فیلم The Green Knight یا شوالیه سبز بدون هیاهوی تبلیغاتی و فارغ از جریانهای رایج در سینمای غرب به مرحلهی اکران و انتشار رسید. اثری که بینقص نیست اما حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
فیلم شوالیه سبز برگرفته از یک شعر دربارهی گاوایین است؛ یکی از شوالیههای مهم آرتور شاه و آزمون عجیبی که پیش روی او و موجودی اسرارآمیز به اسم شوالیه سبز قرار میگیرد. دیوید لوری (David Lowery) به عنوان فیلمساز تصمیم میگیرد تا از داستان شوالیه سبز، یک اقتباس آزاد را جلوی دوربین به نمایش بکشد. به همین سبب قرار نیست با یک قصهی تمام و کمال شاعرانه و حماسی روبهرو شویم. با این اوصاف طرح داستانیِ فیلم شوالیه سبز به شدت یادآور آزمایشهای پهلوانان شاهنامهی فردوسی است؛ به خصوص هفت خان رستم. این طرح داستانی در فیلم شوالیهی سبز نه مثل شاهنامه، بلکه به فرمِ فیلمهای تاریخی قدیمی انگلیس نمایان میشود. آن هم در قالب چند فصل و یک میان پرده. سفری را قرار است تماشا کنیم که کاراکترِ اصلی، نه راه و رسم پهلوانانهی قهرمانان در شاهنامهی خودمان را دارد و نه توانمندی و زور و بازوی اساطیر را.
اگر طرح داستانی فیلم شوالیه سبز را به درستی متوجه نشوید، از این فیلم لذت نخواهید برد. شوالیه سبز از المانهای ژانر فانتزی بهره میبرد، اما ریتم داستان به شدت کند و آرام است. اقتضای فیلمی که از شعر برگرفته شده، بیشتر از این نیز نیست، اما باید در نظر داشت که روایت فیلم با یک کتاب زمین تا آسمان میتواند تفاوت داشته باشد. بارزترین ایراد فیلم در تدوینش نهفته. برای مثال سکانسهای طولانی مدتی را میبینیم که گاوایین صرفا در حرکت است و هیچ کنش و واکنش خاصی از این قهرمان را شاهد نیستیم. فیلمساز تلاش کرده تا مشقتهای این کاراکتر را نشان دهد. مخاطب که ما باشیم مثل گاوایین از این حجم بلا و بدبختی که بر سرش نازل میشود کلافه میشویم. در سفر عجیب و غریبِ گاوایین، بیننده از یک نقطه به بعد با او همدردی میکند اما تنها ایراد فیلمنامهی شوالیه سبز در اینجاست که در قدم اول به ما گاوایینِ اصلی و اولیه را به درستی نمیشناساند. در غیر این صورت وقتی شخصیت اصلی داستان وارد یک سفر پرمخاطره میشود، به تدریج تغییرات بنیادینی را در گاوایین به چشم خود میبینیم.
از جنبهی کارگردانی با فیلمی روبهرو هستیم که توجه فیلمساز به عناصر فرمی به شدت ستودنی است. از ادای دیالوگها و ژست بازیگرها، کادربندیها و فرم شاعرانهی فیلم گرفته تا موسیقیهای به شدت مسخکنندهای که در جای درست، اعلام وجود میکنند. ترانزیشنهای ویدیویی نیز به اندازهای فکرشده هستند که میتوان دربارهی هر کدام چند خط نوشت. با این وجود وجه شبه تمام ترانزیشنهای ویدیویی، القای حس سحر و جادویی است که در دنیای فیلم به شدت مشهود است و فیلمساز با ترانزیشنهای اصولی کاری میکند تا پیوستگی میان تمامی سکانسها ایجاد شود و ما بفهمیم که جادو در دنیای فیلم حکمفرماست و حرف اول را میزند.
فیلم شوالیه سبز از جنبهی نمایش جادو به شدت محتاطانه عمل میکند
فیلم شوالیه سبز از جنبهی نمایش جادو به شدت محتاطانه عمل میکند. نه آنقدر افراط در نمایش عناصر جادویی وجود دارد که فیلم به سمت لودگی میل کند و نه فیلمساز در عرضهی سحر و جادو خساست خرج میکند تا با یک فیلم جدی و خشک مواجه شویم. برای مثال وقتی صحبت از غولها به میان میآید، گاوایین تنها در یک سکانس و تنها در حد یک کنش با این موجودات تخیلی طرف حساب میشود. یا وقتی صحبت از اشباح و ارواح به پیش کشیده میشود نیز به همین صورت و در قالب یک خرده داستان در فیلم شوالیه سبز با این مقولهی اسرارآمیز و جذاب مواجه میشویم. کارگردان به جای درگیر کردن مداوم بیننده با جلوههای ویژه برای سرگرمی، روی مقولهای کار میکند که آن را میتوان مفاهیم زیرمتنی و حتی فرامتنی نامید. در پسِ هر اتفاق (یا به اصطلاحِ شاهنامه «خان»)، مفاهیمی وجود دارد که بینندهی متفکر را به فکر فرو میبرد. برای مثال در اواخر فیلم، تازه این سوال از گاوایین و مخاطب پرسیده میشود که چرا شوالیهی سبز؟ چرا قرمز نه؟
یکی از تفاوتهای میان فیلم و شعر در اینجاست که در فیلم شوالیه سبز، دربارهی هویت و ماهیت شوالیه سبز درست و حسابی حرفی به میان کشیده نمیشود. مخاطب در شعر اصلی میداند که شوالیهی سبز کیست اما در فیلم، این موجود مرموز تا تیتراژ پایانی مرموز باقی خواهد ماند. گویا کارگردان این طور در نظر گرفته مخاطبش از قصهی اصلی باخبر است. شاید به همین منظور ایدهی اولیهی فیلم بر پایهی روایت قصه از زبانِ یک راویِ ناشناس بنا نهاده شده تا خبط و خطاهای قصه پوشش داده شود. یک تدبیر درست و جسورانه که مشکلات فیلمنامهای را تا حد زیادی پوشش میدهد.
توضیح پایان داستان فیلم The Green Knight (شوالیه سبز)
پایان فیلم نیز با پایان شعر تا حدودی متفاوت است. دیوید لوری با یک ذهن خلاق و تدبیری بینظیر تلاش کرده تا دو ایدهی ناظر را در انتها در فیلمش بگنجاند. یکی ایدهی آرمانگرایانه و دیگری بدبینانه. در پایان دو مدل گاوایین را شاهد هستیم. یکی به عقوبت و فرجام بد گرفتار میشود و دیگری به پایان خوش و مثبت. فیلمساز نشان میدهد که چطور یک شخصیت میتواند پس از تحمل حجم زیادی از غم، سختی و ناامیدی تنها با یک اشتباه، سرانجامی بسیار بد برای خود بخرد. در رویا و ذهنِ گاوایین، با یک گاوایین ترسویی روبهرو میشویم که شوالیه نشده و در انتها نیز همه چیزش را از دست میدهد. از آن سو، وقتی با یک افکت درست به زمان حال برمیگردیم، شگفتزده میشویم که همه این موارد تنها یک رویا بود. حال زمان آن رسیده ایدهی ناظر آرمانگرایانه را ببینیم، اما کارگردان تنها به چند خط دیالوگ کوتاه بسنده میکند و لبخندی که بر لب شوالیهی سبز نقش میبندد. باید به جسارت فیلمساز در نمایش دو ایدهی کاملا متضادِ یکدیگر آفرین گفت. قطع به یقین برگ برندهی این فیلم، پایان به شدت جذابی است که در حد یک سکانس در انتها تماشا میکنیم.
فیلم The Green Knight در قصهگویی موفق است، هر چند اگر بدون هیچ پیشزمینهای به پای چنین اثری بنشینید احتمالا ناامید خواهید شد. بازی بسیار خوب بازیگران به خصوص دو پتل و عناصر فرمی شاعرانهی این اثر کاری کرده تا ما با یکی از خوشساختترین و خاصترین آثار سینمایی سال ۲۰۲۱ میلادی روبهرو شویم.
- عناصر فرمی فیلم که ویژگی شاعرانه به اثر بخشیده
- ایفای نقش دو پتل
- پایانبندی بینظیر
- استفاده به جا و درست از عناصر فانتزی و جادویی
- سکانسهای زائد و طولانی مدت
- فیلم در نمایش گاوایینِ اصلی و اولیهی قبل از سفر ناموفق است
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید