هرگز نمیتوانید تصویر کنید که بازی The Ascent دقیقا چه چیزهایی برای ارائه دارد؛ اثری که با روند خیرهکننده و طراحی فنی و گرافیک خارقالعادهاش مادام شما را پای پلتفرم خود میخکوب میکند اما متاسفانه، برخی ضعفهای ساختاری، هرگز اجازه نمیدهد که این شوتر نقشآفرینی، به کمال برسد.
شاید به زعم خیلیها دورهی بازیهای دوربین بالا به پایین به پایان رسیده باشد. با این وجود، هر از گاهی شاهد هستیم که برخی عناوین مستقل که معمولا از سبکهای گرافیکی قدیمیای مثل پیکسلآرت هم استفاده میکنند، با چنین زاویهی دیدی عرضه شوند، اما هرگز نمیتوانند مانند بازی جدید سرویس ایکس باکس گیم پس عرض اندام کنند!
این عناوین اصولا به چیزی جز گیم پلی توجه ندارند و به واسطهی محدودیتهای تیم توسعهدهنده، فقط و فقط همین یک انتخاب در بین گزینههای پیش رویشان قرار گرفته است. آنها مجبور هستند به خاطر پوشش برخی نواقص و نماش برخی نقاط قوت خود، الزاما از زاویهی دوربین بالا به پایین و گرافیکی متوسط و دست یافتنی بهره ببرند اما استودیوی Neon Giant از یک فرمول متفاوت برای موفقیت در عرصهی بازیهای ویدیویی استفاده کرده است.
آنها به رغم مستقل بودنشان ترجیح دادند تا به جای این که کار متفاوتی انجام دهند، ایدهای که پیش از این نتیجه داده را به شکل متفاوتی به مرحلهی انجام برسانند. به عبارتی دیگر، بازی The Ascent هم مانند بسیاری از شوترهای نقشآفرینی تولید شده توسط بازیسازان مستقل، از زاویه دوربین بالا به پایین استفاده میکند و در آن خبری از دیالوگها آن چنانی و حتی صداپیشههای مطرح نیست. بسیاری از کاراکترها، از جمله شخصیت اصلی روزهی سکوت گرفتهاند و جز کشتن دشمنان و جلو رفتن هم عنصر دیگری در روند بازی وجود ندارد؛ اما آنها ترجیح دادهاند تا با تزریق برخی ایدهها و بهرهوری از یک گرافیک چشمنواز، ساختهی خود را تا حد و اندازهی یک عنوان AAA بالا ببرند.
معمولا چنین جسارتهای در آثار تولید شده توسط بازیسازان مستقل جواب نمیدهد اما باید اعتراف کرد که بازی The Ascent حسابی سنتشکنی کرده؛ اگر به سایت رسمی سازندگان سوئدی این اثر بروید، میبینید که در همان صفحهی اصلی آنها ادعا کردهاند که به دنبال تولید اثری AAA هستند و این تعبیری جز زیادهخواهی و بدون مرز بودن خواستههای اعضای این استودیو ندارد. پیش از آن که بخواهیم به نقد و بررسی The Ascent بپردازیم، باید اعتراف کنم، هنگام تجربهی این بازی میتوانستم هر چیزی را باور کنم، به جز این که تیمی ۱۱ نفره در طول ۲ سال، اثری به این زیبایی و وسعت را توسعه داده باشند؛ حتی وقتی به کلکسیونی از ضعفهای ریز و درشت بازی برمیخوردم، باز هم یک حسی اجازه نمیداد که از این بازی خرده بگیرم.
به مانند بسیاری دیگر از عناوین نقشآفرینی، اولین کاری که باید انجام دهید این است که کاراکتر خود را انتخاب و شخصیسازی کنید. علاوه بر انتخاب جنسیت شخصیت اصلی (که تاثیری هم در روند بازی ندارد) شما میتوانید چهره، هیکل و لباس او را نیز به سلیقهی خود شخصیسازی کنید. من از همین جا پیشنهاد میکنم که سایبرپانکیترین کاراکتر ممکن را طراحی کنید چرا که قرار است بهزودی در اتمسفر بینظیر دنیای The Ascent غرق شوید.
بازی در همان نقطهی شروع، شما را در دل دشمنانی ناشناخته – البته برای مخاطب – قرار میدهد تا از همان ابتدا حساب کارتان دستتان بیاید! این که توجیه باشید، بازی اسنت قرار نیست که شوتر معمولی باشد بلکه یک بازی نقشآفرینی، با زاویه دوربین بالا به پایین به شمار میرود که به لحاظ میزان سختی و جدیت، دست کم از عناوین بیست سی سال پیش ندارد!
سازندگان ترجیح دادهاند تا با تزریق برخی ایدهها و بهرهوری از یک گرافیک چشمنواز، ساختهی خود را تا حد و اندازهی یک عنوان AAA بالا ببرند.
حتی چکپوینتهای بازی هم حسابی حس نوستالژیک شما را تحریک میکند چرا که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادهاند تا در برخی مواقع، حسابی حرص شما دربیاید اما چیزی که در همان دقایق ابتدایی، و شاید بهتر باشد بگویم ساعتهای آغازین باعث آزار بازیکن میشود، میزان سختی نیست؛ چرا که با استفاده از حالت همکاری یا همان Co-op به راحتی میتوانید بر درجهی سختی بازی غلبه کنید اما ایراد اصلی بازی که خیلی زود هم نمایان میشود، ضعف در داستان، شخصیتپردازی و روایت آن است.
اجازه دهید خیالتان را راحت کنم؛ این طور در نظر بگیرید که هیچ یک از موارد فوق در بازی وجود ندارد چرا که هر سه المان، به بدترین شکل ممکن، یا در بهترین حالت، به معمولیترین شکل ممکن در بازی The Ascent پیادهسازی شده است.
شما باید در طول بازی، کارگری را کنترل کنید که در جهانی آشفته و بیرحم، به فکر نجات دنیا و رساندن حق به حقدار است! حال این که چطور یک انسان کاملا معمولی به چنین فکری میافتد و با قدرت سایبرنتیکی خود و سلاحهایی خفن(!)، اعضای مسلح سندیکاها و گنگسترها را قلع و قمع میکند، الله اعلم!
ماجرا از این قرار است که گروهی شبه نظامی تحت عنوان The Ascent با استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته سعی میکند تا ضمن پیش بردن اهداف خود، با استفاده از نیروهای توانمند، کنترل شهر را به دست بگیرد؛ چرا که دنیای سایبرپانکی این بازی که آن را تحت عنوان Veles میشناسیم، پر شده از گروهها و انسانها منفعت طلب که جز قدرت و ثروت، هیچ درک دیگری از جهان هستی ندارند و برای رسیدن به این دو خواسته، با تمام قدرت از قشر ضعیف سواستفاده میکنند تا تصویرگر دنیایی پر از بیرحمی و کثیفی و مملو از اختلاف طبقات اجتماعی باشند.
بعد از این که بنابر اتفاقاتی نامشخص گروه اسنت از هم میپاشد، این کارگر ارتقا یافته تصمیم میگیرد تا برای برقراری دوبارهی نظم به سراغ ریشهی مسائل برود؛ مسائلی که باعث شده تا گروه اسنت به غیبتی مبهم فرو رفته باشد و از همین رو برای برگرداندن نظم و عدالت به دنیای ولس، لازم است تا یک بار دیگر اتحاد برقرار شود و بسیاری از سندیکاها و اشخاص منفعت طلب، از بین بروند.
با این حال، هر چند داستان بازی کار راهانداز به نظر میرسد، اما به سبب نبود فرمول روایی مناسب، هرگز نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم؛ از طرفی دیگر، برای پیش بردن اکثر ماموریتهای اصلی و فرعی، باید از اشخاصی دستور بگیریم که شخصیت پردازی ضعیفی دارند و تا حدی هم تاثیری روی روند اصلی داستان نمیگذارند. از طرفی دیگر هم، باید اعتراف کنم که تمام این کاراکترها، یکی از یکی کلیشهایتر و چندشآورتر هستند! غرق شدن در چنین داستانی، واقعا کار هر کسی نیست؛ اگر نظر من را بخواهید، میگویم که کار هیچ کسی نیست.
با این وجود، هر چه قدر که سازندگان در طول داستان و شخصیتپردازی و پیچ و تاب روایت کمکاری کردهاند، اما اگر بخواهیم در مورد گیم پلی بازی The Ascent صحبت کنیم، واقعا چیز خاصی جز تحسین و تمجید نداریم. البته نمیخواهم که بگویم گیم پلی بازی اسنت کاملا بینقص است اما، باید اقرار کرد که حسابی جور کم و کاستیهای بخش داستان را کشیده است.
همان طور که پیش از این هم اشاره شد، با اثری شوتر و نقشآفرینی طرف هستیم. مکانیزمهای RPG که در طول بازی به آنها برمیخوریم، لزوما به بحث شخصیسازی و ارتقا مهارتها و سلاحها برمیگردد وگرنه، در بخش انتخاب دیالوگ و ایجاد تغییر در روند، چندان دست بازیکن، باز نیست.
شما میتوانید مهارتهای مختلف را با جمعآوری پوینتهای بازی که با گشت و گذار در محیط و کشت و کشتار دشمنان به دست میآید، ارتقا دهید. ارتقایی که میزان دستیابی به آن، از یک تعادل بینقص بهره میبرد و بالاخره خبری از گرایند غیرمنطقی نیست. از طرفی دیگر هم، آپگرید کردن شخصیت اصلی بازی به نوعی از نان شب هم برای شما واجبتر است چرا که رفته رفته، شاهد رشد نمودار میزان سختی بازی هستیم.
هر چند داستان بازی کار راهانداز به نظر میرسد، اما به سبب نبود فرمول روایی مناسب، هرگز نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم
در مورد سلاحها هم چنین چیزی صدق میکند. علاوه بر این که مجاب هستید تا سلاحهای خود را ارتقا دهید یا حتی آنها را به لحاظ ظاهری شخصیسازی کنید، پیشنهاد میکنم که حسابی در محیط بازی بگردید تا بلکه بتوانید گزینههای بهتری را در اختیار داشته باشید تا عصای دست شما در نبردهای سرسخت به شمار بیاید.
همان طور که پیش از این هم اشاره شد، شما میتوانید علاوه بر حالت تکنفره، این بازی را به صورت Co-op آنلاین یا حتی آفلاین تجربه کنید. مشخصا مانند بسیاری دیگر از بازیهای کواپ، تجربهی The Ascent نیز به صورت چندنفره و در کنار دوستانتان میتواند لذتی دوچندان داشته باشد اما از هر نظر اصرار دارم که این بازی را تجربه کنید آن هم به صورت کواپ.
اگر قصد داشته باشید که یکه و تنها در دنیای بیرحم این بازی قدم بگذارید و گروه اسنت را نجات دهید و سر از راز آن دربیاورید، با چالشی جدیتر مواجه خواهید شد. البته که میزان سختی بازی حتی در این صورت هم غیرقابل تحمل نیست اما از آن جایی که در بسیاری از مواقع، به خصوص صحنههای شلوغ هیچ پتانسیلی برای پیادهسازی استراتژی خاص وجود ندارد، ممکن است کمی از ارزش بازی کم شود. با این تفسیر، اگر بازی اسنت را به صورت کواپ تجربه کنید، میتوانید با لذتی دو چندان از پس سختیها و چالشهای این اثر بربیایید.
هر چند که سنگینترین بار بازی روی دوش گیمپلی لذت بخش و حالت کواپ جذابش قرار گرفته است، اما بدون شک طراحی جهان بازی، جهانی سایبرپانکی با جزئیاتی خیرهکننده، بدون شک دومین نقطهی قوت عمدهی بازی The Ascent به شمار میرود. توجه داشته باشید که با اثری AA و البته ۳۰ دلاری طرف هستیم و وقتی به چنین گرافیکی در این اثر برخوردید، باید به تواناییهای این تیم یازده نفره ایمان بیاورید.
پس با در نظر گرفتن این موارد، باید اعتراف کرد که این بازی به لحاظ بصری یک عملکرد خیرهکننده از خود به جای گذاشته است. کیفیت تکسچرها برای اثری با زاویه دوربین بالا به پایین، بسیار بالا است و از آن مهمتر، جهان بازی اسنت به لحاظ هنری، از هر لحاظ چشمنواز به نظر میرسد.
The Ascentبه رغم ظاهر ساده و بالا به پایینش، وسعتی چشمگیر در دل خود دارد و همین موضوع باعث شده تا جهان این بازی، یکی از مهمترین نقاط قوت آن باشد.
همان طور که میدانید، یک دنیای سایبرپانکی باید تمام تلاش خودش را به کار بگیرد تا بتواند علاوه بر به تصویر کشیدن آیندهای ملموس، جنس اجتماع و فرهنگی ملموستر را به تصویر بکشد. بنابراین، به تصویر کشیدن فاصلهی طبقاتی و بردهداری در دنیایی که تکنولوژی در آن حرف اول را میزند، از مهمترین عناصر آثار سایبرپانکی به شمار میرود. در این آثار، لازم است که مخاطب درک کند افراد و سندیکاها، چگونه با استفاده از تکنولوژیهای مختلف به قدرت رسیدهاند و از انسانها فقیر و جامانده از علم سواستفاده میکنند.
در مورد دنیای بازی The Ascent تمامی این عناصر به بهترین شکل ممکن پیادهسازی شدهاند. دنیایی که از ندانم کاریهای بشریت و بیفرهنگیهای آن، حالا به یک زبالهدان رنگارنگ تبدیل شده است. جهانی که در گوشه کنار آن، افراد یا در کف زمین نشستهاند و در ذهن خود به دنیایی دیگر سفر کردهاند(!)، یا در حال دعوا هستند یا به جز عشق و حال در باشگاههای شبانه، هیچ تفریح دیگری ندارند. اینها، جهان مردم عادی در دنیای بازی اسنت به شمار میرود.
اما این تنها یک طرف ماجراست؛ در سوی دیگر، اکوسیستم قدرت و اقتصاد قرار گرفته که برخی افراد بیرحم با استفاده از تکنولوژی، شکل جدیدی از بردهداری را به تصویر کشیدهاند و به نوبهی خود دنیای را تا مرز نابودی میبرند تا قدرتشان، در صدر باقی بماند. اینجاست که معمولا در داستانهای سایبرپانکی، یک قهرمان بر ضد چنین هدفی به پا میخیزد.
بازی The Ascent هم از همین الگوها، به بهترین شکل ممکن بهره برده است تا بتواند یک اثر سایبرپانکی تحسین برانگیز باشد؛ اثری که به رغم ظاهر ساده و بالا به پایینش، وسعتی چشمگیر در دل خود دارد و همین موضوع باعث شده تا جهان این بازی، یکی از مهمترین نقاط قوت آن باشد.
با این وجود، هر چقدر هم که اسنت در زمینهی طراحیها قوی عمل کرده باشد، اما موسیقی، عنصری به شمار میرود که بی هیچ قید و شرطی، لازمهی غرق کردن مخاطب در چنین جهانی محسوب میشود. سازندگان بازی The Ascent برای ریتم موسیقی ساختهی خود، از فیلمهای سایبرپانکی مشهور استفاده کردهاند تا با الگوبرداری از آنها بتوانند انس گرفتن مخاطب با دنیای خود را تسریع دهند.
البته که گیمپلی این بازی به شدت عملکرد خوبی دارد و اتمسفر آن به لطف رنگبندی و طراحیهای خارق العادهاش هر مخاطبی را در خود غرق میکند، اما ایرادهای فنی عجیب و غریبی در طول بازی وجود دارد که به شکل عجیبی ممکن است روی مخ شما برود.
برای مثال شاید باورتان نشود اما زمانی که در حین بازی به منو بروید، در بسیاری از مواقع، گزینهی Quit to Menu هیچ عملکردی ندارد و کاملا صرف زیبایی در منوی بازی قرار گرفته است! یا ممکن است بازی هرگز لود نشود و از طرفی دیگر هم، برخی از مواقع برای تجربهی بخش کواپ، چه به صورت آنلاین و چه به صورت آفلاین، در Matchmaking گیر میکند.
در حالی این ایرادها وجود دارد که تقریبا پنج روز از انتشار بازی میگذرد و هنوز یک بهروزرسانی هم برای The Ascent به انتشار نرسیده است. حتی در طول بازی هم باگهای ریز و درشتی وجود دارد که اجازه نمیدهد آن طور که شاید و باید از ساختهی نئون جاینت لذت ببریم.
در آخر، باید گفت که بازی The Ascent کلی نقطه قوت دارد که برای خیلی از بازیکنان، تا آخر عمر در خاطر میماند؛ مانند تیراندازی در یک زاویه دید متفاوت با سلاحهایی دوستداشتنی یا جهانی چشمنواز و به یادماندنی. اما حیف که محدودیتهای تیم توسعهدهنده در کنار کلکسیونی از ایرادهای فنی عجیب و غریب، هرگز اجازه نمیدهد که این بازی به حد کمال برسد. بدون شک اگر بودجهی هنگفتی در اختیار این تیم قرار میگرفت، الان با یک بازی فوقالعاده طرف بودیم اما صدافسوس که این همه پتانسیل، در سایهی یک داستان ضعیف و باگهای چشمگیر، دفن شد.
با این وجود، با توجه به قیمت مناسب این بازی و دسترسی رایگان آن برای کاربران ایکس باکس گیم پس، پیشنهاد میکنم به هیچ عنوان تجربهی این اثر را از دست ندهید. به رغم تمامی این نواقص، بازی The Ascent دنیای دارد که باید حداقل برای یک بار هم که شده، در آن قدم بگذارید و خجالت سندیکاهای بیرحم، دربیایید.
- جهانسازی زیبا و اتمسفری بهیادماندنی
- سلاحهای متنوع و قابلیت ارتقای آن
- مکانیک آپگرید مهارتها، روی روند بازی تاثیر چشمگیری دارد
- بخش کواپ
- باگ، باگ و باگ!
- ایرادهای فنی
- در حالت تکنفره، استراتژی خاصی برای پیشبرد صحنههای مبارزه وجود ندارد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید