فیلم Those Who Wish Me Dead با لیستی از بازیگران پرستاره و آشنای دنیای هالیوود سومین فیلم بلند تیلور شیریدِن محسوب میشود؛ همان فردی که قبلا در پر و بال دادن به سناریوی فیلم سیکاریو نقش بهسزایی داشته است. حال در این نقد و بررسی میخواهیم نگاهی بیندازیم به فیلم جناییای که خودِ تیلور شیریدن کارگردانی کرده و به این موضوع بپردازیم آیا این اثر ارزش هنری و معنایی دارد یا خیر.
فیلم «کسانی که آرزو دارند من بمیرم» قرار بوده یک اثر جنایی باشد؛ یعنی جنایتی را شرح دهد یا در وصفِ یک جنایت باشد. اما این فیلم که برگرفته از کتابی به همین نام به قلم مایکل کوریتا است، دستِ ما که مخاطب داستان هستیم را گرفته و با خود به ناکجاآباد میبرد. داستان این فیلم یک قصهی پرغصهای است که اگر درست پرداخت میشد، میتوانست این فیلم را به یک اثر درجهی یک در سال ۲۰۲۱ میلادی تبدیل کند اما از بدِ ماجرا تیلور شیریدن، کارگردان این فیلم نه کارگردانی خوبی را در پیش گرفت و نه سناریویی قابل قبول پیش روی خود میدید که بتواند یک اثر بینقص یا کمنقص تولید کند.
بازیگرهایی مثل آنجلینا جولی، جان برنتال و فین لیتل در حد بضاعتشان جلوی دوربین بد بازی نمیکنند اما خوددرگیریهای متعددی میبینیم بین اکتِ بازیگر و شخصیتی که برای ما نصفه و نیمه جلوی دوربین تعریف میشود. آنجلینا جولی در نقش هانا به عنوان یک زنِ سختی کشیده که از یک آسیب روحی لطمه دیده، شخصیتپردازی چند وجهی ندارد. آنجلینا جولی در بسیاری از صحنهها حسِ مغموم و افسرده بودن را میتواند القا کند، اما مخاطب که ما باشیم توانِ برقراری ارتباط با شخصیت را نداریم؛ چون از جوانب مختلف به شخصیت اصلی داستان نگاهی انداخته نشده. برای مثال زندگی شخصی هانا به چه صورت بوده و چه مشکلاتی را پشت سر گذاشته است. همین موضوع مهم که یک نقطه ضعف بنیادی در بخش فیلمنامهی یک اثر تلقی میشود را بسط دهید به سایر شخصیتهای ریز و درشت این فیلم سینماییِ به ظاهر جنایی.
فیلم با اینکه ۱۰۰ دقیقه بیشتر نیست اما در نیمهی اولِ خود آشفتهبازاری است که بیننده را برای درک داستان به شدت به زحمت میاندازد. تدوینِ بد و چینش نادرست سکانسها در کنار یکدیگر، طرح داستانیِ به ظاهر منسجم روی کاغذ را به شدت در هم میکوبد. مخاطب که ما باشیم باید به سختی تلاش کنیم تمام جوانب داستان را در ابتدا بفهمیم. پدرِ پسربچهی فلکزدهی داستان درگیر چه ماجرایی شده و چرا عدهای میخواهند که او سر به تنش نباشد؟ فیلم شسته و رفته اطلاعاتی به ما میدهد اما آنقدر ضعیف و عاری از هر گونه هیجان که هر از گاهی شاید به خودتان بیایید و از خود سوال بپرسید آیا واقعا فیلم «کسانی که آرزو دارند من بمیرم» یک اثر جنایی است؟ بلاتکلیفیِ فیلم در شرح آنچه گذشت و آنچه که قرار است بر سر شخصیتها بیاید معضل بزرگی است که این فیلم به آن مبتلا شده. با تمام این تفاسیر و با علم به ضعیف بودن سناریو، آنچه که از ضعفهای این فیلم سینمایی گفتیم، تنها نیمی از نقاط ضعف کلی این محصول است.
فیلم با اینکه ۱۰۰ دقیقه بیشتر نیست اما در نیمهی اولِ خود آشفتهبازاری است که بیننده را برای درک داستان به شدت به زحمت میاندازد
فیلم «کسانی که آرزو دارند من بمیرم» نماهای زیبایی دارد و درکِ هنری کارگردان از قاببندی، صرفا در القای نمایش آرامش محیط جنگلی است و بس. حضور یا عدمِ حضور شخصیت در وسط یا کنارهی قابهای این چنینی قرار نیست دردی را دوا کند و تجربهی بیننده که ما باشیم از این نماها منوط به مفهومی است که پشتِ آن نهفته؛ مفهومی که وجود ندارد یا اگر هم معنی و مفهومی قرار بوده باشد، فرایند انتقال مفاهیم به مخاطب به درستی انجام نمیشود. برای مثال در صحنهای که پسربچه را در کنارِ یک اسب میبینیم و چند دقیقهی که پدر و پسر عاطل و باطل کنار این موجود نجیب میایستند، نه حسی در بیننده به واسطهی این قابها به وجود میآید و نه لذتی از بابت تماشای این سکانس به دست میآوریم. پلانهای دکوری و تزئینی این چنینی که حذفشان از فیلم لطمهای به تجربهی تماشاگر نمیزند، معضل دیگری است که کسی آن را حین پروسهی تولید فیلم جدی نگرفت. با این اوصاف این فیلم میتوانست توسط کارگردان حداقل چند پله بالاتر از آثار همردهاش قرار گیرد.
تیلور شیردین میتوانست کمی از منبع اقتباس پای خود را فراتر بگذارد. به این صورت که او کمی بیشتر میتوانست روی تعامل میان پسربچهی داستان و هانا مانور دهد اما آنچه که میبینیم صرفا پیکنیکی کوتاهی است که هانا و پسربچه در جنگلی در حال سوختن در حال سپری کردن هستند. بیاهمیتی کارگردان و اصرار عجیبش در به پایان رساندن هر چه سریعتر داستان موجب میشود در نیمهی دوم فیلم با ریتم سریعتری از جنبهی روایت داستان طرف حساب باشیم. همه چیز به یکباره روی دور تند به جلو حرکت میکند. حذف یا زنده ماندن شخصیتهای اصلی داستان از نقطهای به بعد قرار است که دغدغهی اصلی بیننده باشد اما نه پیوندی عاطفی بین بیننده و شخصیتها برقرار شده و نه قصه روی محور درستش باقی میماند؛ چراکه داستان از یک جا به بعد منطق را نیز فراموش میکند؛ به گونهای که هر چه به پایان فیلم نزدیکتر میشویم، وقایع ماجرا سوالبرانگیزتر میشود. برای مثال چطور میشود که آتشسوزی مهیبی که در یک جنگل ایجاد شده خیلی راحت و بدون هیچ توجیه داستانی به یک باره خاموش میشود؟ یا چطور میتوان توجیه کرد که یک کلبهی درختی در وسط جنگلِ سوزان کاملا سالم باقی میماند و سوالات دیگری که نه فیلم برایش توجیه میآورد و نه مخاطب که پای قصه نشسته. در انتها ما میمانیم و تجربهی ناخوشایندی که از تماشای فیلم پیدا کردهایم.
فیلم Those Who Wish Me Dead میخواهد یک اثر جنایی تاثیرگذار و هیجانی باشد اما نه فرم روایی قابل قبولی دارد و نه قدرت سرگرم کردن بیننده را برای مدتی کوتاه. آنجلینا جولی و چند بازیگر نامآشنای این فیلم به تنهایی نمیتوانند فیلم را از زیر آوار مشکلات فراوانی که دارد نجات دهد.
- بازی آنجلینا جولی، جان برنتال، فین لیتل و مابقی شخصیتهای مهم داستان
- فرم روایی ضعیف
- تدوین شلخته
- وجود سکانسهای اضافی و ناکارآمد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید