به بهانهی ساخت و اکران قسمت چهارم The Matrix تصمیم گرفتیم در قالب یک مقاله اطلاعاتی که از دنیای این فرنچایز غنی موجود است را به صورت خلاصهوار مرور کنیم.
لری و اندی واچوفسکی اوایل دههی ۹۰ میلادی نامهای چندان شناختهشدهای نبودند. با این حال، موفق شدند نظر مدیر وقت استودیوی برادران وارنر را با فیلمنامهای به نام Assassins جلب کنند. قراردادی که مابین آنها امضا شد، دو فیلمنامهی دیگر به نامهای The Matrix و Bound را هم در برمیگرفت. واچوفسکیها Bound را در سال ۱۹۹۴ جلوی دوربین بردند که بازخوردهای مثبتی را از سوی منتقدان دریافت کرد. همین دستاورد برای این دو برادر کافی بود تا موافقت مدیران استودیو مبنی بر ورود پروژهی ماتریکس به فاز Development را به دست بیاورند. در ادامه، جوئل سیلور به عنوان تهیهکننده به تیم تولید اضافه شد؛ زیرا تولید اثر نهایی سرمایهی زیادی میخواست و وارنر هم ترجیح میداد تمامی هزینهها را نپردازد. به هر حال، موفقیتهای فیلم در آن زمان در هالهای از ابهام بود.
مدتی بعد از اضافه شدن جوئل سیلور، لری و اندی واچوفسکی به سراغ جیف دارو و استیو اسکورس رفتند؛ دو شخصی که در زمینهی خلق کمیک بوک و استوریبورد فعالیت میکردند. آن دو با همکاری واچوفسکیها یک استوریبورد ۶۰۰ صفحهای از فیلمنامه آماده کردند. بعد از اتمام کار، واچوفسکیها استوریبورد را در اختیار مدیران استودیوها قرار دادند تا دربارهی ساخت یا عدم ساخت فیلم تصمیمگیری شود. در نهایت، چراغ سبز صادر شد. The Matrix نهایتا در سال ۱۹۹۹ میلادی روی پردهی نقرهای رفت و به واسطهی عوامل مختلفی از جمله جلوههای بصری و صحنههای اکشن خیرهکننده موفق شد در کنار جلب نظر منتقدان و مخاطبان، به فروشی معادل ۴۶۵ میلیون دلار دست یابد، در حالی که ۶۳ میلیون دلار صرف ساختش شده بود.
فروش بالای The Matrix باعث شد استودیوها دستور ساخت قسمتهای دوم و سوم را صادر کنند. این آثار که امروزه با نامهای The Matrix Reloaded و The Matrix Revolutions شناخته میشوند، پشت سر هم فیلمبرداری شده و به فاصلهی شش ماه در سال ۲۰۰۳ میلادی به سینماها آمدند. اگرچه این فیلمها عملکرد تجاری خوبی داشتند اما هرگز نتوانستند موفقیتهای قسمت اول را تکرار کنند. حالا با گذشت حدودا دو دهه، قسمت چهارم در دست ساخت قرار دارد.
نگاهی به تاریخچهی جهان در فرنچایز Matrix
در بخش پیش رو نه تنها نگاهی خلاصهوار به اتفاقات رخ داده در فیلمهای ماتریکس خواهیم انداخت، بلکه تاریخ جهان تا قبل از قسمت اول را مرور میکنیم:
دوران صلح
مدتی کوتاهی بعد از خلق هوش مصنوعی، انسانها ساخت رباتهای دارای ضمیر خودآگاه را آغاز کردند تا وظیفهی انجام کارهای سخت و طاقتفرسا را به آنها بسپارند. استفاده از رباتها گسترش یافت و انسانها عملا به اربابشان تبدیل شده بودند. زندگی رویایی نسل بشر ادامه داشت تا اینکه یک ربات به نام B1-66ER متوجه شد جرارد کراوز صاحب میلیونرش قصد دارد او را غیرفعال کند. ربات که مانند یک انسان عادی احساس خطر کرده بود، جرارد را کشت تا جان خودش را نجات دهد. در پی این اتفاق، ربات دستگیر و مانند یک انسان به دادگاه برده شد. اگرچه B1-66ER سعی کرد رفتارش را در قالب «دفاع از خود» توجیه کند اما قاضی نپذیرفت و او را گناهکار اعلام کرد. قاضی همچنین دستور داد خط تولید این نوع ربات به صورت کامل تعطیل شود. این اتفاق باعث بلند شدن صدای اعتراض دیگر رباتها شد؛ رباتهایی که در ادامه به استفاده از سلاحهای گرم روی آورده و به تدریج از بردگی انسانها خارج شدند.
رباتها، در جستجوی سرپناه
با افزایش تعداد رباتهایی که خواهان احترام به حقوق خود بودند، دولتهای تمامی کشورها مجبور شدند روند نابودسازی رباتها را آغاز کنند. با رخ دادن این اتفاق، رباتها تصمیم گرفتند از مناطقی که انسانها زندگی میکنند فاصله گرفته و نقطهای را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کنند. آنها به منطقهی بینالنهرین رفته و شهری کاملا جدید به نام ۰۱ را تاسیس کردند. با رخ دادن این اتفاق و جدایی انسانها و رباتها از یکدیگر، صلح برقرار شد. آنها که از هوش بالایی برخوردار بودند، توانستند به سرعت خود را به یک اقتصاد قدرتمند تبدیل کرده و به شریکی برای انسانها تبدیل شوند. رباتها همزمان با پیشرفت اقتصادی، از سازمان ملل متحد درخواست کردند به عنوان یک کشور شناخته شده و مانند انسانها از حقوق و مزایای مشخصی برخوردار شوند.
انسانها که نمیتوانستند همزیستی با رباتها را به پذیرند، تصمیم گرفتند شهر ۰۱ را به واسطهی بمبهای هستهای با خاک یکسان کرده و یک بار برای همیشه از شر رباتهای هوشمند خلاص شوند.
انسان علیه ربات
اگرچه بمبهای هستهای خرابیهای زیادی را به بار آورده و صدمات زیادی را به رباتها تحمیل کردند اما همهی آنها نابود نشدند. بدین ترتیب، جنگ میان انسانها و رباتها آغاز شد. انسانها در ابتدا نسبت به دشمن فلزی خود برتری داشتند اما به مرور زمان، رباتها توانستند ورق را برگردانده و بیشتر اروپا، آسیا و آفریقا را از آن خود کنند. انسانها که در آستانهی شکست و انقراض قرار داشتند، به سراغ آخرین گزینهی روی میز رفتند: عملیات طوفان سیاه. اگرچه رباتها بسیار پیشرفته بودند اما برای زنده ماندن به نور خورشید نیاز داشتند. انسانها هم سعی کردند با استفاده از ابرهای مصنوعی جلوی نور خورشید را گرفته و نابودی دشمنانشان را رقم بزنند. این اتفاق گیاهان و حیوانات را منقرض کرد اما نتوانست باعث محو شدن رباتها از روی زمین شود. تاریک شدن سطح زمین تنها رباتها را مجبور کرد تولید مدلهای قدیمی که به انسانها شباهت داشته را متوقف کرده و مدلهای جدیدی را روی خط تولید ببرند که به ماهی مرکب شبیه هستند. [نمونهی این رباتها در فیلمهای Matrix نشان داده میشوند]
رهبران کشورها در سال ۲۱۹۹ میلادی تصمیم گرفتند نمایندهی رباتها را به ملاقات پذیرفته و سعی کنند با او به توافق برسند. نمایندهی رباتها اعلام کرد تنها راه زنده ماندن انسانها، تسلیم شدن و اهدای بدنشان به ارباب رباتی است. او سپس بمبی هستهای را منفجر کرد. این انفجار باعث شد رهبران کشورها، بخشهای زیادی از نیویورک و همچنین نمایندهی رباتها از بین بروند.
فاز بتا
پس از اینکه ابرها خورشید را پوشاندند، رباتها تصمیم گرفتند توسعهی منبع انرژی جدیدی را آغاز کنند. با تسلیم شدن انسانها، فرصت مد نظر فرا رسید. آنها موفق شدند از الکتریسیته موجود در بدن انسانها (برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی بیوالکتریسیته مطالعه کنید) به عنوان منبع انرژی استفاده کنند. به همین منظور، آسمانخراشهایی را ساختند تا انسانها را در آنها قرار دهند. آنها همچنین متوجه شدند از قابلیتهای ذهنی انسانها میتوانند برای افزایش قدرت پردازشی شبکههای خود بهره ببرند.
رباتها در فاز بتا با یک مشکل جدی روبرو شدند: فعال نگه داشتن تمامی بخشهای ذهن انسان وقتی که در حالت بیهوشی به سر میبرد امکانپذیر نیست. آنها برای رفع این مشکل، نرم افزاری را تحت عنوان معمار (The Architect) طراحی کردند که هدفش، ساخت یک نوعی زندگی مجازی بوده تا ذهن انسانها را فعال نگه دارد. او نسخهی یک Matrix را ساخت که بهشتی واقعی به شمار میرود: جهانی بدون نقص که در آن غم، درد و ناراحتی معنایی ندارد. معمار همچنین مامورانی را به اسم مامور اسمیت ساخت تا روی عملکرد برنامه نظارت داشته باشند. ذهن انسان که بسیار دقیق بود، نسخهی یک ماتریکس را قبول نکرد و اصطلاحا پس زد.
مامور اسمیت فکر میکرد ذهن انسانها بدون مفهوم غم و زجر قادر به ادامهی حیات خود نیست. معمار با در نظر گرفتن توصیههای اسمیت، یک جهنم واقعی را شبیهسازی کرد که شیاطین و هیولاها همه جا بودند. ذهن انسانها این بار هم نتوانست ارتباط برقرار کند.
اوراکل
معمار نمیتوانست راه حلی پیدا کند. از همین رو، نرم افزار جدیدی به نام اوراکل ساخته شد تا بتواند نحوهی عملکرد روان (ذهن، خودآگاه و ناخودآگاه) انسانها را بشناسد. او پس از مدتی بررسی گفت دلیل نپذیرفتن نسخههای اول و دوم Matrix توسط ذهن انسانها به خاطر بینقص یا عذابآور بودنشان نبود، بلکه به خاطر عدم وجود اختیار بود. به بیان دیگر، ذهن انسانها در دنیای مجازیشان حق انتخاب نداشتند.
معمار با کمک اوراکل نسخهی جدید ماتریکس را ساخت که اوج تمدن بشریت در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم را شبیهسازی میکند؛ برنامهای که ذهن انسان را فریب میداد تا فکر کند در حال تجربهی زندگی واقعی بوده و از قدرت تصمیمگیری و آزادی اراده برخوردار است. در همین بین، مروونژی که بازماندهای از نسخههای قدیمی Matrix بود تصمیم گرفت خانهی امنی برای نرمافزارهای قدیمی باشد که نمیخواستند از بین بروند. طبق گمانهزنیها، دوقلوهایی که در قسمت دوم حضور دارند و دیگر افرادی که برای مروونژی کار میکنند در واقع هیولاها و شیاطینی هستند که از نسخهی دوم باقی ماندهاند. سراف هم یکی از بازماندگان نسخهی اول ماتریکس است.
اضافه شدن منجی
با وجود بهبودهایی که معمار به کمک اوراکل روی Matrix اعمال کرد، این برنامه همچنان دارای ضعفهایی بود. باگهای کوچک گاه و بیگاه ظاهر شده و به مرور زمان مشکلات بزرگتری را به وجود میآوردند. به بیان دیگر، ذهن برخی انسانها متوجهی حقیقت شده و میفهمیدند در یک توهم زندگی میکند. اوراکل و معمار میدانستند در صورتی که تعداد این افراد زیاد شود، اتفاقات ناگواری رخ خواهد داد. از همین رو، مفهومی تحت عنوان «منجی» به ماتریکس شناسانده شد. سیستم به صورت تصادفی قدرتهای فراطبیعی را به یکی از انسانها میدهد تا از دیدگاه افرادی که ذهنشان متوجهی حقیقت شده به منجی شباهت داشته باشد. با رخ دادن این اتفاق، آنها به دنبالهروهای او تبدیل میشدند. منجی طی رشته اتفاقاتی نهایتا به ملاقات با معمار میرود. به لطف این اتفاق، تمامی ناهنجاریها (انسانهای فراری) شناسایی و کل ماتریکس برای آغاز چرخهی جدید دوباره تنظیم میشود.
اتفاقاتی که فیلمها روایت میکنند، به ششمین چرخهی ماتریکس مربوط میشوند.
خلاصهی فیلم The Matrix
کارگردان: برادران واچوفسکی
سال اکران: ۱۹۹۹
بودجه: ۶۳ میلیون دلار
میزان فروش: ۴۶۵ میلیون دلار
داستان با نمایش زنی سیاه پوش آغاز میشود که به محاصرهی پلیس درآمده اما موفق میشود با استفاده از قدرتهای فراطبیعی، خود را از شرایطی که در آن گرفتار شده بود نجات دهد. با این حال، تعقیب و گریز همچنان ادامه داشته و اینبار نه تنها افسران پلیس، بلکه مامورانی کت و شلوار پوش هم به دنبالش هستند. زن بینام و نشان خودش را به باجهی تلفن رسانده و قبل از اینکه یکی از ماموران بتواند با کامیون باجه را نابود کند، تلفن در حال زنگ خوردن را برمیدارد. بدین ترتیب، قبل از تصادف ناپدید میشود.
داستان سپس به سراغ فردی به نام توماس اندرسون میرود که هکر بوده و با نام مستعار نئو شناخته میشود. او حس میکند یک جای دنیایی که در آن زندگی میکند میلنگد اما نمیداند کجا. در حالی که نمیتواند به آرامش رسیده و ایراد دنیای اطرافش را بیابد، فردی به نام ترینیتی با او تماس گرفته و ضمن اشاره به مفهومی ناشناخته به نام ماتریکس، میگوید باید خرگوش سفید را دنبال کند. پس از این اتفاق، توماس به یک مهمانی رفته و با ترینیتی ملاقات میکند. او به شخصیت اصلی Matrix میگوید مورفیوس پاسخ سوالهایی که در ذهنش به وجود آمدهاند را دارد. روز بعد، توماس مطابق روزهای عادی به محل کارش میرود اما اینبار اتفاق عجیبی رخ میدهد. گروهی از افسران پلیس و ماموران کت و شلوار پوش دنبال او میگردند.
بیداری
مورفیوس سعی میکند از طریق تلفن همراه توماس اندرسون را راهنمایی کرده و او را از محل کارش فراری دهد اما موفق نمیشود. مامور اسمیت به دنبال فردی به نام مورفیوس میگردد و از توماس میخواهد در یافتنش به آنها کمک کند. به گفتهی مامور، مورفیوس یک تروریست مشهور است. با این حال، پروتاگونیست چیزی نمیگوید چون چیز خاصی نمیداند. او نهایتا به ملاقات با مورفیوس میرود. سیاهپوست مرموز دو کپسول با رنگهای قرمز و آبی را جلوی توماس قرار داده و درخواست میکند یکی از آنها را بردارد؛ کپسولهایی که هر کدام پیامدهای متفاوتی را به همراه دارند. یکی از کپسولها، شخصیت اصلی را به زندگی عادیاش بازمیگرداند و دیگری هم باعث فاش شدن حقایقی دربارهی ماتریکس میشود.
توماس اندرسون پس از اینکه کپسول قرمز رنگ را انتخاب میکند، از رویا بیدار شده و خودش را درون محفظهای میبیند که از مایهی چسبناکی پر شده است. او همچنین متوجهی بیشمار انسانی میشود که در اطراف او قرار داشته و به یک سیستم بیوالکتریسیتی متصل هستند؛ با این تفاوت که اتصال او به دستگاه قطع شده اما آنها همچنان به دستگاه متصل هستند. بعد از اینکه از محفظه خارج میشود، مورفیوس با استفاده از هاورکرافت به سراغش آمده و او را سوار میکند. پس از اینکه شرایط نئو به حالت طبیعی بازگشت، مورفیوس به ملاقات با او رفته و حقایق را برایش توضیح میدهد. طبق گفتههای او، قرن بیست و یک بوده و در گذشته جنگی میان انسانها و رباتهای هوشمند رخ داد. از آنجایی که انسانها در جریان نبرد منبع انرژی را از رباتها گرفته بودند، موجودات فلزی از الکتریسیتهی موجود در بدن انسانها به عنوان منبع انرژی استفاده میکنند. از آنجایی هم که بتوانند از تمام پتانسیل بدن انسان بهره ببرند، ماتریکس یک دنیای خیالی را طراحی کردهاند.
مورفیوس در ادامهی صحبتهای خود فاش میکند رباتها تمام سیارهی زمین را گرفتهاند و زایون تنها شهری است که انسانها در آن سکونت دارند. شخصیت مرموز همچنین میگوید او و تیمش در واقع یک گروه شورشیاند که به دنبال هوشیار کردن تعداد زیادی از انسانها هستند تا سرانجام رباتها را شکست دهند. او تاکید دارد مرگ در داخل ماتریکس، مرگ بدن را به همراه خواهد داشت. همچنین ماموران کت و شلوارپوش وظیفهی محافظت از سیستم را بر عهده داشته و بسیار قدرتمند هستند. موفیورس در انتهای صحبتهای خود میگوید تهدیدها تنها به داخل Matrix خلاصه نمیشود. رباتهایی تحت عنوان سنتینال وجود دارند که وظیفهشان یافتن افراد شورشی در دنیای واقعی و نابود کردنشان است. بعد از اتمام صحبتها، مرفیوس و نئو در دنیای ماتریکس تمرین میکنند تا بدین ترتیب، شخصیت اصلی بتواند مهارتهایش را افزایش داده و نحوهی بهره بردن از قدرتهای فراطبیعی را یاد بگیرد.
منجی دروغین
شخصیتهای اصلی داستان وارد ماتریکس میشوند تا به ملاقات با اوراکل بروند. او کسی است که ظهور منجی را پیشبینی کرده است. اوراکل به نئو میگوید اگرچه موهبتهایی دارد اما منجی نیست. آنها در راه برگشت توسط ماموران مورد کمین قرار میگیرند. نرم افزارهای امنیتی به لطف سایفر از تمامی برنامهریزیها خبر داشته و بدین طریق، توانستند مورفیوس را دستگیر کنند. سایفر قبل از دیگران خودش را به دنیای واقعی بازگردانده بود و سپس خدمه را به قتل رساند؛ زیرا از وعدههای توخالی مورفیوس خسته شده بود و میخواست زندگی راحتی در ماتریکس داشته باشد؛ چیزی که ماموران وعدهاش را داده بودند. با وجود اقدامات سایفر، یکی از خدمهها زنده مانده و ضمن کشتن این خیانتکار، شخصیتهای اصلی را به دنیای واقعی بازمیگرداند.
مامور اسمیت، مورفیوس را به یک ساختمان برده و سعی دارد به واسطهی بازجویی، کدهای دسترسی به رایانههای اصلی زایون را بفهمد اما با مقاومت دشمنش روبرو میشود. تانک فردی که سایفر را کشت میخواهد مورفیوس را در دنیای واقعی بکشد تا از لو رفتن کدها جلوگیری کند؛ زیرا میداند مورفیوس به واسطهی سرمی که به او تزریق شده نهایتا کدها را خواهد گفت. شخصیت اصلی Matrix مداخله کرده و پیشنهادی را مطرح میکند که ارزش امتحان کردن دارد. او به همراه ترینیتی وارد ماتریکس شده و مورفیوس را نجات میدهد. پس از چند درگیری، مورفیوس و ترینیتی از دنیای مجازی خارج شده اما نئو موفق به چنین کاری نشده و مجبور میشود به مبارزه با مامور اسمیت بپردازد. پروتاگونیست شکست خورده و در اثر برخورد چند گلوله میمیرد اما بوسهی ترینیتی باعث میشود زنده شده، جلوی حرکت گلولههایی که به سمتش شلیک شده را گرفته و نهایتا آنتاگونیست را شکست دهد. این اتفاق، شخصیتهای اصلی را به قطعیت میرساند که نئو همان منجی است.
خلاصهی داستان فیلم The Matrix Reloaded
کارگردانان: برادران واچوفسکی
سال اکران: ۲۰۰۳
بودجه: ۱۲۷ الی ۱۵۰ میلیون دلار
میزان فروش: ۷۴۱ میلیون دلار
The Matrix Reloaded شش ماه پس از The Matrix روایت میشود. نئو و ترینیتی اکنون وارد رابطهی عاشقانه شدهاند و روزهای خوشی را پشت سر میگذارند تا اینکه مورفیوس یک پیام از کاپیتان نایوبی دریافت میکند مبنی بر اینکه تمامی کشتیها باید به زایون بازگردند. طبق اطلاعات جمعآوری شده، ارتشی از سنتینالها در حال حرکت به سمت آخرین سکونتگاه بشریت بوده و طی ۷۲ ساعت به آنجا میرسند. فرمانده لاک دستور میدهد تمامی کشتیها به محض بازگشت خود را برای مقابله آماده کنند اما مورفیوس پیشنهاد میدهد یکی از کشتیها به ملاقات با اوراکل برود.
در ماتریکس، نئو نخست با سراف مقابله میکند که محافظ اوراکل است. پس از اتمام مبارزه، سراف شخصیت اصلی را به سمت جایی که پیشگو حضور دارد راهنمایی میکند. پس از اینکه نئو متوجه میشود اوراکل بخشی از ماتریکس است، از او میپرسد چطور باید اعتماد کند. پیشگو هم در پاسخ میگوید تصمیمگیری در این رابطه بر عهدهی خودش قرار داد. او در ادامه میگوید نئو باید به کمک کلیدساز خودش را به منبع اصلی ماتریکس برساند؛ جایی که احتمالا آن را در رویاهایش دیده است. پس از اینکه اوراکل محل را ترک میکند، اسمیت پدیدار میشود. او میگوید بعد از شکست در نبرد قبلی، ماتریکس برنامهی جدیدی را جایگزین کرد و او هم به جای پذیرش، تصمیم گرفت از حذف شدن خودش جلوگیری کند. در نتیجه، اکنون به عنوان یک بدافزار شناخته میشود. مامور کت و شلوار پوش سپس قابلیت جدیدش که اجازه میدهد ساکنان ماتریکس را به کلون خودش تبدیل کند را نشان میدهد. بعد از این، سعی میکند نئو را در خودش جذب کند اما موفق نمیشود. با افزایش تعداد کلونهای اسمیت، نئو نهایتا مجبور میشود آنجا را ترک کند.
خیانت
نئو، ترینیتی و مورفیوس به ملاقات مروونژی میروند که کلیدساز را در اسارت خود گرفته است. مروونژی، مانند اسمیت یک بدافزار است که محافظان و افراد مختص به خود را دارد. او با درخواست سه شخصیت اصلی مخالفت کرده و کلیدساز را به آنها نمیدهد. پرسفونه همسر مروونژی از خیانتهای او خسته شده و به منظور گرفتن انتقام، آنها را به سمت کلیدساز هدایت میکند. مورفیوس، ترینیتی و کلیدساز فرار میکنند اما نئو در داخل عمارت میماند تا بتواند افراد مروونژی را برای مدت کوتاهی معطل کند. آن سه سوار ماشین شده و به شهر بازمیگردند، در حالی که دوقلوها در تعقیبشان هستند. نئو هم پس از کشتن مزدورهای مروونژی، به سمت بزرگراه حرکت میکند. مورفیوس در جریان تعقیب و گریز موفق میشود دوقلوها را بکشد اما مامور جانسون همچنان در تعقیب او و کلیدساز است تا اینکه شخصیت اصلی سر رسیده و آن دو را نجات میدهد.
خدمهی سه کشتی نبیوکدنزر، ویجیلنت و لوگوس باید با همکاری هم شرایطی را برای کلیدساز و نئو به وجود بیاورند تا شخصیت اصلی Matrix بتواند خودش را به منبع برساند. خدمهی ویجلنت باید یک نیروگاه برق را از بین ببرند و خدمهی لوگوس هم باید کار مشابهی را در قبال ایستگاه پشتیبانی انجام دهند تا برنامههای حفاظتی فعال نشده و نتوانند چالشی را وجود بیاورند. نئو که در رویاهایش صحنههای تلخی را پیرامون سرنوشت ترینیتی دیده بود، از معشوقهاش میخواهد داحل نبیوکدنزر بماند. عملیات آغاز شده و لوگوس وظیفهاش را به سرانجام میرساند اما یک سنتینل خودش را به ویجلنت رسانده و آن را به همراه تمامی خدمهاش نابود میکند. ترینیتی که میداند در صورت باز شدن در نهایی توسط نئو، او و همراهانش میمیرند، وارد ماتریکس شده و ماموریت ناتمام ویجلنت را تمام میکند. هر چند، مامور جانسون به سراغش آمده و یک درگیری میان آنها شکل میگیرد.
نفوذی
در همین حین، نئو، مورفیوس و کلیدساز مسیر ورود به منبع با اسمیت ملاقات میکند. مورفیوس و نئو مجبور میشوند به مبارزه اسمیت و کلونها پرداخته تا کلیدساز خودش را به درب اصلی رسانده و آن را باز کند. پس از این، نئو مورفیوس را گرفت و به داخل درب پرواز کرد. کلیدساز قبل از اینکه اسمیت یا کلونهایش به در برسند، آن را بست اما چندین گلوله به او برخورد کردند. نئو سپس به ملاقات با معمار نرم افزاری که ماتریکس را خلق کرد میرود. معمار میگوید نئو خودش یک نرم افزار بوده و بخشی از سیستم است. او همچنین فاش میکند ماتریکس هم اکنون ششمین چرخهی خود را پشت سر میگذارد و نئو، مانند منجیهای پیشین وظیفه داشته جلوی کرشهای متعدد سیستم را بگیرد؛ کرشهایی که حاصل تمایل انسانها برای داشتن حق انتخاب هستند. نئو حالا مانند منجیهای قبلی حق انتخاب دارد: به منبع بازگشته و ماتریکس را برای شروع چرخهی بعدی راهاندازی مجدد کند یا به انسانها بپیوندد. اگر دومی را انتخاب کند، نه تنها زایون نابود شده، بلکه ماتریکس از کار میافتد و تمامی انسانهای متصل به آن میمیرند.
نئو در جریان صحبتهایش با معمار متوجه میشود ترینیتی در دردسر افتاده است. از همین رو، ترجیح میدهد به جای رفتن به منبع، خودش را به ترینیتی رسانده و او را نجات دهد. آنها سپس به دنیای واقعی بازگشته و قبل از اینکه سنتینلها کشتیشان را از بین ببرند، از آن خارج میشوند. مدتی بعد، کشتی همر به سراغشان آمده و آنها را سوار میکند. کاپیتان کشتی، به مورفیوس میگوید بمب EMP زودتر از موعد فعال شد. در نتیجه، روی سنتینلها هیچ اثری نداشت. رباتها هر پنج کشتی را به همراه خدمهشان نابود کردند و تنها یک نفر زنده ماند: بین. او طی اتفاقاتی که اوایل فیلم رخ داد به کنترل اسمیت در آمده است اما دیگران اطلاعی ندارند.
خلاصهی داستان The Matrix Revolutions
کارگردان: برادران واچوفسکی
سال اکران: ۲۰۰۳
بودجه: ۱۱۰ الی ۱۵۰ میلیون دلار
میزان فروش: ۴۲۷ میلیون دلار
نئو در دنیای واقعی از قدرتهای فراطبیعی خود استفاده کرد تا جلوی جملهی سنتینلها را بگیرد. اگرچه موفق به این کار شد اما در حالت کما قرار دارد. از همین رو، او را در بخش پزشکی کشتی همر و در کنار بین قرار دادند که همچنان بیهوش است. نئو در داخل ماتریکس بوده و در یک ایستگاه قطار گرفتار شده است. ایستگاه قطار، موبیل ایو نام داشته و در واقع، منطقهای بین ماتریکس و شهر رباتها محسوب میشود. نئو در ایستگاه قطار با خانوادهای روبرو میشود که در واقع گروهی نرم افزار هستند. فردی که به ظاهر پدر خانواده بوده به شخصیت اصلی Matrix میگوید ایستگاه قطار توسط مرد قطاری کنترل میشود؛ فردی که به مروونژی وفادار است. بعد از اتمام دیالوگ، وقتی نئو سعی میکند همراه آن خانواده سوار قطار شود، مردقطاری جلویش را گرفته و او را با مشتی، به بیرون از واگن میفرستد. مردقطاری مسیر ارتباطی میان جهان ماشینها و ماتریکس را ساخته و قدرتمندترین فرد در آنجا است. به همین دلیل، نئو علیرغم منجی بودن کاری از دستش برنیامده و مجبور است منتظر بماند.
در همین بین که نئو با مرد قطاری مواجه میشود، سراف از طرف اوراکل با مورفیوس و ترینیتی تماس گرفته و از آنها میخواهد به ملاقات پیشگو بیایند. اوراکل سپس دربارهی وضعیت شخصیت اصلی توضیح داده و راه حل را پیش پای شخصیتهای اصلی داستان قرار میدهد. اوراکل همچنین به سراف میگوید به آنها در بیرون آوردن نئو از ایستگاه قطار کمک کند. آن سه به سراغ مروونژی رفته و با او معامله میکنند. بدین ترتیب، نئو آزاد میشود. او که طی چند وقت اخیر رویاهایی دیده، تصمیم میگیرد در راه برگشت به دنیای واقعی به ملاقات اوراکل رفته و مکالمهای با او داشته باشد. پیشگو فاش میکند اسمیت به دنبال نابودسازی ماتریکس و دنیای واقعی است تا بدین ترتیب، تقابل میان انسانها و ماشین یک بار برای همیشه تمام شود. به عقیدهی مرد کت و شلوار پوش، هرچیزی شروع و انتهایی دارد. پس از اینکه نئو خانهی پیشگو را ترک میکند، اسمیت و گروهی از کلونهایش وارد آنجا شده و سراف و اوراکل را در خود جذب میکنند. با رخ دادن این اتفاق، اسمیت قدرت پیشگویی و دیدن آینده را به دست میآورد.
انسانها، در انتظار یک معجزه
در دنیای واقعی، خدمهی نبیوکدنزر و همر موفق میشوند کشتی لوگوس را یافته و فعالش کنند. آنها همچنین با بین صحبت میکنند تا بفهمند چه اتفاقی رخ داده اما او چیزی به یاد نمیآورد. در حالی که مدت زیادی تا رسیدن ارتش سنتینلها نمانده، ساکنان زایون تصمیم میگیرند یک برنامه بچینند اما نئو قصد ماندن ندارد. او درخواست یک کشتی میکند تا به شهر رباتها رفته و بدین ترتیب، شاید بتواند کاری انجام دهد. او و ترینینی سوار بر لوگوس شده و به سمت مقصد حرکت میکنند. آن دو در میانهی راه متوجه میشوند بین هم سوار کشتی شده و یک درگیری میان آنها شکل میگیرد. بین قبل از اینکه چشمان نئو را با استفاده از کابل برق سوزانده و او را کور میکند، فاش میسازد که در واقع اسمیت است. برخلاف چیزی که آنتاگونیست گمان میکند، شخصیت اصلی تعدادی از قدرتهای فراطبیعیاش را در دنیای واقعی دارد. در نتیجه، قادر است هر چیزی که بخشی از ماتریکس باشد را به صورت درخشان ببیند. او از همین ویژگی برای غافلگیری بین استفاده کرده و نهایتا او را میکشد. بعد از این اتفاق، ترینیتی کشتی را تنظیم میکند تا مطابق برنامهریزیها، آن دو را به شهر رباتها برساند.
در همین بین، حملهی سنتینلها به زایون آغاز شده است. انسانها که در برابر رباتها شانسی ندارند، از رباتهای غولآسا برای مقابله با آنها استفاده میکنند. تعداد رباتهای مهاجم بسیار زیاد بوده و همین هم باعث میشود خودشان را به زایون برسانند. انسانها نهایتا از بمب EMP که روی همر قرار دارد استفاده کرده و تمامی رباتهای حاضر در شعاع مشخص را از کار میاندازد. این اتفاق همچنین باعث میشود سیستمهای دفاعی شهر غیرفعال شوند. اگرچه انسانها توانستند از موج اول جان سالم به در ببرند اما میدانند در صورت شروع موج دوم، بدون شک قادر به ایستادگی برای مدت چندانی نخواهند بود. در آن سوی ماجرا، لوگوس در حالی که فاصلهی زیادی با شهر رباتها ندارد مورد حملهی هزاران موشک قرار گرفته و سقوط میکند. این اتفاق همچنین باعث میشود ترینیتی به شدت زخمی شده و در آستانهی مرگ قرار بگیرد. ترینیتی پس از یک مکالمهی نسبتا طولانی با نئو جان خود را از دست میدهد. با رخ دادن این اتفاق، شخصیت اصلی Matrix خودش را به شهر رسانده و به ملاقات با رهبر رباتها میرود. او اخطار میدهد اسمیت به دنبال نابود کردن ماتریکس و دنیای واقعی است که این اتفاق به ضرر رباتها هم خواهد بود.
یک معاملهی دو سر برد
نئو در ادامهی صحبتهایش با رهبر رباتها یا همان خدای رباتها میگوید به شرط اینکه صلح با زایون را بپذیرد، به دنیای ماتریکس وارد شده و اسمیت را متوقف میکند. رهبر رباتها هم پیشنهاد را پذیرفته و دستور توقف حمله به سنتینلها را صادر میکند تا نتیجهی تقابل مشخص شود. منجی به کمک رباتها وارد ماتریکس میشود. اسمیت که قدرتمندتر از همیشه شده، تمام انسانهای حاضر در دنیای مجازی را به کلونهای خودش تبدیل کرده است. او همچنین قبل از آغاز نبرد به نئو میگوید آینده را دیده و میداند پیروزی از آن خودش است. پس از یک مبارزهی نسبتا طولانی، پروتاگونیست متوجه میشود اسمیت بیش از حد قدرتمند شده و هیچ راهی برای نابود کردنش نیست. در نتیجه، اجازه میدهد اسمیت او را جذب کند. با رخ دادن این اتفاق، بدن نئو حالا به منبع متصل شده است. خدای رباتها هم از این فرصت نهایت استفاده را برده و دستور حذف اسمیت را صادر میکند. بدین ترتیب، اسمیت و تمام کلونهایش از جمله نئو نابود میشوند. با رخ دادن این اتفاق، رهبر رباتها به وعدهی خود عمل کرده و دستور عقبنشینی سنتینلها را صادر میکند.
با رخ دادن اتفاقات اخیر، ماتریکس به صورت مجدد راهاندازی شده است. در بخشهای پایانی، شاهد ملاقات اوراکل و معمار هستیم. آنها در مکالمهی خود به این نتیجه میرسند که صلح میان انسانها و رباتها برای مدتی ادامه خواهد یافت. همچنین انسانهایی که بخواهند میتوانند ماتریکس را ترک کرده و در دنیای واقعی زندگی کنند. پس از اینکه معمار محل ملاقات را ترک میکند، سراف سمت پیشگو میآید و دربارهی سرنوشت نئو و همچنین اتفاقات اخیر سوال میکند. اوراکل هم در پاسخ میگوید نئو را دوباره خواهیم دید. او همچنین فاش میکند هرگز مطمئن نبود این اتفاقات رخ میدهند اما ایمان داشت.
مهمترین شخصیتهای Matrix
ماتریکس مانند هر مجموعهی دیگری دارای شخصیتهای مهمی است که در ادامه با آنها آشنا میشویم:
نئو
نئو، شخصیت اصلی فرنچایز بوده و قبل از اینکه حقایق تاریک دنیایش را بفهمد، به عنوان یک کارمند ساده به نام توماس اندرسون زندگی خود را میگذراند. او در چرخهی ششم ماتریکس به عنوان منجی انتخاب شده و باید به انسانها در مسیر رسیدن به پیروزی در برابر رباتها کمک کند. او برخلاف انسانهای عادی، در دنیای ماتریکس و دنیای واقعی دارای قدرتهای فراطبیعی است.
ترینیتی
ترینیتی قبل از اینکه از ماتریکس خارج شده و به دنیای واقعی قدم بگذارد، به عنوان یک هکر بسیار مشهور شناخته میشد. همین شهرت و تواناییها هم نظر مورفیوس را به خود جلب کرد. او در ابتدا وظیفه داشت از طرف مورفیوس وارد ماتریکس شده و به افراد مد نظر کمک کند تا از دنیای مجازی فرار کنند. در ادامه و با ورود نئو به جریان داستان، او اهمیت بسیار بیشتری پیدا میکند؛ زیرا یک رابطهی عاشقانه میان او و منجی شکل میگیرد.
مورفیوس
مورفیوس، کاپیتان کشتی نبیوکدنزر بوده و چهرهای شناخته شده در میان مردم زایون به شمار میرود. او همچنین در ماتریکس به عنوان یک تروریست خطرناک تحت تعقیب قرار دارد. بین او و نایوبی یک رابطهی عاشقانه وجود داشت تا اینکه با اوراکل ملاقات میکند. پیشگو به مورفیوس میگوید در سرنوشتش مقدر شده که منجی را مییابد. شنیدن همین جمله کافی بود تا مورفیوس بخش اعظم تمرکزش را روی یافتن شخص مورد نظر قرار دهد؛ تصمیمی که روی رابطهی عاشقانهاش تاثیر میگذارد.
اوراکل
اوراکل برخلاف دیگر شخصیتهای مهم The Matrix یک انسان نبوده، بلکه یک نرم افزار است. او خلق شد تا بتواند روان انسانها را بررسی کرده و ماتریکس را به گونهای بسازد که از سوی ذهن اکثر انسانها مورد پذیرش قرار بگیرد. اوراکل همچنین میتواند آینده را ببیند.
مامور اسمیت
مامور اسمیت، یک نرم افزار امنیتی است که وظیفه دارد روی عملکرد ماتریکس نظارت داشته و هر گونه ناهنجاریای را حذف کند. او پس از اینکه در تقابل با منجی شکست میخورد، جایگزین میشود. مرد کت و شلوارپوش تمایلی برای نابود شدن ندارد. از همین رو، تصمیم میگیرد به مقابله با ماتریکس و همچنین انسانها بپردازد.
معمار
معمار، یک نرم افزار است که از سوی رباتها توسعه یافت تا دنیای ماتریکس را خلق کند.
آیندهی فرنچایز Matrix
بعد از اکران The Matrix Revolutions در اواخر سال ۲۰۰۳ میلادی و اتمام ماجراجوییهای نئو، لانا واچوفسکی و لیلی واچوفسکی هیچ تمایلی برای ساخت قسمت جدید نداشتند؛ زیرا ترجیح میدادند روی ایدههای جدید کار کرده و آنها را در قالب فیلم سینمایی یا سریال جلوی دوریبن ببرند. با این حال، استودیوی برادران وارنر عزم خود را جزم کرد به هر طریقی شده یکی از موفقترین و محبوبترین فرنچایزهای خود در دهههای گذشته را بار دیگر روی پردهی نقرهای ببرد. نتیجهی تلاشها، قسمت چهارم بوده است که خبر ساختش اواخر بهمن گذشته رسما اعلام شد.
در حال حاضر هیچ گونه اطلاعاتی از داستان موجود نبوده اما میدانیم نئو و ترینیتی به طریقی نامشخص بازمیگردند. در نتیجه، طرفداران میتوانند خودشان را برای ملاقات دوباره با کیانو ریوز و کری-ان ماس آماده کنند. لیست شخصیتهای قدیمی که بار دیگر در جریان داستان حاضر میشوند به همین موارد خلاصه نشده و نایوبی با نقشآفرینی جیدا پینکت اسمیت، مروونژی با نقشآفرینی لمبرت ویلسون و مامور جانسون با نقشآفرینی دنیل برنارد را هم در بر میگیرد. از دیگر نامهای حاضر در تیم بازیگری میتوان به پریانکا چوپرا، جاناتان گروف، یحیی عبدالمتین دوم، جسیکا هنویک و الن هولمن اشاره کرد. در حال حاضر اطلاعاتی از نقشهای این پنج نفر موجود نیست.
قسمت چهارم Matrix قرار بود از تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ (مصادف با ۲۱ می ۲۰۲۱) به سینماهای ایالات متحدهی آمریکا بیاید اما همهگیری ویروس کرونا و بهم ریختن برنامهها، اکران این فیلم را تا ۱۲ فروردین سال ۱۴۰۱ (مصادف با یک آوریل سال ۲۰۲۲) عقب انداخت. استودیوی برادران وارنر زمان پخش را برای بار دوم تغییر داد و یک دی ۱۴۰۰ (مصادف با ۲۲ دسامبر سال ۲۰۲۱) را انتخاب کرد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید