بررسی فیلم آشفته‌گی

بررسی فیلم آشفته‌گی

یک برداشت سرد و بی‌مایه از بردیای دروغین

1%
  • 0/10
بررسی فیلم آشفته‌گی ۰ ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ بررسی فیلم‌های ایرانی کپی لینک

فیلم آشفته‌گی اثری اجتماعی به تهیه‌کنندگی، نویسندگی و کارگردانی فریدون جیرانی است که در آن بهرام رادان، مهناز افشار و مهران احمدی نقش‌آفرینی کرده‌اند. این فیلم اولین بار در سی و هفتمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر به اکران درآمد و حدود یک سال و نیم بعد از طریق شبکه‌های خانگی آماده‌ی پخش شده است.

آشفته‌گی روایتگر سرگذشت نویسنده‌ای به نام باربد زورق است که تصمیم می‌گیرد تا پس از چهار سال، به خانه‌ی برادر دوقلویش، بردیا برود و از او پول قرض بگیرد، اما باربد در ملاقات با برادرش، با اتفاقات پیچیده و به هم گره‌خورده‌ای مواجه می‌شود که مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. باربد در نهایت خود را به عنوان بردیای دروغین جا می‌زند و با رازهای پیچیده‌ و آشفته‌ی زندگی برادرش بیشتر آشنا می‌شود.

آشفته‌گی بیش از اینکه یک فیلم سینمایی باشد، یک فضاسازی طولانی و بی‌منطق است. در حقیقت کارگردان تلاش کرده تا به جای ساختن یک اثر سینمایی، تمامی تکنیک‌هایی که امکان استفاده داشته را در فیلم خود بریزد و از آن طریق توان خود را برای فیلم‌سازی به رخ همگان بکشاند.

 این فیلم برای مدت یک ساعت و ۲۶ دقیقه در حال فضاسازی و قرار دادن مخاطب در اتمسفری خاص و پیچیده است که شاید آن‌قدر به داستان اصلی ارتباطی نداشته باشد. تک تک المان‌های فیلم، از زاویه‌ی دوربین و میزانسن گرفته تا دیالوگ و سبک نقش‌آفرینی بازیگران، همگی در راستای این فضاسازی طولانی هستند که باعث می‌شوند تا فیلم به طرز افراط‌‌آمیزی خشک و بی‌روح شود.

بررسی فیلم آشفته‌گی
میزانسن‌های آشفته‌گی توان کمی را برای برقراری ارتباط با مخاطب دارند.

زاویه‌ی دوربین از همان ابتدا کج است و فیلم سعی دارد تا از آن طریق کاراکترها و جایگاه‌شان را نابرابر جلوه دهد. زاویه‌ی نامیزان دوربین شاید در دقایق ابتدایی، آن هم برای نشان دادن تفاوت موقعیت مالی و اجتماعی باربد و بردیا تأثیرگذار باشد، اما ادامه‌ی این روند در کل مدت پخش فیلم باعث خستگی و البته آشفتگی ذهن مخاطب می‌شود. همچنین استفاده از کلوزآپ‌ها و فیلترهای کِدر آن‌قدر در صحنه‌های متعدد تکرار شده که باعث خفگی و عصبی شدن مخاطب در زمان تماشای فیلم می‌شود.

صحنه‌سازی‌ها و نمایه‌های فیلم به هیچ وجه با بدنه‌ی اصلی داستان ارتباط ندارند

برخی از صحنه‌سازی‌ها و نمایه‌های فیلم به هیچ وجه با بدنه‌ی اصلی داستان ارتباط ندارند و فیلم هیچ تلاشی برای برقراری ارتباط سکانس‌ها با داستان خود نکرده است. برای مثال، نشان دادن راه پله از بالا که صحنه را شبیه به یک هزارتو می‌کند، معمولاً در فیلم‌هایی استفاده می‌شود که داستانی پیچیده و غیرقابل درک دارند. این تکنیک به عنوان هشداری برای مخاطب است که داستان فیلم می‌تواند پیچیده و پررمزوراز باشد و با تفکر سطحی نمی‌توان به عمق داستان پی برد. جالب اینجاست که فیلم آشفته‌گی از همان ابتدا و از زبان باربد رویداد پایانی خود را برای مخاطب فاش می‌کند و عاقبت کاراکتر اصلی خود را نمایان می‌سازد تا هیچ چیز پیچیده‌ای باقی نماند. حقیقت این است که آشفته‌گی تنها چند راز خیلی ساده را در داستان خود جای داده که از همان ابتدا نیز مخاطب به حقیقت آن‌ها پی می‌برد و هیچ چیز پیچیده‌ی دیگری برای گفتن باقی نمی‌ماند. رازهای فیلم به قتل دو نفر و عشق یک طرفه‌ی ارژنگ به دریا بازمی‌گردد. با این وجود در اولین سکانسی که باربد به جای بردیا وارد شرکت می‌شود، از صحنه‌ی هزارتو استفاده شده تا مخاطب حس تماشای یک فیلم پیچیده و مرموز را داشته باشد.

بررسی فیلم آشفته‌گی
نقش‌آفرینی بازیگران آشفته‌گی سرد و بی روح است.

از طرف دیگر میزانسن‌ها به گونه‌ای چیده شده که مخاطب در طول تماشا ارتباط دقیقی با فیلم برقرار نکند. داستان فیلم هیچ اشاره‌ای به دوره‌ی زمانی رخداد داستان باربد و بردیا نمی‌کند، با این حال استفاده از اتومبیل‌ها، ابزارها و وسایل قدیمی این نکته را به مخاطب یادآوری می‌کنند که فیلم آشفته‌گی روایتگر داستانی است از سال‌های بسیار دور. فیلم آن‌قدر از فضای ذهنی اکثر مخاطبین خود دور است که حتی نمی‌توان نکته‌ی مشابهی از آن را در زندگی آن‌ها دید. با این اوصاف می‌توان گفت که داستان فیلم آشفته‌گی حتی ممکن است از لحاظ جغرافیایی هیچ شباهتی با فضای زندگی ایرانی‌ها نداشته باشد. در کل فیلم در تک تک جزئیات خود به گونه‌ای رفتار کرده که مخاطب حسی آشنا با داستان آن برقرار نمی‌کند و نمی‌تواند مشابه هیچ یک از المان‌های فیلم را در زندگی خود پیدا کند.

آشفته‌گی به طرز قابل توجهی ماجرای خود را دست بالا گرفته است

اگر هدف واقعی فیلم را همان‌طور که از نامش پیدا است، آشفته کردن مخاطب در طول تماشا در نظر بگیریم، آن وقت می‌توان گفت که آشفته‌گی رسالت واقعی خود را به خوبی ادا کرده و واقعاً توانسته مخاطب را برای دقایقی عصبی کند. البته نباید این مسئله را فراموش کرد که فیلم آشفته‌گی به طرز قابل توجهی ماجرای خود را دست بالا گرفته است. داستان این فیلم را می‌توان در طول چند دقیقه برای مخاطب تعریف کرد، اما فیلم سعی کرده تا این داستان کوتاه و کم‌حاشیه را با صحنه‌سازی‌ها و نمایش سکانس‌های متعدد، تأثیرگذارتر کند.

فیلم آشفته‌گی به طرز قابل توجهی مبالغه‌آمیز است؛ به گونه‌ای که گویی از بازیگران درخواست شده تا کاملاً سرد و بی‌روح نقش خود را بازی کنند. قاتلین در زمان برنامه‌ریزی برای نقشه‌ی قتل و اجرای آن هیچ حسی از گناه یا عذاب وجدان ندارند، دیالوگ‌ها همانند ربات بر زبان جاری می‌شوند و از همه بدتر مخاطب در طول تماشای فیلم با هیچ چالشی برای درک این موضوع مواجه نمی‌شود. تنها نکته‌ی مثبت دیالوگ‌ها را می‌توان در استفاده‌ی آن‌ها در موقعیت‌هایی خاص در نظر گرفت. به واسطه‌ی برخی از دیالوگ‌ها، محتوایی سرد، اما تأثیرگذار از زبان کاراکترها بیان می‌شود که می‌توان این محتواها را تا حدودی قابل تحسین دانست؛ محتواهایی که فرصتی را برای فکر کردن، به مخاطب خود هدیه می‌دهند.

داستان فیلم اشاره‌ای کوتاه و مختصر به ماجرای تاریخی بردیای دروغین دارد و آن را در قالب برداشتی از رمان شاهزاده و گدای مارک تواین روایت می‌کند. البته این مسئله به گونه‌ای نبوده که بتوان آن را حتی برداشتی آزاد از یک ماجرای تاریخی یا یک رمان تأثیرگذار در نظر گرفت. این خصیصه‌ی داستان هیچ چیز قابل توجه و درخور تحسین را در دل خود جای نداده و حتی فیلم در بخشی از خود و از زبان باربد، تأثیر گرفتن داستانش از ماجرای بردیای دروغین را یادآوری می‌کند.

در حقیقت آشفته‌گی فیلمی نیست که بتوان از تماشای آن لذت برد. این فیلم داستانی پرمایه و قابل توجه ندارد و صرفا سعی کرده تا با استفاده از تکنیک‌های متعدد سینمایی در شرایط نامناسب و نابجا، توان سازنده‌اش برای ساخت فیلم را به رخ مخاطب کشانده و فضایی را برای آشفته کردن بیننده‌ی خود ایجاد کند. با این وجود می‌توان گفت که تماشای آشفته‌گی حتی ارزش صرف زمان را ندارد و نمی‌توان آن را به عنوان یک اثر سینمایی واقعی و شایسته‌ در نظر گرفت.


3 ناامیدکننده
آشفته‌گی فیلمی نیست که بتوان از تماشای آن لذت برد. این فیلم داستانی پرمایه و قابل توجه ندارد و صرفا سعی کرده تا با استفاده از تکنیک‌های متعدد سینمایی در شرایط نامناسب و نابجا، توان سازنده‌اش را برای ساخت فیلم، به رخ مخاطب کشانده و صرفا فضایی برای آشفته کردن بیننده‌ی خود ایجاد کند.
  • موفقیت فیلم‌ساز در آشفته کردن مخاطب
  • حضور بهرام رادان به عنوان بازیگر
  • داستانی پیش پا افتاده و غیرقابل‌باور
  • فضاسازی افراطی و استفاده مکرر و بی‌مورد از تکنیک‌های مختلف سینمایی
  • نقش‌آفرینی سرد و خشک بازیگران
  • عدم شباهت داستان با زندگی ایرانیان

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

0 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments