از هر طرف که سهگانهی ارباب حلقهها را بررسی کنید، یکی از بزرگترین شاهکارهای اقتباس شدهی تاریخ سینما را میبینید. اینقدر بزرگ که آن را میتوان در کنار شاهکارهای بلا منازعی در اقتباس چون آشوبِ (به انگلیسی Ran) آکیرا کوروساوا، برداشتی از نمایشنامهی شاه لیر شکسپیر، محاکمهی اورسن ولز، برداشتی از رمان شناخته شدهی کافکا، دیوانه از قفس پریدِ میلوش فورمن و… قرار داد.
ارباب حلقهها البته از نظر موفقیت سینمایی در عصر خود و دستاوردش در اثرگذاری و جذب تعداد مخاطب اتفاق ویژهای را رقم زد (یک اتفاق ویژه دیگر که در مورد فیلم قابل بررسی است سرمایهگذاری کمپانی برادران وارنر روی این پروژهی عظیم و جاهطلبانه است) و پیتر جکسون توانست دین خود به میراث ابدی جان رونالد روئل تالکین را تا میزان بسیار بالایی برآورده کند. در این مقاله سعی کردیم به کندوکاو آنچه بپردازیم که باعث شده تا اقتباس پیتر جکسون از سهگانهی ارباب حلقههای تالکین به اثری باشکوه و کمنظیر تبدیل شود.
سینما وامدار ادبیات است؛ و البته عقبتر از آن. برتری ادبیات بر سینما جبری تحمیلی است و همیشگی. این برتری البته از کارکرد ذهن انسان نشات میگیرد؛ تقدم تخیل بر تجسم. تجسم عینی بر پردهی سینما نمیتواند آن حس و حال و تخیل جاری در لابهلای کلمات ادبیات را پر کند.
از این رو اقتباس از رمانهای بزرگ ادبیات قمار سنگینی که فیلمسازان کمی دست پر از آن بیرون آمدهاند.
سهگانهی ارباب حلقهها یکی از آنهاست و شاید باشکوهترینشان. ارباب حلقهها به عنوان سر سلسلهی ژانر فانتری، جادویی در خود دارد که حالا پس از گذشت دو دهه از ساخت آن هنوز پربیننده، جذاب و تکرار نشدنی است. اثری که با الهام از شاهکار تالکین مسیر تازهای را در سینمای جهان آغاز کرد؛ احترام به آثار فانتزی.
سینما وامدار ادبیات است؛ و البته عقبتر از آن. برتری ادبیات بر سینما جبری تحمیلی است و همیشگی. این برتری البته از کارکرد ذهن انسان نشات میگیرد؛ تقدم تخیل بر تجسم
گرچه ژانر فانتزی، عمری به درازای تاریخ سینما دارد، اما تا قبل از سهگانهی ارباب حلقهها، معمولا به چشم ژانری کودکانه و نه چندان جدی به آن نگریسته میشد، خصوصا از نظر منتقدان قدیمی که هنوز دلبستهی سینمای کلاسیک و استودیویی بودند و با ژانرهای تازه سینمایی، آشنایی چندانی نداشتند. قبلتر از سهگانهی پیتر جکسون ژانر فانتزی بیشتر در حوزهی ادبیات طرفدار داشت؛ فانتزی به مثابهی یک جهان داستانی جادویی و ناآشنا است که باورپذیری برای مخاطب، از اصول اولیهی آن محسوب میشود. دنیای فرا واقعی یا به تعبیر تالکین «جهان ثانوی»، اصول و قوانین از پیش تعریف شدهای را برای خود تعریف میکند و بر خلاف جهانِ آثار علمی-تخیلی خود را از دادن توضیحات علمی در مورد علل وقوع حوادث و رویدادها معاف میداند.
طبق این رویکرد، فانتزی در صدد به تصویر کشیدن اموری است که نه وجود دارند و نه عقل درکی از آنها دارد. سهگانهی ارباب حلقهها در این میان به خاطر ساختارش بیشتر از هر اثر دیگری دنبالهرو روایتهای اساطیری و افسانهای و قصه پریانی است و اهمیتش از آن رو است که در دورانی ساخته شد و به موفقیت رسید که باور به افسانه، اسطوره و جادو تقریبا از میان رفته بود و انسانها در سایهی تکنولوژی های مدرن زندگی را تجربه میکردند. رمان تالکین نه تنها از بزرگترین فانتزیهای دوران است که خودش وامگرفته از ادبیات شفاهی و گفتار آدمیان باستان است. از گیل گمش، این اولین حماسهی داستانی تاریخ بشریت، تا قصههای دینی و داستانهای فولکلور کشورها. همین تلفیق تمام کهن الگوهای پیشینیان، که ریشه در تمام امیال و خاستگاههای بشری داشته باغث شده تا سِحر قلم تالکین و لنز جکسون اثر کند و ما با اثری شگرف مواجه باشیم؛ از داستان ذوالقرنین و خضر نبی که گندالف جلوهای از حضور آنهاست گرفته تا تورات و تلمود و دورفها، که از فرهنگ عامهی ژرمنها به ویژه اسکاندیناویها، برداشت و در داستان گنجانده شده است.
اما آنچه باعث تجلی سهگانهی تالکین در اقتباس تصویریاش میشود، اصل حماسه و سفری است که در روح تصاویر جکسون دمیده شده. جکسون به عنوان کارگردان به خوبی مهمتر از همه از پس گفتن داستانی به این گستردگی بر آمده و توانسته مولفههای اساسی داستان بزرگ تالکین را بر پردهی سینما پیاده کند. اما این احساس ما، حس تعلق خاطر ما به این داستان، از کجا ریشه میگیرد؟
تالکین فانتزی را نه فرار از واقعیت و نه جدا از واقعیت میداند، بلکه شانی هم ردیف واقعیت برایش قائل میشود
فرار به واقعیت؛ روانشناسان، اصلیترین کارکرد فانتزی را مقابله با احساس کهتری بشر دانسته که بر مقابله با ناتوانیهای جهانی سرپوش میگذارند. این مقابله با عقلگرایی و تعقلگرایی افسار گسیخته باعث به حاشیه راندن تلخکامیهای عاطفی و ناکامیها میشود. ارباب حلقهها به عنوان یک اثر ادبی و سینمایی فاخر سعی میکند تا واقعیت را از منظر جدیدی ببیند، چیزی که تالکین آن را «عنصر سازنده واقعیت» نامیده است. او همچنین در رسالهی خود، در باب قصههای پریان، به زیبایی پاسخ منتقدان ادبیات فانتزی را داده؛ او فانتزی را نه فرار از واقعیت و نه جدا از واقعیت میداند، بلکه شانی هم ردیف واقعیت برایش قائل میشود.
سهگانهی ارباب حلقهها همچنین توانسته تا خط روایی منحصر به فرد کتاب را به خوبی روایت و با خلق جهانِ تصویری نامتعارف، مخاطب را به بزم شگفتانگیزی دعوت کند. یکی از دشواریهای فیلمبرداری در این مسیر خلق یک منطق روایی و ساختاری درخور توجه و جذاب برای جهان داستانی است خلق شده است. تا مخاطب متاثر از آن، روابط میان شخصیتها و اقدامات غیر عادی آنها را درک کند و در مواجهه با کلیت فیلم دچار سردرگمی نشود. استفاده از سبک داستان گویی کلاسیک عامل دیگری است که باعث شده فیلم به موفقیتی جهانی برسد؛ تقابل خیر شر و پیروزی نهایی خیر، و مرزبندی و ظهور بارز این تقابل در فیلم. اتفاقی بر خلاف نسبیگرایی فلسفی و اخلاقی که درون مایهی فیلمهایی مثل شوالیهی تاریکی نولان است و باعث برداشت مختلفی از مفهوم خوب و بد میشود. در ارباب حلقهها از همان ابتدا سمت خیر و شر داستان مشخص میشود. ما از همان ابتدا عاشق دهکده هابیتها میشویم و در سیر مسیر داستان جکسون به ما نشان میدهد که چرا گندالف فرودو بگینز، یک هابیت را برای این سفر برگزیده؛ در بخشهای مختلفی از فیلم گندالف بیان میکند که به زعم او هابیتها بیش از سایرین در برابر خطر بلعیده شده توسط نیروی حلقه مصونیت دارند. آنها دروغ نمیگویند، کودکانه معصوماند و جاهطلبی متبکرانه ندارند. هنر بزرگ جکسون نشان دادن تمام این ویژگیهای شخصیتی از بخش ابتدایی فیلم و میهمانی بیلبو بگینز است.
تعلیق پذیری یا باورپذیری خودخواسته از ادبیات به عالم سینما راه یافته و به وضعیتی گفته میشود که فرد به میل خود معادلات عقلانی را به منظور دستیابی به سرگرمی و دیگر کارکردهای هنری کنار میگذارد و نوعی فرآیند خود فراموشی را به جان میخرد و رویاهای دستنیافتنی و آرزوهای غیرممکنش را که با منطق عقلانی سازگاری ندارد، در عالم بیداری بازنمایی میکند. ما در دنیای واقعی توقع وجود حلقهای با قابلیتهای فرا بشری و جادویی را نداریم اما در دنیای خلق شده در سهگانه ارباب حلقهها، داستان حلقه، پیروانش و قدرتش را باور میکنیم؛ این جادوی داستانسرایی و سینماست. این فرار به واقعیت تلاشی لذتبخش، سرگرم کننده و البته اندیشمندانه برای فهم و تفسیر واقعیت معرفی میکند. سهگانه ارباب حلقهها با نشان دادن سفر قهرمان فرودو بگینز ما را به وادی ناشناختهها میبرد و با نمایش داستان گالوم، بر اساس گفتههای یونگ، جذابیت مسحورکننده قلمرو ناخودآگاه را در سیر تحول شخصیتش نشانمان میدهد. و البته قدرت نهفته در خودمان را. از نظر اکثریت هابیتها نادیده گرفته و به کناری طرد شدهاند. اما تقدیر که سایهی آن بر سراسر داستان افتاده است حکم میکند که خطیرترین ماموریت به کوچکترین و پیشپا افتادهترین مردمان محول شود.
داستان ارباب حلقهها اینقدر ریشه و شاخ و برگ دارد که نمیتوان حتی در یک کتاب چند صد صفحهای از پس توضیح ارجاعات آن بر آمد. در نوشتن این مقالهی کوچک از ترجمهی کتاب The Lord Of The Rings به قلم رضا علیزاده و کتاب راهنمای ژانر اثر یحیی نطنزی استفاده کردم و پیشنهادم برای علاقهمندان بررسی و تعمق دقیقتر در سهگانهی ارباب حلقهها خواندن این دو کتاب و دیدن دوباره شش فیلمی (سهگانه هابیت و سهگانه ارباب حلقهها) است که پیتر جکسون برای این اثر سترگ ساخته است. اگر شما کتاب را خوانده یا فیلم را دیدهاید با ما در میان بگذارید که به نظر شما جادوی ارباب حلقهها در چیست؟ و چرا این اثر توانسته شما را به خود جذب کند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید