دومین ساختهی سینمایی آرون سورکین فیلم The Trial of the Chicago 7، که نگارش آن از چهارده سال پیش به سفارش استیون اسپیلبرگ آغاز شده بود، در سال ۲۰۲۰ به کارگردانی خود سورکین ساخته شد. فیلمی که پارامونت پیکچرز به دلیل همهگیری کووید ۱۹ حق پخش آن را به شبکهی نتفلیکس فروخت.
تحلیل فیلم The Trial of the Chicago 7 بدون در نظرگرفتن مناسبات سیاسی-اجتماعیاش ممکن نیست. سال ۱۹۶۸ سال اعتراضات بود. شورشهایی بر ضد یهود ستیزی، نژادپرستی، سرمایهداری و امپریالیسم رخ داد و هدفش احقاق حقوق مدنی و عدالتخواهی بود. طیف گستردهای از مردم تحتتاثیر مانیفست چپ نو در قسمتهای زیادی از اروپا و آمریکا دست به اعتراض علیه حکومت وقت خود زدند. این اعتراضات گر چه در ابتدا چندان جدی انگاشته نمیشد اما در کشوری چون فرانسه باعث تغییر جدی در روابط انسانی و حقوق اجتماعی شد. در آمریکا این اعتراضات نقطهی عطفی درکارنامهی عدالتخواهانهی مردمش شناخته میشود که باعث به وجود آمدن حزب پلنگ سیاه برای مخالفت با سیاستهای ایالات متحده در مورد جنگ با ویتنام شد، البته همانطور که در فیلم The Trial of the Chicago 7 میبینیم این اعتراضات محدود به یک حزب خاص نشد و به اقشار مختلف جامعه سرایت کرد. ریشههای اعتراضات شاید به حملهی عید تت (سال نوی ویتنامی) برگردد اما در اصل باید آن را پاسخی مستقیم به بیعدالتیهای ساختارهای کلان سیاسی و اجتماعی و جنبشی برای تحقق آزادیهای فردی و شخصی و امید به رهایی و تغییر از وضع موجود دانست. و مهمتر از همه، مخالفت با دخالت ایالت متحده آمریکا در امور ویتنام.
تنها چند ماه بعد از حوادث می ۱۹۶۸ فرانسه، هزاران نفر مخالف جنگ ویتنام در شیکاگو، در مقابل محل کنوانسیون ملی حزب دموکرات دست به اعتراضاتی میزنند که ابتدا مسالمت آمیز شروع میشود اما با خشونت پایان میگیرد.
فیلم The Trial of the Chicago 7 در مورد دادگاهی است که برای بررسی این آشوب تشکیل شده؛ برای مشخص کردن آغازکنندهی درگیریها. در ابتدا فیلم تصاویری از لیندون جانسون (سی و ششمین رئیس جمهورآمریکا) را میبینیم. جانسون دخالت آمریکا در جنگ ویتنام را افزایش داد و تعداد افراد اعزام شده به ویتنام را از ۱۶۰۰۰ سرباز در ۱۹۶۳ به نیم میلیون سرباز در ۱۹۶۸ رساند. تلفات ایالات متحده افزایش یافت و روند صلح متوقف شد. سلسلهی این اتفاقات بند بند فیلمنامهی سورکین را تشکیل داد و باعث شد تا او با نیم قرن فاصله به دنبال حقیقت در دادگاه شیکاگو ۷ باشد.
به واسطهی آثاری چون چند مرد خوب (A Few Good Man-1992)، جنگ چارلی ویلسون (Charlie Wilson’s War-2007)، استیو جابز (Steve Jobs-2015)، بازی مالی (Molly’s Game-2017) و… شاید بیراه نباشد اگر آرون سورکین را برترین فیلمنامهنویس هزارهی سوم بدانیم. برداشتهای متفاوت و چندوجهی او از واقعهای به ظاهر عادی، همچنین شیوهی تعریف کردن داستان و نحوهی انتقال اطلاعاتش از اتفاقاتی که سورکین آنها را دستمایهی آثار خود قرار داده، باعث شده در عین پایبندی به ملاحضات و شیوهی کلاسیک داستانگویی، او خالق سبک مدرنی از روایت کردن باشد. اوج موفقیت او البته سال ۲۰۱۰ و با دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامهی برای The Social Network شکل گرفت. درست است که سورکین همواره سایهی خودش را بالای سر کارگردانانی که با آنها کار کرده انداخته اما همکاری با دیوید فینچر و فرآیند ساخت شبکهی اجتماعی اتفاق بزرگی برای سورکین بود. ریتم، جزئیات و کاتهای متبحرانهاش در فیلم The Trial of the Chicago 7 را میتوان وامدار نحوهی کارگردانی فینچر دانست و داستانش را توسعهی قدرتمندی از اولین نوشتهی خود سورکین، درام دادگاهی پرکششِ چند مرد خوب، به حساب آورد. حالا پس از ده سال از ساخت شاهکاری چون شبکهی اجتماعی، فینچر با Mank و سورکین با فیلم جدیدش، امسال احتمالا در مراسم اسکار، روبهروی هم قرار خواهند گرفت.
سورکین در همهی کارهایش نشان داده که نه تنها تبحری مثال زدنی در پرداخت امور سیاسی و رسانهای دارد که میتواند آنها را درست اجرا کند و درامی جذاب برایشان بنویسد
سورکین در همهی کارهایش نشان داده که نه تنها تبحری مثال زدنی در پرداخت امور سیاسی و رسانهای دارد که میتواند آنها را درست اجرا کند و درامی جذاب برایشان بنویسد. درفیلمهای او داستان بهانهای است تا بتواند روایت شخصیاش از مسائلی چون خیانت، عشق، عدالت و تنهایی را به تصویر بکشد. سورکین در فیلم The Trial of the Chicago 7 به زیبایی توانسته شوخی و طنز را، به دور از لودگی با مسئلهی مهمی که سعی در تشریحش دارد، با کاراکترهایش مخلوط کند که این امر باعث هرچه شیرینتر شدن فیلمنامهی فیلم دادگاه شیکاگو ۷ شده است.
سورکین در مصاحبهای اعلام کرد که فیلم بیشتر از دههی ۶۰ میلادی فیلم امروز است که درست هم گفته؛ سالی که به غیر از همهگیری ویروس کرونا از آن میتوان با پایان سلطهی ترامپ بر تخت ریاست جمهوری آمریکا و اعتراضات علیه ظلم (چه اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه و چه جنبشهای ضد نژادپرستانهی سیستماتیک در آمریکا) به یاد آورد. تمامی این حوادث و رویدادها باعث شده تا فیلم دادگاه شیکاگو ۷ در زمانی درست از تاریخ و به بهترین شیوهی ممکن روایت شود. زمانی که انگار دوباره به همان نقطه پنجاه سال قبل رسیدهایم و لازم دوباره فریاد عدالتخواهی را از نو سر دهیم.
داستان فیلم زندگی هفت جوان را بازگو میکند که در اعتراضات سال ۱۹۶۸ در آمریکا دستگیر شدند. ماجرای دادگاهی که ۱۵۰ جلسه طول کشید تا تبدیل به لکهی ننگی در تاریخ دادرسی ایالات متحده شود.هم جدال این پسران با دادگاه و هم فیلم خودِ سورکین مبارزهای است برای رسیدن به حقیقتی که آشکار شدنش منافع صاحبان قدرت را به خطر میاندازد. فیلم در سه خط مجزا برای ما تعریف میشود: اولی ماجرای خود دادگاه با حضور تمام شخصیتها در آن است که در این بین فلشبکهای سورکین حقیقت ماجرا را همزمان با مطرح شدنش در دادگاه، به ما نشان میدهند. و در خط روایی دیگر ابی هامفن (ساشا بارون کوهن) را روی استیج یک بار یا تئاتر میبینیم که اتفاقات داخل دادگاه را برای حضار استندآپ کمدی میکند! او اتفاقات با کمترین دخل و تصرف برای مخاطبانش تعریف میکند اما آنها همگی از خنده رودهبر میشوند؛ که طعنهای است بر بیمنطقی و جو مضحک حاکم بر فضای چنین دادگاه مهمی. در واقع این سه شکل متفاوت روایت نقطه نظر و عمق دیدگاه سورکین را نمایان میکند. البته تمام اتفاقات دادگاه بر عین آنچه اتفاق افتاده نیست و تغییراتی دراماتیک داشته اما خالق اثر با استفاده از این شیوهی روایت سعی کرده تا در کنار نشان دادن آنچه در دادگاه اتفاق افتاده، آنچه برداشت شخص خودش از واقعیت بوده را نیز آشکار کند. با گذاشتن تصاویر واقعی این اعتراضات در برخی لحظات فیلم جلوهی دیگری از تلاش سورکین را برای خلق بستری برای درک حقیقت میبینیم.
فیلم در سه خط مجزا برای ما تعریف میشود: اولی ماجرای خود دادگاه با حضور تمام شخصیتها در آن است که در این بین فلشبکهای سورکین حقیقت ماجرا را همزمان با مطرح شدنش در دادگاه، به ما نشان میدهند
از ابتدا تا انتهای فیلم قابهای سورکین پر از آدم و به شدن شلوغ است؛ از شورشهای خیابانی گرفته تا لحظات دادگاه و حتی مصاحبهی متهمها با خبرنگاران، و این نشان دهندهی جو مشوش و ناآرام و البته پر از ازدحام و افکار متفاوت دههی ۶۰ میلادی است. اختلاف عقیده و طبقاتی که در جای جای فیلم حضور دارد، شاهدی بر این مدعاست؛ ابی هافمن (از سران شورشیها) در توصیف لحظهای که در مقابل یک کافه در تلهی نیروهای پلیس گیر افتاده بودند، فضای بین آدمهای درون و بیرون از کافه را به اندازه اختلاف دو دهه با اختلاف میداند و در جایی از فیلم قاضی صریحا اعلام میکند که این دادگاه بخاطر چرخش حزب دموکرات به جمهوریخواه شکل گرفته و تمهیدی است برای جلوگیری از شورشهایی مشابه در آینده. فیلم The Trial of the Chicago 7 در بستری از وقایع اجتماعی روایت میشود و سورکین هرجای فیلمنامهاش که توانسته گریزی به آنها زده تا فضا و حال و هوای زمانه را برای ما آشکارتر کند؛ مضمون دیگری که در فیلم آشکار است مبارزهای هویتبخش فرد در تقابل با سیستم و حکومتی فاسد است. از نشان دادن تماسهای تلفنی با منشی دفتر متهمها با مردم تا نحوهی رفتار قاضی با بابی سیل سیاه پوست، از اعضای گروه پلنگ سیاه، که قاضی او را دست و پای زنجیر شده و با دهانی بسته در حالی که به سختی نفس میکشد در دادگاه حاضر میکند.
تیم بازیگری فوقالعاده فیلم The Trial of the Chicago 7 در ارکستر سمفونی بزرگشان به رهبری سورکین طوری میدرخشند که تا سالها نوای نواختنشان برای بازیگران دیگر رشک برانگیز خواهد بود. ترکیبی از کارکشتهها و خدایگان سینمای چند دهه قبل (فرانک لانجلا در نقش قاضی، مارک ریلنس در نقش وکیل مدافع متهمها و مایکل کیتون در نقشی کوتاه اما خیرهکننده) در کنار جوانانی خوشنام و با استعداد (ادی ردمین در نقش تامی هیدن ، جوزف گوردون لویت در نقش نماینده پلیس فدرال و ساشا بارون کوهن در نقش ابی هافمن) و عدهی زیاد دیگری از بازیگران فرعی تا سیاه لشکران که همگی به زیبایی هرچه تمامتر در این سمفونی بزرگ خوش درخشیدهاند.
داستان سورکین در حماسیترین و جذابترین حالت ممکن پایان میگیرد. مردم در پشت درهای دادگاه فریاد میزنند:« دنیا دارد تماشا میکند.» واقعا هم همه تماشا میکردند بی آنکه عملی انجام دهند، تا وقتی پای سود در میان است جایی برای عدالت نیست. درام لحظهی پایانی از چند سکانس زودتر شروع میشود؛ وقتی در انتهای یکی از جلسات دادگاه، متهمین در اعتراض به خشونت اعمال شده علیه بابی سیل از ایستادن به احترام قاضی امتناع میکنند، تام هیدن ناخودآگاه و یا از روی محافظهکاری، از جای خود بلند میشود و این اتفاق دوستانش را آزرده خاطر میکند. چندی بعد در برخوردی کوتاه، ندیمهی سیاه پوستی به او میگوید که در روزنامه خوانده که تنها کسی که به احترام قاضی، پس از برخوردش با بابی سیل، از جا برخواسته او بوده، نفرت و خشم چهرهی پیرزن، تامی را به سمت تبدیل به فردی آزادیخواه شدن رهنمون میکند. داستان فیلم با هر کنش و واکنش و گرههای که در خودش دارد، داستان تغییر شخصیت تامی هیدن نیز هست، تغییر او، سکانس به سکانس، به فردی که در انتهای دادگاه انتخابی بزرگ میکند و زیر بار باج زور نمیرود.تامی هیدن در لحظهای که از لحاظ شور چیزی دستکم از یک صحنهی حماسی در فیلمی جنگی کم ندارد و آمیخته به میهن پرستی است، به جای اجابت درخواست قاضی مبنی بر نشان دادن رفتاری شایسته، بلند میشود و ایستاده نام پنجهزار جوان آمریکایی که در طی مدت این محاکمه به کشتهشدههای ایالت متحده افزوده شدهاند را بلند میخواند.
در انتها دادگاه البته تمام متهمها را مجرم میخواند و همه را محکوم به حبس میکند اما لحظات پایانی درام سورکین یادآور جملهی تاریخی آلبر کامو است:
انسانیت انسان نه در پیروزی بر بدی، که در مبارزه ابدی با بدی است که آشکار میشود.
مبارزهای که نیم قرن پیش شروع شده بود و حالا سورکین به عنوان پرچم دار آن به عنوان خالق فیلم The Trail Of Chicago 7 سعی در کنکاش حقیقت و بازآفرینی فریادِ فروخوردهی عدالت عدالت دارد.
فیلم The Trial of the Chicago 7 در نگاه اول ممکن است شما مغلوب دیالوگهای پرزرق و برقش کند اما اینقدر روایتی درست، کارگردانی خوب و بازیگرانی گرانبها دارد که ارزش دارد بارها آن را تماشا کنید و از عمدهی لحظات آن لذت ببرید.
- تیم بازیگری درجه یک
- قدرت سورکین در انتقال اطلاعات
- فیلمنامهی فوقالعاده جذاب
- ارجاعات زیاد فیلم به اتفاقات تاریخی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید