فیلم Weathering With You یا «فرزند آب و هوا» از فیلمساز مستقل ژاپنی، «ماکوتو شینکای» در ژوئیهی ۲۰۱۹ پخش شد که پیشتر انیمهی Your Name را ساخته بود و مورد توجه منتقدین و تماشاگران قرار گرفته بود. در این مطلب به بررسی فیلم جدید او خواهیم پرداخت.
فیلم پیشین شینکای، یعنی Your Name رکورد پرفروشترین انیمهی تاریخ را به خود اختصاص داد و با فروش تقریبی ۳۵۸ میلیون دلاری، از فیلم تحسینشده و موفق «شهر اشباح» از استاد مسلم انیمه، «هایائو میازاکی» سبقت گرفت. برخی معتقدند که فیلم Weathering With You با داستانی بسیار شبیه به فیلم قبلی، تلاشی برای تکرار موفقیت در گیشه بوده، اما این تلاش نافرجام مانده است. داستان فیلم با فرار «هوداکا» از خانه و ورودش به توکیو آغاز میشود. پسری که با توجه به زخمهایی که بر صورت دارد، گویی از خشونت خانگی به کلانشهری مدرن پناه آورده است. البته که در مورد وضعیت پیش از آمدن هوداکا به توکیو چیز زیادی نمیبینیم و فیلمساز به اشارات بسنده کرده است. توکیویی که در فیلم به تصویر کشیده شده، شهری مملو از نشانههای مدرنیتهی غربی، بیروح و مرده است؛ چنان که آن را در «داستان توکیو»ی یاسوجیرو اوزو میبینیم. ژاپن را در جهان با نام کشور آفتاب تابان میشناسند، اما اینبار در توکیو، بارانی بیامان میبارد؛ بارانی که پایانی ندارد مگر به دعای دختر آفتاب. عنصر باران در این فیلم نشانگر همان خاک مردهی مدرنیته است که بر سر توکیو پاشیدهاند. تقریبا سکانسی در فیلم دیده نمیشود که از مصادیق تکنولوژی خالی باشد. گاه این مصداق، تلفن همراه و لپتاپ است و گاه قطار شهری مغناطیسی.
ارجاعی که فیلم به جای شخصیتپردازی هوداکا میدهد، نشان دادن رمان «ناطور دشت» است. این رمان زندگی نوجوانی را در انتهای جنگ جهانی دوم روایت کرده و او را شخصیتی ترسیده و بیگانه از جامعه نشان میدهد و کتاب را میتوان نقدی بر سطحینگری در جامعه دانست. با معرفی سطحی اینچنینیِ کاراکتر، وارد داستان میشویم و از طریق یک افسانهی محلی، با شخصیت «دختر آفتاب» آشنا میشویم که با دعا کردن، به طور موقت میتواند ابرهای سیاه را کنار زده و آفتاب را به منطقهای بهطور موقت هدیه دهد. باز هم به شیوهی معمول انیمهها که هیچ عنصری در معنی خود به کار نمیرود، گویی این دختر آفتاب، همان «آماتراسو» ایزدبانوی خورشید در آیین شینتوی ژاپن است و گذرگاهی که از آن میگذرد هم کاملا شبیه ورودی معابد شینتو ساخته شده است. اگر باران را نشانهی تجسد و کرختی مدرنیته بدانیم، آفتاب معنای بازگشت به سنتها و یکی شدن با طبیعت را به خود میگیرد. با این وجود، فیلم بین پیوند دادن هوداکا و دختر آفتاب در قالب یک پیرنگ رمانتیک و استعاری گرفتن این رابطه از یک دیدگاه فلسفی که پیشتر در کارهای میازاکی و بهخصوص «پرنسس مونونوکه» طرح شده است، سردرگم مانده است. رابطهای که بین پسر و دختر به شکل یک کاسبی آغاز میشود، چگونه میتواند به سمت یک ارتباط عاشقانه برود که به قول فیلم، «دنیا را تغییر میدهد»؟
نه آفتاب سنت ناجی توکیو بوده و نه عشق است که برونرفتی را رقم میزند
فیلم در پرداختن به بزنگاههای داستانیاش بسیار ضعیف عمل کرده و شدیدا با اشکال در فیلمنامه مواجه است. نه تنها که شروع فیلم، برخلاف بسیاری از آثار درخشان در این زمینه، بیننده را درگیر نمیکند، بلکه رشتههایی که خطوط اصلی داستانی هستند، با یک پایانبندی بیچفتوبست و شعاری نیمهکاره رها میشوند. در تمام طول فیلم این تم دیده میشود که برای رهایی از این رخوت تکنولوژیزدگی باید به پیشگاه آفتاب سنت دست به دعا برداشت، اما در نهایت این حرف پس گرفته میشود و بارش سنگین باران و ابرهای تیره همچنان بر توکیو سایه گستردهاند و پایانی بدتر از آغاز برای شهر رقم میخورد. نه آفتاب سنت ناجی توکیو بوده و نه عشق است که برونرفتی را رقم میزند؛ چرا که از نظر فیلم، دنیا جای دیوانهواری است. گذشته از روایت ناقص فیلم، میتوان آن را صرفا از نظر تکنیکی قوی دانست. فرم بصری آن که اجسام و کاراکترهای متحرک دوبعدی بر پسزمینهای فوتورئالیستی و چشمگیر سهبعدی نقاشی شدهاند، و دقت بسیار بالای طراحان کار به جزئیات صحنه بسیار جالب توجه است. با تمام اینها، شخصیتهای بسیاری در فیلم حضور دارند که کوچکترین کمکی به پیشبرد داستان یا پرداخت شخصیتهای اصلی فیلم نمیکنند و حذف آنها هیچ آسیبی به کلیت اثر نمیزند. پایانبندی دوگانهی فیلم هم به شدت آزاردهنده است و میشد از اپیزود آخر فیلم چشم پوشید و آن را در تدوین نهایی حذف کرد؛ چرا که عشق دو کاراکتر اصلی میتوانست پایانبخش تمام کرختی و رخوت توکیو و نویدبخش یک زندگی غرق نور باشد، اما با مکثی بسیار طولانی، پایان دوم فیلم بیننده را از آن اوج دراماتیک به سیاهی مجدد شهر نکبتزده فرو میافکند.
میتوان گفت هر انیمهسازی پس از میازاکی، به گونهای وامدار او و سبک کاری اوست
در جایجای فیلم، ارجاعات و تقلیدهای بسیاری به کارهای میازاکی به چشم میخورد. در فیلم «سرویس تحویل کیکی» (Kiki’s Delivery Service) که داستانی مشابه با این فیلم دارد، همراه و همدم کاراکتر اصلی، یک گربهی سخنگوست که دستیار جادوگر جوان است و حالات و احساسات و گاه واکنشهای او را تقلید یا روی آن تاکید میکند. در این فیلم هم چندین بار حالات و میمیک انسانی بر صورت گربهی فیلم نقش میبندد. در مورد طراحی کاراکتر هم ارجاع شینکای به فیلم «شهر اشباح» (Spirited Away) و شخصیت اژدهای سپید آسمانی از روز روشنتر است. هرچند میتوان گفت هر انیمهسازی پس از میازاکی، به گونهای وامدار او و سبک کاری اوست، اما نمیتوان از مفروض پنداشتن و شانه خالی کردن از بار داستانگویی، و به جای آن حواله به شاهکارهای پیشین چشم پوشید.
در کل میتوان از فیلم Weathering With You به عنوان یک انیمهی خوشتکنیک اما الکن و بیخاصیت یاد کرد؛ فیلمی که بر خلاف سیاق خلاقانه و بیحد و مرز مدیوم انیمه، حتی عرضهی روایت سه خط داستان سرراست را ندارد و دائما با طفره رفتن از وظیفهی مهم داستانگویی، بیننده را سر کار میگذارد. شاید این فیلم را تنها بتوان به چشم یک اتود قوی در تکنیک انیمیشنسازی دوبعدی نگاه کرد و آن را جزو ضعیفترین آثار در انیمههای ده سال اخیر ژاپن برشمرد.
- تکنیک پیشرفته و چشمگیر
- نداشتن خط داستانی سرراست
- ارجاعات فرامتنی به جای شخصیتپردازی
- شخصیتهای فرعی زائد
- پایانبندی بیچفتوبست
- استاندارد دوگانه در پرداخت تم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید