The Power of the Dog یا «قدرت سگ»، دومین اثر مهم «جین کمپیون» است که 28 سال بعد از «پیانو» برنده نخل طلا و اسکار، حالا قرار است 17 نوامبر 2021 میلادی، در سینماهای آمریکا اکران و از 1 دسامبر از نتفلیکس پخش شود.
ملودرامی که ساختار فیلم وسترن در چارچوبهای شخصیت شناسی را تغییر داده و تمام جزئیاتش را در بر دارد. همه چیز در طول روایت، با ربط دادنها، موثر و قابل درک میشود. به نوعی که پای روان انسانی به میان میآید. در زمان و مکانی مشخص و به صورت مقطعی، با اتمسفری مواجه میشویم که یک مرد حساس، یک مرد بیعاطفه و یک مادر به آن جان بخشیدهاند. فیلم با دو دامدار مونتانایی که در حال گاوداری هستند شروع میشود؛ جایی وسیع در آمریکای اوایل قرن بیستم. اما چاشنی نوآر وسترن پراکنده و متلاطم کمپیون، تا آخرین قاب به طور تمام و کمال درک نمیشود. برای مخاطبانی که رمان «توماس ساویج» را که این اثر از آن اقتباس شده، نخوانده باشند، قدرت سگ تاریک تر، عجیب تر و دلهرهآور تر است و حدسهای درستی نمیتوانید برای این فیلم به کار ببرید.
«فیل بربانک» با بازی کاملا متفاوت «بندیکت کامبربچ» -که به طرز حیرتآوری با طیف قدرتمند بازی او، به طور خاص در این فیلم آشنا میشوید- گاوچرانی است که به همراه برادرش «جرج»، (جسی پلمونز) یک دامداری موفق را در سال 1925 میلادی در ایالت مونتانای آمریکا اداره میکند. در همان ابتدا در خصوص پرداخت به روابط میان شخصیتی، کمپیون چیزی کم نذاشته؛ یک حالت بدیهی که سرنخ را به دست روحیات انسانی سپرده و ادامه کار را ناخودآگاه به درستی درک میکند. دو برادر اتاق خواب مشترکی دارند اما از جنبههای مختلف شخصیتی به شدت از هم فاصله گرفتهاند. شخصیت فیل به نوعی بیانگر آلفا بودن اوست و به سبک سنتی دامداران آمریکا، با لباسهای خاکی و شمایل ایده آل کابویها ظاهر میشود، خونسرد در حوالی گاوداری پرسه میزند و به دنبال کارش است و گویا هیچ زمان حس خوشحالی در او وجود ندارد. در مقابل جرج فردی شسته و رفته، خوش پوش و با رفتاری ملایم است که رو به جلو حرکت میکند.
در طول فیلم شاهد جوی گرفته، که برانگیخته شده از مردانگی سمی است، میشویم. صحنههای ابتدایی لحن عجیبی دارند؛ صحنههایی که به معرفی دو برادر پرداخته میشود، طوری که احساسات ظریف، خود روشن کننده فهم اینکه رابطه این دو براساس صبری آزار دهنده و به زور تحمل کردن است، هستند. در اصل فیلم تمثیل و استعارههای جالبی دارد؛ نمونهای که میتوان به آن اشاره کرد همین نوع برخورد دو برادر در بستر خانواده، در مقابل غرب وحشی بر بستر طبیعت حیرتانگیز است.
رنجش و عصبانیت فیل در خیره شدنها و پوزخندهایش کاملا آشکار است؛ به گونهای که حتی وقتی آرام به نظر میرسد، انگار چیزی آزارش میدهد. مشکلش چیست، دلیل تحمیل کردن زور به برادرش چیست؟ یا به عبارتی چرا مثل آدم زندگیاش را نمیکند؟ گرچه پاسخ این موارد کاملا آشکار نیست اما حفظ تعادل در بروز این علتها و این واقعیت که به راحتی از این شخصیت شرور جلوه داده شده، خوشتان میآید، از بازی به شدت قوی کامبربچ و کیفیت خوب کارگردانی کمپیون سرچشمه میگیرد.
برای فرهنگ سینمایی این روزها که علاقه زیادی به نشان دادن واضح طرح و نیتهای خود دارد، خوشایند است که ببینیم این فیلم به ذهنیات مخاطب ارزش بیشتری نشان میدهد
برای فرهنگ سینمایی این روزها که علاقه زیادی به نشان دادن واضح طرح و نیتهای خود دارد، خوشایند است که ببینیم این فیلم به ذهنیات مخاطب ارزش بیشتری نشان میدهد. رابطه مستقیمی با هوش، صبر و انتظار مخاطب دارد، خیلی از عناصر معنی خود را در اواخر فیلم پیدا میکنند و صحنههای قبل ممکن است فقط در همان دقایق پایانی برجسته و متمرکز شوند که ممکن است بخواهید دوباره فیلم را تماشا کنید یا حداقل تا مدتی به اتفاقات آن فکر کنید.
به عنوان یکی از ابزارهای توسعه داستان گاه به نظر می رسد که جوشش نفرت درون، هر لحظه پتانسیل تبدیل شدن به آتش خشمی را دارد اما به هرحال مجبور میشوید که به حدس زدن خود ادامه دهید. آتشفشان مشکلات فیل -که دلیل آن را نمیدانستیم- وقتی فوران میکند که جرج خبر ازدواجش با «رز»، (کرستن دانست) را اعلام میکند؛ زنی محجوب، بیوه و صاحب یکی از هتلهای همان اطراف. خودش به همراه پسرش که در تعطیلات به سر میبرد به خانه و مزرعه بربانک میآیند. در این خصوص، موضوع رفتار جرج و چطور بودن رفتار یک دامدار در نگاه فیل به کنار، بحث پسر رز «پیتر»، «(کودی اسمیت مکفی) مسئله جدی تری است. گویی به طرز عجیبی عاشق پیتر است و با توجه به عناصر دیگری از این جنس و دسته در فیلم و از آنجایی که شیوه داستان پردازی برای احتمالات مخاطب باز است، ممکن است هدف تصویری ناواضح از گذشته و هویت پنهانی تمایلات جنسی فیل هم باشد.
اکثر اوقات مخاطب در فضای تاریکی قرار میگیرد و عنصر ناظری که فیل باشد، نوعی حالت شکنده و بیثباتی را در مخاطب ایجاد میکند؛ درست مثل هر شخصیت دیگری از فیلم، در آن عمارتی که هر گوشه به سر حیوانات مزین شده حس گرفتگی به سراغمان میآید! که البته این جنبهها همگی به شکلی واقعی -و نه فراطبیعی گونه- ترسیم میشوند. مثلا نمونهای از واقعی جلوه دادن وقایع فیلم جایی است که ناگهانی اشارههایی متفکرانه به ظواهر، وسایل و عناصری که حالت باستانی دارند، میشود.
فیلمنامه هوشمندانه است و این مطالعهی شخصیتی تا اواخر فیلم، ذات رازگونه و تعلیقهای خود را حفظ میکند
از آنجایی که صحنههایی در فضای باز و طبیعت فیلمبرداری شده، نور طبیعی در کنار نماهای نزدیکی که روح شخصیت را به بیرون کشانده و ذات را در چهره خلاصه میکند، کمک میکند تا همهجوره تحت تاثیر تصویری طبیعی قرار بگیریم.
از موسیقی متن «جانی گرینوود» نباید گذشت که کار موسیقی فیلم «خون به پا خواهد شد» یا There Will Be Blood هم با او بوده و در حقیقت سخت میتوان گفت که قدرت سگ فضا و شخصیتهایی چون خون به پا خواهد شد را ندارد و ناخودآگاه شما را یاد آن فیلم میاندازد.
درست است که تنش به آرامی و با تاکید ایجاد میشود و گاهی هشدارهایی مبنی بر خطرات پیش رو دریافت میکنیم، اما باز هم نقطه اوج غیر منتظره است و جزئیات مربوط به هر شخصیت ممکن است کاملا یکسان نباشد؛ در جایی مخاطب را عمدا غافلگیر میکند. این ویژگی فیلم نمایانگر انسانهایی با رفتار و انتخابهایی واقعی در لحظه میشود و از پرداخت به کلیشههای وسترن صرفنظر شده. فیلمنامه هوشمندانه است و این مطالعهی شخصیتی تا اواخر فیلم، ذات رازگونه و تعلیقهای خود را حفظ میکند.
عنوان فیلم هم اشاره به زمانی دارد که عیسی مسیح به صلیب کشیده شده بود و میگفت مرا از شمشیر نجات ده، جان گرانقدرم را از قدرت سگها نجات ده. به نوعی زنگ خطری است که از چیزی برحذر باشیم؛ همه آن تمناها و انگیزههای درونی که ممکن است منجر به نابودی شود. نابودی خود، دیگری، چیزها و…
The Power of the Dog یا «قدرت سگ»، مطمئنا در ابتدا فیلمی وسترن و پرجنب و جوش به نظر میرسد، اما در اصل فیلمی درونی، احساسی و شخصیت محور است که در آن ناگفتهها، روابط و معیارهای روانشناختی نقش مهمی دارند. ممکن است این عوامل برای بعضی از مخاطبان ناامید کننده باشد اما در عین حال میتوان آن را به چشم تلاش کمپیون برای دستکاری مرزهای درام نگاه کرد.
- بازی طبیعی بندیکت کامبربچ
- داستان غیرقابل پیشبینی
- فضاسازی قوی
- فیلمبرداری و نورپردازی خوب
- تعدادی شاخ و برگ های بیمورد
- تکرار بعضی از رفتارها که زمان فیلم را کمی بالا برده
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید