چرا قسمت آخر انیمه حمله به تایتان انتظارات را برآورده نمی کند؟
حمله به تایتان یا تراژدی فرمانده اروین؟
قسمت آخر انیمه حمله به تایتان از نظر درصد زیادی از بینندگان ناامیدکننده تلقی شد و میتوانست بسیار بهتر از چیزی باشد که پس از سالها برای طرفداران ارائه شد.
پس از منتشر شدن آخرین چپتر از مانگای حمله به تایتان/تایتان مهاجم (Attack On Titan)، چپتر صد و سی و نه، درصد بسیار زیادی از خوانندگان با همدیگر توافق نظر داشتند که پایان بندی داستان بسیار ناامیدکننده بود! داستان حمله به تایتان از چپتر یک تا صد و بیست و چهار یکی از بهترین داستانهای نوشته شده تمام دورانها بود و به بهترین شکل ممکن روند خود را طی میکرد. در این داستان مضامین عمیقی همچون برده داری، نژادپرستی، افتراق و تبعیض، تعصبات سیاسی و فرهنگی، تروریسم و … گنجانده شده بود؛ به علاوه، شخصیتهایی که برای داستان طراحی شده بودند، بسیار متفاوت اما در عین حال مناسب برای داستان بودند. با توجه به اینکه در جاهایی از داستان، به زندگی شخصی و احساسات کارکترهای نقش منفی نیز پرداخته میشد، خوانندگان و بینندگان به گونهای با این شخصیتها نیز احساس همدردی میکردند. به همین خاطر نیز مخاطبان این داستان هیچگاه نتوانستند برچسب صد در صد خوب و یا بد بودن را بر روی هیچکدام از کارکترها بزنند و این یکی از بهترین ویژگیهای حمله به تایتان به شمار میرفت. همه این ویژگیها باعث شداند حمله به تایتان به یکی از خاصترین و نمادین داستانهای کل تاریخ تبدیل شود. تقریبا میتوان گفت تا به حال هیچ انیمه دیگری ساخته نشده است که همه این مضامین را به این صورت در خود جای داده باشد؛ بنابراین با جرات میتوان گفت که هاجیمه ایسایاما (Hajime Isayama) با خلق این اثر یکی از بهترین داستانهای تاریخ را نوشته است که مشابه با آن را به سختی میتوان پیدا کرد.
همه ما میدانیم که جنگ و تصمیمات سیاسی میتوانند پیامدهای انسانی بسیار زیادی به همراه داشته باشند و تاثیرات مخربی بر افراد بگذارد. در انیمه حمله به تایتان نیز، تاثیراتی که جنگ بر روی انسانها میگذارد را به وضوح میتوانیم در کارکترهای مختلف، به ویژه کارکتر ارن و راینر، مشاهده کنیم؛ به گونهای که میتوانیم ببینیم پیامد جنگ بر روی افراد میتواند به چه صورت باشد و زندگی، شخصیت آنها و روابطشان با افراد دیگر را به چه شیوهای مختل کند.
سرعت پیش رفتن داستان حمله به تایتان نیز خالی از هرگونه مشکل بود؛ یعنی علیرغم اینکه داستان بسیار سریع پیش نمیرفت، اما در عین حال آنقدری نیز آرام نبود که بینندگان و خوانندگان را خسته کند. صحنههای اکشن انیمه بسیار فوق العاده طراحی شده بودند. در طول کل داستان زمانبندیهای بسیار خوبی نیز وجود داشت که در آن زندگی شخصی کارکترهای مختلف به بهترین شکل ممکن زیر ذرهبین قرا میگرفت؛ به این صورت در طول داستان، بینندگان و خوانندگان به آرامی با هریک از شخصیتهای اصلی ارتباط برقرار میکردند و پس از پی بردن به داستان زندگیشان، با آنها احساس همدردی میکردند. به علاوه، معماهایی که کارکترها از همان ابتدای داستان، با آنها مواجه بودند و سوالات بیشتری نیز که پس از هر پیچش داستانی غیرمنتظره به وجود میآمد نیز بسیار هوشمندانه و قابل تحسین بودند. به همین خاطر نیز افراد بسیار زیادی، نه تنها در ژاپن، بلکه در سراسر جهان، این انیمه را دوست داشتند و از دیدن آن لذت میبردند.
با این وجود، قسمت آخر انیمه حمله به تایتان به گونهای دیگر بود! سکانسهای مختلف این قسمت با همدیگر همخوانی نداشتند و به طور کلی هیچگونه انسجامی در طول این قسمت هشتاد و پنج دقیقهای دیده نمیشد. داستان با سرعت بسیار زیادی پیش میرفت؛ طرفداران چندین سال برای این انیمه وقت گذاشته بودند و با کارکترهای آن ارتباط برقرار کرده بودند، اما با این حال، زمانیکه اتفاق ناراحت کنندهای برای هرکدام از این کارکترها رخ میداد، بینندگان وقت کافی برای ناراحت شدن نداشتند زیرا که درست پس از آن، اتفاق مهم دیگری رخ میداد. به همین خاطر نیز بیشتر طرفداران این حس مشترک را تجربه کردند که نمیتوانستند آنگونه که باید و شاید به وقایع داستان واکنش نشان دهند. به همین ترتیب، زمانی هم که یک پیروزی اتفاق میافتاد، بینندگان بازهم زمان کافی برای خوشحالی کردن نداشتند
مسئله دیگر در رابطه با قسمت آخر انیمه حمله به تایتان که طرفداران را شگفت زده کرده است، ژانر عاشقانهای بود که بسیار ناگهانی در قسمت آخر به داستان اضافه شد. در طول این انیمه تا قسمت آخر، تمرکز داستان هیچگاه بر روی روابط عاشقانه و احساسات کارکترها به همدیگر نبوده است. به همین خاطر نیز، بینندگان به هیچ عنوان انتظار نداشتند که عشق چنین نقش پررنگی در پایان داستان داشته باشد. این واقعیت بر همه آشکار بود که میکاسا و ارن همدیگر را دوست داشتند، اما داستان از همان ابتدا به طور کلی بر موضوعات دیگری تمرکز کرده بود. چرا باید به حس این دو کارکتر به همدیگر در قسمت آخر انیمه حمله به تایتان اینگونه ناگهانی پرداخته شود؟ کل انیمه در رابطه با مضامین عمیق سیاسی بود و به همین خاطر نیز اینگونه منحصر به فرد تلقی میشد؛ موضوع عشق بین دو کارکتر اصلی داستان به هیچ عنوان پایانی نبود که بینندگان انتظار دیدنش را داشته باشند. در طول داستان، دیدگاهی بسیار متفاوت از ارن در ذهن بینندگان ساخته شده بود، به هین خاطر نیز، زمانی که او با آرمین در رابطه با عشقش نسبت به میکاسا صحبت میکرد، همه چیز بسیار غیرواقعی به نظر میرسید. این صحبتها به قدری از موضوعات اصلی داستان فاصله داشت که بار دیگر بینندگان را بهت زده کرد و آنها را در شرایطی قرار داد که نمیدانستند چه واکنشی باید نشان دهند. داستان حمله به تایتان پتانسیل بسیار زیادی در خود داشت و به طور قطع میتوانست پایانبندی بسیار بهتری نیز داشته باشد. اما نحوه پایان یافتن آن بسیار ناامیدکنندهتر از چیزی بود که طرفداران انتظارش را داشتند.
سوال دیگری که در رابطه با قسمت آخر انیمه حمله به تایتان مطرح میشود این است که چه اتفاقی برای کارکتر یلنا افتاد؟ در این قسمت حفرههای داستانی زیادی وجود داشت و یکی از بزگترین آنها، نبود کارکتر یلنا بود! این کارکتر به دلایل نامشخصی معلوم نیست که چرا در قسمت آخر حضور نداشت. چه به سر او آمد و به چه دلیل از کل داستان اینگونه به یکباره ناپدید شد، همگی سوالاتی هستند که بینندگان هیچگاه نتوانستند پاسخشان را در قسمت آخر پیدا کنند.
مسئله دیگری که وجود دارد این است که چرا تعامل کارکترهای مختلف با همدیگر، شخصیتهای اصلی داستان که بینندگان چندین سال است با آنها ارتباط گرفتهاند، اینگونه کوتاه بود و به هیچ عنوان مدت زمان خوبی به آنها اختصاص داده نشده بود؟ همه این کارکترها از جمله، جان، کنی، لیوای، راینر و … لیاقت این را داشتند که مدت زمان بسیار بیشتری از قسمت آخر انیمه حمله به تایتان به آنها اختصاص داده شود و بیشتر بر روی صفحه نمایش ظاهر شوند، اما با کمال تاسف، این قسمت در این مورد هم طرفداران را به شدت ناامید کرد.
نکته جالب توجه دیگر در قسمت آخر انیمه حمله به تایتان، حاملگی هیستوریا و به دنیا آوردن فرزندش بود. هیستوریا با یک کارکتر حاشیهای که هیچکس نمیشناسد و هیچگاه در داستان حضور پیدا نمیکند، ازدواج کرد. سوالات بسیار زیادی تنها در رابطه با همین نکته مطرح میشود. درصدی از بینندگان انتظار داشتند ارن با هیستوریا ازدواج کند اما دلیل ازدواج نکردن آنها بسیار روشن است. با این حال، همسر و پدر فرزند هیستوریا در کمترین حالت میتوانست یکی از کارکترهای این انیمه باشد که بینندگان میشناسند. مسئله حاملگی و به دنیا آوردن فرزند هیستوریا، یکی از مهمترین موضوعاتی بود که بر خط داستانی تاثیر بسیار زیادی میگذاشت، به همین خاطر نیز اینگونه بی اهمیت جلوه دادن این لحظه در قسمت آخر بسیار غیر منطقی به نظر میرسد و هیچ دلیل واضحی هم برای آن وجود ندارد.
یکی از ناامیدکنندهترین سکانسهای قسمت آخر انیمه حمله به تایتان، زمانی بود که ارن دلیل و انگیزه اصلی خود را برای فعال کردن غرش، آزادسازی همه تایتانها و در نهایت کشتن جان بیشتر از هشتاد درصد جمعیت به بدترین شکل ممکن را بیان کرد. ارن میتوانست زمان حال، گذشته و آینده را با همدیگر ببیند و به همین خاطر نیز بیشتر وقایع را خود سازمندهی کرده بود که به یک نتیجه خاص برسد. ارن در سکانسی که با آرمین صحبت میکند، اظهار میکند که او با فعال کردن غرش، بیشتر از هشتاد درصد از جمعیت جهان را از بین میبرد، میکاسا و آرمین جان او را میگیرند و اینگونه این دو در نهایت از افرادی که خون شیطان در رگهایش جاری است و مورد تنفر جهانیان قرار گرفتهاند، به قهرمانانی تبدیل میشوند که از نابودی و مسطح شدن کل زمین جلوگیری میکنند. از همان ابتدا نیز، برای کشتن هشتاد درصد از جمعیت زمین هیچ توجیه مناسبی نمیتوانست وجود داشته باشد، اما این انگیزه بسیار بیشتر از آنچه که طرفداران میتوانستند فکرش را بکنند غیر منطقی بود.
در داستان انیمه حمله به تایتان بارها و بارها شاهد تبدیل شدن شخصیتها به تایتان و بازسازی اعضای بدن آنها بودهایم. هربار که این اتفاق میافتاد ما هیچگاه نمیپرسیدیم که این کار چگونه انجام میشود و تنها گمان میکردیم این توانایی ویژه تایتانها است؛ تا حدودی هم همینطور است، اما این توانایی چگونه به وجود آمده است؟ واقعیت این است که ناخودآگاه یمیر فریتز پس از مرگش در راههایی که به همدیگر متصلند زنده ماند. اینگونه او برای 2000 سال تایتانها را از شن و ماسه ساخت و درصورت نیاز بدن آنها را بازسازی میکرد. حال سوالی که مطح میشود این است که هدف یمیر از انجام همه این کارها چه بوده است؟ ناامیدکنندهترین لحظه در قسمت آخر انیمه حمله به تایتان زمانی بود که ارن به آرمین میگفت یمیر همه این کارها را به خاطر عشقی که نسبت به پادشاه فریتز داشته است انجام داد. دوهزار سال میگذرد و یمیر همچنان عاشق این کارکتر است و باعث میشود که همه این خرابیها به بار بیاید. نکته غیر منتطقیتر در رابطه با این موضوع این است که او در مرحله اول چگونه میتواند عاشق مردی باشد که همه افراد اطرافش را به بدترین شکل ممکن قتل عام کرده است و افرادی هم که زنده نگه داشته است به برده تبدیل کرده است؟ هیچ دلیل خاصی هم برای توجیه کارهایی که انجام داده است وجود ندارد جز اینکه صرف از سر خودخواهی و رسیدن به خواستههایش مرتکب چنین جنایاتی شده است. هیچکس گمان نمیکرد که مضمون عشق در انیمه حمله به تایتان بتواند این چنین مسیر داستان را تغییر دهد. در قسمت پایانی این انیمه شگفت انگیز و محبوب مشخص میشود که یمیر بنیانگذار به دلیل عشقی که به پادشاه فریتز داشت، علیرغم بدرفتاری و سوءاستفادههایش، باعث وابستگی او به آن مسیرها شده بود. ناتوانی او در فراموش کردن عشقی که به پادشاه داشت باعث شد که او از تمام دستورات خانواده سلطنتی پیروی کند، چیزی هم که در نهایت او را آزاد کرد به هیچ عنوان مرگ ارن نبود، بلکه مرگ ارن به دست میکاسا بود! میکاسا با کشتن ارن از دنیا محافظت کرد و شهامتی را از خود نشان داد که یمیر هیچگاه نداشت. شهامت قبول کردن احساسات اما به گونهای که اجازه نداد به وسیله آنها کنترل شود. لحظهای که بینندگان به این واقعیت پی بردند، بار دیگر از نحوه پایان یافتن این انیمه که سالها برای آن وقت و انرژی گذاشته بودند، ناامید شدند.
انیمه حمله به تایتان، به دلیل خط داستانی بسیار هیجان انگیز که در آن به مضامین عمیقی سیاسی پرداخته است، پیچشهای داستانی، کارکترهای محبوب و دوست داشتنی، جلوههای بصری و همچنین موسیقیهای نمادین متن خود، موفق شد در مدت زمان بسیار کوتاهی نه تنها در ژاپن، بلکه در سراسر جهان، به موفقیت بی سابقهای دست پیدا کند. به علاوه، طرفداران شاهد اتفاقات بحث برانگیز بسیار زیادی در طول داستان بودند که با پیش رفتن داستان، تنها سوالات بیشتری را در ذهن آنها به وجود میآورد. اما همانطور که همه ما میدانیم، یکی از نقاط مثبت داستان انیمه حمله به تایتان این بود که هیچگاه به یکباره دلیل رخ دادن هر اتفاقی را توضیح نمیداد و اینگونه بینندگان خود را همواره تا مدت زمان مشخصی بین زمین و هوا معلق نگه میداشت. علیرغم اینکه هر چند قسمت یکبار، در طول داستان این انیمه، اتفاقات غیرمنتظره و دراماتیک زیادی رخ میدهند، اما برخی از آنها بینندگان را با سوالات بیشتری در ذهنشان رها میکردند. اما با وجود همه اینها، قسمت آخر انیمه حمله به تایتان از نظر درصد بسیار زیادی از طرفداران به قدری ناامیدکننده بود که به گونهای کل داستان را برایشان زیر سوال برد و نظرشان را به طور کلی در رابطه با این انیمه تغییر داد. در نهایت این داستان به تراژدی کارکتر اروین تبدیل شد. تراژدی که در آن همه سربازان او، برای هیچی قربانی شدند. به طور کلی میتوان گفت که در این پایان بندی هیچ چیز به سرانجام نرسید. نه تنها غرش بدون هیچ دلیل منطقی صورت گرفت، بلکه چرخه نفرتی هم که وجود داشت از بین نرفت و پارادایس نیز آزاد نشد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید