سریال The Haunting of Bly Manor یکی از جدیدترین محصولات شبکه نتفلیکس است که به تازگی منتشر شده اما آیا توانسته به یک اثر خوب در دنیای تلویزیون تبدیل شود؟
اگر اهل تماشای فیلم و سریالهای وحشتناک باشید، احتمالا نام مایک فلنگن (Mike Flanagan) را شنیدهاید؛ فیلمساز و هنرمندِ اهل آمریکا که سریال موفق The Haunting of Hill House در چند سال گذشته توانست نام او را بر سر زبانهای بیندازد. تسخیر عمارت هیل در سال ۲۰۱۸ توانست موفقیتهای زیادی کسب کند و منتقدان زیادی از این مینی سریال تعریف کردند. اینگونه شد که فلنگن پروژه ساخت مینیسریالهای ترسناک را با همکاری شبکهی نتفلیکس ادامه داد و در سال ۲۰۲۰ میلادی، مینی سریال دیگری به اسم The Haunting of Bly Manor منتشر شد که دست بر قضا، تقریبا همان ساختاری را دارد که فلنگن در مینی سریال قبلی خود به کار گرفته است. میگوییم «تقریبا»؛ به این علت که سریال «عمارت بلای» به مراتب نسبت به آنچه فلنگن در گذشته عرضه کرده، ضعیفتر است. در ادامه این نقد و بررسی به این موضوع میپردازیم که چرا ماجراهای عمارت بلای به قدرتمندیِ رویدادهای خانه هیل نیست.
از آنجایی که عمارت بلای و خانه هیل دو اثر کاملا مجزا و مستقل به شمار میروند، نه داستان این دو مینی سریال به یکدیگر وابسته است و نه قرار است شخصیتهای مینی سریالِ قبلی را در عمارت بلای ببینید. اگر در بررسی سریال عمارت بلای، مقایسهای با سریال تسخیر خانه هیل صورت میگیرد تنها به این دلیل است که سازنده و تیم پشتِ سریال عمارت بلای تقریبا مشابه به همان افرادی هستند که در تسخیر خانه هیل دخیل بودند. جالب است بدانید که فلنگن تلاش کرده تا امضای کارگردانی خود را در عمارت بلای نیز به مخاطبش نشان دهد. برای مثال اگر در برخی از قابهای سینمایی دقت کنید، افراد و اشخاصی را خواهید دید که در واقع روحهای به دام افتاده در عمارت بلای هستند! این ماجرا را در تسخیر خانه هیل نیز تماشا کرده بودیم. در مثالی دیگر شما میتوانید اتمسفر حاکم بر دنیای سریال را تا حدودی شبیه به خانه هیل بدانید. وجه شبه دیگری که بین دو سریال دیده میشود، خانه و عمارت بسیار بزرگی است که گذشتههای تیره و تاریکی دارد. با این اوصاف سریال عمارت بلای با توجه به اینکه از جوانب مختلف به اثر قبلی فلنگن شباهت دارد، این مینی سریال از مشکلات عدیدهای رنج میبرد که در ادامه آنها را شرح میدهیم.
طرح داستانی سریال عمارت بلای چیز جدیدی نیست. اتفاقا از روی این طرح داستانی، فیلم و سریالهای متعددی در ژانر وحشت تولید شده است. دست بر قضا، پیرنگ سریال به شدت به یک فیلم دیگر شبیه به نظر میرسد؛ فیلمی که حتی نمیتوان نام آن را به زبان آورد چون امکان دارد آن را تماشا کرده باشید و حوادث سریال برای شما لو برود (در باکس زیر اسم فیلم به انضمام توضیحات مختصری وجود دارد.).
داستان سریال عمارت بلای از جایی شروع میشود که یک پرستار به اسم دنی کلایتون قصد دارد با سفر به عمارت بلای، از دو بچهی خردسال به اسمهای مایلز و فلورا نگهداری کند اما روحش هم خبر ندارد که در آن عمارت چه اتفاقاتی قرار است بر سرش نازل شود. البته در همان ابتدای امر، هم ما به خوبی حس میکنیم و هم دنی کلایتون متوجه میشود که این عمارت، صرفا یک سازهی قدیمی نیست و حواشیِ ترسناک و اسرارآمیز زیادی پیرامون این کاخ وجود دارد. در درجه اول متوجه میشویم که این دو بچه، یتیم شدهاند و اتفاق بدی برای والدینشان افتاده است.
سه اپیزودِ ابتداییِ سریال عمارت بلای، نوید یک سریال ترسناک و اسرارآمیز را میدهد اما هر چه به جلوتر میرویم، ایراداتی ظاهر میشود که به شدت آزاردهنده است
سه اپیزودِ ابتداییِ سریال عمارت بلای، نوید یک سریال ترسناک و اسرارآمیز را میدهد اما هر چه به جلوتر میرویم، ایراداتی ظاهر میشود که به شدت آزاردهنده است. در ابتدای سریال اینگونه به نظر میرسد که قرار است با جامپ اسکرهای متعدد، برای لحظاتی هم که شده بترسیم اما پس از سه اپیزود، تعلیق و آن حسِ ناامنی که برای دنی متصور میشویم کم کم محو میشود. سریال عمارت بلای از یک نقطه به بعد، رسما چیزی برای عرضه نداشته و دیگر حتی تلاشی نمیکند ما را بترساند. آنچه که میماند حس کنجکاوی و صد البته اضطرابی است که ما به عنوان مخاطب، آن را تجربهاش میکنیم اما فلنگن مرتکب اشتباهی شد که مثل دومینو، اشتباهات دیگر را ایجاد میکند.
فلنگن تلاش کرده تا فرم روایی سریال عمارت بلای را پیچیدهتر و عمقیتر از تسخیر خانه هیل در بیاورد اما عمق بخشیدن به شخصیتهای ریز و درشت داستان، باعث شده تا سریال در قسمتهای دیگر خود دچار لغزش شود. از آنجایی که سریال تنها ۹ اپیزود دارد، بخش عمدهای از سریال به توضیح گذشتهی شخصیتها میپردازد. به همین خاطر ما در اپیزودهای متعددی مدام در حال گشت و گذار در خاطرات هستیم؛ چراکه کل داستان این سریال در واقع توسط یک راوی ناشناس تعریف میشود. راوی داستان این سریال، کل حوادث را برای شخصیتهای دیگری که ما آنها را نیز نمیشناسیم تعریف میکند. به همین سبب، این فرم روایی میطلبد که راوی درباره هر یک از شخصیتها بهطور مفصل صحبت کند. بر همین اساس، توضیحاتی که راوی میدهد به آن صورت قابل تدوین نیست و تدوینگر رسما در حذف چنین برداشتهایی که جزئی از ملزومات داستان به حساب میآیند ناتوان است. همانطور که گفته شد، وقت زیادی از مخاطب گرفته میشود تا او درباره تک تک شخصیتها آگاه شود.
با تمامی این تفاسیر، بازیِ شخصیتها توانسته کمی ما را امیدوار کند که این سریال شاید واقعا در انتها حرفی برای گفتن داشته باشد اما از یک نقطه به بعد، حس کنجکاوی مخاطب نیز ارضا میشود؛ چراکه نه تنها زیر و بم داستان توضیح داده میشود، مخاطب اگر باهوش باشد کم کم متوجه میشود که یک جای کار میلنگد و برخی از شخصیتهای اصلی، انگیزههایشان درست تعریف نشده است.
سریال در اپیزود هشتم، بیننده را با خود به قدیمیترین خردهپیرنگ سریال میبرد تا درباره ریشهی اتفاقات، آگاه شده و همچنین هویت روحِ لیدی دریاچه نیز برای او مشخص شود. راوی در این اپیزود بهتر از گذشته قصه میگوید و با آنکه در اپیزودهای گذشته، مخاطب رسما از کمبود رویدادهای هیجانانگیز و استرسزا به ستوه آمده بود، فلنگن در ۲ اپیزود انتهایی کولاک میکند! قصه به یکباره جان میگیرد و رسما با حوادثی روبهرو میشویم که در نوع خود جذاب است. سریال از آن روندِ کند – که انگار یک فرد مدام روی دکمه پاوز یک ضبط صوت، بهطور محکم ضربه میزند – خود را خلاص میکند. این خلاصی و تعجیل در نمایش آخرین رویدادهای داستانی باعث میشود تا ما به عنوان مخاطب، از یک سری علامت سوالهایی که در گذشته در ذهنمان شکل گرفته بود، غافل بمانیم. سریال به رسم فیلمهای سینمایی مطرح در ژانر وحشت، برگهی آسِ خود را درست در زمانی که مخاطب در پایان سریال انتظار ندارد روی میز میاندازد. این سریال در انتها میتواند ما را غافلگیر کند، چون فلنگن موفق میشود خط ذهنیمان را به هم بزند و نکاتی را فراموش کنیم که در واقع از ابتدا کاملا مشهود بود.
پیشتر در این نقد، درباره امضای فلنگن صحبت کرده بودیم. یکی از وجه اشتراکهای بین سریال تسخیر خانه هیل و عمارت بلای که کمتر کسی به آن توجه میکند در مفاهیم و زیرمتنی است که در دو سریال وجود دارد. در هر دو سریال که برگرفته از اتفاقات تخیلی است، مخاطب با مفاهیم ارزشمند اخلاقی زیادی روبهرو میشود؛ مفاهیمی مثل انساندوستی، توجه به خانواده و صد البته وفاداری و مهربانی. با این اوصاف سریال عمارت بلای در روایت سطحیترین لایهی داستانی خود به شدت میلنگد و بر همین اساس، مخاطبان زیادی چندان با مفاهیم سریال ارتباط برقرار نمیکنند.
سریال The Haunting of Bly Manor با آنکه پتانسیلهای زیادی برای عرضه داشته اما به یک اثر کاملا کلیشهای تبدیل شده که نه میتواند برای علاقهمندان به ژانر وحشت جذاب باشد و نه این قدرت را دارد تا یک قصهی مرموز را به درستی تعریف کند. اگر هنوز موفق نشدهاید سریال The Haunting of Hill House را تماشا کنید، به جای تماشای سریال عمارت بلای، به سراغ کارِ قبلی مایک فلنگن بروید که به مراتب، جذابتر و صد البته وحشتناکتر است!
- اتمسفر وهمبرانگیز و جذاب عمارت بلای
- سه اپیزود ابتدایی جذاب
- کاراکترهای چند بعدی
- غافلگیری پایانی و جذاب قصه
- معانی و زیرمتنِ قابل احترام سریال
- تعلیق از یک نقطهی داستانی به بعد برای همیشه حذف میشود
- سریال در ترساندن و همراه کردن مخاطب با خود ناموفق است
- انتخاب یک فرم روایی اشتباه
- روند بسیار کند و خستهکنندهی روایت داستان
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید