نقد و بررسی قسمت ششم سریال The Last of Us + نکات و ایستراگ ها
ما نباید اشکهای جوئل را میدیدیم!
قسمت ششم سریال The Last of Us دیوانه وار، خنده دار، غمگین و هر چیزی که شما را فکرش را بکنید بود. قسمت کامل دیگری از سریال The Last of Us که به معنای واقعی چیزی کمتر از قسمت پنجم که به نظر عموم مخاطبین بهترین قسمت سریال تا به اینجا بوده، نداشت.
قسمت ششم سریال The Last of Us در حالی که از داستان اصلی فاصله نگرفت، ما را غافلگیر کرد. قسمت ششم هر آنچه که مخاطبین قدیمی انتظار داشتند را به نمایش درآورد، با این وجود با ایجاد تغییراتی فوق العاده چشم گیر در جزئیات همه را غافلگیر کرد و باعث شد در کنار زیبایی و کامل بودن، کاربران قدیمی را غافلگیر کرده و بار دیگر جذب خود کند. این قسمت مهم از سریال همانطور که اشاره شد، در جزئیات فاصله بسیاری با داستان اصلی داشت، اما روند کلی داستان بی نظیر دنیای د لست آف آس را دست خوش تغییرات نکرد و تلاش کرد مخاطبین قدیمی را راضی نگه دارد.
پیش از پرداختن به بررسی کامل داستان قسمت ششم سریال د لست آف آس، باید اشاره داشت که این قسمت از سریال مملو از ایستراگها و جزئیات فرعی، ولی مهم بود که پس از بررسی داستان، نگاهی عمیق به آنها خواهیم داشت.
بررسی داستان قسمت ششم سریال The Last of Us و مقایسه با داستان اصلی
تماشای مرگ دوباره هنری (Henry) از پایان قسمت پنجم، شاید آخرین چیزی بود که دوست داشتیم از نو در سریال د لست آف آس تماشا کنیم، با این حال کارگردانان با تاکید دوباره بر صحنه مرگ هنری به ما ضرباتی مهلک که نبود کودکان به ما وارد میکنند را یاد آور شدند. اشاره به سارا (Sarah)، دختر جوئل (Joel) و اتفاقات دیگری که برای الی (Ellie) و حتی تام (Tom) برادر جوئل در این قسمت رخ داد و در ادامه به آنها میپردازیم، نمایش دوباره خودکشی هنری پس از کشتن برادر کوچکتر مبتلا شدهاش سم (Sam) را برای ما قابل درک کرد.
سه ماه به جلو میرویم، زمانی که زمستان فرا رسیده و برف همه جا را پوشانده است. اولین نکتهای که بدون شک نظر طرفداران قدیمی را جلب کرد گذر از فصل پاییز است که اتفاقات زیادی را به خود در داستان اصلی میبیند، اما کارگردانان تصمیم گرفتند اتفاقات این فصل را با اتفاقات فصل زمستان ترکیب کنند. وجود فصل پاییز در داستان اصلی از این رو بهتر بود که همزمان با زخمی شدن جوئل به پایان میرسید و با زخمی شدن او ما وارد فصل زمستان میشدیم و این موضوع به شکل نا خود آگاه سرما و حس ترس از دست دادن جوئل را به ما القا میکرد. همانطور که اشاره شد تغییرات نشان داده شده در قسمت ششم در جزئیات بوده و داستان اصلی را تحت تاثیر قرار ندادند، با این حال وجود فصل پاییز میتوانست حس و حال متفاوت و بهتری را با توجه به کلیت دنیای د لست آف آس به مخاطبین القا کند.
به فلورانس (Florence) و مارلون (Marlon) میرسیم. دو شخصیت جدید که احتمالا تنها برای همین چند دقیقه با آنها همراه بودیم و پس از آن شاهد حضور آنها نباشیم. قسمت جالب این بخش، لحظه اعتراف گیری بود. ما شاهد صحنهای مشابه در بازی The Last of Us Part 1 بودیم، با این وجود صحنه حاضر در بازی مملو از خون و صحنههای خشن بود که به طور کلی کمتر شاهد آنها در سریال هستیم. صحنه برداشتن خرگوش شکار شده توسط الی نیز اشارهای مستقیم به صحنههای شکار او در بازی بود که به خوبی نشان داده شد.
زمان استراحت و خلوت جوئل و الی، شوخیهای دوست داشتنی الی، صحبت کردن آنها درباره آیندهای که شاید(!) هرگز نبینند و البته بار دیگر خوابهای ترسناک جوئل، همه بخشهای تازه افزوده شده به داستان د لست آف آس بودند که نه تنها طرفداران قدیمی را با محتویاتی تازه رو به رو، بلکه تمام مخاطبین سریال را از فضای سنگین قسمت پیشین دور کردند.
رویارویی جوئل و الی با گروه اسب سواران که در ادامه متوجه شدیم ماریا (Maria) همسر تامی و یارانش بودند، یکی از بزرگترین تغییرات سریال بود که برای خروج ما از فضای بدون التهاب این بخش از قسمت ششم الزامی بود. تامی به همراه ماریا و دیگر افراد، به دور از مقرهای فدرا زندگی میکنند و دیدن سگی برای تشخیص قارچهای کوردیسپس، دیگر بخش تازه افزوده شدهای بود که تفاوت روش زندگی در دنیای ظالم د لست آف آس را نشان داد.
ورود به شهر جکسون (Jackson) دیگر تغییر داستان ما بود. در حالی که شهر جکسون در بازی The Last of Us Part 1 تنها متشکل از سد و نیروگاه پشت آن است، در سریال دقیقا مشابه شهر تمام ساخته شده جکسون در بازی The Last of Us Part 2 است. بار دیگر شاید این تغییر چندان بزرگ محسوب نشود، با این حال تماشای پایههای شهر جکسون در دنیای این فرنچایز میتوانست برای مخاطبین جدید جذاب باشد. از سوی دیگر کارگردانان تلاش داشتند ما را با بخشهایی که در آینده تماشا خواهیم کرد آشنا کردند.
همچنین باید به این نکته اشاره داشت که در داستان بازی، تامی اشاره داشت که آنها تنها یک هفته است که وارد جکسون شدهاند و این در حالی است که در سریال ماریا از ساخت جکسون چندین سال پیش خبر داد.
شخصیت ماریا مانند تمام شخصیتهای دیگر که طی قسمتهای پیشین در سریال با آنها آشنا شدیم، رکن مهمتری نسبت به سری بازی در سریال ایفا کرد. حضور بیشتر او باعث شد که ما نه تنها او را بیش از پیش بشناسیم، بلکه از زندگی تامی بیش از پیش با خبر شویم و از آنجایی که تامی یکی از مهمترین شخصیتهای تمام داستان د لست آف آس است، حضور بیشتر ماریا در قسمت ششم سریال بسیار به جا و حائز اهمیت بود.
صحنههای احساسی و البته به شکلی غم انگیز قسمت ششم از در آغوش کشیدن تامی و جوئل آغاز شد. دنیای د لست آف آس که در هر دو بازی و پنج قسمت ابتدایی در احساساتی کردن ما بی نظیر بوده، در این قسمت بهتر از همیشه ظاهر شد و اشک مخاطبین را روانه کرد و همانطور که اشاره شد د لست آف آس در این امر بی نظیر بوده و به عبارتی یکی از اهداف سریال است. غنیمت شمردن زندگی افراد اطراف ما، یکی از تمهای اصلی و شاید حتی اصلیترین تم داستان The Last of Us بوده که ما در هر قسمت بیش از پیش شاهد درخشش کارگردانان و بازیگران در این بخش هستیم.
حضور الی و جوئل در جکسون به غذا خوردن آنها در کنار تامی و ماریا ختم شد و این در حالی بود که شخصی ناشناس به الی زل زده بود. رفتار الی به زیبایی تفاوت او با نوجوانان رشد یافته در جوامع امروزی را نشان داده که بدون شک نتیجه حضور او در دنیای مملو از مبتلا شدگان و مقرهای فدرا با قوانین سخت گیرانه است.
همراه شدن الی با ماریا و تامی با جوئل دقیقا مانند داستان اصلی پیش رفت. دعوای لفظی میان جوئل و تامی نیز همان چیزی بود که بر اساس اتفاقات رخ داده انتظارش را داشتیم. بخشی که عمق شخصیت جوئل را برای ما بیشتر آشکار کرد، پرهیز او از بیان حقیقت درباره الی و تس بود. محافظ کاری او حتی زمانی که به کمک نیاز دارد، به شکل مستقیم اشاره به استقلال او و بدون شک شکستهای او در تمام سالهای شیوع بیماری بود. البته که این موضوع در همین قسمت ششم تغییر کرد!
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که جوئل طی سالهای اخیر داغهای زیادی دیده و پرهیز از بیان آنها شاید روشی برای جلوگیری از به خاطر آوردن آنها باشد. مرگ تس یک روی داستان بوده و بیان اهمیت دادن به الی نیز او را به یاد سارا میاندازد و ما میدانیم که جوئل هیچ علاقهای به صحبت کردن درباره سارا ندارد.
پایان این بخش فرا نرسیده و پیش از پرداختن به ادامه آن باید اشاره داشت که احتمالا با یکی از مهمترین بخشهای تمام سریال همراه شدیم. ما میدانیم که سالهای اولیه شیوع بیماری سالهای خوبی برای جوئل و تامی نبودند. به عبارت دیگر، کشتن افراد بی گناه برای زنده ماندن، همان چیزی بود که این دو برادر را از هم جدا کرد. در داستان اصلی ما متوجه تفاوت زیاد شخصیت تامی نسبت به جوئل بودیم و در بازی تنها دلایل او ماریا و شهر جکسون بودند، اما در سریال به حامله بودن ماریا و پدر شدن تامی در آینده نه چندان دور پرداخته شد.
شخصیت تامی حال شخصیتی عمیقتر برای ما جلوه میکند. شخصیتی که در ابتدای داستان د لست آف آس مردی نه چندان مسئولیت پذیر بود و حتی برای صبحانه به خانه برادر بزرگتر خود میآمد، حال نه تنها یکی از مسئولان اصلی جامعهای پیشرفته در دنیایی پاد آرمانی است، بلکه خانواده خود را تشکیل داده و سعی دارد گذشته خود را با حضور کنار آنها جبران کند. به عبارت دیگر، رکن اجتماعی برادر بزرگتر و کوچکتر جا بجا شده است. جوئل که مسئولیت خطیر رشد سارا را بر عهده داشت، با از دست دادن او و شکستی بزرگ، تبدیل به شخصیتی شده بود که تنها برای زنده ماندن میجنگید. البته نباید فراموش کرد که الی بار دیگر حس پدر بودن را به او هدیه داده است!
پیشتر در مطلب اشاره شد که ماریا نقش بسیار مهمی در این سریال دارد و آن حضور او مانند یک مادر در کنار الی است. ما در داستان اصلی گرچه متوجه این موضوع بودیم، هرگز شاهد حضور طولانی مدت این دو شخص در کنار هم نبودیم. بار دیگر باید به قدرت سریال برای بررسی داستان از دیدهای متفاوت اشاره داشت. مطلع شدن الی از مرگ سارا نیز یکی دیگر از مهمترین بخشها بود که با اشاره الی، دلیل بسیاری از رفتارهای جوئل را مشخص کرد. همچنین ماریا خود یک مادر بوده و به آسانی میتوان دلیل اهمیت دادن او به الی را توجیه کرد.
علاوه بر آن، بد نیست در این بخش از نو به وابستگی شدید الی به جوئل گفته شود. دفاع او از کارهای اشتباه جوئل در گذشته، بار دیگر به ما گوش زد میکند که الی هر قسمت بیش از قسمت پیشین جوئل را به چشم پدر خود میبیند! سینمای شهر جکسون در حال نمایش دادن فیلم The Goodbye Girl است. این فیلم سینمایی به طور کلی موضوعات مشترک بسیاری با دنیای The Last of Us را بیان میکند و تماشای آن خالی از لطف نیست.
دیگر نقطه اوج داستان در دومین خلوت دو برادر دیده شد. التماس تامی توسط جوئل برای کمک به او، چیزی بود که انتظارش را نداشتیم. دیدن اشکهای جوئل، شاید یکی از سختترین صحنههای سریال برای تماشا تا به اینجا نام بگیرد. جوئل که تمام بیست سال گذشته خود را با قدرت و تکیه بر خود پیش برده و حتی با همین روحیه برای نجات تامی به سوی او آمده بود، حال شکست را پذیرفته و قصد دارد برای جلوگیری از شکستی دیگر همه چیز را به دست برادر کوچکترش بسپارد.
ما در داستان اصلی شاهد مکالمهای کاملا مشابه بودیم، اما افزودن صحنههای التماس جوئل و اشک ریختن برای تحویل دادن الی توسط تامی، همه چیز را عمیقتر از پیش کرد و شخصیت شکسته جوئل که ما هرگز ندیده بودیم را به کاملترین شکل ممکن به تصویر کشید و باید بابت این موضوع از کارگردانان سریال تقدیر کرد. آنها با ایجاد تغییری عالی در داستانی عالی، حس و حالی تازه به آن بخشیدند که شاید تماشای آن زجر آور باشد، اما مهم و تعیین کننده بود.
نگاهی به داستان اصلی داشته باشیم. زمانی که الی متوجه صحبت کردن جوئل با تامی درباره خود میشود، یکی از اسبها را برداشته و از جکسون خارج میشود، اما در سریال تنها شاهد قهر کردن او و پناه بردن به خانهای هستیم که دقیقا از اتاق درون بازی الهام گرفته است.
در داستان اصلی د لست آف آس، فرار کردن الی سبب درگیری تامی و جوئل با گروهی از راه زنها میشود که به نظر ما وجود این بخش در سریال میتوانست برای طرفداران سبک اکشن بسیار لذت بخش باشد. با این حال کارگردانان تصمیم به حذف این بخش گرفتند و فضایی آرامتر و البته تا حد قابل توجهی غمگینتر را به سریال ببخشند که برای طرفداران سبک درام مطمئنا جذابتر جلوه کرده است.
تماشای مکالمه میان جوئل و الی در این بخش همیشه غم انگیز است. رویارویی هر دو با واقعیتهایی تلخ و البته تمرکز هر چه بیشتر بر وابستگی الی به جوئل و قرار دادن او در قالب پدر خود، همیشه قلب ما را به درد آورده و سریال نیز، با ایفای نقش بی نظیر بلا رمزی (Bella Ramsey) و پدرو پاسکال (Pedro Pascal) ما بار دیگر با بغض به تماشای داستان غمگین دو شخصیت محبوب خود نشستیم.
پیش از رسیدن الی و جوئل به دانشگاه کلورادو، سفر پنج روزه این دو نمایش داده شد. سفری آرام که پس از دور شدن جوئل و الی از هم باعث شد آنها بار دیگر جایگاه همدیگر را در زندگی خود پیدا کنند و تکیه دادن سر الی به کمر جوئل شاید یکی دیگر از زیباترین صحنههایی باشد که ما در این سریال تماشا کردیم. اما دانشگاه کلورادو بود که بار دیگر زخمی کاری به ما وارد کرد. ترس الی از تنها ماندن است و زخمی شدن جوئل به دست راه زنها، بزرگترین کابوس الی را به واقعیت تبدیل کرد. هر کس که الی به آنها اهمیت میداد، او را رها کردند یا کشته شدند و تنها جوئل باقی مانده که حال او نیز در شرایط بدی به سر میبرد! البته که کابوس جوئل نیز در حال تحقق بود. او تمام مدت تلاش کرد یک نفر دیگر را نا امید نکند و زخمی شدن او، آغاز شکستی دیگر را برایش رقم زد.
پیش از پرداختن به بخش پایانی بررسی داستان قسمت ششم سریال The Last of Us، بد نیست به میمونهایی که در دانشگاه دیده شد اشاره کرد. همانطور که میدانید، میمونهای از لحاظ ژنتیکی به شدت به انسانها نزدیک هستند. وجود تجهیزات پزشکی و میمونها در دانشگاه، به طور مستقیم به تلاش فایر فلایز برای ساخت واکسن اشاره داشته که به نظر با شکست روبه رو شده است که میتواند به معنای شکست کامل بشریت در برابر کوردیسپس باشد. با این وجود یافتن نقشهای که به شهر سالت لیک اشاره دارد، امیدهای ما را زنده نگه داشته است.
به طور کلی داستان قسمت ششم با اختلاف غم انگیزتر از چیزی که حتی فکر میکردیم پیش رفت. قسمتی مهم که به قدرت قسمت پنجم سریال آغاز شد و پایان یافت، توانست بار دیگر ما را عاشق این دنیا و شخصیتهای اصلی سریال کند. از این نکته نباید چشم پوشی کرد که در این قسمت از سریال نه تنها با مبتلا شدگان روبه رو نشدیم، بلکه بخشی دیگر از صحنههای اکشن داستان اصلی در سریال حذف شد که وجود آن میتوانست مخاطبین بیشتری را جذب کند. با این حال نمیتوان از آرامشی که در بیشتر زمان قسمت ششم حکم فرما بود چشم پوشی کرد. البته که این آرامش در دقایق پایانی به طوفان تبدیل شد و بار دیگر ما را مانند قسمتهای پیشین با اندوهی سنگین بدرقه کرد!
ایستراگ ها و نکات قسمت ششم سریال The Last of Us
قسمت ششم سریال The Last of Us مانند قسمتهای پیشین به نکات جذابی اشاره داشت و با وجود شهر جکسون در این قسمت، ما به طور مداوم با بخشهایی از بازی The Last of Us Part 2 مواجه شدیم.
تلاش الی برای سوت زدن
در بخشهای ابتدایی قسمت ششم، شاهد تلاش مداوم الی برای سوت زدن هستیم که نتیجه در شکل گیری مکالمهای میان او و جوئل دارد. ما دقیقا شاهد اتفاق و مکالماتی مشابه میان این دو در بازی The Last of Us Part 1 هستیم که البته بسیار زودتر از زمان نمایش داده شد در سریال رخ میدهد.
بار و رستوران Tipsy Bison
بار و رستوران Tipsy Bison در حقیقت نگاهی به آینده دنیای د لست آف آس و به طور دقیقتر بازی The Last of Us Part 2 دارد. همانطور که اشاره شد در زمان رسیدن الی و جوئل به شهر جکسون، این شهر هنوز شکل نگرفته است، با این حال در نسخه دوم بازی شهر جکسون کامل شده و ما شاهد حضور جوئل، الی، تامی و بسیاری از شخصیتهای د لست آف آس در آن هستیم.
شخصیت دینا از بازی The Last of Us Part 2
در زمان حضور الی و جوئل در رستوران، زمانی که در حال غذا خوردن هستند، متوجه دختری شدیم که به الی زل زده است. این دختر به احتمال زیاد شخصیت دینا بوده که در نسخه دوم بازی The Last of Us با او آشنا میشویم. به عبارتی کارگردانان ما را با شخصیتهای آینده سریال آشنا کردند و ما گمان داریم شاهد حضور دینا در فصل دوم سریال خواهیم بود.
اسبی به نام Shimmer
کره اسبی با نام شیمر (Shimmer) در اسطبل شهر جکسون دیده شد و جالب است بدانید شیمر دقیقا همان اسبی است که الی در نسخه دوم برای خود برداشته و سوار بر آن، با همراهی دینا (Dina) به گشت و گذار میرود.
پوستر آهنگ Creep از گروه Radiohead
پس از صحبت کردن جوئل با تامی درباره الی، ما شاهد ورود جوئل به اتاق الی هستیم. در بدو ورود ما متوجه پوستر آهنگ Creep از گروه Radiohead بر دیوار میشویم. توجه به متن این آهنگ، میتواند ما را به آسانی به یاد شخصیت جوئل و سر گذشت زندگی او بیندازد. متن آهنگ به شخصی شکست خورده اشاره دارد و این دقیقا همان چیزی است که جوئل خود را میبیند.
پوستر زرافه در اتاق الی
دیگر پوستر دیده شده در اتاق، پوستر زرافه بود. در دنیای د لست آف آس ما شاهد غلبه طبیعت بر بشر هستیم و این موضوع یکی از تمهای اصلی داستان د لست آف آس است. اگر بازی The Last of Us Part 1 را تجربه کرده باشید، صحنه رویارویی الی و جوئل با زرافهها را بدون شک به خاطر دارید و این صحنه که احتمالا در قسمتهای آتی فصل اول شاهدش خواهیم بود، به نحوی با تماشای پوستر زرافه به ما یادآوری شد. نا گفته نماند که در قسمتهای ابتدایی سریال شاهد عروسک زرافه بر زمین افتاده نیز بودیم!
آهنگ Never Let Me Down Again
قسمت ششم سریال دقیقا مانند قسمت اول سریال با موسیقی Never Let Me Down Again اثر گروه Depeche Mode به پایان رسید. البته موسیقی پخش شده در پایان قسمت ششم، نسخه کاور شده این موسیقی، خوانده شده توسط Luno بود. این موسیقی اولین مرتبه در دهه ۱۹۸۰ منتشر شده و ما میدانیم موسیقی دهه ۱۹۸۰ در سریال The Last of Us به معنای خطر است و با زخمی شدن جوئل به راحتی میتوان خطر را احساس کرد! متن موسیقی Never Let Me Down Again به رها کردن دوست و عزیزان در میانه راه اشاره داشته که به خوبی با کلیت سریال هم سو است.
قسمت ششم سریال The Last of Us به شدت غم انگیز، مهم، در برخی بخشها خنده دار و البته فاقد بخش اکشن بود که میتوانست این قسمت را برای عموم مخاطبین جذابتر کند. با این وجود، قسمت ششم از این رو که سبب نزدیکی الی و جوئل به همدیگر، بیش از هر قسمت دیگری شد، از اهمیت بالایی برخوردار بوده و وجود نکات فوق العاده ریز بینانه طراحی شده، هر دم اهمیت این قسمت از سریال را افزایش میدهند. نظر شما درباره قسمت ششم سریال The Last of Us چیست؟ منتظر نظرات شما درباره این قسمت از سریال هستیم.
- صحنههای احساسی مهم
- ایستراگهای فوق العاده زیاد
- ایفای نقش بی نظیر بازیگر شخصیت تامی
- حضور بیشتر ماریا در سریال نسبت به بازی
- نمایش ندادن حالت اولیه شهر جکسون
- حذف صحنه فرار الی و درگیری جوئل و تامی با راه زنها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید