فیلم The King’s Man یا مرد شاه قرار بوده به صورت عمیقتر به قصهی آژانس عملیاتی کینگزمن بپردازد اما فیلمی که تحت عنوان The King’s Man در سال ۲۰۲۱ میلادی رنگ اکران به خود دیده فرسنگها با سطح انتظارات مخاطبین فاصله دارد.
اول از همه باید به این موضوع اشاره کرد که عوامل سریال مدعی شدهاند داستان فیلم مرد شاه اقتباس وجب به وجبی است از کمیک بوکهایی به همین نام. متیو وان، کارگردان فیلم سوم و دو فیلم قبلی کینگزمن در مصاحبهای اذعان داشته که باید به ریشههای این قصه و دنیایش در فیلم سوم پرداخته شود، در غیر این صورت خبری از یک ماجراجویی جدید و ناب نیست!
یک سری از مشکلات سناریوی فیلم مرد شاه دقیقا برمیگردد به همین موضوع که ایدهپردازی فیلم یک عقبگرد اساسی به حساب میآید. به هر ترتیب دو فیلم سینمایی قبلی کینگزمن توانسته بود کاری کند تا مخاطبین با دنیای مدرن، اکشن و صد البته جاسوسی ارتباط خوبی برقرار کنند. مخاطب که ما باشیم نیز دنبال سرگرم شدن در همین دنیای نصفه و نیمهای هستیم که معرفی شده، نه کسب اطلاعات دربارهی شیوهی احداث انجمنِ داخل فیلم. این اطلاعات را میتوانستند در حد یک الی دو سکانس نیز در بطن یک فیلم امروزی و مدرن سر و تهش را هم بیاورند. کینگزمن ۳ که در واقع یک پیشدرآمد برای این سری محسوب میشود، فضاسازی کاملا متفاوت و مستقلی دارد. گویا فیلم کینگزمن ۳ اثر کاملا جدایی از سری است که هیچ رقم از مولفههای دو فیلم گذشتهی خود بهره نمیبرد. فیلم کینگزمن ۳ به شدت خستهکننده است و روایت داستان به زورِ دیالوگ میخواهد بیننده را همراه کند. متاسفانه جریان اصلی داستان نیز خیلی کند پیش میرود؛ به گونهای که تا یک سوم ابتدایی داستان هنوز نمیتوان درک کرد که چرا فضاسازی تغییر کرده و چرا همه چیز آنقدر خشک و بیروح جلوی دوربین به نظر میرسند.
متیو وان در سناریونویسی و کارگردانی آنقدر محوِ پر کردن فضای خالی در زمانهای گذشته میشود که از شخصیتها رسما غافل میماند. ارلاندو آکسفورد از همان ابتدای داستان برای بیننده بیاهمیت است و در انتها نیز همین حس وجود دارد، اما به توان دو! شخصیت راسپوتین شاید برای بیننده جذابیتی هر چند کم داشته باشد که این حس را نیز باید مدیون بازی زیبای Rhys Ifans بدانیم. دیگر شخصیتها را که علنا نمیتوان حسابی روی آنها باز کرد؛ چراکه نه دیالوگهایشان اثری روی بیننده خواهد گذاشت، نه اکتِ بازیگران و نه حتی مفاهیمی که قرار است شخصیتها به بیننده منتقل کنند. برای مثال دوک آکسفورد دربارهی «قدرت واقعی» نطق میکند که در حقیقت جملات کاملا بدیهی است که بیننده علنا برایش اهمیتی ندارد که این نطق را بشنود یا نشنود. گویا متیو وان تمامی مولفههای خوب دو فیلم قبلی را برداشته و متضادشان را در فیلم جدید کینگزمن قرار داده است. در صورتیکه مخاطبِ فیلم مرد شاه چنین چیزی را اصلا و ابدا نمیخواهد!
متیو وان در سناریونویسی و کارگردانی آنقدر محوِ پر کردن فضای خالی در زمانهای گذشته میشود که از شخصیتها رسما غافل میماند
با تمامی این اوصاف فیلم کینگزمن از حیث بصری اثری است قابل دفاع. دغدغهمندیِ متیو وان در پسِ کارگردانی صحنهها بیشتر به زیباییشناسی و هنری بودن قابها برمیگردد تا القای حس هیجان. این امر فی نفسه چیز خوبی است. به خصوص اینکه در اواخر فیلم، قابهای جذابتر و باشکوهتر چشمها را نوازش میکنند. با این حال زیر پوستهی پر زرق و برقِ فیلم کینگزمن ۳ چیز دیگری برای عرضه کردن نیست. فیلم سوم حتی مثل دو اثر قبلی خود به اندازهی کافی سکانس اکشن ندارد که مخاطب حداقل به خاطر چهار فقره سکانس اکشنِ بیمغز دلش را برای تماشای چنین داستان خستهکنندهای خوش کند!
متیو وان کارگردان قابل و خوشذوقی است که کمدی میداند و کاملا واقف است که چه چیزی میتواند بیننده را سر ذوق بیاورد. این موضوع را در فیلم Kick-Ass محصول سال ۲۰۱۰ به خوبی تماشا کردیم. با این اوصاف او و دیگر سناریونویسهای کینگزمن علنا دست خودشان را در فیلم سوم بستند. تم جنگ جهانی اول از یک طرف، قصهی خشک و بیروحِ فیلم از طرف دیگر بیننده را تا سر حد مرگ کلافه میکند. به خصوص اینکه مدت زمان ۱۲۰ دقیقهای فیلم نیز علنا حکم یک شکنجهی روحی روانی روی بیننده محسوب میشود. فیلم از جنبهی سرگرمی که عملکرد فوقالعاده ضعیفی از خود به جا میگذارد؛ از نظر خندهدار بودن و کمدی نیز یک عقبگرد چشمگیر به نظر میرسد؛ از منظر القای مفاهیم نیز این اثر فاجعهایست که دومی ندارد!
اگر با دو فیلم قبلی The King’s Man ارتباط به شدت خوبی برقرار کرده و لحظات شاد و مفرحی را تجربه کردهاید، اجازه دهید با تماشا نکردن فیلم سوم، این خاطرات خوب همچنان در ذهنتان باقی بماند. لذت بردن از فیلم The King’s Man محصول سال ۲۰۲۱ میلادی تقریبا امری نشدنی است چون هیچ یک از مولفههای خوب دو فیلم قبلی را ندارد. این اثر به جای یک فیلم مفرح و اکشن، تبدیل شده به یک فیلم خشک، جدی و خستهکننده که هر فردی توان تحمل قصهگویی دو ساعتهاش را ندارد.
- جلوههای ویژه
- قابهای هنری جذاب به انضمام طراحی دکور و لباس
- شخصیت راسپوتین
- قصهگویی خستهکننده
- فاقد هر گونه مولفههای خوب دو فیلم قبلی نظیر صحنههای اکشن متعدد و حس طنز
- شخصیتپردازیهای بهدردنخور و فراموششدنی
- بیهویت از لحاظ فرمی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید