد زیادی از هنرپیشگان جوان و با استعدادی است که گویا آمدهاند تا با حضور خود یکی از به یاد ماندنیترین تجربههای سینمایی با موضوع حملهی بیگانگان فضایی را رقم بزنند. اما اینطور نیست و خیلی زود ماجرا تغییر میکند و شخصیتهای داستانی از کانون توجهات کنار گذاشته میشوند. زیرا شاهد حملهور شدن یک ارتش فضایی متشکل از میمونهای فضایی هستیم که سطح بدنشان از خزههای مشکی و سفید پوشیده شده و دندانهای درخشانشان به راحتی در تاریکی قابل مشاهدهاند.
شخصیت اصلی فیلم که موسی نام دارد و در شخصیتپردازیاش میتوان رفرنسهایی به حضرت موسی پیدا کرد، تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا در مقابل این ارتش میمونهای فضایی ایستادگی کند و زنده بماند. مبارزهی بین گروه موسی با این میمونهای فضایی در محلههای جنوب لندن، یکی از سرگرمکنندهترین تجربههای سینمایی با موضوع حملهی بیگانگان فضایی به زمین است.
۱۰. Cloverfield
سال اکران: ۲۰۰۸
کارگردان: مت ریوز
نمره متاکریتیک: ۶۴
فیلم Cloverfield که امضای فیلمساز بزرگی مثل J.J. Abrams پای پروژهاش به چشم میخورد، با اینکه مدتها قبل از فتح شدن هالیوود توسط جی. جی. آبرامز ساخته و اکران شده است، یکی از بهترین آثار موجود در کارنامهی کاری او محسوب میشود. فیلم Cloverfield که مدتی قبل از پروژهی Transformers به تولید رسید، در بر دارندهی یکی از حیرتانگیزترین هیولاهایی است که هالیوود تا به حال به خود دیده و هنوز هم تا به امروز مخاطبین زیادی دربارهی آن هیولا به بحث و تبادل نظر میپردازند. البته فیلم Cloverfield را نباید تماما زیر سایهی حضور جی. جی. آبرامز تماشا کرد. زیرا مت ریوز نیز از جمله کارگردانان کاربلدی است که با حضور خود در پروسهی تولید این فیلم توانسته عملکرد بسیار خوبی را از خود بر جای بگذارد.
فیلم Cloverfield مدتها پیش از اینکه جی. جی. آبرامز به یکی از اسطورههای فیلمسازی تبدیل شود و مت ریوز سری شگفتانگیز Apes را بسازد، و البته مهمتر از همه پیش از اینکه حوادث تلخ ۱۱ سپتامبر در آمریکا رخ بدهند، حملهی یک هیولای غولپیکر و چشمحشرهای را در قالب یک وضعیت بحرانی ملی و غمانگیز به تصویر کشیده است. تجربهای که شاید در آن زمان صرفا یک فیلم علمی – تخیلی ترسناک بود که حملهی بیرحمانهی یک هیولای عظیمالجثه را روایت میکرد، اما با گذشت زمان فیلم جایگاه خود را بین آثار به یاد ماندنی و ماندگار سینمای هالیوود حفظ کرد و همچنان میتوان تماشای آن را به تمامی مخاطبین امروزی سینما پیشنهاد کرد.
۹. Hellboy II: The Golden Army
سال اکران: ۲۰۰۸
کارگردان: گییرمو دل تورو
نمره متاکریتیک: ۷۸
اگر اولین نسخه از فیلمهای Hellboy را یک پیشغذای خوشمزه و مختصر از دنیای کمیک بوکی مایک میگنولا (Mike Mignola) بدانیم، دنبالهی آن که تحت عنوان Hellboy II: The Golden Army به اکران رسید، یک وعدهی غذایی کامل و تمام عیار است که به جرات میتوان گفت به راحتی در مقام بهترین و زیباترین فیلمهای ساخته شده توسط گیرمو دل تورو قرار میگیرد.
فیلم Hellboy II: The Golden Army به قدری هوشمندانه و زیبا داستان فیلم قبلیاش را ادامه میدهد و به تکامل میرساند که نمونهی مشابه اینچنین روایت کمیک بوکی را در کمتر فیلمهای ابرقهرمانی اقتباس شده از کمیکها میتوان پیدا کرد. در این فیلم نهتنها شاهد حضور یک تیم خوشلباس و جذاب از کاراکترهای مختلف هستیم. بلکه دنیای زیرین شهر نیویورک هم به لطف هیولاهای به یاد ماندنی و جالبش، یکی از خاطرهسازترین تجربههای سینمایی آن سالها را به ارمغان آورده بود.
از پریهای دندانریزی که در اطراف تیم هلبوی پرسه میزنند گرفته تا خدای جنگلی که روی پایههای پل بزرگ بروکلین جوانه زده و همچنین ارتش طلایی مکانیکیای که در مرکز روایتهای داستانی این فیلم قرار میگیرد. فیلم Hellboy II: The Golden Army مانند یک آرشیو کامل و تماشایی از زیباترین پروژههای طراحی گیرمو دل تورو است که از صفحات دفتر طراحیاش بیرون آمدهاند و زنده شدهاند. دل تورو با اینکه هیچوقت فرصت ساخت سومین دنبالهی فیلم را پیدا نکرد، اما توانست یکی از بهترین پروژههای سینمایی اقتباس شده از روی کمیکها را بسازد که حتی ریبوت جدید آن در سالهای اخیر هم نتوانست موفقیت آن را تکرار کند.
۸. Godzilla
سال اکران: ۲۰۱۴
کارگردان: گرت ادواردز
نمره متاکریتیک: ۶۲
فیلم Godzilla شاید موفق به دریافت لقب پادشاه تمام فیلمهای هیولاییمحور نشود، اما از یک نظر در بر دارندهی جایگاه بسیار ارزشمند و مهمی در دنیای سینما است. این فیلم پس از سالها توانست با ریبوت یکی از پرطرفدارترین و شگفتانگیزترین روایتهای تاریخ سینمای هیولاییمحور، باری دیگر و اینبار در سینمای مدرن دنیایی را به تصویر بکشد که در آن انسانها – حتی در جمعیتهای بزرگ و چندین هزار نفره – در مقابل یک هیولای باستانی بسیار ناچیز و بیارزش به نظر میرسند. فیلم Godzilla هیولایی را در خود جای داده که حتی از بلندترین آسمانخراشهای شهر هم بزرگتر است و در یک چشم بهم زدن میتواند شهرهای بزرگ را با خاک یکسان کند.
این فیلم با اینکه میزبان حضور ستارگان مشهوری مثل کن واتانابه، الیزابت السن، جولیت بینوچ، سالی هاوکینز، برایان کرنستون و دیوید استرتیرن است، تمامی ستارگانش را زیر سایهی گودزیلای بزرگ فیلم قرار میدهد و همواره شاهد حضور این هیولای بزرگ در کانون توجهات فیلم هستیم. این هیولا شاید طی دقایق بسیار کوتاهی در فیلم حضور داشته باشد و در تمام طول فیلم در سکانسها شاهد او نباشیم، اما همین هیاهوی ایجاد شده در شهرها به محض حضور پیدا کردنش در نواحی نزدیک شهر است که تهدید بزرگ و غیرقابل کنترل او را به رخ میکشد.
در این فیلم تقریبا هیچ قدرتی قادر به متوقف کردن گودزیلا نیست و تنها کاری که از دست آدمها بر میآید این است که فاصلهی خود را از این هیولا حفظ کنند و به تماشای نابود شدن شهر توسط شعلههای آتش و صاعقههای برقی او بنشینند. جدیدترین فیلم از این موجود تحت عنوان فیلم Godzilla vs. Kong در اوایل سال ۲۰۲۱ میلادی به اکران رسید.
۷. The Village
سال اکران: ۲۰۰۴
کارگردان: ام. نایت شیامالان
نمره متاکریتیک: ۴۴
اگر بگوییم در فیلم The Village هیولاهای واقعی درون جنگل زندگی نمیکنند، چیزی را از داستان فیلم اسپویل نکردهایم. فیلم کمتر استقبال شدهی ام. نایت شیامالان، به عنوان اثری که نظر عموم مردم را نسبت به این کارگردان تغییر داد و منفی کرد، فیلم بسیار درگیرکنندهای است و تجربهی تماشای روایت عجیب و غریب و غیرمعمولیاش را همزمان با وارد شدن به اتمسفر گیرا و منحصر به فردش را به تمامی دوستداران فیلمهای هیولاییمحور پیشنهاد میکنیم. در این فیلم یک تیم بزرگ و پرستاره از هنرپیشههای هالیوودی حضور دارند و طی دقایق ابتدایی تماشای آن قطعا با ملاقات چهرههای معروف و پرآوازهاش غافلگیر خواهید شد.
در راس این هنرپیشهها، شخصیتپردازی مرموز و غیرعادی واکین فنیکس را داریم که سالها پیش از تبدیل شدنش به یکی از بزرگترین ستارههای هالیوودی، اجرای بسیار متفاوتی را از خود به نمایش گذاشته است. داستان فیلم The Village حول محور نحوهی زندگی اهالی یک روستا در نزدیکی مرز جنگلی میچرخد که به عقیدهی بزرگان این روستا، در آن نوعی موجود شیطانی و آدمکش پرسه میزنند. موجوداتی با ردای قرمز و چنگالهای بلند که علاقهی زیادی به رنگ قرمز دارند و هر چند وقت یکبار به طریقی اهالی روستا را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
اتمسفر درگیرکننده و ترسناک فیلم وقتی به اوج خودش میرسد که شخصیتهای اصلی داستان ایدهی عبور از جنگل و رفتن به شهر را بین اهالی روستا عنوان میکنند. در ادامه متوجه میشویم که داستان فیلم صرفا دربارهی مقاومت اهالی روستا در مقابل موجودات درون جنگل نیست و هر یک از شخصیتهای درون فیلم رازهای زیادی را برای پنهان کردن نزد خود نگه داشتهاند. هر چه به دقایق پایانی فیلم نزدیکتر میشویم، رازهای بزرگتری وارد داستان میشوند و فیلم هم هیچ نیازی برای پرداختن به واقعیت آنها احساس نمیکند.
۶. The Descent
سال اکران: ۲۰۰۵
کارگردان: نیل مارشال
نمره متاکریتیک: ۷۱
به گمانم این تمام حق مطلب را ادا کند اگر بگویم مواجه شدن با جانوران زیرزمینی درون فیلم The Descent بیشتر تسلیبخش است تا ترسناک. تقریبا هر طرفدار تجربههای ترسناکی به زیبایی از تماشای شخصیتهای بسیار خوبی که در تاریکی توسط موجودات ترسناک زیرزمینی با دید شب شکار میشوند لذت میبرد.
مخصوصا وقتی این سناریو به بهترین شکل خودش روایت شده باشد. در این فیلم سکانسهای زیادی در تونلها و مجراهای تنگ و تاریک زیرزمینهای شهری جریان دارند و مدام در طول تماشای شخصیتهای داستان درحالی که نفس نفس زنان از راههای بسیار تنگ و خیس تونلهای زیرزمینی به سختی عبور میکنند، قطعا نفس بیننده را در سینه حبس میکنند و یکی از بهترین تجربههای هیجانانگیز و ترسناک او را رقم میزنند.
فیلم The Descent بخش قابل توجهی از نیمهی ابتدایی خود را صرف معرفی مستندگونهی هیولاهای زیرزمینی درون فیلم میکند و سپس حین مواجه شدن با آنها بیشترین تاثیر ممکن را روی مخاطب خود پیادهسازی میکند. مثل خیلی دیگر از فیلمهای ترسناک خوب دیگر، فیلم The Descent به خوبی میداند که مخاطبش به چه اندازه از مواجه شدن با موجودات ناشناختهی پنهان شده در دل تاریکی میترسد و با روایت ترسناک و دلهرهآور خود کاری میکند که همزمان با ترسیدن و بند آمدن نفستان نتوانید از تماشای ادامهی فیلم دست بکشید و کاناپهتان را ترک کنید.
۵. The Cabin in The Woods
سال اکران: ۲۰۱۱
کارگردان: درو گادارد
نمره متاکریتیک: ۷۲
داستان فیلم The Cabin in The Woods دربارهی یک اکیپ پنج نفره از محصلین کالجی است که تصمیم میگیرند چند روزی را برای تعطیلات در یک کلبه درون جنگل سپری کنند. مثل هر فیلم ترسناک دیگری با موضوع تعطیلات مخصوصا تعطیلات در یک کلبهی جنگلی، ماجراهای فیلم The Cabin in The Woods هم طبق برنامه پیش نمیروند و شخصیتهای داستان با نوعی زامبیهای عجیب و غریب در جنگل مواجه میشوند که یکی پس از دیگری آنها را به مرز جنون و مرگ میکشانند.
شخصیتهای فیلم اما علاوه بر مقاومت کردن در مقابل این موجودات، به دلیل به وجود آمدن آنها و متوقف کردن آن فکر میکنند و در این راستا با شخصیتهای جدیدی نیز در فیلم رو به رو میشوند. این فیلم که توسط Drew Goddard کارگردانی شده و جاش ویدن تهیهکنندگی و نویسندگی آن را برعهده داشته، چهرههای جوان و با استعدادی را نظیر کریستن کانلی، کریس همسورث و آنا هاچیسون در خود جای داده و به طور کلی یک تریلر ترسناک دلهرهآور است که خط داستانیاش پر شده از اتفاقات غافلگیرکننده و غیرمنتظرهای که هوش از سر هر بینندهای میپرانند.
۴. The Babadook
سال اکران: ۲۰۱۴
کارگردان: جنیفر کنت
نمره متاکریتیک: ۸۶
یکی از زیباترین فیلمهایی که در تاریخ سینمای مدرن توانست به بهترین شکل ممکن و با ظرافت تمام، زندگی کردن با سوگ زیر سایهی سنگین هیولای افسردگی را به تصویر بکشد. فیلم The Babadook به نحو احسن ترفندهای وحشتناک ژانر ترس و شاخهی “خانهی جنزده” را به کار میگیرد تا بیشترین جزئیات ممکن از زندگی یک انسان با ناراحتیهای بیپایانش را به نمایش درآورد. اسی دیویس در نقش شخصیت اصلی این فیلم که نقش یک مادر مجرد همراه با یک پسربچهی خردسال را ایفا میکند، با اجرای بدون نقص و به یاد ماندنی خود توانسته تصویری فراموشنشدنی از مادری را به تصویر بکشد که هنوز نمیتواند دست از فکر کردن دربارهی مرگ همسرش که در جریان که تصادف اتومبیل رقم خورده، بردارد.
یک افسردگی سیاه و وحشتناکی که این مادر مجرد را در لابهلای پردههای فیلم به مرز جنون میکشاند تا در نهایت هیولای تاریک و بیشکل و شمایل افسردگی را آزاد و رها کند. هیولایی که از دل یک داستان ترسناک در میآید که کتابش را این مادر قبل خواب برای پسرش میخواند و مدتی قبل آن را به خانه آورده است.
فیلم The Babadook در ظاهر مشغول به واقعیت تبدیل کردن یکی از ترسهای دوران بچگی در یک ساختار بزرگسالانه است، اما بدون شک این هیولای افسردگی و ناراحتی است که کنترل این مادر را به دست گرفته و نمیخواهد این خانواده از شوک بزرگ از دست دادن پدر خانواده عبور کند.
۳. The Mist
سال اکران: ۲۰۰۷
کارگردان: فرانک دارابونت
نمره متاکریتیک: ۵۸
سالها پیش از اینکه فیلمهایی مثل It و Gerald’s Game بر دنیای فیلمهای اقتباس شده از آثار استفن کینگ غلبه کنند و جزو بهترینها قلمداد شوند، تنها دو دسته از فیلمهای استفن کینگی وجود داشت. دستهی اول فیلمهایی بودند که رسما به منبع اقتباس خود بیاحترامی میکردند و هیچ ارزشی برای آن قائل نمیشدند. دستهی دوم اما فیلمهای خوشساخت و خوبی بودند که عملا سطح آثار استفن کینگ را بالاتر میبردند و به بهترین شکل ممکن چهرهای متفاوت و کاملتر از دنیای فانتزی – ترسناک این نویسندهی چیرهدست را به تصویر میکشیدند.
فیلم The Mist به کارگردانی فرانک دانابونیت قطعا در کنار فیلم رستگاری در شاوشنگ جزو بهترین آثار ساخته شده توسط این کارگردان محسوب میشود. داستان فیلم پس از وقوع یک طوفان سهمگین و خسارتبار و حول یک خانهی نزدیک معدن آغاز میشود و ماجرای پدر و پسری را تعریف میکند که باید برای پیدا کردن غذا و تجهیزات به شهر بروند و از مردم کمک بگیرند.
همزمان یک مه سنگین و غلیظ تمام شهر و محیطهای اطرافش را میپوشاند و حتی به سختی میتوان چند قدم آن طرفتر را دید. از همین رو شخصیتهایی که در نزدیکی هم حضور دارند، خود را در یک فروشگاه مواد غذایی گرد هم جمع میکنند. به تمامی این آرکهای داستانی جذاب و هیجانانگیز، یک هیولای بیشاخ و دم عظیمالجثه را هم تصور کنید که در این مه غلیظ به سختی میتوان پیدایش کرد. حال و هوای فیلم The Mist اتمسفر بازیهای Silent Hill را برای طرفداران بازیهای ویدیویی تداعی میکند و حقیقتا در راستای ترساندن و خلق یک اتمسفر گیرا و سنگین، در حد و اندازه یا حتی بیشتر از بهترین بازیهای سری سایلنت هیل عمل میکند.
۲. Under the Skin
سال اکران: ۲۰۱۴
کارگردان: جاناتان گلزر
نمره متاکریتیک: ۸۰
در جهان وسیع و بیحد مرز دنیای سرگرمی که از دل ذهنهای خلاق و متخیل خارج میشود، هیولاهای مختلفی را در دستهبندیهای گوناگون داریم. اما بیگانهی بدون اسم اسکارلت جوهانسون در فیلم Under the Skin قطعا یکی از این هیولاها نیست. از بیرون، یک زن جذاب و اغواگر که بسیار خوشمشرب و باهوش به نظر میرسد.
از درون، یک بیگانهی فضایی که آدمهای منتخبی را به صورت رندوم به درون یک محیط خالی و خلا گونه تلهپورت میکند و در آنجا به شکنجه کردن آنها به خاطر اقدامات شهوتآمیزشان میپردازد و در انتها به حکم قوانین یک جهان خارجی آنها را معدوم میکند.
اسکارلت جوهانسون در نقش این زن مرموز و بیگانهی درحال انجام ماموریت، عملکرد بسیار جذابی را به نمایش میگذارد. نقشآفرینی اسکارلت جوهانسون در فیلم Under the Skin را میتوان در کنار فیلمهایی مثل Lucy، Her و حتی The Jungle Book یکی از بهترین اجراهای غیرانسانی با ظاهری متفاوت او دانست. در سویی دیگر اما اسکارلت تنها ستارهی این فیلم نیست و تقریبا تمامی شخصیتهای درون فیلم توسط بازیگران بسیار با استعداد و اغلب تازهنام شخصیتپردازی میشوند.
۱. The Host
سال اکران: ۲۰۰۶
کارگردان: بونگ جو-هو
نمره متاکریتیک: ۸۵
نسخهی اورجینال فیلم The Host از بونگ جون-هو ریشه در رودخانهی مورد علاقهی این فیلمساز (رودخانهی معروف هان) و یک ماهی دفرمهشده دارد. همراه با مجموعهای از شخصیتهای نهچندان درخشانی که کانون توجه داستان را دست به دست جابهجا میکنند تا روی آن هیولای دریایی عجیب و غریب ثابت بماند. فیلم The Host یک تجربهی سینمایی دلهرهآور و نفسگیر، بعضا احمقانه و غیرقابل پیشبینی را به ارمغان میآورد که در قسمت قابل توجهی از آن با مفاهیم اخلاقی مبهم و پر ضد و نقیضی از سوی انسانهای حاضر در فیلم مواجه میشویم.
داستان فیلم روایتگر این ماجرا است که ارتش بیتوجه و بیدقت آمریکا حجم زیادی ضایعات شیمیایی را در رودخانهی هان در کرهی جنوبی در آب رها میکند. سالها بعد یک موجود جهشیافته در این آبها پدیدار میشود و شروع به شکار کردن اهالی اطراف رودخانه میکند. اتفاقات اصلی فیلم The Host حول محور تلاشهای یک پدر برای نجات جان دخترش از چنگ این هیولا میچرخد.
جایی که هیولا دخترشان را ربوده و پدر و یک فروشندهی محلی معتقدند آنها تنها افرادی هستند که میتوانند از پس این هیولا بربیایند و علاوه بر دختربچه، مردم محله را هم نجات دهند. فیلم The Host داستان سرراست و سادهای دارد و برای روایت تک تک سناریوهای داستانیاش عملکرد خارقالعادی را از خود نشان میدهد. به طوری که آن را در صدر لیست ۱۵ فیلم برتر هیولاییمحور در قرن ۲۱ مشاهده میکنیم.
آیا شما به عنوان یک طرفدار علاقمند به فیلمهای هیولایی، تمامی فیلمهای حاضر در این لیست را تماشا کردهاید؟ به نظر شما کدامیک از دیگر فیلمهایی که در داستان خود به هیولاهای ناشناخته میپردازند، لیاقت حضور در این لیست و طولانیتر کردن آن را دارند؟ هیولاهای سینمایی موردعلاقهی خود را به ما معرفی کنید.
در طول تاریخ سینما آثار هیولایی محور زیادی ساخته شدهاند که در ادامه این مقاله، به معرفی ۱۵ فیلم هیولایی برتر دهههای اخیر پرداختهایم.
فیلم هایی که می توانند چالش های بشریت در دنیای یک هیولا، یا – در این مقاله – خطرات ناشی از حضور هیولا در دنیای مدرن انسان امروزی باشد.
الزاما نه، اما بسیاری از فیلمسازان برای بالا بردن قدرت درک مخاطب، تلاش میکنند تا از هیولاهای افسانهها و شایعات مشهور الهام بگیرند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید