فیلم The Tender Bar درامیست از گونه داستانهای سن بلوغ (coming-of-age)، محصول آمازون استودیوز و به کارگردانی جرج کلونی.
داستان از سال ۱۹۷۲ میلادی شروع میشود، قرار است کودکی به نام جی. آر. مگوایر روایت پر فراز و نشیب زندگیاش را برای تماشاگر بازگو کند. (دنیل رانیری در نقش کودکی، تای شرایدن در نقش جوانی و ران لیوینگستون در نقش صدایی از آیندهی او) در لحظات آغازین فیلم نوار مناقصه، میفهمیم که این خانواده یک شخصیت پدر در کالبد خود کم دارد. جی. آر. به همراه مادرش (لیلی ریب) در حال نقل مکان به خانه پدربزرگ (کریستوفر لوید) هستند، جایی که روح سرزندهی این فیلم، یعنی شخصیت دایی چارلی (بن افلک)، دستهای از مهمترین افکار این کودک را شکل داده و به تماشای قد کشیدن او مینشیند.
هشتمین فیلم جرج کلونی در مقام کارگردان، با فیلم قبلی او یعنی The Midnight Sky تفاوتهایی بنیادین دارد. اگر اثر قبلیاش یک روایت علمی-تخیلیِ منجمد بود، جدیدترین ساختهی او یعنی فیلم نوار مناقصه، داستانیست گرم، خانوادگی و صمیمی، که بر اساس خاطرات روزنامهنگاری به اسم جی. آر. موهرینگر ساخته و پرداخته شده است. مسائل مهمی در این اثر مورد پردازش قرار میگیرند، اول از همه روابط پدر و پسر و به دنبال آن روال زندگی جمع کثیری از انسانها در دنیای معاصر؛ چیزهایی که هستند، اما به سبب عادت بخش جدایی ناپذیری از زندگی به حساب میآیند و در واقع به شکل سابق بازتاب خاصی ندارند. مسائلی که سینمای مدرن هم از خیرش گذشته؛ البته که فیلم نوار مناقصه در این زمینه اثر چندان مناسبی از خود باقی نمیگذارد، اما شاید برای شکلدهندگان سینمای امروز به چشم یک یادآوری از دوران باشکوه فیلمهای انسانی، قابل توجه باشد.
کلونی با فیلمهای قبلی خود ثابت کرده که کارگردان بدی نیست، هرچند در این زمینه قدری شهودی و عاطفی عمل میکند، اما حداقل نسبت به مراتب شخصیتپردازی و بازی گرفتن از بازیگر شناخت خوبی دارد؛ در فیلم The Tender Bar گرچه همین قوهی عاطفیِ فیلمساز به کمک روایت آمده تا از طریق بازیگران – مخصوصا بن افلک- چنین وزنی از احساس را به عرصهی بیان برساند. صداقت و صمیمی بودن رفتار شخصیتها مستقیما به نیت خیر کلونی برای ساخت این فیلم اشاره دارد. دایی چارلی با حمایت و دلسوزی، چشم به خواستههای درونی جی. آر. میدوزد، او را به مطالعه و نویسندگی تشویق میکند، حکمت مردانه میآموزد؛ در هر حال شاید تمام حرفهایش به احترام به مادر خلاصه شود.
در جهانی که پیش فرضهای روابط خانوادگی در دست نوسازی قرار گرفتهاند، «خانه» در مرکزیت این فیلم میدرخشد، حتی اگر جی. آر. محل زندگیاش را خانه به حساب نیاورد. حسی نوستالژیک از مقولهی کنار هم بودن، خندیدنها، هیاهو و چالشهای خانوادگی بر این اساس شکوفا شده است. سرعت داستان در پرشها مشکلی ندارد اما از سویی انگار از ابتدا قصد بر ارائهی تصویری دراماتیک یا چالشبرانگیز نبوده، چون نقاط عطف این فیلم شدت تاثیرگذاری خاصی ندارند؛ به عنوان نمونه وقتی شخصیت اصلی با وجود تمام بن بستها در دانشگاه قبول میشود، نه از جهت لوس شدن داستان، که کلونی قطعا تمایلی به گرایشات سانتیمانتال ندارد، بلکه از لحاظ قوت و کشش داستانی تفاوتی در ریتم روایت احساس نمیشود.
در جهانی که پیش فرضهای روابط خانوادگی در دست نوسازی قرار گرفتهاند، «خانه» در مرکزیت این فیلم میدرخشد، حتی اگر جی. آر. محل زندگیاش را خانه به حساب نیاورد
در نقطهی مقابل و با هدف نشان دادن تجربهی اصیل جی. آر. هنگام مواجهه با مریضی مادرش، تصمیمات کارگردانی فرم و حالتی نو پیدا میکنند. این فیلم از یک نگاه، صرفا روایتی است که با انتخاب موسیقیهایی مناسب درآمیخته شده و در عین حال، با توجه به بحران غیبت پدر و دیگر مسائل در بافت خانواده، داستان خود را توسعه میدهد. پدر جی. آر. (مکس مارتینی)، به اجرای برنامههای رادیویی مشغول است که در این میان گاه به عنوان یک واکسن مسرتبخش و گاه به شکل یک مرض برای این خانواده ظاهر میشود. تهدیدهای او، همانطور که طبق گفتهی چارلی برای خانواده اثرگذار نیست، در جهت نیازهای دراماتیک داستان هم موثر واقع نمیشود، مگر در حد یک زمینهی داستانی.
در واقع وجود این عنصر طوری نیست که عامل استرس تماشاگر تلقی شود، همچنین از پتانسیل او به منظور مبهم سازیِ نتیجهی داستان استفادهی کاملی نشده؛ به هر حال این نگاه جزئی یک جلوهی لذتبخش -اما محدود- را هم در کنار خود بروز میدهد. به سبب ماهیت تعاملی و دوستانهی فیلم The Tender Bar، اگر محبت مخاطب نسبت به شخصیتها بیشتر از کارگردان نباشد، کمتر هم نیست. طبیعتا نسبت به بافت زمانی فیلم، علاقهی بی حد و مرز در اعضای خانواده نباید اغراقآمیز شمرده شود، در اصل این حالتیست معتدل که تبیین کردنش در همان وهلهی اول بیمعنی و خطاست.
فیلم نوار مناقصه از تشکیلات درستی استفاده کرده اما چرا قوانین جزئینگرِ آن بدون پرداختهای ذهنی رها میشوند؟ چرا در خلال رابطهی جی. آر. و سیدنی (برایانا میدلتون) تمرکز داستان گرفتار تکاپویی نپخته میشود؟ چینش زمینهای منطقی و پویا برای رویدادهای داستان، میتوانست حداقل منجی درام بی رمق این فیلم باشد. این فیلم دچار نوعی بیوزنی شده که نمیتواند از سختیهای موجود در زندگی شخصیتها، به منظور درگیر کردن مخاطبش بهره ببرد. اگر قرار بوده داستانی از شانس، امید یا از هیچ به موفقیت رسیدن روایت شود، در این صورت پیام داستان فاقد کیفیتی تاثیرگذار است؛ به عبارتی، این فیلم خود را در جهت یافتن پیامش گم کرده است.
هرچه نباشد این هنر کارگردان است که باعث شده تا تماشاگر، شخصیت چارلی را از طریق نگاه کودکِ این قصه به چشم یک قهرمان ببیند
مواجهه با این فیلم حتی برای تماشاگری که با استانداردهای ژانری آشنایی ندارد حالتی دوگانه به خود گرفته؛ از طرفی احوال داستان طبیعی و قابل درک است، به گونهای که از نخستین لحظههای آن ارتباط با مخاطب برقرار میشود، از سوی دیگر این اثر در بیان و میزانسن (صحنهبندی) حالت خامی دارد. این فیلمیست که یا در نتیجهی نوعی الهام متولد شده یا صرفا از سمت خالق اثر، نوعی ضرورت برای نمایش آن احساس شده؛ به همین سبب داستان آن متعهد به کتاب مورد اقتباس بوده و به طرح منظمی وادار نشده است.
فیلم The Tender Bar یک اثر عادیست و موفقیت فیلمنامهی ولیام موناهان در بخشهای مختلف داستان عادلانه تقسیم نشده، اما بازیگران آن عملکرد خوبی ارائه میدهند، از نقش دوستان محل کار چارلی گرفته (مکس کاسلا هم در نقش یکی از رفقای جمع در این فیلم حضور دارد) تا شخصیتهای کلیدی داستان. در این میان نگاه تماشاگر همواره در تعقیب بن افلک است، شخصیتی که خِرد، نصیحتها و شوخ طبعیاش همیشه شکلی جذاب دارد. مهمتر از آن، چارلی فردیست اهل مطالعه و در عین حال درمانده، او مرشدگونه از تجاربی سازنده سخن میگوید؛ راه درستی که ظاهرا خود از حرکت در مسیرش غافل مانده است. رفت و برگشتها بین کودکی و جوانی هم به یاریِ همین ایفای نقشهای طبیعی از انعطاف خوبی برخوردار شدهاند. این که به طور دیوانهواری به مسائل زمانیِ فیلم شاخ و برگ داده نشده تصمیم محترم و زیرکانهایست. در کل نقش بن افلک تا مدتی در خاطر میماند، چه در مقام یک دایی دوستداشتنی و صادق، یا به عنوان کسی که بدون قید و شرط به پسر خواهرش عشق ورزیده و جای خالی پدرش را پر کرده است. هرچه نباشد این هنر کارگردان است که باعث شده تا تماشاگر، شخصیت چارلی را از طریق نگاه کودکِ این قصه به چشم یک قهرمان ببیند.
فیلم The Tender Bar آواییست واقعگرا، زنده، آرام و دلپذیر اما نه چندان تاثیرگذار. داستانی توام با احتیاط که از یک سری ابعاد دراماتیک چشم پوشی کرده تا در نهایت طنینانداز مسیر زندگی یک کودک، به سوی تصمیم مهم زندگیاش باشد. در کل محصول نهایی جرج کلونی در ترکیب با عملکرد خوب او در شخصیتپردازی، به یک اثر قابل قبول تبدیل شده است.
- عملکرد خوب بازیگرانی مثل بن افلک و سایر بازیگران
- فیلمبرداری
- شخصیتپردازی و توسعه شخصیتی
- قابلیت ارائه تصویری مناسب از خانواده
- از پتانسیل چندیدن عنصر دراماتیک صرف نظر شد
- روی کلیات و زمینهی داستان تمرکز کافی صورت نگرفته
- انتقال پیام به شیوهی اثرگذاری انجام نشده
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید