فیلم The Lost City با مضمون پر زرق و برقی که دارد، با لیست بازیگرهای درخشانش و صد البته با جلوههای ویژه تلاش کرده تا یک اثر دیدنی و سرگرمکننده باشد اما آیا این فیلم به هدف خود میرسد؟
فیلم The Lost City یا شهر گمشده همانند خیلی از فیلمهای مشابه، داستان یافتن یک گنج اسرارآمیز را روایت میکند؛ گنجینهای که در محلی دور از تمدن بشری بنا به دلایلی پنهان شده و حالا این وظیفه شخصیتهای اصلی داستان است که آن را پیدا کنند. داستان فیلم The Lost City حاصل تفکر چهار سناریونویس است؛ افرادی که برای سرگرم کردن مخاطب، قشر نوجوان را هدف قرار گرفتند. با تمامی این تفاسیر، نه تنها اشکالاتی به داستانسرایی فیلم شهر گمشده وارد است، بلکه این اثر در سایر مباحث نیز عیب و ایراداتی دارد.
اول از همه اینکه شخصیت اصلی داستان، یعنی لورتا سیج (Loretta Sage) فردی رماننویس است. یک قصهپرداز، به نوبه خود میتواند شخصیتپردازی قدرتمندی در بطنِ یک داستان ماجراجویانه در دلِ جنگل داشته باشد. با این حال با توجه به شخصیتپردازی لورتا و سن و سالی که از بازیگر این نقش یعنی ساندرا بولاک میگذرد، به جای اینکه با یک زن بزرگسال و بالغ طرف حساب باشیم، علنا یک دختربچه دبیرستانی را مشاهده میکنیم که مجبور است یک معما را به هر ترتیبی شده حل کند. از سوی دیگر، چنینگ تیتوم را در داستان داریم که در نقش «آلن» میخواهد به قصه، حس هیجان را القا کند اما تیتوم با وجود تلاشهایش برای فرو رفتن در نقش، قادر نیست شخصیت باورپذیری را به ما نشان دهد که با او بتوان ارتباط برقرار کرد و حتی دوستش داشت.
مولفه کمدی، نقش مهمی را در فیلم شهر گمشده ایفا میکند. فیلمهای متعددی تا به امروز با مضمون یافتن گنج تهیه و کارگردانی شدهاند که قصههای بامزه و خندهداری را تعریف میکنند. با این وجود، فیلم شهر گمشده در بهرهبرداری از عنصر کمدی به شدت اغراقآمیز عمل میکند. شهر گمشده شخصیتهای به شدت مضحک و همچنین روایت خندهداری دارد. این فیلم به هر ترتیبی که شده میخواهد بیننده را به خندیدن وادار کند؛ از متلک و طعنههای شخصیتها به یکدیگر گرفته تا حتی استفاده از شوخیهای جنسی. شاید اگر فیلم شهر گمشده به صورت هوشمندانه تنها از موقعیتهای خندهدار استفاده میکرد، این اثر میتوانسته در ذهن بیننده قدرت ماندگاری بیشتری داشته باشد؛ چراکه به واسطه یک سکانس خندهدار و ماندگار میتوانستیم قصه فیلم شهر گمشده را مجدد در ذهن مرور کنیم. کمدیِ موقعیت، دورافتادهترین ایدهای است که در این فیلم مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
این فیلم به هر ترتیبی که شده میخواهد بیننده را به خندیدن وادار کند
فیلم شهر گمشده از جنبه سرگرم کردن مخاطب میتواند تا حدودی به این هدف برسد؛ چراکه روایت فیلم کاملا شسته و رفته و صد البته قابل پیشبینی است. ما از همان ابتدای شروع جریان اصلی داستان با قاطعیت میدانیم که شخصیتها به گنج مرموز داستان خواهند رسید. در چنین فیلمهای پاپ کورنی نیز انتهای داستان کاملا مشخص است. اینکه دقیقا لورتا و آلن چگونه باید به انتهای خط داستانی برسند جای سوال دارد که فیلمساز تلاش کرده تا رویدادها را با آب و تاب خاصی کارگردانی کند. با این وجود، خبری از غافلگیری مهم و تکاندهندهای در بطن داستان وجود ندارد. البته یک اتفاقی در پایان قصه میافتد که چندان برای عموم بینندهها تکاندهنده و تاثیرگذار نیست. با اینکه ایدهی پایانبندی فیلم جذاب به نظر میرسد اما فیلمسازها نتوانستهاند این ایده را به نحوی تماشایی و اثرگذار به تصویر بکشند.
شخصیت ابیگیل فِیرفکس (Abigail Fairfax) به عنوان شخصیت منفی قصه نمیتواند به یک شخصیت شرور جذاب و با ابهت در ذهن تماشاگر تبدیل شود. دنیل ردکلیف که همچنان نتوانسته اسم و رسمش را از زیر سایه سنگین سری فیلمهای هری پاتر بیرون بکشد، این قدرت را ندارد که در نقش ابیگیل فیرفکس توجه بینندههای فیلم را به سمت خود جلب کند. میتوان ادعا کرد که دنیل ردکلیف اصلا به درد ایفای نقش ابیگیل از همان ابتدا نمیخورده و او را صرفا برای تبلیغات فیلم به این اثر جذب کردهاند. شگفتیساز فیلم شهر گمشده نه دنیل ردکلیف است، نه چنینگ تیتوم و نه حتی ساندرا بولاک. بلکه برد پیت را باید یکی از بهترین ویژگیهای این اثر دانست. برد پیت حضور کوتاهی در این ماجرا دارد اما داستان پیرامون شخصیتش در دنیای فیلم، علنا مفرحترین، خندهدارترین و جذابترین عاملی است که در این فیلم تماشا میکنیم. واقعا جای سوال دارد که چرا برد پیت نقش کوتاهی در داستان داشته و از آن سو ادا و اطوار چنینگ تیتوم را باید برای کل فیلم تحمل کرد!
اگر بخواهیم از جذابیتهای بیشتر فیلم نکتهای را اشاره کنیم، قطعا سینماتوگرافی میتواند یکی دیگر از گزینههای قابل قبول فیلم شهر گمشده باشد. آرون و آدام نی، فیلمسازهای این اثر در حد بضاعتشان توانستهاند فضاسازیهای مرسوم در بین فیلمهای پاپ کورنی را خوب در بیاورند. فیلم شهر گمشده به عنوان سومین فیلم سینمایی بلندِ این کارگردانها، اثری قابل قبول از حیث سینماتوگرافی محسوب میشود. هر چند فیلمسازها و عوامل دستاندرکار، در صحنهآرایی کم سوتی ندادهاند! اگر با دقت فیلم را تماشا کنید، متوجه برخی از تفاوتهای فاحش در جزئیات دو صحنهی متوالی میشوید.
فیلم The Lost City این قدرت را دارد تا بیننده را سرگرم کند اما اثری به شدت کلیشهای محسوب میشود. اگر از بازی معمولی ساندرا بولاک و چنینگ تیتوم، کمدی بیش از اندازه، سوتیهای کارگردانی و صد البته روایت قابل پیشبینی این فیلم بگذریم، ایفای نقش برد پیت تنها مولفه درخشان فیلم شهر گمشده محسوب میشود.
- ایفای نقش برد پیت و ماجرایش در قصه
- سینماتوگرافی
- سرگرمکننده بودن داستان
- کمدی بیش از اندازه فیلم
- روایت قابل پیشبینی با شخصیت منفی بسیار سطحی
- ضعیف بودن شخصیتپردازیها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید