سریال The Nevers جدیدترین اثر اورجینال شبکهی محبوب HBO است که پتانسیل بالایی را برای تبدیل شدن به یکی از بهترین سریالهای این شبکه دارد.
جاس ویدون با فصل اول سریال The Nevers به لندن عصر ویکتوریا رفته تا با قهرمانان زن جدید، خاطرات بد گذشته را از کارنامهی خود پاک کند. ابتدا قرار بود که فصل اول سریال The Nevers طی ۱۰ قسمت پخش شود اما به دلیل شیوع کرونا این فصل به دو بخش تقسیم و در عوض دو قسمت به آن اضافه شد. سریال در اواخر قرن نوزدهم جریان دارد. جایی که انسانها اولین گامهای خود را برای ورود به عصر تازهای برداشتهاند. همزمان با این موضوع، اتفاقی عجیب باعث پیدایش قدرتهای جدید در برخی از زنان لندن شده که به عنوان Touched شناخته میشوند و همین موضوع سرآغاز تمام وقایع این سریال است. سریال از پریدن شخصیت اصلی یعنی امیلیا ترو به داخل رودخانهی تیمز شروع میشود. داستان همزمان با او به سه سال بعد پریده و کمکم به معرفی شخصیتها و قهرمانان دیگر میپردازد. حال سوال اصلی اینجاست که سریال The Nevers در نیمهی ابتدایی فصل اول تا چه اندازه در خلق یک درام فانتزی تماشایی با چاشنی اکشن موفق عمل کرده است؟
از شروع بسیار ضعیف سریال در قسمت اول آغاز میکنیم. قسمت اول با عجلهی فراوان تعداد زیادی شخصیت را در داستان رها میسازد و بیننده را با دیالوگهای سطحی خسته میکند. از طرفی این قسمت آنقدر کاتهای اضافه دارد که رکورد تعداد کات در دقیقه را با قدرت تصاحب میکند. وضعیت تدوین در سکانسهای درگیری قسمت اول به فاجعهترین حالت ممکن رسیده و باعث سردرد و سردرگمی بیننده میشود. طرح کلی داستان جذاب و شخصیتها منحصر به فرد هستند اما گرفتار شتابزدگی در روایت و پرداخت سطحی شدهاند. نداشتن هدف و مسیری مشخص در داستان و مشخص نبودن انگیزهی شخصیتهای اصلی بزرگترین مشکلی است که در نیمی از سریال گریبانگیر آن شده است. این مشکل در دیگر کاراکترها وجود نداشته و برخی از آنها مثل فرانک ماندی و پننس اَدر خیلی خوب از آب درآمدهاند. با پیشرفت داستان دو شخصیت اصلی نیز از حالت تک بعدی و خشک خود خارج شده و نویسنده قدرت خود در پرورش شخصیت و عمق بخشی به آنها را به رخ میکشد.
شخصیت مالادی با بازی زیبای ایمی منسن «Amy Manson» وظیفهی ایفای نقش خطرناکترین قاتل لندن را بر عهده دارد که خصوصا در قسمت پنجم به بهترین شکل ممکن از عهدهی آن برآمده و مخاطب بر خلاف بسیاری از موقعیتها به جای سردرگمی، احساس تعلیق کرده و غافلگیر میشود. مالادی از همان ابتدا که معرفی میشود به خوبی ساخته و پرداخته شده و در پنجمین قسمت در اوج خود به همان آنتاگونیست قدرتمند مورد نیاز سریال تبدیل میشود. متاسفانه این توصیفها فقط برای این شخصیت صدق میکند و شخصیتهای منفی دیگر هنوز تکلیف مشخصی ندارند.
در طرف دیگر ماجرا، قهرمانی قرار گرفته که جملات و داستانهای نامفهومی را برای پنج قسمت متوالی به زبان میآورد تا بالاخره در قسمت ششم تمام سوالات تماشاگر را پاسخ میدهد. سریال The Nevers از قسمت ششم وارد فاز تازهای میشود که از همان ابتدا به آن نیاز داشت. این قسمت در چهار بخش، شخصیت اصلی را از کاراکتری کاغذی و تک بعدی به چیزی تبدیل میکند که از لحظهی شروع سریال انتظارش را میکشیدیم. سفر داستان به آیندهی بشر در بخش اول این قسمت و وصل کردن آن به اتفاقات داستان اصلی، گوشهای از پتانسیل بالای داستان سریال را به رخ کشیده و بیننده را در انتظار نیمهی دوم این فصل قرار میدهد.
سریال The Nevers از قسمت سوم راه درست روایت قصهی خود را پیدا کرده و با گذشت هر قسمت قدم بزرگی در راه بهبود آن برمیدارد. دیالوگهای اضافه جای خود را به سکانسهای مبارزهی جذابی میدهد که با جلوههای ویژه سطح بالا ترکیب شده تا لحظات تماشایی و نفسگیری را شاهد باشیم. جلوههای ویژهی در این سریال پر جزئیات کار شده و یکی از بهترین نمونهها در نوع خود است. این موضوع خصوصا در سکانسهای اکشن به خوبی قابل لمس بوده و اهمیت خود را در نمایش قدرت ویژهی هر قهرمان در مبارزات بیش از پیش به نمایش میگذارد.
فصل اول سریال The Nevers ترکیبی از شخصیتهای خاص، ایدههای جذاب و داستان غیرقابل پیشبینی و اتفاقات غافلگیر کننده است که با همهی ایراداتش توان سرگرم کردن مخاطب را دارد. سریال پتانسیل بالایی برای روایت قصهای خاص و ساخت هویتی منحصر به فرد دارد اما سر بزنگاه با دیالوگهای اضافه و بیمعنی و روایتی شلخته به بیراهه میرود.
- پرداخت خوب مالادی و فرانک ماندی
- غافلگیر کننده بودن
- جلوههای ویژه
- روایت شلخته
- فیلمنامهی پر ایراد
- تدوین فاجعه در قسمتهای ابتدایی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید