نقد انیمه The Boy and the Heron – پسر و حواصیل
سفر به سرزمین شیدایی
در نقد انیمه پسر و حواصیل (The Boy and the Heron) به شما خواهم گفت که چرا شاهد یکی از بهترین آثار میازاکی هستیم.
هایائو میازاکی از قلعه کاگلیوسترو تا پسر و حواصیل راه درازی را پیموده است. این پیر قصهگو که حق بزرگی به گردن سینمای ژاپن دارد، وارث خاطرات نسلی برآمده از دوران جنگ و تباهی است. هنرمندی آرام و موقر با چشمان پرمهر و ذهن خیالپروری که بارقههای امید و آرامش را در سایه تخیلات کودکانهاش خواهی یافت. اما این نابغه شرقی که حالا هشتاد سال از عمر نازنین او گذشته، این روزها مایوستر از همیشه به نظر میرسد. انگار نگاه میازاکی به جهان و آدمها تلختر شده و این تلخیِ ناگزیر بهروشنی در آخرین اثرش نمود یافته است.
اگر فیلم باد میوزد (Wind Rises) آغازی رویاگون داشت که فلینیوار به نهانخانه ذهنِ میازاکی راه میگشود، اینبار همهچیز با یک خاطره دلخراش آغاز میشود. بانگ اعلان خطر در فضا طنینانداز شده، دود غلیظی در آسمان به هوا برخاسته و مادر مریض ماهیتو در حصار شعلههای آتش است. اکنون تمام رویاها رنگ باختهاند و آنچه در برابر چشمان خود میبینیم، تصویر شاعرانهای از یک کابوس در دل بیداری است. روایتی از کشتار آدمیان در زمین سوختهای که قتلگاه صدها زن و مرد بیگناه شد و حاصلی جز نفرت و ویرانی به بار نیاورد. در نقد انیمه پسر و حواصیل با من همراه باشید.
آن سوی فاجعه
این کابوسِ دردناک دوباره در خواب و بیداری ماهیتو جلوهگر میشود و در واقع یکی از کانونهای تماتیک و معنایی فیلم است. میازاکی اینبار هم میکوشد که جنگ را مهمترین عامل تیره روزی بشر و سرچشمه تمام پلیدیها معرفی کند. طوری که از تقبیح و سرزنش بانیان جنگ هم نمیگذرد. از این نظر میتوان گفت که میازاکی در حال یادآوری خاطرات ناگوارش به قصد خوداتهامی است. این هنرمند ژاپنی از اینکه خانوادهاش در تولید ادوات جنگی و بمبافکنها دست داشتهاند، بسیار شرمگین است و با وجدانی مجروح و مکدر به گذشته خود مینگرد. برای همین است که کودکان حضور ماهیتو را در مدرسه برنمیتابند و با رفتاری سرد و اهانت بار به استقبال او میروند.
البته میشود جور دیگری هم در مضامین فیلم تامل کرد، چون با فیلمی پرسشگرانه روبهرو هستیم که سوالاتی را درباره ماهیت جنگ به محل بحث میگذارد. هرچند که میازاکی همیشه و در همه آثارش با وقوعِ هر جنگی در سرتاسر جهان مخالف بوده، اما در این زمینه هم هنرمندی متعصب و یکسونگر نیست. مثلا بانو هیمی چارهای ندارد جز اینکه آتش به جان پلیکانها بیندازد تا از نابودی واراواراها جلوگیری کند. همچنان که پدر ماهیتو به عنوان نانآور خانواده مجبور است به کار در زرادخانهها ادامه دهد. حتی اگر شغل او به گسترش فقر و محرومیت ژاپنیها بیانجامد (دقت کنید به تجمع کشاورزان بیکار در صحنهای از فیلم).
در ابتدای نقد نوشتم که نگاه میازاکی به جهان و آدمها تلختر شده و این تلخی در انیمه پسر و حواصیل به نحو آشکارتری مجسم شده است. با این حال، هنوز نوع خاصی از امیدواری در این فیلم به چشم میخورد که تاثیر کوتاه اما عمیقی دارد. شاید بسیاری از واراواراها به دست پرندگان گرسنه شکار شوند یا اینکه در شعلههای آتش از بین بروند، ولی سرنوشت همه آنها اینگونه نیست. چون برخی دیگر میتوانند طعم زندگی را در جهان بزرگتری که بیرون از این محیط بسته و ملالآور است، تجربه کنند. جلوه متفاوتی از امیدواری در پایان فیلم آشکار میشود. زمانی که پلیکانها قدم در رودخانهای سرشار از ماهی میگذارند و طوطیان آدمخوار که پیشتر موجودات خبیثی بودند، از کالبد انسانیشان رهایی مییابند. در حقیقت، آزادی پرندگان بر پالایش روح آنها دلالت میکند و نویدبخش آیندهای است که شاید متضمن درد و نفرت کمتری باشد.
یک میراث ماندگار
میازاکی از کوروساوا آموخته است که هر عنصر طبیعت باید نقش موثری در پیشبرد قصه ایفا کند. خواه برای ایجاد موانعی در برابر قهرمان باشد و خواه برای دعوت او به ماجراجویی. بنابراین آثار میازاکی از همه مظاهر طبیعی مانند خاک، آتش، باد و… به نحو چشمگیری در روایت داستان سود میجویند. او در انیمه پسر و حواصیل هم چنین تمهیدی را به کار برده است. همانطور که وزش باد و هجوم کاغذها مانع از دیدار ماهیتو با خالهاش میشود، افروختن آتش نیز دریچهها و پرتالهایی را باز میکند که راه انتقال ماهیتو و مادرش به اماکن متعدد است. کارکرد آتش به همینجا ختم نمیشود و شاید بتوان جایگاه نمادینی هم برای آن متصور شد. آتشی که در ابتدا جان مادر ماهیتو را گرفت، اما بعدتر به او کمک کرد تا از پسرش محافظت کند.
مایلم که در پایان نقد انیمه پسر و حواصیل به سراغ تشابهات آن بروم. عجیب نیست اگر طنینی از فیلمهای قبلی استاد را در آخرین اثرش دریافته باشید. مانند شهر اشباح (Spirited Away) که فضای شگفتآور و جنونآمیزی داشت، اینبار هم با انبوهی از لابیرنتها و رخدادهای غافلگیرکننده مواجهیم. حتی ممکن است با تصاویر و المانهایی روبهرو شویم که بهتمامی از فیلمهای پیشین او سر برآوردهاند. مثلا سنگهای درخشانی که در دالانهای پرپیچ و خم قلعه میبینیم، یادآور سنگهای جادویی در صحنهای از انیمه قصری در آسمان هستند. همچنین است آغاز پرتنش فیلم که قلعه متحرک هاول را به یاد میآورد.
آیا ممکن است میازاکی باز هم فیلمی بسازد یا اینکه با دنیای سینما خداحافظی میکند؟ هنوز نمیدانیم که بعد از پسر و حواصیل چه اتفاقی میافتد. ولی اگر آخرین فیلمی است که از این استاد بزرگ سینما میبینیم، باید گفت که پایان باشکوهی در کارنامه میازاکی به شمار میرود. پایانی که چکیده تجربههای یک روشنفکر در مقام کارگردان است. البته او همچنان راه درازی در پیش دارد. حتی اگر عمرش کفاف ندهد، نگرش او به مدیوم انیمیشن در سایر انیمهها تکثیر خواهد شد (مگر تا امروز نشده؟) و دوباره خواهیم دید که فیلمهای دیگران با آثار میازاکی مقایسه میشوند.
شما راجع به انیمه پسر و حواصیل چه فکر میکنید؟ نظرتان را برای سایر مخاطبان سرگرمی بنویسید.
- بازتاب جهانبینی میازاکی
- طراحی خیره کننده طبیعت
- استفاده دقیق از موتیفهای بصری
- نمایش بینقص آداب و رسوم ژاپنیها
- شخصیت پردازی عمیق
- عملکرد صداپیشگان
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید