حدود دو سال از پخش فصل اول سریال ویچر از شبکهی نتفلیکس میگذرد و طرفداران زمان زیادی برای تماشای ادامهی ماجراجوییهای گرالت انتظار کشیدهاند. فصل دوم سریال The Witcher پس از مدتها انتظار در روز جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ (مصادف با ۱۷ دسامبر ۲۰۲۱) پخش خواهد شد. با توجه به نوع روایت غیرخطی و کمی گیج کنندهی فصل اول و نزدیکی زمان پخش فصل دوم، در ادامه نگاهی خواهیم داشت به خلاصه داستان فصل اول سریال The Witcher و آن را بر خلاف سریال به صورت خطی و با رعایت ترتیب داستانی مرور میکنیم.
سفر ینفر به آرتوزا
داستان سریال ویچر با ماجرای تبدیل شدن ینفر به جادوگر آغاز میشود. او در شروع قسمت دوم سریال به صورت ناخواسته به مکانی ناشناخته دالان میزند و همین اتفاق باعث لو رفتن محل زندگی او میشود. با بازگشت ینفر به خانه خیلی زود سر و کلهی تسیا دِ وریس «tissaia de vries» پیدا میشود و ینفر را در ازای چهار مارک (واحد پول جهان ویچر) از ناپدری او میخرد تا او را به مدرسهی جادوگری آرتوزا ببرد و به او آموزش دهد.
ینفر با وجود ناتوانی در شروع کار، بالاخره موفق به مسلط شدن آموزشها میشود اما برای این مهم باید بهای سنگینی بپردازد؛ زیرا در جهان ویچر تعادل حرف اول را میزند و شخص برای به دست آوردن هر چیز باید چیز دیگری را فدای آن کند و ینفر در این مورد تولد دوباره و زیبایی را فدای توان مادر شدن در آینده میکند. او پس از تولد دوباره با شجاعت به خرج دادن در مقابل شورای جادوگران میایستد و از رفتن به سرزمین نیلفگارد و تبدیل شدن به جادوگر پادشاه آن خودداری میکند. ینفر در عوض سرزمین مادری خود یعنی اِیدِن را انتخاب و فرینجیلا جای او را در دربار پادشاه نیلفگارد میگیرد. این تصمیم سرآغاز وقایع سرنوشت سازی در ادامهی داستان میشود.
تبدیل شدن گرالت به سلاخ بلاویکن
قبل از پرداختن به ماجرای تبدیل شدن گرالت به سلاخ بلاویکن، بد نیست نگاهی به قسمت آخر و گذشتهی گرالت داشته باشیم. در این قسمت شاهد فلش بکهای کوتاهی به کودکی گرالت هستیم که در آن مادرش ویسنا، گرالت را به کِر مورهن «Kaer Morhen» میبرد تا او تحت آموزش وزمیر به یک ویچر قدرتمند تبدیل شود. البته خبری از حضور وزمیر در قسمت آخر نیست و برای دیدن او باید تا پخش فصل دوم صبر کنیم.
در ادامهی داستان فصل اول سریال ویچر به قسمت اول سریال میرسیم که در آن گرالت بعد از شکار هیولا به بلاویکن رفته تا دستمزدش را بگیرد اما دختری او را نزد استرگبور میبرد و او از گرالت میخواهد تا رفنری را برایش بکشد. با وجود عدم موافق گرالت در آن ملاقات، او بالاخره مجبور به مبارزه با رنفری و کشتن او و افرادش میشود. رنفری قبل از مرگ به گرالت میگوید که سرنوشت گرالت به دختری که درون جنگل پرسه میزند گره خورده است. سپس شاهد برملا شدن نقشهی استرگبور برای فریب گرالت و استقبال مردم از گرالت با سنگ و ناسزا هستیم. گرگ سفید در ادامه با یسکیر «Jaskier» آشنا میشود و او لقب قصاب بلاویکن را به گرالت میدهد.
پیوند سرنوشت گرالت و سیری
در قسمت چهارم سریال ویچر شاهد مراسم عروسی شاهزادهی سینترا و حضور گرالت برای محافظت از یسکیر بودیم که منجر به وقوع مهمترین اتفاق این فصل شد. در خلال خواستگاری مدعیان مختلف از دختر ملکه، شوالیهای به نام دونی به طور ناگهانی وارد مراسم شده و با کنار زدن نگهبانان و زانو زدن جلوی ملکه، دخترش را از او خواستگاری میکند. او مدعیست که در گذشته جان پادشاه را نجات داده و طبق قانون سورپرایز حق ازدواج با شاهزاده را دارد. این قانون یکی از قدیمیترین رسومات جهان ویچر است که طبق آن در صورت نجات فردی از مرگ حتمی، شخص ناجی میتواند یکی از اموال و داراییهای فرد نجات یافته (از جمله فرزند او) را تصاحب کند.
با کنار رفتن کلاهخود دونی متوجه تلسم شدن او میشویم. این موضوع باعث خشم ملکه و دستور او به شوالیههایش برای کشتن دونی میشود. با دخالت گرالت و دیگر افراد حاضر در مراسم، درگیری شدیدی شکل میگیرد که نتیجهی آن موافقت ملکه با ازدواج دونی با دخترش است. گرالت حین این مبارزه جان دونی را نجات میدهد و او از گرالت میخواهد تا طبق قانون سورپرایز از او درخواستی داشته باشد. گرالت از او بخشی از داراییاش را میخواهد که خودش از داشتن آن خبر ندارد. با فاصلهی کوتاهی از این درخواست، متوجه باردار بودن پرنسس میشویم که طبق قانون سوپرایز فرزند متولد شده به گرالت تعلق دارد و او در زمان دلخواه میتواند سرپرستی او را بر عهده بگیرد.
ملافات تریس مریگولد و گرالت
پس از پیوند خوردن سرنوشت گرالت و سیری به سرزمین تمریا میرسیم و شاهد اولین ملاقات تریس مریگلد و گرالت و توافق آنها برای کشتن یک آستریگا هستیم. این ماجرا در مواقع اولین داستان از جلد اول کتابهای ویچر یعنی آخرین آرزو را شامل میشود که در جزئیات تفاوتهایی با داستان کتاب دارد. گرالت پس از کشته شدن یک ویچر دیگر تحقیقات خود را روی این ماجرا آغاز کرده و متوجه هویت اصلی آستریگا میشود.
این موجود در واقع فرزند طلسم شدهی فالتست (پادشاه تمریا) است که چندین سال پس از مرگ مادرش به کشتن انسانهای دیگر روی آورده است. گرالت با حل معما و پیدا کردن راه از بین بردن طلسم راهی قصر محل زندگی آستریگا شده و از نیمهی شب تا طلوع آفتاب با او مبارزه میکند تا طلسم شکسته شود. پس از این اتفاق شاهزاده به حالت انسانی برگشته و ماموریت گرالت در تمریا با موفقیت به پایان میرسد.
آشنایی گرالت و ینفر
یکی دیگر از وقایع مهم فصل اول سریال ویچر آشنایی گرالت و ینفر است. یسکیر و گرالت پس از چند سال و زمانی که گرالت برای درمان بیخوابی تلاش میکند، با یکدیگر ملاقات میکنند. گرگ سفید با گیر انداختن موجودی به نام جین «Djinn» قصد درمان مشکل بیخوابی را دارد (جینها سه آرزوی اربابشان را برآورده میکنند). با پیدا شدن جین، بحث بین یسکیر و گرالت بالا گرفته و جین به طور ناگهانی آزاد شده و یکسیر را مسموم میکند.
گرالت برای نجات یسکیر او را نزد پزشک برده و او ینفر را به عنوان تنها راه نجات معرفی میکند. گرگ سفید به همراه یسکیر راهی محل سکونت ینفر شده و او نیز مداوای یسکیر را با نیت گیر انداختن جین و تسخیر نیروی او برای بازگرداندن توان مادر شدنش قبول میکند. بر خلاف انتظار ینفر، گرالت ارباب اصلی جین بوده و آرزوها در اختیار اوست. گرالت به عنوان آخرین آرزو و برای نجات جان ینفر، سرنوشت و مرگش را با او گره میزند تا جلوی مرگ ینفر را بگیرد. چند سال پس از گذشت این ماجرا گرالت و ینفر طی سفری برای شکار اژدها دوباره با یکدیگر ملاقات میکنند که طی آن ینفر از آرزوی گرالت باخبر میشود و ارتباطش را با او قطع میکند.
سقوط سینترا و رسیدن سیری به گرالت
در انتهای خط داستانی فصل اول سریال ویچر به سرزمین سینترا و سفر گرالت به آن برای پیدا کردن سیری میرسیم. ملکه کلانته دختر دیگری را به جای سیری به گرالت میدهد اما او متوجه حقهی ملکه شده و در راه گرفتن حق خود زندانی میشود. مدت کوتاهی پس از این اتفاق و در یک مراسم خبر حملهی ارتش نیلفگارد به سینترا به گوش ملکه میرسد. ارتش سینترا به دلیل از دست دادن بخش زیادی از افرادش در طوفان دریایی جنگ را واگذار میکند.
ملکه پس از عقب نشینی به قصر از فرار گرالت با خبر شده و از سیری میخواهد تا او را پیدا کند. سیری پس از فرار از سینترا با خطرات مختلفی روبه رو میشود اما در نهایت زنی او را نجات داده و به او پناه میدهد. در همین میان ارتش نیلفگارد حرکت خود به سمت شمال را ادامه داده و در سودِن با جادوگران آرتوزا مبارزه میکند. نبرد سختی بین دو جبهه شکل میگیرد و ینفر در آخرین لحظه با آزاد کردن تمام قدرت خود مانع از سقوط سودِن شده و ناپدید میشود. پس از این اتفاق، گرالت و سیری در جنگل یکدیگر را برای اولین بار ملاقات میکنند و به این ترتیب فصل اول سریال The Witcher با نمای زیبایی از گرگ سفید و توله شیر سینترا به پایان میرسد.
نظر شما در مورد فصل اول سریال ویچر چیست؟ آیا فصل دوم عملکرد بهتری خواهد داشت؟ نظرات خود را با ما و دیگر خوانندگان این مقاله در وبسایت سرگرمی به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید