سریال Peaky Blinders را میتوان به عنوان یکی از محبوبترین آثار یک دهه گذشته تلویزیون معرفی کرد. استوین نایت (Steven Knight) این اثر را با الهام گرفتن از اتفاقات، شخصیتهایی واقعی و همچنین ارتباط نزدیک خانوادگیاش با پیکی بلایندرز خلق کرده است. محصول محبوب شبکه BBC با ایجاد تغییرات متعدد به گروه پیکی بلایندرز پرداخته و داستان آنها را از سال 1920 در منطقه بیرمنگام کشور انگلستان آغاز میکند.
شاید اولین تفاوت برجستهای که میان سریال و اشخاص واقعی حاضر در این گروه وجود دارد، بازه زمانی فعالیتها و اوج شکوه آنها است. در جریان سریال پیکی بلایندرز شخصیت توماس شلبی با بازی کیلین مورفی (Cillian Murphy) به عنوان یک قهرمان جنگ جهانی اول به مخاطبین معرفی میشود و طولی نمیکشد که اشخاص با سایر جوانب زندگی او و خانوادهاش به خصوص فعالیتهای مجرمانهشان آشنا میشوند. با این حال همانطور که شاید انتظار میرود، در جریان این سریال تغییرات بسیار زیادی که اکثریت آنها سبب تعریف کاملا متمایز خانواده شلبی از واقعیت شده، به تصویر کشیده میشود تا پیکی بلایندرها را بزرگتر و عمیقتر از آنچه که بودهاند، در دیدگاه مخاطبین جای دهند. از این رو تصمیم گرفتیم تا در این مطلب یک بار برای همیشه شما را با پیکی بلاندرهای واقعی آشنا و از حقایق ناگفته موجود در تاریخ آنها پرده برداری کنیم. احتمالا ادامه این مطلب به مذاق بسیاری از طرفداران سریال خوش نخواهد آمد!
پیکی بلایندرهای واقعی چه کسانی بودند؟
برخلاف بازه زمانی انتخاب شده توسط سریال Peaky Blinders، اعضای این گروه در دنیای واقعی در دهه 1890 شروع به رشد و گستردگی هرچه بیشتر فعالیتهایشان در قالب گروههای کوچکتر کردهاند. درواقع پیکی بلایندرز صرفا یک گروه به خصوص نبوده و از چندین گروه متفاوت تشکیل میشده که بعدها همگی به صورت هماهنگ در یک راستا فعالیت میکنند. افزایش شهرت آنها با شروع رکود اقتصادی سنگین در کشور بریتانیا همراه است و مطابق آنچه که در نیویورک توسط گروههای زیرزمینی و جنایتکار در حال وقوع بود، آنها به صورت رسمی در قالب یک کمپانی خصوصی وارد زمینههای مختلف اقتصاد و سرمایه گذاریهای بسیار محدود شدند. تمامی این گروهها صرفا با انجام امور خشونت آمیز و قمارهای سنگین برای کسب هرچه بیشتر قدرت تلاش میکردند. بنابر اعلام باربارا وینبرگر (Barbara Weinberger) تاریخدان برجسته بریتانیاتی، ریشههای شکلگیری پیکی بلایندرها به حدود دو دهه پیش از تاریخ مذکور بازمیگردد. تاسیس گروه پیکی بلایندرز در موضوعات و تفکرات ضد ایرلندی موجود در میان عامه مردم بریتانیایی آن زمان ریشه دارد. با این وجود، با شروع دهه 1890 این گروه به صورت رسمی تاسیس شد و اعضای آن تصمیم به استفاده از ظاهری ویژه برای خود گرفتند تا بیشتر از هر زمانی در قیاس با سایر گروههای رقیب، متفاوت به نظر برسند.
همچنین از آنجا که تمامی اعضای این گروه در ابتدا جز طبقه کارگر جامعه محسوب میشوند و از نظر شرایط اقتصادی نیز شرایط مطلوبی را دارا نبودند، شکل گیری ظاهری که احتمالا با مدل کلی آن آشنایی دارید، به صورت کامل سبب افزایش شهرت و کاریزما اعضای این گروه شد. با گذشت زمان، پیکی بلایندرها تصمیم گرفتند تا خودشان را برای مدتی محدود به عنوان «اسلاگرها» به عموم مردم معرفی کنند؛ اسلاگرها درواقع اشخاصی هستند که یک مسافت طولانی را با پای پیاده طی میکنند یا اسبهای پیر و کم قیمت را برای گشت و گذار به کار میگیرند. هدف اصلی از این تصمیم حمایت مجدد از طبقه کارگر و اعلام همدلی با اشخاص حاضر در بیرمنگام بود. مشخصا طولی نکشید که آنها مجددا به عنوان پیکی بلایندرها در راستای اهدافشان شروع به فعالیت کردند. حال سوال اصلی این است که آیا اشخاصی نظیر توماس شلبی در جهان واقعی نیز وجود داشتهاند؟ متاسفانه پاسخ این سوال تنها یک کلمه است، خیر!
هیچگونه اثری از حیات توماس شلبی در دنیای واقعی وجود ندارد
اگرچه که این سریال با الهام از اتفاقات و اشخاصی واقعی ساخته شده و چهرههای تاریخی برجستهای نظیر اسوالد موزلی (Oswald Mosley) یا وینستون چرچیل (Winston Churchill) نیز در جریان فصول مختلف آن در طول داستان به تصویر کشیده میشوند، باید متذکر شویم که استیون نایت تمامی اعضای خانواده شلبی را صرفا با الهام گیری از اعضای واقعی گروه پیکی بلایندرز خلق کرده است. به معنی دیگر، هیچگونه اثری از حیات توماس شلبی در دنیای واقعی وجود ندارد؛ بلکه نایت این خانواده را با الهام از نام خانوادگی دایی پدرش تحت عنوان شلدونز طراحی کرده است. درواقع هیچ یک از اعضای این خانواده در دنیای واقعی حضور نداشته، نامی از آنها در تاریخ به ثبت نرسیده و تماما محصول ذهن خالق سریال هستند. عضو اصلی گروه پیکی بلایندرز در دنیای واقعی شخصی است به نام کوین مانی (Kevin Money) ملقب به توماس گیلبرت (Thomas Gilbert) که براساس اطلاعات موجود، برای اولین بار در منطقه اسمال هیث وارد جهان جرم و جنایت شده است؛ شخصیت توماس شلبی نیز دقیقا از همین منطقه فعالیتهای مجرمانهاش را آغاز میکند. البته باید خاطر نشان کرد از آنجا که گروههای تبهکار بیرمنگام از به جا گذاشتن اطلاعات و سوابق به خصوص پیرامون اعضایشان تا حد امکان خودداری کردهاند، همچنان شک و تردیدهایی حول رهبر اصلی این گروه وجود دارد و برخی از منابع شخصی به نام هنری لایتفوت (Henry Lightfoot) را به عنوان اولین پیکی بلایندر معرفی میکنند. بنابراین نمیتوان با قاطعیت کامل یکی از ایندو را به عنوان رهبر پیکی بلایندرهای واقعی نامگذاری کرد.
در حال حاضر گزارشات رسمی و به جا مانده محدودی از آن زمان در دسترس است که به برخی اقدامات خشونت آمیز گروه پیکی بلایندرز به رهبری توماس گیلبرت اشاره دارند. براساس گزارش منتشر شده در روزنامه Manchester Evening News در اواخر سال 1895، یک گروه خشن و جنایتکار تحت عنوان پیکی بلایندرز در خیابانهای بیرمنگام نبردهای خونین متعددی را به راه انداخته و تعداد زیادی از اعضای سایر گروهها را به قتل رساندهاند. همچنین در بازه زمانی مذکور، شخصی به نام جرج ایست وود (George Eastwood) گزارش ویژهای را از حضور اعضای این گروه درون یک بار و اقدامات خشونت آمیزشان درون این محیط به ثبت رساند؛ گفته میشود که این شخص در جریان اقدامات آنها یکی از چشمانش را از دست داده است. نتیجه تمامی اقدامات پیکی بلایندرز و مملو کردن خیابانهای بیرمنگام از خون، تصاحب کامل این منطقه و تبدیل شدن به بزرگترین گروه جنایتکار آن زمان بوده است.
با این حال، طبق اطلاعات به ثبت رسیده پیکی بلایندرزها در دهه 1910 سرانجام رهبری خیابانهای بیرمنگام را رها کرده و در مقابل گروه بیرمنگام بویز به رهبری بیلی کیمبر (Billy Kimber) شکست میخورند؛ بیلی کیمبر پیش از تاسیس گروه شخصیاش عضوی از پیکی بلایندرها بوده اما به دلیل مشکلات شخصی از این گروه جدا میشود. شخصیت بیلی کیمبر در جریان فصل اول سریال Peaky Binders با بازی چارلی کرید-مایلز (Charlie Creed-Miles) به مخاطبین معرفی میشود. ناگفته نماند که چندین سال پس از پیروزی گروه بیرمنگام بویز، آنها نیز در برار گروه جنایتکار سابینی شکست میخورند. گفتههای کارل چین (Carl Chinn)، مورخ بریتانیایی دیگر دلیلی بر اثبات مجدد عدم فعالیتهای این گروه پیش از شروع جنگ جهانی اول است. چین معتقد است که پیکی بلایندرها پیش از شروع جنگ جهانی اول به صورت کامل از بیرمنگام خارج شدند و دیگر نامی از آنها، جز شهرت و اقدامات فراموش نشدنیشان باقی نماند.
از دیگر اعضای حاضر در گروه پیکی بلایندرز میتوان به ارنست هاینز (Earnest Haynes)، هری فاولز (Harry Fowles) و استیون مکنیکل (Stephen McNickle) اشاره کرد. در کنار مطالب مطرح شده، بهتر است تا مروری مختصری را بر گفتههای استیون نایت پیرامون خاطرات فراموش نشدنی پدر و سایر اعضای خانوادهاش در زمینه ارتباط با پیکی بلایندرها داشته باشیم. گفتههای او به شرح زیر است:
خانواده من، به خصوص پدرم خاطرات وسوسه انگیز و دور از انتظاری را در مورد این گروه همواره بازگو میکردند. این خاطرات به زمانی که آنها تنها ۱۰ سال داشتهاند، بازمیگردند. طبق گفتههای پدرم، تمامی اعضای پیکی بلایندرز لباسهای مجللی را بر تن داشتند و به طرز باورنکردنی قدرتمند محسوب میشدند. آنها ثروت بسیار زیادی را در منطقهای که شاید هیچکس حتی پول چندان زیادی را نداشت، دارا بودند. آنها گنگسترها و جنایتکارهای واقعی بودند. دایی پدر من درواقع عضوی از گروه پیکی بلایندرز بوده است. این مسئله همواره با اکراه و شک بسیار زیادی توسط پدرم بیان میشد چراکه خود او نیز از این موضوع چندان اطمینان نداشت. اما مشخصا با توجه به مرورهای مختصر صورت گرفته از نزاعهای دست جمعی این شخص به همراه دوستانش و لباس به خصوصی که بر تن داشتند، همگی اثباتگر عضویت او در پیکی بلایندرها است.
سریال Peaky Blinders تا چه حد از نظر تاریخی دقیق است؟
سریال پیکی بلایندرز بدون هیچگونه ترس، واهمه یا حتی شرم واقعیت را با یک داستان و اشخاصی خیالی ترکیب میکند تا درام درخشان و ماندگاری را به مخاطبین تلویزیون هدیه دهد. استیون نایت سازنده این سریال مشخصا در تحقق این هدف موفق بوده و با الهام گیری از واقعیت این گروه، استفاده از برخی رویدادها تاریخی و ترفندهای مختلف یک روایت قانع کننده و صدالبته سرگرم کننده را از این گروه خلق کرده است. به همین منظور نیز در فصل پنجم سریال میبینیم که در سال 1929 سقوط فراموش نشدنی وال استریت و تاثیرات آن روی اقتصاد بریتانیا و اشخاص عالی رتبه منطقه بیرمنگام به وضوح نمایش داده میشود. با شروع این فصل، یک شخصیت کاریزماتیک به نام اسوالد موزلی وارد داستان میشود و قصد دارد تا به عنوان رهبر حزب فاشیست در بریتانیا به درجات بالا دست یابد. اگر به تاریخ سرک بکشید و در مورد موزلی تحقیق کنید، درمییابید که فعالیتهای موزلی برای گسترش این حزب به سال 1932 بازمیگردد و در قیاس با سریال، یک فاصله زمانی تقریبا سه سال وجود دارد. با این وجود، بازه زمانی اتفاقات فصل ششم سریال Peaky Blinder تطابق کاملا باورپذیرتری را با اقدامات سیاسی اسوالد موزلی و قیام او دارا است.
در کنار موزلی یا وینستون چرچیل، شخصیتهای دیگری نیز از دنیای واقعی درون سریال حضور دارد. طی فصل پنجم، شخصیت خیالی (!) توماس شلبی یک قاچاقچی مواد مخدر به نام بیلی چانگ (Billy Chang) را به سایر اعضای گروهش معرفی میکند که درنهایت آنها با یکدیگر قراردادی رسمی را به منظور پخش تریاک به ثبت میرسانند. داستان واقعی شخصیت چانگ درخشان این است که او یک رستوران چینی را در منطقه بیرمنگام اداره میکرده و در رسانههای آن زمان به عنوان یک آشپز ماهر شناخته میشده است؛ چانگ را میتوان به نوعی والتر وایت بیرمنگام دانست.
با انتشار فصل ششم و نهایی سریال Peaky Blinders، توماس شلبی مجبور بود تا در کنار مشکلات همیشگیاش، اینبار با سازمانها و گروههای جنایتکار حاضر در بوستون به رهبری شخصیتی به نام جک نیلسون مقابله کند. گروههای اهل بوستون در دهههای 1920 و 1930 واقعا فعالیت داشتهاند و هیچ شکی در صحت حقیقی بودن آنها وجود ندارد. برای مثال، میتوان به گروه گاستین متشکل از اعضای آمریکایی-ایرلندی به رهبری فرانک والاس (Frank Wallace) اشاره کرد. درحالیکه جک نیلسون از لحاظ تاریخی وجود نداشته، میتوان گفت که این شخصیت با الهام از پدر جان اف. کندی (John F. Kennedy) رئیس جمهور سابق ایالات متحده یعنی جوزف پی. کندی (Joseph P. Kennedy) خلق شده است. جوزف کندی برخلاف فرزندش هیچگاه به عنوان شخص اول کشورش انتخاب نشد، اما ارتباطات بسیاری نزدیکی را با کاخ سفید دارا بود و حتی به عنوان سفیر دولت در کشور بریتانیا نیز انتخاب شد؛ اما بیانیههای ضد بریتانیایی او و همدردی با آلمانیها و حزب نازی از او یک منبع الهام قابل قبول برای شکل گیری آنتاگونیست فصل پایانی سریال ساخت!
درصورتیکه به خاطر داشته باشید، از همان قسمت ابتدایی سریال تداخل سیاست در جهان آن به خوبی نشان داده شده و در آن زمان نگرانیهای بسیار زیادی در مورد کمونیست در میان شخصیتهای مختلف داستان وجود داشته است. استیون نایت در مصاحبه با وبسایت Radio Times توضیحاتی را در اینباره ارائه کرده است.
در آن بازه زمانی، مردان به دلیل صحبت کردن در مورد کمونیست یا اتهام به فعالیت در این راستا دستیگر شده و به شش سال حبس محکوم میشدند. با آنها همچنین رفتارهای خشونت باری نظیر کتک زدنهای سهمگین صورت میگرفت. به خاطر دارم که پدرم در مورد جوانانی صحبت میکرد که نظراتشان را در مورد انقلاب روسیه بازگو میکردند. این افراد بلافاصله دستیگر میشدند و دیگر هیچکس آنها را نمیدید. درواقع اینگونه مطالب درون کتابها بازگو نمیشوند. اما هنگامیکه شخصا پیرامون این موضوعات تحقیق کنید و مدارک لازم را به دست آورید، متوجه میشوید که این همان چیزی است که در آن دوره زمانی رخ داده است. درواقع این بخش تاریک و ناگفته تاریخ است.
همچنین در طول سریال Peaky Blinders اشارات مختلفی به مشکلات روحی ناشی از جنگ، حقوق زنان، حقوق طبقه کارگر، مبارزات مختلف میان گروههای جنایتکار، اشراف روسی تبعید شده، نژاد پرستی و مشکلات ناشی از اعتیاد به مواد مخدر در صورت گرفته است؛ هریک از این مسائل در آن دوره زمانی به عنوان یک مشکل بزرگ برای جامعه بریتانیا به شمار میرفتند.
مشخصا با توجه به خیالی بودن شخصیتهای محبوب و اصلی سریال Peaky Blinders که آنها را تحت عنوان خانواده شلبی میشناسیم، رخ دادن هرچیزی در آینده این فرنچایز و آثار احتمالی که براساس آن ساخته میشوند، دور از انتظار نیست. اگرچه که ساخته استیون نایت به صورت کامل مطابق تاریخ نیست و از این لحاظ صحت صد در صدی ندارد، نمیتوان چنین موضوعاتی را به عنوان یک نکته منفی برای این سریال در نظر گرفت. بدون شک نقش آفرینی فوق العاده کیلین مورفی در قالب شخصیت توماس شلبی و روند کلی داستان این اثر سبب میشود تا مخاطبین به صورت مشتاقانه در انتظار انتشار فیلم سینمایی این فرچایز که گفته میشود دنباله مستقیمی برای فصل ششم سریال خواهد بود، باشند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید