فیلم The French Dispatch به کارگردانی وس اندرسن دقیقا از همان فرمولِ نانوشتهی همیشگی این فیلمساز تبعیت میکند. اثری است برای همه کس و در عین حال برای هیچکس! علنا ما هنگامِ تماشای فیلم The French Dispatch در تلاطمِ افکار خود غرق میشویم تا اینکه فیلم به پایان میرسد. فیلم گزارش فرانسوی از آن مدل فیلمهایی است که فکر را به کار میاندازد، چشم را نوازش میدهد و در انتهای کار شما را با تمامیِ عواطفِ این چنینی رها میکند.
فیلم گزارش فرانسوی شروع خوبی ندارد. از آنجایی که این فیلم تشکیل شده از مجموعه داستانهای کوتاه، یک سکانسِ گیراتر و درگیرکنندهتر نیاز بود. با این پلاتِ ساختارمندی را میبینیم که چفت و بستهای درست و حسابی دارد؛ یعنی سکانس ابتدایی مقدمهچینیهای لازم را انجام میدهد. حال اگر به فیلم گزارش فرانسوی فرصت دهید و چند سکانس ابتدایی را تحمل کنید، در آن زمان است که این فیلم شروع به درخشش میکند. علاقهی وس اندرسن در خلق اثر نمایشیای که رنگ و بویی ادبی دارد را در سایر کارهایش نیز میتوان دید، اما فیلم گزارش فرانسوی ظاهرا باعث شده تا او کمی در این زمینه اغراق آمیز رفتار کند. فیلم گزارش فرانسوی از جنبه تکنیکی و سینماتوگرافی و جزئیات صحنه اثری است استثنائی اما توانِ ارتباط گرفتنِ مخاطب با آنچه که در دنیای خیالیِ فیلم در جریان است، یک معضل است.
وس اندرسن در فیلم Isle of Dogs نشان داد که از صنعت انیمیشنسازی بدش نمیآید و چقدر زیبا توانسته در چند سکانس، از تکنیکهای انیمیشنسازی در فیلم گزارش فرانسوی نیز استفاده کند. رنگ و بویِ انیمیشنهای فرانسوی با آنچه که در جدیدترین اثر وس اندرسن میبینیم حس شگفتانگیزی است که تنها از عهدهی این کارگردان بر میآید. وس اندرسن از فرهنگِ حاکم بر دنیای واقعیِ فرانسه برای خلق اتمسفر وام میگیرد و مخاطب میتواند این مسئله را در هر سکانس و در هر قاب به خوبی درک کرده و به چشم ببیند. این وسواسِ اندرسن را میتوان حتی در انتخاب بازیگرها نیز به وضوح حس کرد. برای مثال تیموتی شالامی را داریم که یک رگِ فرانسوی نیز در خونش جریان دارد.
فیلم گزارش فرانسوی روی مرز باریکی از واقعیت و تخیل قصهاش را روایت میکند. این تعادل و بالانس بینِ دو وضعیت شاید در ابتدا کمی کلافهکننده به نظر برسد، اما رفته رفته مجذوب میشویم به آنچه در حال رخ دادن است. وقایع فیلم الهام گرفته از مقالاتی است که در روزنامه چاپ شده، اما جالب است که خط داستانی فیلم گزارش فرانسوی به سمت و سوی دیگری حرکت میکند که به مذاق بینندهها خوش میآید. جالب است بدانید که فیلمبرداری و استفاده از تکنیکهای مربوط به رنگ باعث شده تا سیرِ پیشرفت ژورنالیسم را به واسطهی همین تغییر رنگها حس کنیم.
فیلم گزارش فرانسوی روی مرز باریکی از واقعیت و تخیل قصهاش را روایت میکند
از میان سکانسها و قصههایی که در فیلم گزارش فرانسوی وجود دارد، قصهی موزز روزنتالر جذابیت بیشتری برای بیننده دارد؛ چراکه بنیسیو دل تورو، لئا سیدو و آدرین برودی با بازی خوبشان در این ماجرا خیلی عالی به یکدیگر جفت و جور میشوند. این فیلم سینمایی از حیث اسم و آوازهی بازیگران، چیزی کم ندارد اما اگر بخواهیم از دو، سه نفر از بهترین بازیگرهای این اثر یاد کنیم، قطعا این سه هنرمند بهترین بازی را داشتهاند. دیگر بازیگران نیز هنرنمایی خوبی جلوی دوربین دارند؛ برای مثال تیموتی شالامی عملکرد خوبی در انقلابِ به تصویر کشیدهی فرانسه داشته اما روایت از هم گسیختهی مربوط به آن بخش کاری کرده تا بازی این هنرمند چندان به چشم نیاید. وس اندرسن به صورت خواسته یا شاید هم ناخواسته در نمادگرایی مربوط به این بخش زیادهروی کرده است؛ برای مثال احتمال دارد آن صحنهی مربوط به بازی شطرنج برای مخاطبین فیلم به درستی جا نیفتاده باشد؛ صحنهای که بین رهبر انقلاب و پلیس جریان پیدا میکند و به نوعی به زبانِ بیزبانی تاکتیکهای هر جناح در مقابله را نشان میدهد. شیوهی تدوین، اکتِ بازیگرها و حتی جملات و دیالوگهایی که رد و بدل میشود به شدت سنگین است برای افرادی که خیلی سرسری پای فیلم مینشینند.
راستش را بخواهید برای مخاطبِ ایرانی فیلم The French Dispatch اثری است به شدت نامانوس و شاید هم بیمعنی! چراکه یک مخاطب ایرانی از خط توسعه و تحول نشریه The New Yorker (که اندرسن علاقهی بیحد و وصفی نسبت به این نشریه نشان میدهد) بی اطلاع است و از حوادث الهام گرفته شده از فرانسهی آن زمان اظهار بیاطلاعی میکند. در واقع عشق و علاقهی وس اندرسن باعث شده تا به فرانسهی خیالیِ این کارگردان سفر کنیم. تغییر و تحولات حوزهی ژورنالیسم و همچنین دغدغهّهای وس اندرسن از وضعیت ژورنالیسم و روزنامهنگاری در عصر حاضر و حس نوستالژیای که کارگردان از گذشتهی این صنعت دارد، در لحظه به لحظهی فیلم گزارش فرانسوی به چشم میآید. از همان قاب ابتدایی فیلم که ستینگ و فضای فرانسهی قدیم را نشان میدهد بگیرید تا سینماتوگرافیهایی که از مدرنیته با مخاطب صحبت میکند. کارگردان در سلسله داستانهای کوتاهی که تعریف میکند به قهرمانسازیِ سوژههای درون قصه روی میآورد؛ به گونهای که به مذاق بیننده هم خوش بیاید. هر چند، اگر بخواهیم از حیث ماندگاری این فیلم را زیر ذرهبین ببریم، این اثر با اینکه مثل سایر کارهای اندرسن از طنز خاص و لطیفی بهره میبرد، از حیث روایت داستان چند پله عقبتر از سایر کارهای وس اندرسن قرار میگیرد. با این اوصاف، اگر از جنبهی فنی و مسائل مربوط به سینماتوگرافی به گزارش فرانسوی نگاه کنیم، بلوغ و تکامل شگفتانگیزی در این اثر میبینیم که در کارهای قبلی این فیلمساز به چشم نمیخورد.
در عینِ زیباییهای بصری و فرمی که فیلم The French Dispatch دارد، این فیلم را نمیتوان به هر مخاطبی پیشنهاد داد؛ چراکه پیششرط لذت بردن از چنین فیلمی، دانستن اطلاعاتی دربارهی حوزهی ژورنالیسمِ ممالک غربی است. اگر بیننده بتواند متوجه نمادهای فیلم شود، از جنسِ کمدی و درامی که این فیلم دارد، لذت خواهد برد.
- سینماتوگرافی
- بازی بازیگرانی مثل آدرین برودی، لئا سیدو و بنیسیو دل تورو
- از جنبهی فرمی اثری است مثال زدنی
- شروع فیلم میتوانست گیراتر باشد
- زیادهروی اندرسن در استفاده از نماد و ارجاعاتی که از متن بیرون میزند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید