متاکریتیک با ۲۳ سال تجربه یکی از قدیمیترین منابع رتبهدهی فیلم، سریال و بازیهای ویدیویی است که عموما بهعنوان قابل اعتمادترین وبسایت رتبهدهی شناخته میشود. پروژههای زیادی تا بهحال امتیاز پایینی از متاکریتیک دریافت کردهاند، اما امروز میخواهیم تنها به بررسی بدترین سریال های مارول از دید این وبسایت بپردازیم.
آغاز راه
قبل از اینکه استودیو تلویزیونی مارول (Marvel Television) بهعنوان دپارتمانی مستقل راه اندازی شود، مارول حق امتیاز شخصیتهای خود را به استودیوها و شرکتهای تولیدی دیگر سپرده بود تا مجموعههای تلویزیونی گوناگونی را برای آنها بسازند. مارول این کار را در اوایل دهه ۷۰ با شخصیت اسپایدرمن شروع کرد که تنها سه سریال لایو اکشن آن توانستند عملکرد مطلوبی داشته باشند. بزرگترین موفقیت مارول در دهه ۷۰، سریال تلویزیونی هالک شگفت انگیز بود که عملکرد بیسابقهاش به ساخت سه گانه سینمایی کوتاهی با محوریت شخصیت هالک منجر شد. دو فیلم از این سه گانه راه را برای ساخته شدن سریالهای لایو اکشن ثور و دردویل هموار کردند، در حالی که تولید سریالهایی با محوریت شخصیتهای نیک فیوری و پاور پک نیز در نظر گرفته شده بود اما متاسفانه هیچکدام از آنها ساخته نشدند و بعد از پایان هالک شگفتانگیز، فقط انیمیشنهای سریالی دهه ۸۰ و ۹۰ بود که مارول با آنها موفقیتی کسب کرد.
تولد استودیو تلویزیونی مارول (Marvel Television)
با موفقیت فیلم Iron Man در سال ۲۰۰۸، مارول تصمیم گرفت حق امتیاز شخصیتهای خودش را به شرکتهای مختلف واگذار نکند و همانطور که خودشان فیلمها را تولید کردهاند، برای سریالهای تلویزیونی هم همین کار را انجام دهند. اینجا بود که دپارتمان Marvel Television متولد شد. این دپارتمان جدید به ریاست جف لوب (Jeph Loeb)، ابتدا تصمیم داشت تا یک سریال تلویزیونی هالک به تهیه کنندگی گیرمو دل تورو (Guillermo Del Toro) و همچنین سریالهایی با محوریت جسیکا جونز، ماکینگبرد، کلوک اند دگر و پانیشر را تولید کند. اما درست مثل آنچه که در دهه ۸۰ و ۹۰ رخ داد، هیچ یک از این پروژهها به جایی نرسیدند. شبکه ABC ایده ساخت پروژه انفرادی جسیکا جونز را رد کرد، سریال جدید هالک پس از موفقیت بیسابقه فیلم The Avengers کنسل شد و پروژههای انفرادی ماکینگبرد و پانیشر نیز هرگز از مرز ایدههای ابتدایی فراتر نرفتند. چند سالی طول کشید تا این دپارتمان بهطور جدی روی راه اندازی اولین پروژه تلویزیونی خود تمرکز کرد، پروژهای که با هفت فصل طولانی به یکی از موفقترین سریالهای مارول تبدیل شد.
بهدنبال موفقیت فیلم The Avengers در گیشه، شبکه ABC مجددا برای تولید سریال دیگری به دپارتمان Marvel Television مراجعه کرد و بعد از مذاکرات طولانی مارول سرانجام به تولید سریال .Agents of S.H.I.E.L.D چراغ سبز نشان داد. داستان این مجموعه ۲۲ قسمتی بعد از وقایع اولین فیلم انتقامجویان روایت شده و بهطور خاص روی مامور کولسن و تیم کوچکی از ماموران شیلد که برای بررسی پروندههای مرموز شکل گرفته بود، تمرکز داشت. فصل اول سریال بهقدری موفق بود که شبکه ABC بهمدت شش سال برای هفت فصل طولانی تمدید شد و هربار ماموران شیلد را در موقعیتهایی هیجان انگیز و نفس گیر قرار داد. سریال .Agents of S.H.I.E.L.D با ایستراگهای متعددی از وقایع دنیای سینمایی مارول به روشی هوشمندانه داستان هر فصل را به فیلمهای سه فاز اول (The Infinity saga) این فرانچایز بزرگ ربط میداد، اما متاسفانه کوین فایگی (Kevin Feige) هیچگاه ماموران شیلد را جزوی از MCU ندانست. البته ماموران شیلد تنها سریال موفق شبکه ABC نیست، زیرا مارول بعد از موفقیت دو فصل اول، تولید سریال دیگری با محوریت شخصیت پگی کارتر را در دستور کار قرار داد. پروژه سریالی Agent Carter با دو فصل کوتاه مخاطبین را به دهه ۵۰ میلادی برد، زمانیکه پگی بعد از مرگ استیو راجرز به سازمان SSR پیوسته تا با کمک هاوارد استارک و ادوین جارویس با تهدیدهای بزرگتر از خود مقابله کند.
خلق فرانچایز مدافعان توسط نتفلیکس
تابستان سال ۲۰۱۵ بود که سرویس استریم نتفلیکس با پخش سریالی با نام Daredevil، تمامی طرفداران مارول و فیلمهای کمیک بوکی را غافلگیر کرد. این سریال ۱۳ قسمتی با داستانی مهیج، سکانسهای اکشنی نفس گیر، موسیقی متنی گوش نواز، لحنی خشن و تاریک و البته هنرنمایی چارلی کاکس (Charlie Cox) در نقش مت مورداک، دبورا ان وال (Deborah Ann Woll) در نقش کارن پیج، الدن هنسون (Elden Henson) در نقش فاگی نلسون و وینسنت دینافریو (Vincent D’Onofrio) در نقش ویلسون فیسک، خیلی زود به یکی از پربازدیدترین سریالهای نتفلیکس در سال ۲۰۱۵ تبدیل شد. نتفلیکس هم پیرو واکنش مثبت منتقدین و مخاطبین، به تولید فصل دوم چراغ سبز نشان داد و تصمیم گرفت فرمول استفاده شده در سریال دردویل را روی شخصیتی دیگر پیاده سازی کند. بدین ترتیب در زمستان همان سال، سریال Jessica Jones با ژانر معمایی-جنایی از نتفلیکس پخش شد. بهدنبال واکنش مثبت منتقدین و طرفداران، نتفلیکس به تولید مجموعههای دیگری با محوریت شخصیتهای لوک کیج، آیرون فیست و پانیشر مشغول شد و درنهایت فرانچایزی بهم پیوسته با نام The Defenders Saga را شکل داد. این فرانچایز با دارا بودن درجه سنی بزرگسال (R-Rated)، روند خیلی خوبی داشت اما بعد از ساخت مجموعه ۸ قسمتی The Defenders در سال ۲۰۱۷، همه چیز عوض شد و نتوانست مثل گذشته انتظارات طرفداران را برآورده کند. بههمین خاطر نتفلیکس در بیانیهای رسمی اعلام کرد که قرارداد آنها با مارول در سال ۲۰۱۸ به اتمام میرسد و تولید تمامی عناوین فرانچایز نیز متوقف میشود.
شکل گیری فرانچایزهای کوچک در شبکههای مختلف
در سال ۲۰۱۷، شبکه FX طی همکاری با مارول و فاکس قرن بیستم تصمیم گرفت فرانچایزی مستقل از مردان ایکس را راه اندازی کند که بهجهاتی با مجموعه فیلمهای مردان ایکس فاکس در ارتباط باشد. بههمین جهت این شبکه تولید سریالهای Legion و The Gifted را آغاز کرد. شبکه ABC نیز بعد از واکنش مثبت منتقدین و طرفداران نسبت به ماموران شیلد و مامور کارتر، به تولید سریالهای Inhumans ،Runaways ،Cloak and Dagger و Helstrom دست زد که هیچکدام نتوانستند آنطور که باید مانند آثار قبلی این شبکه خوش بدرخشند.
ورود دنیای سینمایی مارول به عرصه تلویزیون
وقتی استودیو مارول با اکران فیلم Avengers: Endgame در سال ۲۰۱۹، رسما به ۱۰ سال داستانسرایی حماسه بینهایت (The Infinity Saga) دنیای سینمایی مارول پایان داد، مجبور بود برای پیشروی این فرانچایز به راه اندازی داستانی جدید دست بزند. بههمین خاطر اوایل سال ۲۰۲۰ استودیو مارول قصد داشت تا از فاز چهارم رونمایی کند، اما بهدلیل شیوع ویروس کرونا، برگزاری تمامی همایشها و رویدادهای بزرگ مانند کمیک کان لغو شدند و برنامههای مارول نیز به تعویق افتاد. تا اینکه در ماه سپتامبر سال ۲۰۲۰ رویدادی مجازی به نام Disney Investors Day در فضای مجازی برگزار شد و فرصتی را برای کوین فایگی فراهم کرد تا بتواند از فاز چهارم دنیای سینمایی مارول رونمایی کند. فایگی ضمن معرفی برخی از عناوین سینمایی، پلتفرم دیزنی پلاس را شیوهای جدید در زمینه داستانسرایی خواند و تایید کرد که در فاز چهارم علاوه بر فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی نیز خواهیم داشت. در ماه ژانویه سال ۲۰۲۱، استودیو مارول با سریال وانداویژن رسما فاز چهارم را آغاز کرد و با سریالهایی مانند فالکون و سرباز زمستان، لوکی، وات ایف، هاکای، میس مارول، شی هالک و مون نایت در کنار عناوین سینمایی بلک باستر به روایت داستانهای جدید خود پرداخت.
تا اینجای کار سعی کردیم مروری بر پیشینه مارول در عرصه تلویزیون داشته باشیم. اما اکنون زمان آن فرا رسیده تا به بررسی بدترین سریال های مارول از دید وبسایت متاکریتیک بپردازیم.
دقت کنید که لیست به ترتیب از بهترین تا بدترین است و همچنین اینکه رتبهبندی آنها صرفا براساس نمره متاکریتیک در نظر گرفته شده، نه نظر شخصی نویسنده
۱۰. انیمیشن سریالی ?…What If
شبکه پخش: دیزنی پلاس
نمره متا: ۶۹
سریال مولتیورسی وات ایف اولین پروژه انیمیشنی استودیو مارول است که درست مثل مجموعه کمیک بهشدت محبوب ?…What If، با تغییر دادن بخش کوچکی از اتفاقات عناوین پیشین دنیای سینمایی مارول، داستان کاملا جدید و متفاوتی را روایت کرده و شخصیتهای بسیاری را در موقعیتهای غیرمنتظره قرار میدهد. صداپیشگی اکثر شخصیتها به عهده بازیگران اصلی همان نقشها است و جفری رایت (Jeffrey Wright) هم با صدای گرم خود به واچر، راوی سریال جان بخشیده است. صحبت از واچر شد، شایان ذکر است که یکی از بهترین جنبههای فصل اول حضور جفری رایت در نقش واچر است، شخصیتی برجسته و قدرتمند از کمیکهای مارول که قسم خورده بدون هیچگونه دخالتی، تمامی خطوط زمانی موجود در مولتیورس را زیر نظر بگیرد و شاهد داستانهایی بینظیر و منحصر بهفرد باشد. او در این سریال نه قسمتی با زیر پا گذاشتن قسم ابدی خود، به شخصیتهایی مانند کاپیتان کارتر، دکتر استرنج، استارلرد، گامورا، ثور و کیلمانگر در پایان دادن به سلطه اولتران اینفینیتی بر مولتیورس کمک میکند. کیفیت انیمیشن و جلوههای بصری وات ایف بهقدری بالاست که انگار صفحات کمیکها جان گرفتهاند. از طرفی نحوه به تصویر کشیده شدن اولتران اینفینیتی هم باعث شده تا شاهد یکی از خطرناکترین ابرشرورها در تاریخ ۸۰ ساله مارول باشیم. در کل بهجز چندین اشکال جزئی مثل تضعیف کردن تانوس و منحصر بهفرد نبودن داستان اوریجین کاپیتان کارتر، انیمیشن سریالی وات ایف ضعف خاصی ندارد و حتی یکی از باکیفیتترین پروژههای انیمیشنی مارول محسوب میشود.
۹. سریال Runaways
شبکه پخش: Hulu
نمره متا: ۶۸
مجموعه سه فصلی Runaways اقتباسی از کمیک برایان کی وان (Brian K. Vaughan) و آدریان آلفونا (Adrian Alphona) است که زندگی شش نوجوان کنجکاو را دنبال میکند. Runaways سریال سرگرم کننده است که خیلی خودش را جدی نمیگیرد. متاسفانه برخی از جذابیتها و هیجانات داستان که نقطه عطف قسمتهای آغازین فصل اول بهشمار میرود، رفته رفته با نزدیک شدن به پایان سریال کاهش مییابد و بهنحوی مزه خودش را از دست میدهد. شخصیتها به خوبی نوشته شده و تعامل آنها با یکدیگر بهطور واقع گرایانهای به تصویر کشیده شده است. اگرچه عناصر آخرالزمانی بهکار رفته در داستان شباهت زیادی به دیگر آثار مارول دارد و خلاقیتی در آن دیده نمیشود. شاید همین نکته منفی در کسب کردن نمره متا پایین موثر بوده باشد.
۸. سریال Cloak & Dagger
شبکه پخش: Freeform
نمره متا: ۶۸
در نگاه اول به نظر میرسد یک سریال تلویزیونی با محوریت ابرقهرمانان نوجوان که از شبکه Freeform پخش میشود (شبکهای که قبلا با نام خانواده ABC شناخته میشد) قراره شباهتهایی با سریال The Runaways داشته باشد، برداشتی درخشان از یک کمیک دوستداشتنی همراه با برخی درام مضحک. با این حال اقتباس سریالی Cloak & Dagger با تمام ظرافتهایش بیشتر شبیه به ژانر عناوین فرانچایز مدافعان نتفلیکس است که به لطف تدوین هوشمندانه، شخصیتپردازی دقیق و داستانسرایی کاملا سورئال، با سرعت بالایی پیشرفت میکند. این سریال بر اساس دو شخصیت کمتر شناخته شده کمیکهای مارول با همان نام به مرحله تولید رسیده و تفاوت اصلی آن با دیگر آثار ابرقهرمانی این است که به جای خلق آنتاگونیستهایی با نیروهای شبیه یا برتر از پروتاگونیست داستان، بیشتر روی مسائل و مشکلات کنونی جوامع بزرگی همچون آمریکا تمرکز میکند.
نژادپرستی یکی از مفهومهایی است که در این سریال، از دید یک قربانی روایت میشود و آسیبهایی که این موضوع به یک نوجوان وارد میکند را به شکلی هوشمندانه به تصویر میکشد تا مخاطب را درگیر خود کند. حالا چه چیزی این سریال را در لیست بدترین سریال های مارول قرار داده است؟ جواب این سوال ضعف در شخصیت پردازی و پتانسیل هدر رفته برخی از شخصیتها است. به زبان سادهتر مشکل اینجاست که تمرکز بیش از حد به چند شخصیت و عدم توجه به شخصیتهای دیگر باعث شده تا برخی از آنها در طول داستان فراموش شوند و نتوانند آنطور که باید در چشم مخاطبین بدرخشند. سریال Cloak & Dagger یکی از متفاوتترین آثار دنیای مارول است زیرا هدفش ساخت تهدیدهای کیهانی نیست، بلکه هدف آن تبدیل معضلات جوامع امروزی به دشمنانی بزرگ است. اینگونه مخاطب بجای درگیر شدن با برنامههای شیطانی تکراری، میتواند به شکلی هوشمندانه با مشکلات روزمره ارتباط برقرار کند.
۷. سریال She-Hulk: Attorney at Law
شبکه پخش: دیزنی پلاس
نمره متا: ۶۷
بدون شک سریال She-Hulk: Attorney at Law یکی از پرحاشیهترین پروژههای استودیو مارول محسوب میشود، زیرا از زمان پخش اولین قسمتش بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته و بسیاری از طرفداران را ناامید کرده بود. علیرغم نمره بالای منتقدین، اولین معرفی شخصیت شی هالک به دنیای سینمایی مارول بهطرز شگفت انگیزی مملو از مشکلات کوچک و بزرگ بود بهطوری که هیجان بهوجود آمده پیرو کمپین تبلیغاتی استودیو مارول را زیر سوال برد. حالا اگر دقیقتر به لیست بدترین فیلم های مارول بنگریم متوجه میشویم که مجموعه نه قسمتی کمدی حقوقی شی هالک بههیچ عنوان سزاوار نمره نسبتا بالای متاکریتیک نیست. در واقع اگر قرار باشد دلیلی برای غیرقابل اعتماد بودن این وبسایت آورد، همین نمره متا بالا بهتنهایی کفایت میکند.
بررسی شی هالک را باید با جلوههای ویژه بهشدت ضعیف شروع کرد. وقتی شخصیت اصلی پروژه یک شخصیتی کاملا مبتنی بر جلوههای ویژه باشد، بخش قابل توجهی از بودجه باید برای این موضوع در نظر گرفته شود وگرنه علیرغم داشتن داستان یا شخصیت پردازی خوب، احتمال شکست خوردن آن محصول بالا میرود. اولین مشکل CGI سریال به ظاهر هیولایی شی هالک برمیگردد. متاسفانه برخلاف بروس بنر، تکنولوژی استفاده شده در تبدیل کردن تاتیانا ماسلانی (Tatiana Maslany) به شی هالک نمیتواند به شکلی واقع گرایانه صورت بازیگر را با نسخه کامپیوتری شخصیت هماهنگ کند. برای مثال وقتی بروس بنر به هالک تبدیل میشود، شکل او تقریبا بهطور کامل تغییر میکند و تنها جزئیات کوچکی از صورت بازیگر در چهره هیولایی هالک نمایان است. اما در مقابل، صورت جنیفر بهقدری مصنوعی و کارتونی است که انگار صورت تاتیانا ماسلانی را با رنگ سبز، رنگ کردهاند. حالا دلیل این پسرفت چیست؟ مهمترین دلیل، فعالیت بیوقفه تیم جلوههای ویژه است که بهخاطر برنامه شلوغ استودیو مارول مدام از یک پروژه به پروژه دیگر میروند و طبیعتا وقت کافی برای ارائه محصولی بینقص ندارند. در عرصه جلوههای ویژه، پوست و مو دارای بافت و انعطاف پذیری خاصی هستند و بازسازی این جزئیات کوچک یکی از چالش برانگیزترین بخشهای گروه جلوههای ویژه است که متاسفانه در طراحی شی هالک اصلا رعایت نشده و در نتیجه پوست و مو فرم هیولایی جنیفر بیش از حد صاف و مصنوعی است.
بعد از جلوههای ویژه، ضعف بزرگ بعدی این سریال داستان خام و بیسر و ته آن است. هر قسمت سریال به موضوعی مستقل میپردازد که هیچ ربطی به هم ندارند و بهطرز غیرقابل باوری خسته کنندهاند. بههمین خاطر عوامل سریال سعی داشتند تا با قرار دادن ایستراگهای متنوع، ضعفهای داستان شلخته و غیرمنسجم خود را پنهان کنند اما بهدلیل اینکه هیچ هدفمندی خاصی پشت ایستراگها نبود، مشکلات فیلمنامه بیشتر در چشم مخاطبین جلوه کرد. از طرفی داستان سریال بهقدری خام و ناقص است که نمیتواند بدون کمک شخصیتهای مهمان کاری از پیش ببرد و برای جذب مخاطب باید به حضور افتخاری شخصیتهای محبوبی مانند وانگ و دردویل متوسل شود. صحبت از دردویل شد، شایان ذکر است که یکی از معدود نقاط عطف شی هالک، بازگرداندن شیطان هلزکیچن به میدان نبرد است. اگرچه بهخاطر ژانر کمدی سریال شاهد برداشت نسبتا متفاوتی از شخصیت دردویل بودیم و هنوز هم سوالاتی در مورد ارتباط آن با نسخه نتفلیکس وجود دارد، اما حداقل قسمت هشتم با اکشن خوبی به استقبال طرفداران رفت. در کل سریال She-Hulk: Attorney at Law با داشتن داستانی شلخته و غیرمنسجم، شخصیت پردازی ضعیف، جلوههای ویژه ضعیف، طنز کاذب، پتانسیل هدر رفته هالک و همچنین نداشتن جایگاهی در دنیای سینمایی مارول یکی از ضعیفترین آثار مارول است که بدون هیچ شکی سزاوار جایگاه اول در لیست بدترین سریال های مارول است.
۶. سریال Hawkeye
شبکه پخش: دیزنی پلاس
نمره متا: ۶۶
سریال کریسمسی Hawkeye یکی دیگر از موفقیتهای دنیای سینمایی مارول بوده که ضمن بازگرداندن انتقامجوی کماندار، شاگرد او کیت بیشاپ را نیز وارد داستان کرده است. در حالی که ارتباط کلینت با کیت بیشاپ بینقص بود، اما بسیاری عناصر دیگر وجود داشتند که جای خالی آنها به مراتب حس میشد. اولین مورد تضعیف کردن شخصیت هاکای است. در حالی که بسیاری از جنبههای سریال، از اجراها گرفته تا لباسهای مخصوص به خوبی ارائه شدند، اما اشتباهات مکرر استودیو مارول در زمینه تضعیف کردن شخصیتهای اصلی اینجا هم دیده میشود. کلینت بارتون، انتقامجویی است که هنگام حمله ارتش چیتاری به نیویورک، به پرواز در آمدن شهر سوکوویا توسط اولتران و همچنین حمله ارتش عظیم تانوس، همواره در کنار قدرتمندترین قهرمانان زمین حضور داشته و چندین بار دنیا را از تهدیدهای بزرگتر از خود نجات داده است. حالا چنین شخصیت باتجربهای در سریال انفرادی خود بهطرز عجیبی از دو انسان معمولی که مایا لوپز و یلینا بلوا هستند شکست میخورد. این عمل باعث ایجاد ناهماهنگی در درک مهارتهای شخصیت اصلی و نادیده گرفته شدن دستاوردهای قبلی آنها میشود.
یکی دیگر از عادتهای رایج دنیای سینمایی مارول ضعف در ارائه افشاگریهایی است که باید تاثیر زیادی در آینده فرانچایز داشته باشند. سریال هاکای این اشتباه را زمانی تکرار کرد که هویت واقعی همسر کلینت بهعنوان مامور ۱۹ ملقب به ماکینگبرد (یکی از معروفترین ماموران شیلد) فاش شد. این موضوع بزرگ پتانسیل زیادی داشت و میتوانست به شیوههای بهتری ارائه شود اما در عوض تنها با اشارهای کوچک در سکانس پایانی سریال، علامت سوالهای زیادی درباره پیشینه او بهوجود آورد که همه آنها بیپاسخ باقی ماندند. مورد بعدی پیشروی کند داستان است. تقریبا تمامی سریالهای تلویزیونی MCU با سرعتی آهسته پیش میروند و نیمه اول آنها معمولا با حدس و گمانهایی درباره داستان و سکانسهای نمایشی همراه است. این فرمول مسلما برای سریالهای معمایی مانند وانداویژن جوابگو است، اما هاکای بهدلیل ریسک نسبتا کمی که دارد، به سرعت بالایی در پیشروی داستان نیاز داشت. جنبههایی مانند مشخص کردن شجاعترین شخصیتهای سریال یا سوگواری کلینت بهخاطر از دست دادن ناتاشا وجود داشت، اما اینها مواردی بودند که اهمیت خاصی برای بینندگان نداشتند اما بعد از اینکه یلینا و مایا وارد داستان شدند، پرداختن به این موارد سرعت بیشتری گرفت، به خصوص که سریال تنها شش قسمت داشت.
در نهایت موردی که تا حدودی طرفداران را آزار داد نحوه به تصویر کشیده شدن کینگ پین بود. زمانیکه وینسنت دینافریو در سریال دردویل نتفلیکس برای اولین بار به ایفای نقش ویلسون فیسک پرداخت، طرفداران را شوکه کرد. بازی او بهقدری خوب بود که باعث شد انتظارات نسبت به شخصیت پردازی کینگ پین بهشدت بالا برود و حضورش در دنیای سینمایی مارول را با چالشهایی همراه کند. وقتی قسمت پنجم هاکای بازگشت کینگ پین دینافریو را تایید کرد، طرفداران انتظار آنتاگونیستی سرد، خشن و بیرحم را داشتند که قادر بود در کمال خونسردی سر مافیا روسی را با در ماشین از تنش جدا کند. اما محدودیتهای دیزنی باعث شد دینافریو نتواند آنطور که باید به ایفای نقش کینگ پین بپردازد. با این حال تمامی موارد اشاره شده ایرادات جزئی و کوچکی بودند که از ارزش سریال کم نمیکنند و نبودشان صرفا میتوانست تاثیر بهسزایی در نمره متا کسب شده داشته باشند.
۵. سریال The Defenders
شبکه پخش: نتفلیکس
نمره متا: ۶۳
مینی سریال The Defenders قرار بود پاسخی به سری فیلمهای انتقامجویان باشد، اما این رویداد کراس اوری برخلاف آنچه تصور میشد، در برآورده کردن انتظارات منتقدین و مخاطبین شکست خورد. همکاری نتفلیکس با مارول در سال ۲۰۱۵، به توسعه چندین سریال تلویزیونی با محوریت شخصیتهای استریت لول مارول ختم شد که برای مخاطبان دنیای سینمایی مارول بیش از حد خشن در نظر گرفته میشد. ایده نتفلیکس این بود که فرانچایزی بزرگ و بههم پیوسته با درجه سنی بزرگسال (R-Rated) و لحنی دارک از همتایان سینماییشان جلو بزند اما وفاداری خود نسبت به منابع اصلی را از دست ندهد. نتفلیکس در راه اندازی فرانچایز مدافعان (The Defenders Saga) از فرمول مخصوص به کار رفته در فاز اول دنیای سینمایی مارول استفاده کرد. بههمین دلیل ابتدا شخصیتهای دردویل، جسیکا جونز، لوک کیج و آیرون فیست را در مجموعههای انفرادی خود معرفی کرد و سپس همه آنها را برای مقابله با تهدیدی خطرناکتر دور هم جمع کرد. شخصیت پانیشر هم سریالی اختصاصی در این فرانچایز داشت اما بنا به دلایل خاصی در مینی سریال The Defenders حضور پیدا نکرد.
زمانی که عناوین فرانچایز مدافعان برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ به دنیا معرفی شدند، دنیای سینمایی مارول فاز اول را پشت سر گذاشته و در مسیری صعودی قدم برداشته بود. با اینکه MCU امروزه یکی از بزرگترین فرانچایزهای تاریخ محسوب میشود، اما نباید فراموش کرد که در آن زمان روایت داستانهای به هم پیوسته چقدر پیشگامانه و مخاطره آمیز بود. انتقامجویان قماری بود که بهخوبی نتیجه داد و بزرگان صنعت سینما را حیرتزده کرد. استودیوها و فرانچایزهای متعددی برای کپی کردن فرمول استودیو مارول در تلاش بودند اما هیچکدام از آنها نتوانستند مثل MCU خوش بدرخشند. دنیایهای سینمایی زیادی مانند دنیای توسعه یافته دیسی (DCEU)، MonsterVerse ،Dark Universe ،The Conjuring Universe و CW’s The Arrowverse همگی تلاش کردند تا موفقیت مارول را تکرار کنند. نتفلیکس هم از فرصت استفاده کرد و توسعه سریال The Defenders را بهعنوان اولین رویداد کراس اوری بزرگ خود در دستور کار قرار داد.
دردویل و جسیکا جونز هر دو در فصل اول خود مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند. با این حال، این هیجان و انتظار اولیه برای تیم مدافعان با لوک کیج کم شد. شخصیت ماهرشالا علی (Mahershala Ali) با نام کاتنموث، بهعنوان آنتاگونیست اصلی معرفی شد، اما در نیمه راه فصل اول سریال لوک کیج کشته شد و بهطرز ناامیدکنندهای با یک شخصیت شرور فرعی و کمتر شناخته شده جایگزین شد. ساختار ۱۳ قسمتی نتفلیکس به سریالهای مارول این امکان را میدهد که برای طرحها و شخصیتهای خود وقت بگذارند. با این حال، برخلاف سرعت سریع فیلمهای سینمایی، تماشاگران از فقدان نسبی سکانسهای اکشن و دیالوگهای تکراری که بیشتر زمان پخش را شامل میشد، ناامید شدند. در حالی که سکانسهای مبارزه سریالهای مارول از درجه سنی بزرگسال پیروی میکردند، اما به استثنای مبارزات دردویل، باقی سکانسهای مبارزه سریالها بد بودند، زیرا اغلب به کاتهای سریع بهمنظور پنهان کردن بدلکارها تکیه میکردند، نور ضعیفی داشتند و مبارزات اغلب تکراری بودند.
افزایش محبوبیت سریالهای اصلی نتفلیکس مانند Orange is the New Black ،Stranger Things و Ozark منجر به گم شدن سریال The Defenders در الگوریتمهای نتفلیکس شد. در کنار مشکلات متعددی که داشت، این سریال در نهایت به کمبینندهترین اثر فرانچایز مدافعان تبدیل شد و بهدنبال آن نتفلیکس قرارداد خود با مارول را در سال ۲۰۱۸ به اتمام رساند و رسما تولید فصول جدید تمامی سریالها را متوقف کرد. بعد از انتشار این خبر تلخ، همه از احیای فرانچایز مدافعان قطع امید کرده بودند، اما در زمستان سال ۲۰۲۱، بهلطف حضور افتخاری مت مورداک چارلی کاکس در فیلم Spider-Man: No Way Home و کینگ پین وینسنت دینافریو در سریال Hawkeye ورق برگشت و باری دیگر طرفداران را امیدوار کرد. حالا حق امتیاز تمامی شخصیتهای مدافعان به استودیو مارول برگشته، به این معنی که شخصیتهایی مانند دردویل، کینگ پین و پانیشر هم اکنون نقشهای مهم و قابل توجهی در دنیای سینمایی مارول خواهند داشت.
۴. سریال The Punisher
شبکه پخش: نتفلیکس
نمره متا: ۵۵
مسلما دیدن پانیشر در جایگاه چهارم بدترین سریال های مارول بر اساس نمره متا شوکه کننده است. این سریال کمیک بوکی با داشتن داستانی درگیر کننده، سکانسهای اکشن مهیج و شخصیت پردازی خوب یکی از بهترین آثار فرانچایز مدافعان نتفلیکس است. با این حال پانیشر یکی از آن شخصیتهایی است که هیچ کس واقعا نمیداند چگونه باید بهش نزدیک شود. نویسندگان در استفاده از پتانسیل او مردد هستند و طرفداران هم از نام بردن او بهعنوان ضدقهرمان مورد علاقه خود اجتناب میکنند. از آنجایی که اکثر نویسندگان مخاطبان نوجوان را هدف قرار میدهند، نوشتن فیلمنامهای مناسب برای پانیشر دشوار است، اما خوشبختانه نتفلیکس بدون ذرهای تردد این ضدقهرمان محبوب مارول را در مجموعهای ۱۳ قسمتی انفرادی خود که از درجه سنی بزرگسال نیز برخوردار است قرار داد و داستان پیشینه او را به بهترین شکل ممکن روایت کرد. اما چه چیزی باعث شده تا وبسایت متاکریتیک سریال پانیشر را در جایگاه چهارم بدترین سریال های مارول قرار بدهد.
خب اولین مشکل سریال ساختار ۱۳ قسمتیاش است که تاثیر قابل توجهی بر فیلمنامه و روند پیشروی داستان میگذارد. فصل اول چندین قسمت فیلر دارد که به بدترین شکل ممکن سعی دارد داستان انتقاممحور فرانک پیش ببرد. نمونه بارز این اشکال زمانی است که پانیشر در یکی از قسمتها به ساختمانی حمله میکند تا کارن پیج را نجات بدهد. چنین سکانسی بهطور معمول میتواند در ۱۰ یا نهایتا ۱۵ دقیقه روایت شود، اما نویسندگان سریال تصمیم گرفتند تا یک قسمت کامل را به این موضوع اختصاص بدهند و داستان را از دید شخصیتهای مختلف روایت کند. البته لازم به ذکر است که اتخاذ چنین تصمیم شجاعانهای میتواند اثر مثبتی در شخصیت پردازی فرانک داشته باشد، ولی درنهایت به قسمتی حوصله سر بر تبدیل شده و هیجان مخاطب را بهکلی از بین میبرد. مشکل بعدی پتانسیل هدر رفته بیلی روسو است. با دیدن آنتاگونیستهایی مانند کینگ پین و کیلگریو که شخصیت پردازی قوی و بینقصی دارند، طرفداران انتظار داشتند تا در مجموعه انفرادی پانیشر نیز شاهد آنتاگونیستی قوی باشند، اما متاسفانه نویسندگان نتوانستند آنطور که باید از پتانسیل جیگساو استفاده کنند. بههمین دلیل بیلی روسو به ابرشروری بیبخار مانند دایموندبک و الکساندرا تبدیل شد که دیدنشان خسته کننده است. با این حال صرف نظر از موارد اشاره شده، سریال دو فصلی The Punisher بهخاطر داشتن سکانسهای اکشن و خونین، داستانی گیرا و همچنین بازی بینظیر جان برنتال (Jon Bernthal) در نقش فرانک کسل، بههیچ وجه سزاوار این نمره پایین نیست.
۳. سریال Helstrom
شبکه پخش: Hulu
نمره متا: ۴۰
سریال Helstrom آخرین پروژه لایو اکشن دپارتمان Marvel Television است که با تمرکز روی شخصیتهای دیمون و آنا هلستروم روایتگر داستانی ترسناک است. اما با این حال هیچ اثری از عنصر ترس در داستان سریال دیده نمیشود، بهطوریکه دو فصل ابتدایی دردویل با ژانر اکشن ماجراجویی خود، دارای لحظات ترسناک بیشتری است. در واقع مشکل اصلی هلستروم ایجاد تعادلی مناسب بین درام و سکانسهای اکشن بود که باعث شده روایت بخش ماورایی داستان با محدودیت مواجه شده و خیلی زود توسط مخاطبین فراموش بشود. همین مشکلات سریال به شخصیتهای آن نیز سرایت کرده است و اگرچه رابطه دیمون و آنا ممکن است بهترین قسمت این سریال باشد، اما شخصیت پردازی ضعیف سازندگان باعث شده تا هیچکدام از پروتاگونیستها نتوانند آنطور که باید بدرخشند. فیلمنامه سریال هم طوری نوشته شده که سوالات زیادی برای مخاطبین مطرح میکند و در آخر هم با پایانی کلیشهای، از پاسخ به آنها امتناع میورزد. پس بله، این مجموعه ۱۰ قسمتی بدون شک سزاوار نمره پایین است.
۲. سریال Iron Fist
شبکه پخش: نتفلیکس
نمره متا: ۳۷
جایگاه دوم در لیست بدترین سریال های مارول متعلق است به اقتباس لایو اکشن Iron Fist که بعد از موفقیت سریالهای Daredevil و Jessica Jones در سال ۲۰۱۷ از سرویس استریم نتفلیکس پخش شد. متاسفانه اگر قرار باشد بین تمامی آثار فرانچایز مدافعان یکی را بهعنوان بدترین اثر انتخاب کنیم، آن بدون شک مجموعه دو فصلی آیرون فیست است. حالا چرا؟ خب اولین و اساسیترین انتقاد این است که آیرون فیست شخصیت پردازی درست و حسابی ندارد. از مکالمات عجیب و غریب گرفته تا تصمیمهای غیر منطقی که هیچ تاثیری هم در پیشروی داستان ندارند، نویسندگان در نوشتن تک تک شخصیتها شکست خوردهاند. مورد بعدی برمیگردد به پتانسیل هدر رفته داستان پیشینه دنی رند. با پایان یافتن سریال، به ما گفته میشود که دنی برای کسب عنوان آیرون فیست سخت جنگیده اما از طرفی هم او از تضاد درونی رنج میبرد، زیرا این عنوان خلاء بزرگی درونش بهوجود آورده است. در اصل دنی اینگونه رها کردن خانه خود در کان لان (K’un-Lun) و بازگشتش به نیویورک را توجیه میکند. این که یک مرد میتواند سالها برای مبارزه با اژدها و دستیابی به قدرتهای جادویی تمرین کند اما همچنان نسبت به خود حس شک و تردید داشته باشد، اصلا با عقل جور در نمیآید.
با این حال، پتانسیل هدر رفته داستان پیشینه دنی رند اینجا بههمین مورد ختم نمیشود، مشکل بزرگتر این است که داستان پیشینه آیرون فیست بهجز یکی دوتا فلش بک کوتاه و مبهم، اکثر اوقات در مکالمات شخصیتها ارجاع داده میشود. ما میدانیم که کان لان یکی از هفت شهر بهشت است، ما میدانیم که نقش دنی رند در آنجا خیلی مهم است، اما مشکل اینجاست که سریال هرگز بهطور واضح نشان نمیدهد که زندگی در آنجا چگونه است، چه چیزی بر روحیه دنی تاثیر گذاشته و چرا علیرغم شرایط منحصر بهفردش، همچنان نسبت به خود شک و تردید دارد. اگر نویسنده سعی دارد تا موقعیت فعلی قهرمان داستان را مثل یک ماهی بیرون از آب به تصویر بکشد، باید داستان پیشینه او را به بهترین شکل ممکن روایت کند.
ابرشرور داستان هم درست مثل جیگساو پانیشر، از شخصیت پردازی ضعیفی رنج میبرد که همسطح کردنش با آنتاگونیستهایی مانند کینگ پین، کیلگریو و کاتنموث امری غیرممکن است. در مورد گروه هند هم باید بگویم که سریال با تصویرسازی گام به گام خود اشتباه میکند. اول از همه این واقعیت وجود دارد که داستان سریال تمایلی به تکیه کردن بر زیر بنای جادویی مارول ندارد. مورد بعدی هم اینه که گروه هند باید ترسناک باشد و حضورشان به تنهایی باعث ایجاد استرس و اضطراب در بینندگان شود. اما در عوض سریال آیرون فیست بیشتر سعی دارد آنها را بهصورت اجمالی معرفی کند تا بتواند بعدا در سریال The Defenders، آنها را به تهدیدی بزرگتر تبدیل کند. در کل سریال آیرون فیست اثری است که میتوانست خیلی بهتر عمل کند اما بهدلیل تصمیمات غلط نویسندگان و سایر عوامل از مرز اقتباسی شکست خورده که در جلب رضایت منتقدین و مخاطبان موفق نبوده، فراتر نرفت.
۱. سریال Inhumans
شبکه پخش: ABC
نمره متا: ۲۷
پروژه Marvel’s Inhumans برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ بهعنوان بخشی از فاز سوم دنیای سینمایی مارول توسط کوین فایگی معرفی شد. از زمان چاپ شدن اولین کمیک خود، خانواده سلطنتی فرا انسانها هرگز نتوانستند جزو پرمخاطبترین شخصیتهای مارول باشند، اما در زمان اعلام این خبر، استودیو مارول با موفقیت شگفت انگیز فیلم نگهبانان کهکشان روبرو شد، گروهی که در کمیکها وضعیت مشابهی با فرا انسانها داشت. اما پیرو واکنش منفی طرفداران نسبت به اولین عکس رسمی منتشر شده در سال ۲۰۱۶، کوین فایگی تصمیم گرفت تا ساخت اقتباس سینمایی Inhumans را متوقف و آن را از جدول زمانی فاز سوم حذف کند. بههمین خاطر شبکه ABC وارد عمل شد و پروژه کنسل شده استودیو مارول را به مینی سریالی شش قسمتی تبدیل کرد. با این حال علیرغم تلاشهای شبکه ABC، فرا انسانها از همان ابتدا مشکلات زیادی داشتند. برای مثال یکی از بزرگترین مشکلات سریال نادیده گرفتن قدرتهای منحصر بهفرد فرا انسانها بود. در طول شش قسمت فصل اول هیچ مانور خاصی روی صدای مرگبار بلک بولت و موهای جادویی مدوسا داده نشد. بودجه پایین سریال همچنین باعث شد تا شهر آتیلان (شهر نمادین فرا انسانها که روی سطح ماه ساخته شده است) با کمترین جزئیات ممکن ساخته شود، بهطوری که کاملا میشد حس کرد که هیچ مکان جغرافیایی واقعی وجود ندارد و تمامی سکانسهای آتیلان در چندین اتاق فیلمبرداری شده است.
از تاثیرات مخرب بودجه کم سریال که بگذریم، میرسیم به مهمترین عنصر سریال یعنی خانواده. در کمیکها بلک بولت، مدوسا، کریستال، لاک جاو و باقی فرا انسانها صرفا یک گروه ابرقهرمانی مانند انتقامجویان نیستند و رابطه خیلی نزدیکتری باهم دارند. آنها همواره سعی میکنند با نقاط قوت خود، نقاط ضعف یکدیگر رو پوشش دهند و مثل یک خانواده در شکستها و پیروزیها باهم باشند. متاسفانه اقتباس سریالی ABC به این مورد هم هیچ توجهی نداشت و خیلی راحت در قسمتهای ابتدایی همه اعضای خانواده را از یکدیگر جدا میکند تا شاید داستانی برای روایت کردن داشته باشد اما در این مورد هم شکست میخورد چون در این سریال هیچ اشاره یا ارجاعی به دنیای وسیع فرا انسانها نمیشود. انگار که بهجز شخصیتهای اصلی، دیگر هیچ فرا انسان دیگری وجود ندارد. نویسندگان حداقل میتوانستند از الگوی بهکار رفته در فصل سوم سریال .Agents of S.H.I.E.L.D کمک بگیرند و بیشتر خطوط داستانی کمیکها را پوشش بدهند. در کل باید بگویم که سریال Inhumans با داشتن داستانی ناقص، شخصیت پردازی ضعیف، جلوههای ویژه متوسط، فیلمنامه سطح پایین، پایبند نبودن به کمیکها و همچنین بازی نهچندان دلچسب شخصیتهای اصلی ضعیفترین اثر مارول محسوب میشود و بدون شک سزاوار جایگاه اول در لیست بدترین سریال های مارول است.
امیدوارم که از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. حالا نظر شما در این رابطه چیست؟ جای کدامیک از سریالهای مارول در این لیست خالی است؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید