تغییر رویکرد شرکتها از تبلیغات سنتی به سوی شبکههای اجتماعی
تبلغات سنتی یا تبلیغات توسط اینفلوئنسرهای اینستاگرامی
این روزها تبلیغات رنگ و بویی تازه به خود گرفته و شاهدیم که از شکل سنتی خارج شده و به سوی تبلیغات مدرن در شبکههای اجتماعی تغییر کرده است.
شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام را باز میکنیم، از هر چند تصویر یا استوری که مربوط به دوستان و آشنایانمان است، تصویر یا ویدیوی بعدی در حال تبلیغ محصولی یا معرفی سایت یا اپلیکیشن خاصی است؛ این تبلیغات یا به شکل تصویری یا ویدیویی به مخاطب ارایه میشود و شما خواسته یا ناخواسته باعث درآمدزایی دارندهی آن صفحه یا پیج هستید؛ با هر لایک یا کامنتی موجب میشویم تا صاحب آن صفحه درآمد کسب کند؛ اما چطور تبلیغات از روزنامههای چاپی و تلویزیونی و بیلبوردی به شبکههای اجتماعی رسید.
اگر سنتان به دهههای ۷۰ یا ۸۰ قد بدهد، تبلیغات فقط تلویزیونی و نهایتا مختص روزنامههای چاپی بود؛ البته تبلیغات تلویزیونی که تقریبا گرانترین نوع تبلیغات است هرچند بسیار تاثیرگذار و مفید است اما به درد کسب و کارهای کوچک نمیخورد. حتی برخی از کسب و کارهای بزرگ نیز تبلیغات تلویزیونی به دردشان نمیخورد بلکه فقط محصولات و خدماتی میتوانند استفاده بهینه از تبلیغات تلویزیونی کنند که مخاطب عام دارند و در واقع محصولاتشان به درد تمام اقشار جامعه میخورد.
اما تبلیغات کاغذی یا درج شده در مطبوعات که حالا تقریبا منسوخ شده نیز هنوز برای خیلی مشاغل کاربرد دارد یا برخی شرکتها از آن به عنوان مکمل تبلیغات استفاده میکنند.
اما در آن زمان که بیشتر شرکتها اقدام به تبلیغات چاپی میکردند؛ حجم وسیعی از درخواستها به سوی روزنامهنگاران سرازیر بود چرا که تنها فعالان حوزه این افراد بودند و چگونگی نمایش محصولات آنها به نوع قلم این فعالان رسانهای بستگی داشت که چطور فلان محصول را به مخاطبان معرفی کنند که بازخورد خوبی داشته باشد.
اما رفته رفته با افزایش تعداد وبسایتها، شرکتها اقدام به ارایه تبلیغات به سایتهای مختلف کردند چرا که هم ارزانتر و در دسترستر بود و از سویی مشکلات سازمان تبلیغات روزنامهها را نداشت؛ از جمله اینکه برای هر تبلیغ چندین واسطه وجود داشت تا بالاخره فلان آگهی در فلان صفحهی روزنامه چاپ شود و بعد از درج آگهی، هر گونه مشکلی غیرقابل جبران بود.
اما حالا وبسایتها با درج آگهی به شکل بنر یا رپرتاژ آگهی، یک سری از مشکلات را از سر راه شرکتها برداشتند. اما مشکلات دیگری برایشان به وجود آمد که از آن جمله میتوان به ارایه آمارهای بازدید ساختگی سایتها اشاره کرد؛ این وبسایتها برای اینکه بتوانند هزینهای از بابت تبلیغات دریافت کنند، آمارهای جعلی به شرکتها گزارش میدادند.
اما کمکم شرکتها با امکاناتی که گوگل در رابطه با سئو (SEO) و بالا بردن رنکینگ (Ranking) سایت در گوگل و الکسا در اختیارشان قرار داد، توانستند به تبلیغاتشان سمت و سویی هدفمند بدهند.
البته این پایان راه تبلیغات سایتی نیست و این نوع تبلیغات همچنان انجام میشود؛ اما شبکهها و کانالهایی مثل تلگرام و سپس اینستاگرام جای تبلیغات سنتی را گرفتند و با رشد فضای مجازی مالکان رسانهها زیاد شدند و از آنجا که مالکیت رسانه آسانتر شد، پیجهای اینستاگرامی یا ادمین کانالهای تلگرامی به عنوان مالکان رسانهای خود را معرفی کردند که نه تنها شرکت تبلغات دهنده سر و کارش با یک یا نهایتا دو نفر بود، بلکه هزینهی این تبلیغات نسبت به چاپی و تلویزیونی و حتی بنری سایتها کاهش یافت.
شرکتها و برندها برای ارایه خودشان نیاز به رسانه دارند؛ دیده شدن و اثر گذاری، تعامل مناسب با مالک رسانه و مبلغ و هزینه، مهمترین فاکتورهای هستند که برندها رسانه را انتخاب میکنند.
شرکتها و برندها به دنبال رسانهای هستند که زمان و توجه بیشتری از مردم را به خود اختصاص دهند و ترجیح میدهند رسانههایی را انتخاب کنند که این زمان را بیشتر در اختیار مخاطب قرار میدهد.
از آنجا که حالا همهی مردم به اینترنت دسترسی دارند و حتما عضو شبکههای اجتماعی هستند، شرکتها توانستند در راستای دیده شدن گامهای خوبی بردارند.
به همین دلیل از همان فضای سنتی که خبرنگاران حرف زیادی برای گفتن داشتند، به سوی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی روی آوردهاند و از این افراد به عنوان نقطه تعامل استفاده میکنند.
اما آیا همهی افرادی که به عنوان اینفلوئنسر در شبکههای مجازی فعالیت میکنند، تجربه و تخصص کافی برای فعالیت در حوزهی تبلیغات و محصولات خاص را دارند؛ در اکثر موارد به افرادی در شبکههای اجتماعی بر میخوریم که نه تنها تجربه و تخصصی در زمینهای که فعالیت میکنند، ندارند، بلکه ضدتبلیغ هم هستند؛ اما چرا شرکتها به سراغ این افراد میروند. با گشت و گذاری در صفحات مجازی و پیج اینفلوئنسرهای اینستاگرامی میتوان کاملا به این امر واقف شد که در حال حاضر شرکتها به تخصص افراد تبلیغ کنندهی محصولاتشان خیلی اهمیت نمیدهند و بیشتر مخاطب و هدفشان و میزان اثر بخشی و ارتباط اینفلوئنسر با مخاطبان ملاک انتخاب است.
بر این اساس این روزها خیلی شاهد این موضوع هستیم که بررسی محصولات تخصصی توسط افراد غیرمتخصص صورت میگیرد و معمولا خوراکی خام به خورد مخاطب داده میشود که اصلا مناسب آن محصول نیست؛ اما همانطور که گفتیم، بیشتر دیده شدن، مهمترین فاکتور شرکتها برای تبلیغات است.
اما در این رابطه اشکالی که به خبرنگاران و رسانهها میتوان گرفت، این است که این افراد همچنان در ساختار سنتی باقی ماندهاند؛ در حالی که میتوانستند حالا جای همین اینفلوئنسرهای اینستاگرامی که تخصصی در زمینهی فعالیتی که میکنند ندارند، را بگیرند و نه تنها تبلیغات، بلکه در زمینهی آگاهی رسانی و رسالت خبرنگاری که دارند، مخاطبانشان را پیدا کنند و از خوراکهای خبری نادرستی که هر روز به مردم داده میشود، جلوگیری کنند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید