فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» یک درام سیاسی به نویسندگی و کارگردانی رضا زهتابچیان است که بسیاری آن را با آژانس شیشهای ساختهی ابراهیم حاتمیکیا مقایسه میکنند. با وجود برخی شباهتها در این دو اثر، هدف ما در نقد فیلم دیدن این فیلم جرم است، تنها پرداختن به جنبههای مختلف اثر مذکور است.
ساخت این فیلم از همان روزهای نخست به دلیل موضوعی که انتخاب کرده با حواشی زیادی همراه بود و بعد از نمایش آن در بخش نگاه نو در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به مدت دو سال در صف پخش بود. این اثر چندی پیش بالاخره توانست اکران آنلاین را تجربه و به باشگاه میلیاردیها ورود کند. این فیلم در حال حاضر از طریق دو پلتفرم فیلیمو و نماوا برای مشاهده در دسترس است. رضا زهتابچیان در اولین تجربهی کارگردانی و نویسندگی خود دست روی موضوعات حساسی گذاشته که پیش از این در سینمای ایران کمتر به آن پرداخته شده اما کمتجربگی او خصوصا در فیلمنامه، دستش را برای بیان حرف و انتقال پیام از پشت بسته. در نیمهی اول فیلم اشکالات کمتر و جذابیت بیشتری وجود دارد اما مشکل اصلی فیلم در نیمهی دوم و آنجا که پای شعارهای تکراری به میان میآید، نهفته است.
دقایق ابتدایی فیلم دیدن این فیلم جرم است، از آن نمای اکستریم کلوزآپ روشن کردن سیگار تا پیاده شدن هانیه (با بازی لیندا کیانی) از ماشین و دیالوگهایی که از زبان احسان امانی شنیده میشود، در یک کلام غیرمنطقی بوده و به عنوان بهانهای برای ورود نهادهای مختلف به داستان و درگیری آنها با یکدیگر، در فیلم گنجانده شده است. بعد از این افتتاحیه ضعیف، داستان مسیر خود را پیدا کرده و با ریتم خوبی پیشروی میکند. غیرقابل پیش بینی بودن داستان با حرکت در خلاف جهت آنچه به کلیشهی فیلمهای این ژانر در سینما ایران تبدیل شده به بزرگترین نقطهی قوت فیلم بدل گشته که منجر به غافلگیری مخاطب در نقاط کلیدی آن میشود.
از نقطه قوت اصلی فیلم گفتیم اما باید سری هم به بزرگترین نقطه ضعف آن یعنی شخصی اصلی بزنیم. شخصیت امیر از همان ابتدا ایرادات زیادی دارد که نیمی از آن به فیلمنامه و نیمهی دیگر آن به بازی مهدی زمینپرداز مربوط میشود. دیالوگهای او با شخصیتی که نویسنده سعی در خلق آن داشته و نقش کلیدی او در انتقال پیام اصلی فیلم در تضاد بوده و مهمترین بخش اثر را به شخصیتی بلاتکلیف تبدیل کرده است. انتخاب نادرست بازیگر نقش اول نیز با مشکلات قبلی و شعارهایی که در ادامه به آن میپردازیم، ترکیب شده تا دغدغه و اعتراض کارگردان در نیمهی راه به حرفهایی که این روزها ورد زبان کوچک و بزرگ شده، تبدیل شود.
دیدن این فیلم جرم است از نیمه و با ورود دیگر نهادها وارد فاز جدیدی شده و شکل جدیتری به خود میگیرید. بازیگران نقشهای فرعی داستان خصوصا در این نیمه کار خود را به خوبی انجام میدهند. فیلم با ارائهی اطلاعات بیشتر به مخاطب و برخی شخصیتها نسبت به شخصیت اصلی، تعلیق خوبی را بوجود میآورد و درست آنجا که خیال تماشاگر از وقوع اتفاقی راحت میشود، او را به زیبایی غافلگیر میکند. زهتابچیان در این فیلم موضوع مهمی را برای نمایش به مخاطب انتخاب کرده و بخش زیادی از مسیر را طی کرده اما چند عامل مهم او را از رسیدن به هدف نهایی باز داشته است. نمیدانمهای که از زبان نقش اول فیلم میشنویم و مواردی که در بالا ذکر شد، تیری در پای فیلم میزند که در میان راه آن را زمینگیر میکند. همهی این موارد از تجربهی کم نویسنده و کارگردان اثر نشات گرفته اما او حداقل دغدغههای خود را تا حدودی به نمایش گذاشته و در فیلم اول خود تا جایی که توانش را داشته برای فاصله گرفتن از آثار مشابه تلاش کرده است.
آخرین مشکل فیلم نیز دوباره از شخصیت پردازی نقش اصلی نشات گرفته و باعث ایجاد جلوهی شعاری در برخی دیالوگهای کلیدی اثر شده است. مهر تایید این موضوع در یکی از سکانسهای نیمهی نخست که همهی افراد پایگاه غیر از امیر در اتاقی حضور دارند، نهفته است. جایی که خبری از شعار و ژست در دیالوگها نیست و اولین گامهای جدی در پرداختن به مشکلات جامعه و اعتراض به این مشکلات برداشته میشود. در طرف مقابل نیم ساعت آخر فیلم که باید این حرفها را به ثمر برساند، گرفتار شعارهای تکراری میشود و تیر خلاص را به فیلم دیدن این فیلم جرم است، وارد کرده و باعث گم شدن هدف سازنده و از دست رفتن پتانسیل بالای فیلم در تبدیل شدن به اثری ماندگار و متفاوت در این وضعیت تکراری و خسته کنندهی سینمای ایران شده است.
فیلم دیدن این فیلم جرم است در کنار اینکه یک ساعت و نیم شما را سرگرم میکند، به هیچ عنوان با هدف سرگرم کردن مخاطب ساخته نشده و میخواهد حرف جدیدی بزند اما از سر بیتجربگی و شعارهای فراوان از هدف اصلی خود دور شده و در اعتراض و گفتن حرفی تازه شکست میخورد.
- ریتم خوب
- داستان جذاب و غافلگیرکننده
- منطقی نبودن سکانس اول
- بازی و شخصیت پردازی نقش اول
- شعارهای تو خالی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید