نقد انیمیشن The Garfield Movie | فیلم گارفیلد
همه گربهها به بهشت میروند!
بالاخره انتظارها به پایان رسید و تنبلترین گربه جهان به پرده نقرهای بازگشت. اما انیمیشن گارفیلد (Garfield) چه نقاط ضعف و قوتی دارد و آیا همانقدر که از آن انتظار داشتیم، سرگرم کننده و باطراوت است؟
اولینبار نیست که تصویر «گارفیلد» روی پرده سینما نقش میبندد. نخست در سال ۲۰۰۴ بود که سروکله این گربه شکمو در یک فیلم سینمایی پیدا شد و به دل تماشاگران نشست. گارفیلد موفقیت بزرگی را برای استودیو فاکس قرن بیستم به ارمغان آورد و در قلب کودکانی که عاشق حیوانات خانگی بودند، جا خوش کرد. حالا او در فیلم جدیدی از استودیو سونی (Sony) ظاهر شده است که باز هم میتواند کودکان خردسال را سرگرم کند.
داستان فیلم بر رابطه گارفیلد با پدرش یعنی «ویک» تمرکز دارد که یک حیوان خیابانگرد است. ویک پسرش را شبی در خیابان رها میکند و دیگر سراغی از تنها فرزندش نمیگیرد. اکنون چند سالی گذشته است و هنوز خبری از گربه پدر نیست. اما زمانی که گارفیلد به دست گربههای شرور و بزهکار ربوده میشود، ویک برای نجات او قدم پیش میگذارد. اینگونه پدر و پسر فرصت مییابند که دوباره با همدیگر ملاقات کنند. حالا این دو مجبورند که ۱۰۰۰ بطری شیر را از کارخانهای در ایندیانا بدزدند. مرگ و زندگی آنها در گرو این سرقت دونفره است و بنابراین چارهای جز کنار گذاشتن اختلافات و دلخوریها ندارند.
انیمیشنی فکرشده یا سبکسرانه؟
ضعف عمده انیمیشن گارفیلد به فیلمنامهای پراشکال و کم مایه بازمیگردد که پاسخگوی انتظارات بیننده نیست. از اول تا آخر فیلم را که بگردید، یک نظم طبیعی و باورپذیر در پیشروی رخدادها به چشم نمیخورد. من ماندهام که چرا همکاری مارک دیندال و دیوید رینولدز (خالقان فرار مرغی و فانتازیا ۲۰۰۰) به چنین فیلمنامه سست و بلاتکلیفی منجر شده؟ بدتر از همه، پایانبندی شتابزده فیلم است که هیچ منطقی بر آن حکمفرما نیست. وقتی نوچههای «جینکس» میتوانند بهراحتی تغییر ماهیت دهند و نقشههای شرورانه او را خنثی کنند، اصلا چه نیازی به قهرمانبازی گارفیلد و یارانش بود؟ مگر نه اینکه گره ماجرا باید به دست قهرمانان گشوده شود، نه آنتاگونیستهای قصه؟
شاید نظر تند و بیرحمانهای باشد، اما اجازه دهید بگویم که این انیمیشن از لحاظ بصری هم چیزی در چنته ندارد. طراحی محیط و شخصیتها چندان هنرمندانه به نظر نمیرسد و اگر قصد مقایسه داشته باشیم، گرافیک انیمیشنهایی مثل اژدهای آرزو (Wish Dragon) و مرد عنکبوتی (Spider-Man) بهمراتب بهتر است. شاید تنها نکته این فیلم که انگیزهای هرچند کم برای تماشای آن به شما میدهد، صداپیشگی کریس پرت و ساموئل ال جکسون باشد. هر دو بازیگر، سابقه درخشانی در این زمینه دارند و قبلا در انیمیشنهای شگفت انگیزان پیکسار (The Incredibles) و برادران سوپرماریو (The Super Mario Bros Movie) حرف زده بودند.
ناهماهنگی با منبع اقتباس
انیمیشن گارفیلد در معرفی شخصیت اصلی به طور سنجیدهای عمل نکرده و اشارهاش غالبا بر نکتههای جنبی و کم اهمیت است. اودی مانند یک گارسون از دوست گربهاش پذیرایی میکند و ما مجبوریم آروارههای گارفیلد را که یکسره بالا و پایین میرود، با تعجب تماشا کنیم! مشکل کجاست؟ میتوان گفت آنچه در سرتاسر داستان به نحو انکارناپذیری مغفول مانده، هوش و درایتی است که این شخصیت را از سایر گربهها متمایز میکند. با تورقی در کمیک استریپها درمییابیم که دنیای او منحصر به خور و خواب و خشم و شهوت نیست. گارفیلد هوش فعال و پیچیدهای هم دارد که وجههای متفاوت و انسانی به او بخشیده است.
مشکل دیگری که ذوق بیننده را برای پیگیری فیلم کور میکند، فهم نادرست از قابلیتهای داستانی گارفیلد است. با دیدن تریلرها انتظار داشتیم که اینبار یک داستان بدیع و غیرمنتظره در کار باشد یا حداقل فیلم به ریشههای کمیک بوکیاش وفادار بماند. اما استودیو سونی به انبوهی از کلیشهها روی میآورد که بارها دستمایه ساخت فیلمهای مشابهی بودهاند و هیچ تناسبی با حالوهوای فانتزی کمیکها ندارند. بنابراین با شخصیتی مواجهیم که شکم بزرگش را بهسختی تکان میدهد، ولی باید در کسوت قهرمانی ورزیده با انواع خطرات و نابسامانیها روبهرو شود. درست مثل تکاوران حرفهای!
چه نتیجهای میتوان گرفت؟
همه جذابیت انیمیشن در همان آغاز ماجرا خلاصه شده است: صحنه آشنایی جان با گارفیلد که از فرط تنهایی و گرسنگی به او پناه میبرد. به نظرم اگر طرح داستانی فیلم بر همین دوستی جذاب و بامزه استوار میشد، اکنون با اثر دلنشینتری مواجه بودیم. شاید بهتر بود که سازندگان به سراغ پیرنگ جدیدی نمیرفتند و همان ایدههایی را که در کتابهای مصور جیم دیویس به کار رفته، بسط میدادند. البته تکرار ایدههای موفق هم نمیتواند گارفیلد را از معضل کهنگی و ورشکستگی نجات دهد.
سی سال پیش، گارفیلد شخصیتی نوظهور بود که پیشبینی میشد آینده درخشانی در هنر کمیک استریپ خواهد داشت. بیست سال پیش، یک دارایی باارزش بود که میتوانست سود فراوانی را در انواع رسانههای تصویری از جمله سینما به ارمغان بیاورد. ده سال پیش، عتیقهای پرزرق و برق بود که داشت کم کم کهنه میشد. ولی امروز به شمایلی فرسوده و بچگانه تقلیل یافته است. اکنون باید پرسید: آن شخصیت بامزهای که هوش از سر خوانندگان کمیک استریپها میربود، کجا رفت؟
شما راجع به فیلم گارفیلد چه فکر میکنید؟ آیا از تماشای این انیمیشن لذت بردهاید؟ نظرتان را برای سایر مخاطبان سرگرمی بنویسید.
- سرگرم کردن بچههای خردسال
- گویندگی کریس پرت و ساموئل ال جکسون
- فیلمنامه ناقص و پر ایراد
- الگوپذیری اشتباه از سینمای اکشن
- گرافیک معمولی در مقایسه با انیمیشنهای استودیو سونی
- سهلانگاری در پرداخت شخصیتها
- پایانبندی افتضاح
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید