بازی The Sinking City جدیدترین ساخته استودیوی Frogwares عنوانی است که هیچ نقطه قوتی جز داستان ندارد و این موضوع در نوع خود یک دستاور جدید است
عنوان The Sinking City به تازگی و توسط استودیوی Frogwares و با الهام از آثار H.P.Lovecraft ساخته شده. بازی با اینکه برای کنسولهای نسل هشتم انتشار یافته اما در عمل حتی از عناوین نسل قبل چه از نظر گرافیکی و چه از لحاظ نورپردازی ضعیفتر ظاهر میشود. آیا نکات قوت این بازی به اندازهای هستند که گیمرها بتوانند تا انتها پایش بنشینند یا این که مشکلات عدیده آن هر بازیکن عاقلی را فراری میدهد؟
داستان و سناریو بزرگترین نقطه قوت بازی است
گیم پلی بازی به دو بخش مجزا با کیفیتهای کاملا متفاوت تقسیم میشود، نخست بخش حل معماها و رمزگشایی از پروندههاست که تنها نقطه قوت گیم پلی بازی به حساب میآید. گیمرها باید با بررسی سرنخها و نوشتههایی که از گوشه و کنار صحنههای جرم بدست میآورند، هدفهای بعدی خود را مشخص کرده و از راز پنهان هر حادثه آگاه شوند. البته جیمز رید یک کارآگاه مانند شرلوک هولمز نیست که تنها با هوش و ذکاوتش پروندهها را حل کند. او از قدرت منحصر بفرد و مافوق بشریای به نام Mind’s Eye بهره میبرد که به او اجازه میدهد چیزهایی را ببیند که مردم عادی قادر به دیدن و درکش نیستند. حل معماها و پروندهها به واسطه سناریوی درگیرکننده و جذاب بازی،تا حد زیادی خوب از آب درآمدهاند و به نوعی تنها نقطه قوت گیم پلی The Sinking City به حساب میآیند. بازی در یافتن سرنخها کمکی به بازیکنان نمیکند و چالش یافتن سرنخها از میان آرشیو سازمانها و مدارک جمع آوری شده خود باعث تشویق آنها به پیشروی در داستان میشود و حل این پروندهها بدون کمک راهنماهای درون اینترنت، احساس خوشایندی در گیمرها ایجاد میکند.
در مقابل بخش حل معماها و ادونچر بازی، بخش مبارزات و گان فایت آن قرار میگیرد که در یک کلام فاجعهای تمام عیار است. گلوله یک دارایی باارزش در شهر اوکمانت به حساب میاید که پس از وقوع سیل و قطع دسترسی شهر، نقش دلار و ارز را ایفا میکند. برهمین اساس چندان با خیال راحت نمیتوان گلولهها را خرج دشمنان بازی کرد. تنها زمانی مبارزات اندکی قابل تحمل میشوند که کاراکتر اصلی به شات گان دسترسی پیدا میکند. در بقیه موارد بخصوص زمانی که میخواهید با سلاح سرد دشمنان کوچک اما سریع را قلع و قمع کنید، خودتان را برای یک جنگ اعصاب حسابی آماده کنید زیرا مبارزات بازی آزمایشی است برای سنجش آرامش روانی گیمرها. گان فایت بد تنها نکته منفی این بخش نیست، باگهای فراوان که موجب گیر کردن دشمنان در زمین یا دیوار میشوند، افت فریمهای دردناک و نورپردازی افتضاح بازی، همگی باعث میشوند با خود دعا کنید که ای کاش گیم پلی بازی، تنها به یافتن سرنخ و دنبال کردن داستان ختم میشد و خبری از مبارزه در آن نبود.
صداگذاری کاراکترها تا حد زیادی قابل قبول است و ایراد خاصی نمیتوان از آن گرفت با این حال در مورد موسیقی بازی داستان تا حدودی تفاوت میکند. تقریبا میتوان گفت هیچ موسیقیای جز موزیک منوی اول بازی و صدای سازدهنی تعدادی از ساکنان شهر در طول گیم پلی شنیده نمیشود. صدای ساز زدن NPCها هم به قدری افتضاح و زجر آور است که تنها پس از چند ثانیه گوش دادن به آن، مطمئن باشید با بیل به دنبال هر کاراکتری میافتید که مشغول نواختن ساز دهنی باشد.
برخلاف گیم پلی که در لابهلای آن میتوان نقاط قوت و امیدبخشی یافت، گرافیک The Sinking City نه از لحاظ هنری و نه از جنبههای فنی هیچ حرفی برای گفتن ندارد و حتی درمقابل آثار خوب نسل قبل، ده هیچ مسابقه را واگذار میکند. بدون شک اگر نگوییم گرافیک این بازی، بدترین گرافیک نسل هشتم است اما بی هیچ تردیدی نورپردازی بد آن موفق به کسب رتبه نخست بدترین نورپردازی نسل میشود. بازی از افت فریمهای همیشگی و ناگهانی رنج میبرد که تجربه آن را برای بسیاری از بازیکنان تبدیل به عذاب میسازد. نباید تصور کرد که افت فریم تنها در صحنههای شلوغ رخ میدهد زیرا حتی برخورد با عابران پیاده هم میتواند بازی را با افت فریم مواجه کند. مشکلات فنی بازی بسیار زیاد هستند اما رنگ آمیزی و همچنین نورپردازی افتضاح بازی باعث میشود عنوانی مثل Fallout 3 که نزدیک به 11 سال از عرضهاش میگذرد، در مقابل The Sinking City تبدیل به یک شاهکار هنری شود.
سازندگان به خاطر اتمسفر داستان، محیط شهر را به صورت مه زده طراحی کردهاند و همین مه گرفتگی نه تنها از ایرادات چشمگیر گرافیکی نکاسته، بلکه بر شدت آنها نیز افزوده. محیطها هم بسیار تکراری و بدون هیچ روحی طراحی شدهاند و مطمئنا اگر بازیکنان مدت زمان زیادی را در محیط بیروح و مرده شهر سپری کنند، به افسردگی دچار خواهند شد. خوشبختانه سازندگان با علم به فاجعه بودن محیط شهر، قابلیت سفر سریع یا همان Fast Travel را در گوشه و کنار نقشه قرار دادهاند تا کمتر مجبور به تحمل فضای مرده شهر باشید. به واسطه جاری شدن سیل در شهر، بسیاری از خیابانها زیر آب رفتهاند و برای جابجایی باید از قایق استفاده کنید. علاوه بر این که طراحی آب در بازی تنها برای عناوین PS2 مناسب است، سازندگان با آگاهی از تواناییهای عظیم موتور گرافیکی و کنترل روان، مقادیر زیادی هم وسیله از جمله بشکه و مبلمان در مسیرهای سیل زده ریختهاند. البته در بسیاری از نقاط به بشکه و مبل بسنده نکرده و قایقهای ایستاده و ستونهای چوبی هم در مسیر قرار دادهاند که به مدد فیزیک قوی بازی، این موانع مانند مین عمل کرده و قایق را در میان مسیر گرفتار میسازند. اگر تصور میکنید بازی در همان محلی که آن را سیو کردید، بارگذاری میشود سخت در اشتباهید، پس از لود کردن سیوتان در برابر نزدیکترین کیوسک تلفن عمومی ظاهر شده و باید دوباره مسیر را طی کنید.
رنگ آمیزی و همچنین نورپردازی افتضاح بازی باعث میشود عنوانی مثل Fallout 3 که نزدیک به 11 سال از عرضهاش میگذرد، در مقابل Sinking City تبدیل به یک شاهکار هنری شود
شاید تنها نقطه قوت بازی که نمیتوان از آن ایراد گرفت، داستان و سناریوی آن باشد که به عنوان تنها عامل تشویق بازیکنان برای پایان بازی و تحمل مشکلات عدیده آن عمل میکند. داستان بازی با الهام از آثار ترسناک نویسنده مشهور، اچ.پی. لاوکرافت (H.P.Lovecraft) نوشته شده و روایتگر سفر چارلز رید، یک سرباز کهنه کار جنگ جهانی اول است که اکنون به عنوان کارآگاه خصوصی فعالیت میکند و به شهر خیالی اوکمانت (Oakmont) واقع در ایالت ماساچوست در دهه 20 میلادی میرود. او به دعوت مرد مرموزی به نام – جوهاناس ون دربرگ- و برای درمان کابوسهایی که سالهاست عذابش میدهند، راهی این سفر میشود اما اوکمانت یک شهر معمولی نیست، روی هیچ نقشه رسمیای نمیتوان اثری از آن یافت و برهمین اساس، خروج از آن هم تقریبا غیرممکن است. چارلز بلافاصله پس از ورود به شهر درمییابد که یک سیل عظیم و غیرطبیعی، بخشهای عظیمی از شهر را زیر آب برده و اکنون موجودات عجیب و صدالبته غیرطبیعی و وحشی در بسیاری از نقاط شهر جولان میدهند و اکنون وظیفه پرده برداری از اسرار شهر اوکمانت روی دوش اوست. او در میان ساکنان یک شهر دیوانه گرفتار شده و باید برای نجات خود، راهی برای فرار از این شهر بیابد اما فرار به همین راحتی ها نیست که او فکرش را میکند. چارلز رید دیگر بخشی از این شهر دیوانه و غیر عادی شده.
بازی سه پایان دارد که برخلاف دیگر عناوین، اقدامات و تصمیمات مختلف بازیکنان طی بازی، هیچ تاثیری روی آنها نمیگذارد. تصور کنید سر یک چهارراه ایستادهاید، دستیابی به هر کدام از پایانهای بازی به سادگی انتخاب مسیر پیشرو در یک چهار راه است که تاحد زیادی یک ضعف بزرگ برای بازیای با چنین داستانی محسوب شود. سازندگان در عمل فریاد میزنند که تصمیمات گیمرها طی بازی برای ما هیچ اهمیتی نداشته و حالا هم هر پایانی که دوست دارید، انتخاب کنید و ما را به حال خودمان بگذارید. با این حال در دید کلی میتوان نمره قبولی به داستان و سناریوی بازی داد و از آن به عنوان بزرگترین نقطه قوت بازی – اگر نگوییم تنها نقطه قوت آن- یاد کرد.
گشت و گذار در شهر هم در نوع خود یک شکنجه واقعی است. تقریبا میتوان گفت هیچ نکته جالب توجه یا جذابی در محیط شهر وجود ندارد که بازیکنان را به عدم استفاده از قابلیت Fast Travel تشویق کند. عملا هیچ کدام از ساکنان شهر یک کلمه سخن نمیگویند و مانند افرادی که زبانشان را بریدهاند و عقلشان را از کار انداختهاند، بی هدف در خیابانها دور خود میچرخند. از سوی دیگر طراحی ساختمانها و فضای شهری هم به قدری بیروح و مرده است که چند دقیقه گردش در آنها موجب استیلای خواب آلودگی بر بازیکنان میشود. معماری و طراحی درونی تمامی واحدهای مسکونی و ساختمانها مانند یکدیگر است و تنها پس از چند ساعت، بازی هیچ محیط جدیدی برای ارائه به مخاطبانش ندارد.
در نهایت باید گفت اگر داستان مهمترین فاکتور یک بازی برای شماست، میتوانید با The Sinking City کنار بیایید و حتی گاهی هم از آن لذت ببرید اما اگر گیم پلی، گرافیک و موسیقی برایتان اهمیت زیادی دارد، به هیچ عنوان سمت این بازی نروید.
- سناریوی جذاب
- پروسه جالب کشف سرنخها
- گرافیک فنی فاجعه
- طراحی هنری مرده
- نورپردازی در حد نسل ششم
- افت فریمهای وحشتناک
- گان فایت خسته کننده و اعصاب خرد کن
- نداشتن موسیقی متن
- طراحی بد چهره کاراکترها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید