انیمیشن Toy Story 4 پس از نزدیک ۱۰ سال به مرحله اکران رسید و باید اعتراف کرد چهارمین دنباله مستقیم بر داستان اسباب بازیهای پیکسار از آنچه فکرش را میکردیم جذابتر، خوشساختتر و ماندگارتر ظاهر شده است.
شاید این تصور در ذهن شما حک شده که منتقد از سر احساسات و برانگیخته شدن حس نوستالژیاش صحبت پیرامون این انیمیشن را آغاز کرده اما هر چقدر هم بدبینانه نگاه کنید، «داستان اسباببازی» به قدری خوب به نمایش کشیده میشود که سرسختانهترین نویسندهها و سینمادوستان نیز از تماشای این انیمیشن لذت بردهاند.
البته داستان چهارمین دنباله درباره اسباب بازیها نیست و بیشتر قصهای شخصی به خود میگیرد و ما در طول ماجراهای این اثر، تکامل شخصیتی وودی، کلانتر خوش قلب دنیای رنگارنگ اسباب بازیها را با چشمان خود تماشا میکنیم. وودی در طول سه فیلم قبلی نیز شخصیت مثبتی داشته و Toy Story 4 به نوعی حکم یک پایان بر این شخصیت دوستداشتنی به شمار میرود. صداگذاری این عروسک به عهده کسی نیست جز تام هنکس، ستاره همچنان پر فروغ دنیای سینما.
تام هنکس در مصاحبهای گفته بود داستان اسباببازی ۴ شما را به گریه میاندازد و بغض امان شما را میبرد! این دو گزاره ادعای بزرگی هستند و باید اعتراف کرد داستان اسباب بازی ۴ آمیزهای است از لحظات شادی و غم در کنار یکدیگر. به همین سبب این اثر میتواند حال شما را به راحتی دگرگون کند. کما اینکه همین خصیصه را در انیمیشن دیگری به نام Inside Out احساس کردهایم.
جالب است بدانید که جاش کولی، کارگردان داستان اسباببازی ۴، نگارش سناریوی Inside Out را نیز برعهده داشته و همین سناریوی این انیمیشن، به یک برگ برنده برای موفقیت اثر در چهار سال گذشته تبدیل شده بود که توصیه میکنیم اگر این انیمیشن زیبا و احساسی را هنوز تماشا نکردهاید، بدون هیچ درنگی به سراغش بروید. با این اوصاف در جدیدترین داستانِ وودی و دوستان پلاستیکیاش، یک تیم تقریبا ۱۰ نفره برای پرورش سناریوی داستان به صورت شبانهروزی زحمت کشیدند و انصافا باید به این همه تلاش بیشائبه آنها تبریک گفت.
در این اثر مفاهیم ارزنده دیگری نیز نهفته و معانی بینامتنی این داستان به مراتب حتی قویتر از فیلمهای درام سطحی این روزهای سینمای جهان است
داستان اسباببازی ۴ با یک سکانس ما را به زمانی دور میبرد و کارگردان با کاشت یک روایت تقریبا بیربط در ابتدای قصه، ماجرای اندی تا انتهای قسمت سوم را در حد چند قاب سینمایی و همچنین هنری، خلاصهوار نشانمان میدهد. اشاره داشتیم «بیربط»؛ چرا که در ابتدای قصه متوجه نمیشویم که عروسک «بو پیپ» چرا باید برای ما اهمیت داشته باشد و حدس میزنیم داستان قسمت چهارم منحصرا حول محور «بو پیپ» میچرخد اما تیم سناریونویس این ماجرا به ما میفهماند که قصه این انیمیشن با دیگر قسمتهای پیشین زمین تا آسمان تفاوت دارد.
در چهارمین دنباله دیگر خبری از یک داستان ساده نیست که وودی و «باز» باید مجدد با یک شخصیت منفی مقابله کنند که تنها به منافع خود میاندیشد. در این اثر مفاهیم ارزنده دیگری نیز نهفته و معانی بینامتنی این داستان به مراتب حتی قویتر از فیلمهای درام سطحی این روزهای سینمای جهان است. معانی و مفاهیم انتزاعی نظیر وفاداری، عشق، تلاش خستگی ناپذیر برای موفقیت و مواردی از این قبیل که با تماشای این انیمیشن خودتان این نوع معانی را درک میکنید.
شاید تنها ایراد این اثر را باید در نمایش «باز» به شیوهای جدید بدانیم. «باز» با صداگذاری دلنشینِ تیم آلن در ذهن ما مخاطبین و طرفداران این مجموعه جان گرفته اما تکامل شخصیتی این کاراکتر در همان قسمت دوم به انتها میرسد. به همین سبب در چهارمین دنباله انتظار داشتیم «باز» مثل وودی از رفتاری عاقلانه بهره ببرد که بر آن اساس، منطقش همانند منطق انسانهای بزرگسال باشد اما در طول پیشرفت داستانی میبینیم که «باز» در انتخاب مسیر درست در دو راهیهای پیش روی خود، صرفا به دکمه تعبیه شده روی سینه لباسش بسنده میکند و هر جملهای که میشنوند از آن تبعیت میکند. در صورتیکه در سه قسمت پیشین «باز» از این نوع رفتار ماشینی سر باز میزند.
چهارمین ماجرای «داستان اسباببازی» تا حدودی به سمت مفاهیم فلسفی نیز گرایش نشان میدهد
در این ماجرا با چند شخصیت جدید نیز روبهرو میشویم که بیحد و اندازه دوستداشتنی به چشم میآیند. دو عروسک پنبهای به شکل خرگوش که «باز» اتفاقی آنها را ملاقات میکند، دست مایه خلق دیالوگهای بامزه و خندهداری میشوند. این دو عروسک پنبهای دلشان میخواهد بالاخره بچهای آنها را خریداری یا تصاحب کند و با این هدف وارد جریان داستانی «باز» و وودی میشوند.
جاش کولی و تیم سناریونویس این پروژه تصمیم خطرناکی گرفتند که میتوانست به یک فاجعه ختم شود اما برخلاف نگرانیمان، همین عامل به یک عنصر قدرتمند از حیث پیشبرد روایت تبدیل شده است. شخصیت منفی این سری از ماجراجوییهای اسباببازیها، دختر عروسکی به نام «گبِی گِبی» است که دلش میخواهد به هر نحوی شده ایرادش رفع شود تا به دست دختربچه مورد علاقهاش برسد. در واقع تنها جریان موجود در این اثر، به تقابل وودی و دوستانش با گبی گبی خلاصه میشود اما این وقایع علّی، کل ماجرا را تشکیل نمیدهد؛ چرا که از گبی گبی، شخصیتی خاکستری نشان داده میشود که ته قلبش، شخصیت خبیثی مثل لاتسو، آنتاگونیست قسمت سوم ندارد. گبی گبی تنها به علت عشق و علاقه کورکورانهاش به یک دختربچه و صرفا برای پر کردن خلا عاطفی که حس میکند، به انجام کارهای خبیثانه تن میدهد.
با این حساب انتهای داستان دیگر خبری از پیروزی اسباببازیها علیه یک اسباب بازی سرتق و لجوج نیست. به نظر میرسد چهارمین دنباله قرار است مجدد پایانی باشد بر این مجموعه دوستداشتنی که از عهده هر فردی خارج است که دوباره قصهای از دل این اسباببازیهای دوست داشتنی استخراج کند. پایانبندی Toy Story 4 حداقل برای ما مخاطبین بزرگسالی که پا به سن گذاشتهایم، بسیار زیبا و دیدنی از آب در آمده است. به گونهای که من تا پایان تیتراژ با بغضی در گلو به این فکر میکردم که ای کاش بخشی از حافظهام که خاطرات این مجموعه در آن ذخیره شده را پاک میکردم تا دوباره از نو طعم این مجموعه انیمیشن را بچشم.
- تکامل شخصیتی وودی
- روایت داستانی جذاب و بینقص
- وجود رگههایی از مفاهیم فلسفی
- رفتار تعریف شده کاملا متفاوت از کاراکتر «باز» در مقایسه با سایر نسخهها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید