بالاخره فیلم Train to Busan 2 با عنوان Peninsula به معنی شبهجزیره اکران شد، اما آیا این دنبالهی مستقیم توانسته به خوبی فیلم اول ظاهر شود؟
فیلم کرهای قطار به بوسان (Train to Busan) که در سال ۲۰۱۶ میلادی به اکران رسید، بهقدری پر سر و صدا ظاهر شد که فیلمنامهی قسمت دوم فیلم کمی پس از موفقیتهای فیلم نخست استارتش زده شد. طرح داستانی فیلم قطار به بوسان در زمان خودش آنچنان شگفتیساز نبود و همان داستانی را تعریف میکند که پیش از این فیلم، در سایر آثار دنیای سینمایی زامبیمحور تجربه کردهایم. بنا به دلایلی ویروسی مرگبار در یک منطقهی جغرافیایی کشور کرهی جنوبی منتشر شده و به همین دلیل کرهی جنوبی رسما با بحرانی به اسم زامبیها باید دست و پنجه نرم کند. با اینکه مضمون فیلم، مشابه به سایر آثار دیگر در دنیای وحشت و اکشن است، فیلم قطار به بوسان ۱ در زمینهی جلوههای ویژه و صد البته روایت داستانیِ پرتنش و استرسزا کولاک میکند. در حقیقت زمانی که فهمیدیم فیلم قطار به بوسان ۲ در دست ساخت قرار گرفته، سطح انتظاراتمان نیز به شدت بالا رفت چون رسما قرار بود به پای ادامهی ماجرایی بنشینیم که سنگ-هو یئون در فیلم اول برایمان تعریف کرده بود. با تمام این صحبتها، فیلم Train to Busan 2 سلسله نکات مثبتی دارد و از آن سو، ایراداتی نیز دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
در همین ابتدا اجازه دهید به افرادی که فیلم اول را تماشا نکردهاند نوید این موضوع را بدهم که داستان فیلم Train to Busan 2 آنچنان که فکر میکنید ارتباط تنگاتنگی با فیلم اول ندارد. فیلم دوم، مقدمهای دارد مختصر و تا حدودی هم میتوان گفت مفید که به حوادثی که در دنیای فیلم در گذشته رخ داده میپردازد و مخاطبی که با مجموعه ناآشنا است، دستش میآید که بهطور خلاصه چه اتفاقاتی در کرهی جنوبی افتاده است. با این حال مخاطب در همان اوایل فیلم از وسعت و عمق فاجعه، اطلاعات دقیقی به چشم نمیبیند. این موضوع میتوانست آزاردهنده باشد، اما کارگردان تصمیم گرفت با روایت سریع قصه از همان ابتدای کار، این ضعف را جبران کند؛ چراکه مخاطب چنین فیلمهای زامبیمحوری، چندان صبر و حوصله ندارند. فیلم در همان ابتدا، بیننده را با شخصیتهایی آشنا میکند که هم مخاطبینِ آشنا به فیلم اول و هم نا آشنا، به شدت با آن احساس غریبی میکنند. فیلم در انتقال حس و اینکه در دنیای حاکم بر فیلم، غم و رنجی زیادی حاصل شده به شدت عاجز است. گویا کارگردان نیز نسبت به این موضوع حداقل در ابتدای فیلم چندان اهمیتی نمیدهد. سوال اینجاست اگر قرار نیست در ابتدا نه بهطور مفصل از اتفاقات گذشته باخبر شویم و نه شخصیتی به درستی معرفی شود، پس در مقدمهی فیلم چه خبر است؟
سرعت بالای روایت داستان کاری کرده تا پروسهی شناخت کاراکتری مثل سئوک توسط بیننده به درستی و با موفقیت انجام نشود. در واقع تدبیر ناشیانهی کارگردان برای جذب همه جانبهی بینندهها به فیلم باعث شده تا سئوک که قرار است به یک شخصیت بسیار مهم در ماجرای فیلم تبدیل شود، پرداخت مناسبی پیدا نکند. در فیلمهایی مثل Train to Busan 2 که قرار است پیرنگ فیلم در بخش میانی، اکشنی با دوز زیاد داشته باشد، دیگر فرصتی باقی نمیماند که بیننده با امثال شخصیتهایی مثل سئوک آشنا شود. سئوک کیست و چه خصوصیات اخلاقی دارد؟ نمیدانیم اما قابل حدس است. با این اوصاف این وظیفهی کارگردان و صد البته فیلمنامهنویس است که قصه را درست و اصولی تعریف کنند. تدوین فیلم در شرح یک واقعه و بریدن اضافات و متعلقاتی که به درد بیننده نمیخورد تا حدودی قابل قبول است، ولی زیادهروی در خلاصهسازی وقایع اتفاقیه، به طرح داستانی فیلم ضربهی مهلکی وارد میکند. طرح داستانی یا همان پیرنگ فیلم Train to Busan 2 به شدت سطحی و ساده است. پس از چهار سال از اتفاقات فیلم اول، عدهای نجاتیافته که وضع مالی چندان جالبی ندارند، فرصتی را پیدا میکنند تا با بازگشت به شبهجزیرهی متروکهای که همه چیز از آنجا شروع شده، پول هنگفتی به دلار را یافته و به متقاضیِ پول برگردانند. رقم بسیار بالای پول (رقمی تقریبا معادل به ۵۵ میلیارد تومان به پول ایران)، به اندازهی کافی دلیلی خوبی است که گروه قهرمانان داستان تصمیم بگیرند این ماموریت را بپذیرند، اما همه چیز برای شروع یک واقعهی اکشن، تنها به انگیزهی قهرمانهای داستان برنمیگردد، بلکه برای شروع اتفاقات داستانی، فیلمنامه باید از لحاظ منطقی نیز مورد سنجش قرار گرفته و دلایلی منطقی، در راستای انگیزهی شخصیتها مطرح شود. اگر همه چیز طبق روال پیش رفت، آنگاه اتفاقات داستانی پشت سر هم رقم بخورد. نه اینکه به راحتی داستان شروع شود و بازیگرها دیالوگهایشان را بگویند و بروند پی کارشان. شخصیتهای فیلم به جز یک نفر، در واقع انسانهای عادی هستند و به همین سبب آنها را نمیتوان همردیف یک جایزهبگیر بزن بهادر حساب کرد. با این حال ما رفتارهایی را از سوی آنها در ابتدای ماجرا میبینیم که شخصیتشان را به این سمت و سو سوق میدهد.
روایت داستان فیلم Train to Busan 2 هیجانانگیز است. از ابتدا تا انتها هیجان را حس خواهید کرد، اما ترس و استرس را چطور؟ بعید میدانم
روایت داستان فیلم Train to Busan 2 هیجانانگیز است. از ابتدا تا انتها هیجان را حس خواهید کرد، اما ترس و استرس را چطور؟ بعید میدانم؛ چراکه تمرکز کارگردان فیلم به صورت تمام و کمال روی تعریف قصهای بنا شده که از نفس نیفتد و مخاطب از ابتدا تا انتها فیلم، مشغول به تماشای اتفاقات علت و معلولی باشد. آیا فکر میکنید قرار است در این ماجرا، پیامی به شما منتقل شود؟ بله، این اتفاق صورت میگیرد اما نه در طول فیلم، بلکه صرفا در پردهی انتهایی ماجرا؛ درست زمانی که میدانیم فیلم رو به انتهاست، پیامی خیلی ناشیانه و مستقیم، به بیننده منتقل میشود. فیلم Train to Busan 2 از آنجایی که نام و عنوان فیلم اول را با خود به یدک میکشد، میبایست برخی از مصالح داستانی و غیرداستانی فیلم اول را در خود داشت. فیلم Train to Busan 2 وجه شبهی با محصول سال ۲۰۱۶ میلادی رسما ندارد. اتفاقات داستانی فیلم دوم، در همان دنیایی اتفاق میافتد که در چند سال گذشته تماشا کردهایم، اما چه فایده وقتی روحِ آن اثری که تجربهی بسیار خوبی از آن را داشتیم، در نسخهی دوم به هیچ وجه حس نمیشود؟ البته از حق نگذریم، فیلم قطار به بوسان ۲ در برخی از المانها موفق است.
فیلم Train to Busan 2 هر اندازه که در شخصیتپردازی ضعف نشان میدهد، روایتی سرگرمکننده دارد. شما چه فیلم اول را تماشا کرده باشید و چه نه، از تماشای اتفاقات فیلم دوم به مدد جلوههای ویژهی بسیار خوب آن سرگرم میشوید. کارگردانی فیلم و صحنههای اکشن آن به اندازهای کشش ایجاد میکند که از تماشای تقلای اتفاقاتی که بر سر شخصیتها میآید لذت ببرید. فیلم ترسناک نیست و از مولفههای قسمت اول نیز آنچنان استفاده نمیکند که بیننده حداقل در یک سکانس به وحشت بیفتد. زامبیها صرفا بهانهای هستند برای نمایش قدرت جلوههای ویژهای که سازندهها میتوانند از آن بهره ببرند. در میانهی قصهی فیلم با سرگرمی افراد بازمانده در شبهجزیره آشنا میشویم و تاثیر چهار سال انزوا را روی نسل بشر میبینیم؛ به جز این بخش از ماجرا که در حقیقت خوب پیادهسازی شده، بخش دیگری وجود ندارد که حداقل زامبیها، عواملی باشند که شما را وحشتزده کنند. فیلم از این موجودات تخیلی بیشتر برای القای بار اکشن استفاده میکند و در این امر نیز تا حدودی موفق است. صحنههای اکشن در این فیلم، نه آنچنان زیاد است که دلتان را بزند و نه آنچنان کم که از شدت بیحوصلگی حین تماشا خمیازه بکشید. با تمام این تفاسیر، فیلم Train to Busan 2 و داستانی که دارد بهشدت قابل پیشبینی است؛ چراکه در قصهی فیلم به هیچ عنوان خلاقیتی دیده نمیشود. فیلمنامهنویس تلاش میکند تا بیننده را در برخی از زمانهای مشخص غافلگیر کند، اما چه فایده که بیننده پیش از رسیدن به این بازههای زمانیِ به شدت واضح، دست نویسندهی داستان را میخواند؟! قابل پیشبینی بودن کلیه حوادثی که در طول ۱۲۰ دقیقهی فیلم وجود دارد، باعث میشود نه از غم و اندوه قهرمانهای داستان ناراحت شویم و نه ماجرای فیلم، حداقل برای مدتی هم که شده در ذهنمان ماندگار شود. فیلم Train to Busan 2 از کلیشههای رایج در فیلمهای زامبیمحور پای خود را فراتر نمیبرد.
فیلم Train to Busan 2 یا همان Peninsula اثری است به شدت یکبار مصرف، اما سرگرمکننده و جذاب. این اثر که یکی دیگر از محصولات اکشن کشور کرهی جنوبی است، نه به قدرت فیلم اول، اما همچنان ثابت میکند که آثار اکشنِ متوسط سینمای شرق، هر اندازه ضعف هم داشته باشند، از آثار اکشنِ یکبار مصرف دنیای هالیوود به مراتب بهتر هستند. فیلم دوم میتواند بینندههای عامهپسند سینما را همچنان راضی نگه دارد، اما اگر سینما را خیلی جدی دنبال میکنید شاید شما هم حین تماشای اکشنهای تعقیب و گریز پایانی فیلم از خود بپرسید که گنجایش باک وسیلهی نقلیهی قهرمانهای فیلم ۶۰ لیتری است یا ۶۰۰۰ لیتری؟
- سرگرمکننده بودن فیلم
- تدوین قابل قبول فیلم در نیمهی ابتدایی فیلم
- جلوههای ویژهی بسیار خوب و جذاب
- صحنههای اکشن، به خصوص تعقیب و گریزهای دلچسب و هیجانی
- قابل پیشبینی بودن کلیه اتفاقات فیلم به دلیل فقدان خلاقیت در فیلمنامهنویسی
- روایت شتابزدهی داستان
- ناتوانی فیلم در انتقال حس غم و رنج موجود در دنیای قصه
- ناشناس باقی ماندن شخصیتها تا انتهای فیلم برای بیننده
- شخصیتپردازی خام و بهشدت سطحی کاراکترهای اصلی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید