سریال های جدید دنیای سینمایی مارول اخیرا مسیر اشتباهی را دنبال میکنند که دیگر مثل قبل پرطرفدار نیستند. با این وجود، دقیقا مشکل کار از کجاست؟
مدتهاست که فیلمها و سریالهای دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) را تماشا میکنیم و از سال ۲۰۰۸ با فیلم Iron Man این ماجراجویی بزرگ را شروع کردیم. در آن زمان، داستان مرد آهنی یا همان تونی استارک (Tony Stark) با سطحی از واقعگرایی شروع شد و دیدیم که یک انسان نابغه، با استفاده از هوش خود سعی میکند تا از پس دشمنانی که قصد جانش را داشتند بربیاید و در نهایت از دست تروریستها فرار کند. او زره آهنی خاصی را برای خودش درست میکند، اما داستان زندگی او به عنوان یک انسان همچنان در کنار فعالیتهای ابرقهرمانی جریان دارد. سپس در ادامه ما با شخصیتهای مهم دیگر مانند هالک (Hulk) و همچنین رهبر تیم انتقام جویان (Avengers)، یعنی کاپیتان آمریکا (Captain America) آشنا شدیم و پس از شکلگیری تیم ابرقهرمانی آنها، سالها طول کشید تا داستان هرکدام را دنبال کرده و با زندگی هرکدام در فیلمهای مستقلی که داشتند، بیشتر ارتباط برقرار کنیم.
با این وجود این فیلمها و حماسه ابدیت، در نهایت تا فیلم Avengers: Infinity War ادامه داشتند و بالاخره پس از شکست خوردن انتقام جویان از تانوس (Thanos)، آنها یکبار دیگر در نبرد Endgame حاضر شدند تا برای آخرین بار با تهدید بزرگ جهان (در آن زمان)، مبارزه کنند. فداکاریهایی انجام شد و در نهایت انتقام جویان و ارتش بزرگ آنها پیروز میدان شد، اما آیا این پایان راه دنیای سینمایی مارول بود؟
در واقع پس از اکران فیلم Avengers: Endgame هنگامی که پنل فاز چهارم دنیای سینمایی مارول در مراسم کامیک کان سال ۲۰۲۰ نمایش داده شد، بسیاری از طرفداران شدیدا برای فهمیدن داستان هر انتقام جو پس از وقایع Endgame هیجانزده بودند. همچنین با توجه به اسم سریالها و فیلمهای بعدی، مشخص بود که شخصیتهای جدید بسیاری قرار است تا به دنیای سینمایی مارول اضافه شوند. این در حالی بود که استارت فاز چهارم اینبار به جای یک فیلم، با یک سریال زده شد و همه چیز را تحت تاثیر قرار داد.
شروع سریال های جدید دنیای سینمایی مارول خوب بود، اما..
در واقع کوین فایگی (Kevin Feige) مدیر استودیو مارول رسما اعلام کرده بود که سریالهای جدید شبکه استریم دیزنی پلاس همگی قرار است تا بخشی از دنیای سینمایی مارول باشند و مستقیما با سایر پروژهها و آثار سینمایی آن در ارتباط خواهند بود. سپس با شروع فاز چهارم دنیای سینمایی مارول، شاهد پخش اولین سریال با عنوان WandaVision بودیم؛ اثری ۹ قسمتی که بسیار مرموزانه شروع شد، اما داستانی را روایت کرد که توانست از پس انتظاراتی که میرفت برآمده و در نهایت، نمرات خوبی را از طرفداران دریافت کند.
با این وجود این پایان راه نبود و در ادامه ما شاهد دنباله داستان شخصیتهای سرباز زمستان (The Winter Soldier) و فالکن (The Falcon) در سریال بعدی بودیم؛ جایی که به دنبال وقایع Endgame، سم ویلسون (Sam Wilson) باید با این مسئله کنار میآمد که استیو راجرز (Steve Rogers) او را کاپیتان آمریکا بعدی میداند. این در حالی بود که داخل این سریال، شخصیتهای تازهای معرفی شدند و هرکدام هم به مرور زمان توسط بیننده قابل درک و پذیرش بودند.
با این حال، داستان فاز چهارم وقتی به اوج رسید که سریال Loki از شبکه استریم دیزنی پلاس پخش شد و دیدیم که یک نسخه قدیمی از شخصیت لوکی (Loki)، که در فیلم Avengers: Endgame فرار کرده بود، حال توسط افرادی که خود را نگهبان زمان معرفی میکنند دستگیر شده و به سازمانی تحت عنوان TVA برده شده است! این داستان مرموز به شدت هیجانانگیز بود و حتی معرفی شخصیتها را (از جمله ابرشرور بزرگ بعدی دنیای سینمایی مارول) به خوبی هرچه تمامتر انجام میداد. موبیوس (Mobius) به یکی از کاراکترهای مورد علاقه طرفداران تبدیل شد و هنوز هم منتظر هستیم تا سیلوی (Sylvie) را در پروژههای آینده MCU ببینیم.
با این وجود، متاسفانه بعد از این سریال عملا استودیو مارول شروع به رفتن راه اشتباهی کرد که نتیجه آن به کیفیت پایین سریال های دنیای سینمایی مارول منجر شد. برای مثال، سریال Hawkeye شاید اگر داستان کلی آن را در نظر بگیریم، یک مجموعه چند قسمتی جالب بود که شخصیت جدید کیت بیشاپ (Kate Bishop) را معرفی میکرد. با این وجود، در این سریال ما شاهد شخصیتی به نام اکو بودیم (Echo) بودیم که حال او هم سریال اختصاصی خود را دارد! واقعا دلیل این کار چه بود و چه اتفاق مهمی در زندگی این کاراکتر رخ میدهد که نتیجه آن قرار است تا تاثیر بسیار بزرگی را روی آینده دنیای سینمایی مارول داشته باشد؟
در گذشته بخشی از هیجان داستان فیلمهای دنیای سینمایی مارول این بود که در آنها، ناگهان شخصیت تازهای را میدیدیم و هیجانزده میشدیم. اما حال هر شخصیت جدیدی برای خود یک سریال دریافت میکند و کوچکترین اتفاقات در MCU نیز به تصویر کشیده میشوند. این مورد بدی نیست و میتواند طرفداران مارول را راضی نگه دارد، اما آیا با چنین ترفندی حماسهای مثل فیلمهای سه فاز اول ساخته خواهد شد؟
ترجیح کمیت بر کیفیت همیشه راه درستی نیست
در واقع اگر سریال های جدید دنیای سینمایی مارول تنها یک مسیر را دنبال کنند، آن پر کردن اطلاعات کافی برای آثار آینده خواهد بود؛ طوری که ظاهرا سازندگان قصد دارند تا حماسهای که طی حدود ۱۱ سال خلق شد را اینبار طی ۷ سال در قالبی بزرگتر با مولتی ورس و اتفاقات فوق گسترده آن بسازند. این در حالی است که اگر قرار باشد تا داستانی هیجانانگیزتر و بر پایهای سنگینتر از حماسه ابدیت (در فازهای چهارم، پنجم و ششم) روایت شود، باید سالهای توسعه آن هم بیشتر باشد نه کمتر!
بدین ترتیب یعنی سازندگان اخیرا فقط قصد دارند تا داستانهای پشت سر هم و پیچیده از شخصیتهای جدید را در قالب سریال های جدید دنیای سینمایی مارول برای بیننده ارائه کنند و این به شدت از کیفیت کار کم خواهد کرد؛ طوری که حتی فیلمهای MCU هم شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتهاند و داستان آنها بارها و بارها پیش از اکران عوض میشود. برای مثال فیلم Thor 4 و Doctor Strange 2 میتوانستند به شدت هیجانانگیزتر و بهتر باشند، اما بحران عجله برای روایت سریع داستان و پریدن از شاخهای به شاخه دیگر، به روند ساخت و داستاننویسی آنها آسیب میزند.
بحران عجله!
این مشکل که به تازگی به دنیای سینمایی مارول اضافه شده، درباره عجله داشتن سازندگان بر سر بستن داستان در فیلمها و سریال های جدید دنیای سینمایی مارول است؛ طوری که برای مثال ما در سریال میبینیم که شخصیت جدید با کمترین پیشینه لازم معرفی میشود و در همان قسمت اول ناگهان قدرتهایی را به دست میآورد! این به کلی باعث میشود تا ژانر ابرقهرمانی در بدترین حالت ممکن به تصویر کشیده شده و بیننده دیگر از ماجرایی که آن فرد برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان یا حتی ابرشرور طی میکند خبر نداشته باشد.
این موضوع شدیدا به شخصیتپردازی کاراکترها آسیب میزند و واقعا برای بسیاری از طرفداران و بینندگان قدیمی فیلمهای دنیای سینمایی مارول جالب نیست. برای مثال، اگر دقت کرده باشید یکی از دلایلی که شخصیتهایی مانند کایپتان آمریکا و تونی استارک تا این حد ماندگار شدهاند، این است که ما آنها را در فیلمهای مستقلی که داشتند ابتدا در قالب یک فرد عادی مشاهده کردیم که روند خاصی را برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان طی میکنند. شما وقتی که استیو راجرز خود را برای نجات سربازان یارش روی نارنجک میاندازد میبینید، آن هم زمانی که هنوز هیچ قدرتی ندارد، قاعدتا تحت تاثیر قرار خواهید گرفت و از ابرقهرمان شدن و گرفتن قدرتهای ابرانسانی او لذت میبرید. یا برای مثال وقتی که تونی استارک موفق شد تا در غار تنها با چند تکه فلز و موشک یک زره نجات برای خودش بسازد، شخصیت نابغه او را بهتر درک خواهید کرد، تا اینکه در قسمت اول یکی از سریال های جدید دنیای سینمایی مارول یک کاراکتر ناگهان یک مچبند به دست بیاورد، ناگهان کسی را نجات بدهد و ناگهان ابرقهرمان شود. اشتباه نکنید، ابرقهرمان شدن ناگهانی شخصیتها در دنیای سینمایی مارول مشکل کار نیست، اما اگر پیشینه خوبی برای آن ارائه نشود، درک داستان او هم سختتر خواهد شد.
به هر حال دنیای سینمایی مارول مسیر طولانی و جالبی را در پیش دارد که در نهایت به دو فیلم از سری Avengers ختم خواهد شد، اما آیا سریال های جدید و بعدی MCU داستانی ساخته و پرداختهتر خواهند داشت؟ یا اینکه باز هم میبینیم که شخصیت اصلی ناگهان ابرقدرت میشود و مثل شی هالک (She-Hulk) تیم قدیمی انتقام جویان را مسخره میکند؟ نظر خود را با ما در میان بگذارید.
در نظر داشته باشید که این فیلمها و سریالهای جدید هنوز هم با این وجود در دسته بهترین آثار سینمایی . سریالی ساخته شده حال حاضر قرار میگیرند و این مشکلات، با توجه به انتظاراتی هستند که از دنیای سینمایی مارول داریم و در فاز چهارم برآورده نشدهاند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید