اگر استودیوی Obsidian را یکی از اساتید مسلم ساخت عناوین نقش آفرینی بنامیم، به هیچ عنوان اغراق نکردهایم؛ استودیویی خوشنام که روزی به واسطه تبلیغات سنگین و سیاستهای بتسدا فرصت خودنمایی چندانی نداشت، اکنون بالهای خود را برافراشته و آماده است با بازی The Outer Worlds به اهدافی برسد که با ساخت Fallout: New Vegas موفق به رسیدن به آنها نشد.
داستان بازی در دنیایی موازی با جهان واقعی خودمان روایت میشود؛ دنیایی که در آن رئیس جمهور آمریکا، ویلیام مک کینلی (William McKinley) در سال 1901 ترور نشده و در نتیجه معاون اولش، تئودور (تدی) روزولت (Teddy Roosevelt) فرصتی برای نشستن بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا نمییابد. راه نیافتن تدی روزولت به کاخ سفید باعث میشود کمپانیهای بزرگ قدرتی فراتر از حد تصور کسب کرده و درنهایت دولتها را نیز به کنترل خود درآورند. اندکی جلوتر میرویم تا به قرن 24 میلادی برسیم. به واسطه کشف پدیدهی Sky Drive و دستیابی به سرعت بالاتر از نور، کمپانیها این فرصت را مییابند تا به جای بازسازی زمین که پس از یک رشته جنگهای عظیم تبدیل به یک مخروبه شده، بسیاری از بازماندگان را راهی منظومههای دیگر کنند. یکی از این منظومهها Halcyon نام دارد و داستان بازی هم در آنجا روایت میشود.
یکی از کشتیهای فضایی که ماموریت انتقال مهاجران را برعهده دارند، کشتی Hope است که حامل هزاران مهندس و دانشمند زمینی بوده اما از مسیر خود منحرف شده و چندین سال نوری دورتر از منظومه هالسیان پدیدار میشود. از کارافتادگی موتورهای Sky Drive این سفینه باعث میشوند که مسافت باقی مانده با سرعت زیر سرعت نور طی شده و سفر سرنشینان آن چند دهه بیشتر طول بکشد، زمانی هم که کشتی به مقصد میرسد، حکمرانان منظومه که با نام هیئت مدیره شناخته میشوند، به خاطر زمان طولانی خواب مصنوعی سرنشینان قادر به بیدار کردن آنها نبوده و برهمین اساس به مردم عادی اعلام میشود که کشتی Hope به طور کامل از مسیر منحرف شده و ردپایی از آن قابل مشاهده نیست. تقریبا همه این داستان را باور میکنند، جز یک دانشمند به نام دکتر فینیس والس (Dr. Phineas Welles). او با ورود مخفیانه به سفینه موفق به بیدار کردن کاراکتر اصلی بازی از خواب مصنوعی میشود تا به او در یافتن راهی برای بازگرداندن تمامی ساکنان کشتی به زندگی کمک کند. از این پس بر عهده گیمرهاست که دکتر والس را در مسیرش برای مقابله با هیئت مدیره همراهی کنند یا با لو دادن او به مقامات، نظم کنونی منظومه را حفظ نمایند.
داستان بازی با اینکه در آینده روایت میشود اما شباهتهای زیادی به زندگی ما در قرن بیست و یکم دارد. کمپانیهای عظیم چند ملیتی با بمباران تبلیغاتی مشغول فروش محصولات خود در بازار و کسب قدرت روزافزون هستند. این کمپانیها عملا به هیچ چیز به جز کسب پول و قدرت نمیاندیشند و در راه رسیدن به آن حاضرند پا روی تمامی اصول اخلاقی و حقوق بشر بگذارند. در حالی که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان منظومه Halcyon در شرایط بد و اسفناک زندگی و کار میکنند و حتی پس از مرگ هم برای قبر و محل دفن خود باید اجاره بپردازند، ساکنان پایتخت یعنی شهر Byzantium بدون حتی یک ساعت کار در روز، در بهترین شرایط رفاهی و امنیتی زندگی میکنند. حال گیمرها با سبک و سنگین کردن شرایط باید تصمیم بگیرند این نظم ناعادلانه را بهم بزنند یا با ایجاد آشوب و برهم زدن نظام فعلی، آینده و سرنوشت تمامی ساکنان منظومه را دچار تغییر کنند. با این که ممکن است بازیکنان نیتی خیر در سر داشته و برای برابری و عدالت مبارزه کنند اما هیچ تضمینی نیست که نظم جدید بتواند برای شهروندان رفاه، آزادی و امنیت به ارمغان بیاورد.
گرافیک فنی بازی از مشکلات عدیدهای رنج میبرد
محیطهای بازی به هیچ عنوان گسترده و بزرگ نیستند و با این که طراحی هنری آنها بسیار زیباست اما محدودیت مساحت نقشه و یکنواخت بودن بسیاری از نواحی آن تا حدی آزار دهنده است. از سوی دیگر با وجود یک محیط نسبتا کوچک، گیمرها باز هم برای ورود به بسیاری از مناطق مانند شهرها و غارها باید یک لودینگ طولانی را تحمل کنند که این موضوع برای یک بازی نسل هشتمی به هیچ عنوان قابل قبول نیست. شاید وجود چنین لودینگهایی در دنیای Fallout و آن هم به خاطر محیط نسبتا بزرگ آن تا حدی قابل توجیه بود اما چنین معضلی در بازی The Outer Worlds چندان منطقی به نظر نمیرسد. طراحی محیط منظومه Halcyon شباهتهای غیرقابل انکاری به محیطهای منظومه شمسی در سری Destiny دارد. به عنوان مثال سیاره Scylla بسیار شبیه ماه در Destiny طراحی شده. با وجود طراحی هنری بسیار زیبا و مخصوصا ظاهر بسیار چشم نواز آسمان سیارات منظومه هالسیان، گرافیک فنی بازی از مشکلات عدیدهای رنج میبرد که بدون شک معضل لود نشدن بافتها بزرگترین آن است. باگهای گرافیکی هم به نظر میرسد تبدیل به بخشی جداناپذیر از هر بازیای شدهاند که به هر نحوی میتوان آنها را به سری Fallout مرتبط دانست. با این حال خوشبختانه در بازی The Outer Worlds خبری از باگهای کمرشکن نیست و خطری فایلهای سیو و پیشروی گیمرها در بازی را تهدید نمیکند.
وسیله نقلیه بازیکنان برای جابجایی در منظومه هالسیون یک سفینه نسبتا بزرگ به نام Unreliable است. همراهان کاراکتر اصلی که تعدادشان نهایتا به شش نفر میرسد، در این سفینه مستقر بوده و هر کدام اتاقی مشخص برای خود دارند. کاربران درست مانند سری Mass Effect میتوانند به گشت و گذار در محیط این سفینه پرداخته و با همراهان خود درباره موضوعات مختلف گفت و گو کنند. با این وجود در بازی The Outer Worlds خبری از آپگرید کردن و تغییر دکوراسیون سفینه نیست و عملا این وسیله نقلیه عظیم را میتوان یک پتانسیل بزرگ از دست رفته خواند. مشخص نیست دلیل استودیوی Obsidian برای محدود کردن المانهای مختلف در بازی تنها محدودیت بودجه بوده و یا این که آنها تمامی تمرکز خود را روی افزایش تعداد پایانهای بازی گذاشتهاند.
گیمرها میتوانند برای چندین ثانیه زمان را آهسته کرده و با نشانه گیری دقیق به یک شکار تمیز دست یابند
گان فایت و مبارزات هم در بازی The Outer Worlds تعریف چندانی ندارند و این بخش همواره یکی از بزرگترین نقاط ضعف سری Fallout و بازیهای پیرو مکتب آن است. با اینکه هرکدام از این بازیها به نحوی و با قرار دادن سیستمهای مختلفی تلاش کردند این ضعف را جبران کنند، اما متاسفانه هیچکدام موفق به انجام آن نشدند. سازندگان در استودیوی Obsidian نیز تلاش کردهاند تا با افزودن قابلیتی جدید به گیمرها کمک کنند بر این معضل چیره شوند اما متاسفانه این مکانیزم هم خالی از ایراد نیست. در این بازی گیمرها میتوانند برای چندین ثانیه زمان را آهسته کرده و با نشانهگیری دقیق به یک شکار تمیز دست یابند اما مشکل اینجاست که هیچ تایمر درستی برای نمایش مدت زمان استفاده از این قابلیت تعبیه نشده و از طرف دیگر مدت زمان آن به قدری محدود است که عملا شلیک بیش از دو یا سه تیر با تسلیحات معمولی با استفاده از این قابلیت عملا غیرممکن است. تازه این درصورتی است که شانس بیاورید و با خشاب خالی مواجه نشوید، زیرا در این صورت تمام وقتتان صرف تعویض خشاب خواهد شد. مشکلات عدیده گان فایت بازی از یک سو و هوش مصنوعی بسیار ضعیف همراهان از سوی دیگر باعث شده مبارزات در بازی The Outer Worlds تنها در درجههای سختی پایین قابل تحمل باشند و اگر بخواهید در درجههای سختی بالا به جنگ دشمنان بروید با چنان معضلاتی روبهرو خواهید شد که احتمالا عطای ادامه بازی را به لقایش خواهید بخشید و استراتژی مخفی کاری را جایگزین جنگ خواهید کرد. هوش مصنوعی همراهان کاراکتر اصلی هم به قدری افتضاح است که در درجههای سختی بالا، آنها بدون هیچ استراتژی و کاورگیریای به قلب گروه دشمنان زده و تنها در عرض چند ثانیه راهی دیار عدم میشوند.
با وجود برخی ایرادات ریز و درشت در مکانیزم مبارزات، المانهای نقش آفرینی به زیبایی هرچه تمامتر در گیم پلی کارگذاری شدهاند. برهمین اساس از این باب نمیتوان ایرادی به بازی The Outer Worlds گرفت زیرا که این قسمت بخشی از تخصص اصلی استودیوی Obsidian است. سیستم لول آپ بدین صورت است که گیمرها با هر بار ارتقای درجه، میتوانند بیش از 10 نمره به تواناییهای خود بیافزایند. لیست توانایی ها هم با این که همان چیزی است که از یک عنوان RPG انتظار میرود، اما یک تفاوت بسیار عمده با دیگر رقبایش دارد. اینبار گیمرها با یک لیست 7 بخشی مواجه هستند که سرشاخه تواناییها محسوب میشوند. به عنوان مثال توانایی دروغگویی، قانع کردن و یا تهدید، زیرشاخههای توانایی Dialogue هستند. بازیکنان تا رسیدن لول هر قابلیت به عدد 50 باید به صورت کلی هر سرشاخه را ارتقا دهند. پس از رسیدن هر قابلیت به لول 50، گیمرها دیگر باید هر زیرشاخه را به صورت انفرادی و تک به تک بالا ببرند. این موضوع باعث میشود کاراکتر اصلی با سرعت بالاتری به تواناییهای سطح متوسط برسد و پس از آن لول آپ او جنبهی تخصصیتر به خود گرفته و گیمرها باید بیش از پیش به لول آپ کاراکتر خود و سرمایه گذاری روی تواناییهایش دقت کنند. یکی از دلایل لزوم دقت گیمرها به نحوه لول آپ کردن کاراکتر اصلی، محدود بودن گیمپلی بازی است. در بازی The Outer Worlds خبری از گشت و گذار آزادانه پس از پایان مراحل اصلی و هزاران ماموریت جانبی نیست تا به راحتی کاراکترتان را به درجات بالا برسانید. با انجام تمامی مراحل و فعالیتهای جانبی، کاراکتر اصلی در هنگام ورود به مرحله پایانی به لول 30 میرسد که چندان برای یک بازی نقش آفرینی رضایت بخش نیست.
کشتن افراد مهم در داستان و حذف آنها تاثیر عمیقی بر گیمپلی بازی داشته و مسیر بازی و سرنوشت بسیاری از افراد و گروهها را تغییر میدهد
دیگر نقطهی قوت بزرگ بازی The Outer Worlds سیستم دیالوگها و انتخابهای بازی است. بدون هیچ تردیدی میتوان این دو مقوله را تخصصهای اصلی استودیوی Obsidian به حساب آورد. دیالوگهای بازی تنها محدود به چند جملهی ساده و بسیار پیش و پا افتاده مانند Fallout 4 نیستند و تنها میتوان عمق آن را با سیستم دیالوگهای Fallout New Vegas مقایسه کرد. (گفتگوی دیوانه وار با باس فایت آخر F:NV را به خاطر بیاورید.) از منظر سیستم انتخابها، مانور اصلی سازندگان روی این موضوع بوده که بازیکنان هرموقع که خواستند میتوانند تمامی NPCها را بکشند. کشتن افراد مهم در داستان و حذف آنها تاثیر عمیقی بر گیمپلی بازی داشته و مسیر بازی و سرنوشت بسیاری از افراد و گروهها را تغییر میدهد. برهمین اساس پایانبندیهای بازی بسیار گسترده و متنوع بوده و همین ارزش تکرار را بسیار بالا میبرد. باید گفت سازندگان به جای یک بازی عظیم چند صد ساعته، یک عنوان نسبتا محدود ساختهاند که میتوان آن را بارها و بارها تمام کرد. سیستم انتخابها و تصمیمات بازیکنان با این که نسبت به دیگر عناوین نقش آفرینی یک سروگردن بالاتر است اما نسبت به دیگر عنوان همین استودیو یعنی Pillars of Eternity چندان حرفی برای گفتن ندارد و میتوان گفت نتیجه انتخابها در بازی The Outer Worlds آنچنان که باید و شاید خاکستری نیستند.
لول آپ کردن کاراکتر اصلی تنها محدود به ارتقای تواناییهای کلی او نبوده و سازندگان کارتهای Perk را هم برای شخصیت اصلی و هم برای همراهانش در بازی قرار دادهاند. بازیکنان پس از هر دوبار ارتقای لول، امکان انتخاب یک کارت پرک برای خود و همراهانشان خواهند داشت. تنوع این کارتها به نسبت محدودیت دیگر جوانب بازی تقریبا خوب است اما مشکل اینجاست که سازندگان چندان خلاقیتی برای طراحی و ارائه آنها به بازیکنان انجام ندادهاند. این المان را در بازی The Outer Worlds با کارتهای پرک در سری Fallout (حتی Fallout 76) مقایسه کنید. کارتهای پرک در آن سری به زیباترین شکل در اختیار مخاطبان قرار میگیرند. همین طراحی ساده کارتهای پرک با وجود قابلیتهای خوبی که در اختیار کاربران قرار میدهند، تا حد زیادی از جذابیتهای سیستم لول آپ بازی میکاهند.
البته به دست آوردن کارتهای پرک لزوما نیاز به لول آپ شدن ندارد و سازندگان قابلیت جالبی را در بازی قرار دادهاند که گیمرها به واسطه آن قادر به دریافت کارتهای پرک در ازای قبول برخی شرایط هستند. به عنوان مثال اگر کاراکتر اصلی برای مدت زیادی در معرض مواد شیمیایی قرار بگیرد، بازی یک انتخاب جدید در پیش روی گیمرها قرار میدهد. در ازای دریافت یک کارت پرک، میزان صدمهای که بابت نزدیکی به مواد شیمیایی به کاراکتر اصلی وارد میشود، افزایش خواهد یافت. این ویژگی تا حدی چالشهای بازی را افزایش میدهد اما مسئله اصلی اینجاست که مشکلات گیمپلی به اندازهای هستند که این چالشهای به جای بالا بردن جذابیتهای بازی، بیشتر اعصاب بازیکنان را بهم خواهند ریخت.
در نهایت باید گفت بازی The Outer Worlds یک عنوان عالی یا بینقص نیست و این موضوع بیش از هر چیز به خاطر مشکلات فنی و محدودیتهایی است که سازندگان به خاطر کمبود بودجه در بازی اعمال کردهاند. اگر دست استودیوی Obsidian بیش از این باز بود، بدون شک این بازی به یکی از بهترین عناوین نسل هشتم بدل میشد اما متاسفانه محدودیتهای گستردهی گیم پلی، هوش مصنوعی ضعیف و گان فایت نه چندان جذاب باعث شدند که این عنوان چیزی بیشتر از یک بازی خوب با پتانسیلهای فراوان نباشد.
- سیستم دیالوگ بینظیر
- المانهای نقش آفرینی قوی
- طراحی هنری زیبا
- تاثیر گسترده تصمیمات گیمرها روی محیط و داستان
- قابلیت کشتن تمامی کاراکترها
- گان فایت پر از ایراد
- هوش مصنوعی فاجعه
- ایرادات فنی
- لودینگهای زیاد
- کوتاهی بازی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید