فیلم «برنادت کجا رفتی» Where’d You Go, Bernadette تازهترین فیلم کارگردان مطرح آمریکایی، «ریچارد لینکلیتر» است. این فیلم که اقتباسی از رمانی به همین نام است، آیا توانسته در حد و اندازهی نام این کارگردان و آثار درخشان پیشینش ظاهر بشود یا خیر؟
در کارنامه کاری «لینکلیتر» آثار درخشانی همچون فیلمهای Before، Boyhood و Tape دیده میشود. لینکلیتر کارگردان کاربلدی است که به خوبی به اصول و قوائد این هنر آگاهی دارد و به کمک اجزا و ویژگیهایی که سینما در اختیارش قرار داده، به تعریف قصههای شخصی و دغدغههایش میپردازد؛ فیلمهایی جمعوجور و بسیار خوش حسی خلق میکند که به خوبی احساسات و توجه مخاطب را با خود و شخصیتهایش همراه میکند.
داستان فیلم Where’d You Go, Bernadette درمورد «برنادت فاکس» است. زنی که دچار اضطراب و تشویش است و تمایل به انزوا و گوشهگیری دارد. بعد از قبولی دختر نوجوانش در امتحان ورودی یک مدرسهی شبانهروزی، دخترک از پدر و مادرش درخواست میکند که به عنوان جایزه، سفری به قطب جنوب بروند. این سفر، اضطراب و استرس زیادی وارد زندگی منظم برنادت میکند و زمینهساز بحرانی میشود که در نهایت منجر به خودشناسی او و حل مشکلاتی میشود که سالهاست او را درگیر خود کردهاند.
سینمای «لینکلیتر» سادگی بسیار دلنشینی دارد که مخاطب خیلی راحت با دنیا و شخصیتهایش همراه میشود. بیننده به خوبی درگیر مناقشهها و اتفاقات مختلف زندگی شخصیتهای آثار لینکلیتر میشود و با آنها و قصهشان همذاتپنداری میکند. از علتهای اصلی چنین رویکردی توسط مخاطب، باید به باورپذیری و معمولی بودن شخصیتهای دنیای لینکلیتر در کنار فیلمنامههای قدرتمندش اشاره کرد. فیلمهای این کارگردان، اغلب پیرامون زندگی و انسانهای درگیر آن بوده است. قصههایی که در اوج سادگی، روایتگر برشی از زندگی شخصیتهای مختلف هستند که به لطف پرداخت عالی و شیوهی روایی جذاب، به خوبی احساسات و توجه مخاطب را برمیانگیزند.
هنر «لینک لیتر» نیز در همین نکته نهفته است. او با فرم بصری و روایی بسیار ساده، حتی بدون هیچ تلاش اضافه و بزرگنمایی، داستانهای بسیار ملموس و اثرگذار تعریف میکند. لینکلیتر به قدری اجزای مختلف فیلمنامه را بهدرستی کنار هم قرار میدهد که محصول نهایی در اوج سادگی، بیننده را با خود همراه میکند و درگیر قصهی شخصیتهای دوستداشتنیاش میکند.
فیلم قصهای شخصی و خانوادگی دارد و درمورد مسائل و مشکلاتی حرف میزند که روزانه بسیاری از ما به شیوههای مختلف درگیر آنها هستیم
این فیلم نیز کاملا در همان مسیر حرکت میکند. قصهای شخصی و خانوادگی دارد و همچنین دربارهی مسائل و مشکلاتی حرف میزند که روزانه بسیاری از ما به شیوههای مختلف درگیرش هستیم. از مسائل اجتماعی و روابط گرفته تا مسائل کاری و درونیتری که در نهایت همگی حول یک محور کلی، به نام زندگی میچرخند. فیلمهای لینکلیتر دربارهی زندگی هستند و هر اثرش، گوشهای از این زندگی را به تصویر کشیده و کارنامه کاریاش، دنیای واحد بسیار دوستداشتنیای را بهوجود آورده است.
یکی از مسائلی که در فیلم Where’d You Go, Bernadette بسیار به آن توجه شده، میزانسن است. کارگردان برای میزانشاتهای فیلم اغلب از قابهای ایستا و ساده با عمق میدان مناسب بهره میبرد. در این شرایط، میزانسن اهمیت بالایی پیدا میکند؛ چرا که این چینش اجزا باید بتواند با حداقل تلاش، اطلاعات بسیار مفیدی پیرامون شخصیتها و زندگیشان بدهد و دنیا و شرایط کاملا باورپذیری را بهوجود آورد. میزانسن قدرتمند، حس واقعی و حقیقی بودن شخصیتها و محیطها را تقویت میکند. مخاطب باور میکند که در این مکان، زندگیای در جریان است؛ آمد و شدی همیشگی در آن وجود دارد و مهمتر از همه، تاریخچهای دارد. فیلمساز موفق شده با همنشینی درست میزانسن و شیوههای فیلمبرداری، دنیای بسیار واقعیای را برای فیلمش بهوجود بیاورد که حسی از زندگی در خود دارند. این دنیا به هیچ عنوان، بیروح و ساختگی نیست.
تنها لوکیشن داخلی فیلم که بخش زیادی از زمان فیلم را به خود اختصاص داده، خانهی برنادت است. خانهای قدیمی که از هر گوشهی سقفش، آب در حال چکه کردن است و رنگ دیوارشهایش پریده، گچهایش پفکرده و نیاز به مرمت و رسیدگی دارد. ذکر همین چند مورد، از اهمیت بالای این مکان در قصه و مفهومی که در دل خود دارد حکایت میکند. فیلمساز به تک تک جزییات ریز طراحی خانه، توجه ویژهای داشته و به کمک قابهای درست و حرکتهای گاه و بیگاه دوربین، به خوبی حضور و اهمیت این خانه را در دنیای فیلم به مخاطب یادآور میشود. خانهی برنادت نماد و تجلی زندهای است از وضعیت ذهنی صاحب آن و مشکلاتی که با آنها درگیر است.
هنگام تماشای این فیلم، بهخصوص سکانسهایی که در خانه اتفاق میافتاد، به طور مداوم یاد فیلم «سرکوب» ساختهی «رضا گوران» میافتادم. فیلمی تک لوکیشنی که خانه در آن فیلم نیز نقش بسیار پررنگی را ایفا میکند. با این اوصاف خانهی سرکوب، مصنوعی است. از هر گوشهاش ساختگی بودنش به چشم میآمد و ابدا نمیتوانست به تاثیرگذاری مناسبی که فیلمساز در این فیلم مدنظر داشته، دست پیدا کند. فیلمساز سعی کرده بود فضایی سرد و بیروح بسازد. خانهای که زمانی در آن زندگی جریان داشت و اکنون به دور از تمامی جنبوجوشهای گذشته، به مکانی تاریک و سرد تبدیل شده است.
متاسفانه به علت ضعف در طراحی صحنه و خلق مکانی به شدت تئاتری و نمایشی، خانه در این فیلم نمیتواند تاثیر مطلوبی از جنبهی احساسی در مخاطب خود ایجاد کند و نقش محوری و زیرمتنی خود را کاملا از دست میدهد. کارگردان قصد داشته خانهای بسازد که سردی و تنهایی حاکم بر آن منطقه را مخاطب احساس کند؛ حال خستهاش را بفهمد و بهواسطهی آن، به درک بهتری از شخصیتهای قصه برسد. با این حال، متاسفانه او برای دستیابی به این هدف، صرفا از دل فضایی سرد، با استفاده از مبل و صندلی و چند وسیلهی دیگر، خانهی سردی را خلق کرد. خانهای که ابدا حسی از حقیقی بودن ندارد و صرفا صحنهای است که چیده شده.
رنگبندی و طراحی بخشهای مختلف خانه کاملا در خدمت روایت فیلم و شخصیتپردازی برنادت است
برای درک بهتر این مسئله نگاهی بیندازید به فیلم «آبی» از «کریشتوف کیشلوفسکی». کارگردان در این فیلم به زیبایی خانهای خالی و سرد را به تصویر میکشد. خانهای که تنها در دو سکانس فیلم دیده میشود و نمادی از گذشتهی تلخِ شخصیت اصلی است. مکانی سرد و خالی که صرفا یادآور خاطرات تلخی است که شخصیت اصلی قصد کنار آمدن و پذیرش با آنها را دارد. فیلمساز به زیبایی هر چه تمام این حس را به مخاطب خود انتقال میدهد، بدون اینکه حتی نمایی از این خانه در روزهای شلوغ و پرشکوهش به نمایش بگذارد. صرفا فضایی خالی را نشان میدهد و مخاطب خودش را تحت تاثیر قرار میدهد.
این اتفاق دقیقا در فیلم «برنادت کجا رفتی» میافتد. خانهای زنده که هویت دارد و از زندگیای که در آن جریان دارد حکایت میکند. رنگبندی و طراحی بخشهای مختلف خانه کاملا در خدمت روایت فیلم و شخصیتپردازی برنادت است که بخش زیادی از زندگیش را در دو دههی گذشته در این خانه سپری کرده است.
با در نظر گرفتن طراحی صحنه و میزانسن قدرتمند، تکنیکهای فیلمبرداریای که لینکلیتر در این اثر اتخاذ کرده، کاملا در خدمت روایت قصهی شخصی و درونی کاراکتر اصلیاش است. دوربین در این فیلم صرفا راوی است؛ هویت مستقلی ندارد و داستان شخصی و درونی زنی را تعریف میکند که درگیر مشکلات متعددی در زندگیاش شده است؛ از کار و حرفهاش به عنوان معمار گرفته تا تعاملش با محیط و افرادی که در کنار او زندگی میکنند. لینکلیتر به زیبایی این قصهی شخصی را به تصویر میکشد و از هرگونه اضافات و تکنیکهای دیگری که حتی اندکی به این سبک روایت خدشهای وارد میکنند، تا حدود بهسزایی پرهیز کرده است.
داستان فیلم با وجود روایت خوب و شخصیتپردازی مناسب شخصیت اصلی، قابل پیشبینی و ساده است. شخصیتهای فرعی در فیلم به خوبی پرداخت نمیشوند و از حد معمول خود فراتر نمیروند. قصه با وجود گرههای مناسب و ریتم روایی قابل قبول، به حدی کلیشهای میشود و بارها دیده شده که با وجود نکات مثبت، نمیتواند مخاطب را به خوبی تحت تاثیر خود قرار دهد و مخاطب پس از مدت کوتاهی از یادش میرود که فیلمی را با این درونمایهی تماشا کرده است.
شخصیت برنادت بهعنوان موتور محرکهی اصلی ماجرای فیلم Where’d You Go, Bernadette عمل میکند که همهی اتفاقها حول محور او اتفاق میافتند؛ از رفتار و مشکلات شخصی او گرفته تا تصمیمهایی که در طول قصه میگیرد، همگی پیشبرندهی قصه هستند و گرهها و نقطهی عطف فیلم را بهوجود میآورند.
در آثاری که روایتی شخصیتمحور دارند، فشار و مسئولیت سنگینی روی دوش فرد بازیگر است که به اجرای این نقشها میپردازد؛ چرا که این بازیگر باید بتواند تجلی کاملی باشد از شخصیتی که بازی میکند. او باید چنان باورپذیر و حقیقی باشد که نه تنها قصه را به جلو هل بدهد، بلکه مخاطب را نیز با اجرای قدرتمندش با خود همراه کند و درگیر فیلم نگهش دارد. از این جنبه، انتخاب «کیت بلانشت» برای این نقش بسیار مناسب بوده. توانایی بالای بازیگری او و تجربهاش در بازی در نقشهایی مشابه، باعث شده که شخصیت برنادت در فیلم بسیار واقعی باشد و از او شخصیتی ملموس و قابل درک بسازد.
دیگر بازیگران فیلم Where’d You Go, Bernadette تا حدی که فیلمنامه به آنها اجازه داده، بازی قابل قبولی از خود ارائه میدهند. در این بین، تنها نقدی که به اجراهای فیلم میتوان وارد کرد به بازی «بیلی کروداپ» در نقش شوهر برنادت، «الگین برنج» است. اجرای او در این فیلم، کاملا معمولی است و در مواقعی که در کنار شخصیت بلانشت قرار میگیرد، تفاوت سطح بازیگریشان و اجرایی که در فیلم به نمایش گذاشتهاند، بیش از پیش خودش را نشان میدهد. یکی از علتهای اصلی این اتفاق، به شخصیتپردازی «الگین برنچ» و دیالوگهایش برمیگردد. تمامی دیالوگها و موقعیتهایی که این شخصیت در آنها قرار میگیرد، ابدا جذاب نیستند و در نتیجه، چندان مواد اولیهی مناسبی در اختیار بازیگر برای اجرایی خوب و اثرگذار قرار نمیگیرد. دقیقا نقطه مقابل برنادت که شخصیت او در نقطه شروع در وضعیت بسیار جذاب و خوبی از حیث روایی قرار دارد و صرفا نیاز به یک بازیگر توانا دارد که از تمامی این ویژگیها در راستای خلق یک شخصیت عالی بهره ببرد.
در نهایت، فیلم Where’d You Go, Bernadette اثر متوسطی در کارنامهی کاری کارگردانش محسوب میشود. فیلمساز حد و اندازه فیلمش را شناخته و بدون هیچ گونه بزرگنمایی و تلاش اضافهای، داستان زندگی برنادت را به تصویر میکشد. فیلم شاید ویژگی تازهای در قیاس با کارهای پیشین لینکلیتر نداشته باشد، ولی در حد و اندازهی خودش مخاطب را سرگرم میکند و هنگامی که تیتراژ انتهایی نمایش داده میشود، با لبخندی از رضایت و حال خوش بدرقهشان میکند.
- باورپذیری شخصیت برنادت
- تدوین درست و در خدمت روایت قصه
- تکنیکهای فیلمبرداری خارقالعادهای که بیانگر قصهی شخصی و درونی شخصیت اصلیاش است
- فیلمنامهی ساده و قابل پیشبینی
- اجرای معمولی بیلی کروداپ به خصوص در سکانسهای دو نفره با کیت بلانشت
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید