چرا بازیگران هالیوود به دنیای بازیهای ویدیویی علاقه نشان میدهند؟ چرا آنها دوست دارند در بازیهای ویدیویی نقشی را ایفا کنند؟
داستان موجود در بازیهای ویدیویی همیشه جزو بهترین قصهها نیست. کار به نسبت سختی است که یک قصه را برای بازیکن به صورت منسجم تعریف کنید و در عین حال در مقام بازیساز علاقه داشته باشید بازیکن در دنیای بازِ یک بازی بچرخد و شاخههای جدیدی از قصه را کشف کند.
برخی از افراد در حوزه سرگرمی تلاش میکنند تا روی بازیهای ویدیویی به نوعی کار کنند که به چشم مخاطب، در حد یک اثر سینمایی یا حتی تلویزیونی به نظر برسد. شاید جدیدترین (و چه بسا موفقترین) بازی ویدیویی در این زمینه را باید بازی کوانتوم بریک (Quantum Break) بدانیم که توسط استودیوی رِمِدی تولید شد. در حقیقت این بازی مرز میان سریالهای تلویزیونی و حوزه گیم را به هم نزدیکتر ساخت. گیمپلی بازی بر اساس سلسله سکانسهایی سینمایی به اصطلاح لایو اکشن روایت شده و بازیکن در نقش یک بازیگر به بازی میپردازد.
در کوانتوم بریک با بازیگرهای سرشناسی آشنا شدهایم. شان آشمور که پیشتر به عنوان شخصیت مرد یخی در سری فیلمهای ایکسمن بازی کرد. دامینیک موناگان، بازیگر دیگری که در فیلم سینمایی ارباب حلقهها حضور داشته و آیدن گیلن در سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) حضور داشت.
سم لیک کارگردان استودیو رمدی در آن دوران به مطبوعات گفته بود که در ابتدای پروژه به دنبال یافتن ستارههای حرفهای هالیوود بود تا با استفاده از تکنیک موشن کپچر از آنها در ساخت یک بازی ویدیویی لایو اکشن بهرهبرداری کند. او عقیده داشت وقتی شما به چهره یک بازیگر نگاه میکنید، خیلی راحتتر حس و حال قصه به شما منتقل میشود.
آشمور خودش را یکی از طرفداران بازیهای پیشین استودیوی رمدی یعنی بازی مکس پین و آلن ویک معرفی کرده و به شدت مشتاق بود در پروژه جدید رمدی شرکت کند. آشمور دو سال آزگار در اختیار رمدی بود تا فیلمبرداری پروژه کوانتوم بریک به اتمام برسد. البته که در اوایل کار، برای بازیگرها تجربه سختی است نقش خودشان را با استفاده از دوربینهای پوشیدنی اجرا کنند و آشمور نیز از این ماجرا مستثنی نیست. به همین منظور دو کلاه دوربینی، چهار چراغ و دو میکروفون مستقیم روی صورت آشمور تعبیه شد تا اجرای صورتش کاملا درک و سپس ضبط شود. آشمور در طول زمان به تکنولوژی موشن کپچر عادت کرده و شاید تجربه بازی در سری فیلمهای ایکسمن در خو گرفتن آشمور به موشن کپچر دخیل بوده باشد. آشمور درباره تجربهاش توضیح میدهد:
من فکر میکنم بنا به دلایل خاصی بازی در نقش «بابی دریک» در سری فیلمها ایکسمن و درگیری خودم با فیلمهای دارای جلوههای ویژه باعث شد حضور در پروژه کوانتوم بریک برای من چندان سخت نباشد. در انجام موشن کپچر شما میبایست کاملا به کارگردان و سناریونویسها اعتماد کنید چون نبودِ عوامل زیادی در این میان حس میشوند.
آشمور درباره اجرا و ایفای نقش در فیلمهای پر زرق و برق که جلوههای ویژه زیادی دارند گفته از لباسهای تمرینی خاصی استفاده میکنند اما آشمور در هنگام فیلمبرداری مدام باید تصور کند که در اطراف خودش و فراتر از چند تکه صفحه سبز، چه چیزهایی در جریان است و باید چه حسی نسبت به آنها داشته باشد. آشمور درباره اینکه آیا این رویه در طرز ایفای نقشش تاثیر داشته با قاطعیت میگوید تفاوت چشمگیری را حس نکرده. او میگوید:
من برای اجرا در نقش جک جویس، از نقطه نظر متفاوتی در حیطه بازیگری ورود نکردم. من شخصا یک داستان پیشزمینه برای جک ساختم. من میخواستم جک، یک کاراکتر قابل اعتماد به نظر برسد تا نقشش را به خوبی اجرا کنم. بنابراین برخلاف دانشِ بازیگری خودم، از یک زاویه کاملا جدید به ایفای این نقش نگاه نکردم.
آشمور عقیده خودش را در اجرا به کار گرفت. هر چند او تنها یک آواتار دانسته میشود و در حقیقت بازیکن است که او را به بازی میگیرد و گیمپلی بر پایه تصمیمهای بازیکن اجرا میشود. معمولا قهرمان موجود در بازیهای ویدیویی داستانی، افراد قدرتمندی هستند که به نوعی چندان اهل صحبت نیستند. به همین علت شخصیتِ بازیکن در آنها منعکس میشود. با این تفاسیر در بازی کوانتوم بریک، دقیقا عکس این موضوع مصداق دارد. آشمور توضیح میدهد:
الزاما این قضیه روی ایفای نقشم تاثیری نداشت اما من فکر کردم که چطور کاراکتر جک، دوستداشتنی به نظر برسد. حداقل به نوعی که بازیکن دلش بخواهد اوقاتش را با او در دنیای بازی بگذراند.
لیک نسبت به اینکه قهرمان قصه یک شخصیتپردازی مشخص و قوی داشته باشد، هیچ نگرانی به خود راه نداد. لیک بیان میکند:
سیاستهای ما این مسئله بود تا کاراکتر اصلی بازیمان، یک فرد قوی و پرداخته شده باشد تا تجربه بازیکن با قهرمان داستان، یک تجربه لذتبخش برایش باشد. برای ما بسیار اهمیت داشت بازیکن نسبت به کاراکتر اصلی علاقه داشته باشد و جک جویس را در رسیدن به اهدافش همراهی کند.
سم لیک در رابطه با قصهگویی در بازیهای ویدیویی بیان میکند که در این حوزه میتوان روایتی خیلی عمیقتر از ماجراهای تلویزیونی و فیلم شرح داد. به عنوان مثال شما میتوانید در بازی ویدیویی، زاویه دوربین را به گونهای تغییر بدهید تا واکنش قهرمان قصه را بهتر حس کنید. بازیهای ویدیویی این فرصت را دارند تا به سکانسها، عمق اضافه کنند. در بازیهای ویدیویی رایج در صنعت گیم، عموما بازیکن با نامه و کتابهای گنجانده شده در نقشه بازی با شخصیت و داستانها آشنا میشوند. اما در یک بازی لایو اکشن این موارد به حاشیه کشانده میشوند. لیک توضیح میدهد:
بازیهای لایو اکشن به شما تجربه متفاوتی هدیه میدهند. این نوع بازی، از یک شیوه تعاملی بهره میبرد. چرا که بازیکن قدرت اختیار دارد تا برخی از محتواهای داستانی را نادیده گرفته و بخش دیگری از قصه را درک کند.
لیک به این عقیده رسیده بازیهایی مثل کوانتوم بریک، مرز میان فیلمهای سینمایی و بازیهای ویدیویی را به یکدیگر نزدیکتر میکند. او توضیح میدهد:
ما در حال جذب بازیگرهای بیشتری از صنعت فیلمسازی هستیم تا روی پروژههای گیم کار کنند و جدا از جلوههای ویژه، ما به شدت هیجانزده هستیم که چه فرصتهای بسیار خوبی در بازیهای ویدیویی برای قصهگویی نهفته است. افراد زیادی روی فیلم سینمایی جاذبه (Gravity) کار کردند و برخی از سکانسهای این فیلم جایزه اسکار گرفت. این دسته از افراد در پروژه کوانتوم بریک نیز حضور فعالی داشتند.
با این تفاسیر سوالی مطرح است مبنی بر اینکه آیا تجربه یک بازیگر در یک بازی ویدیویی مورد انتظار میتواند در کارنامه هنریاش به عنوان یک امتیاز محسوب شود؟ هیچ شکی نیست که بازیگران مطرح هالیوود مثل کوین اسپیسی، آنجلا بست و کیفر ساترلند به سمت دنیای بازی در حال کوچ هستند.
آشمور هنوز مطمئن نیست بازیهایی که با موشن کپچر تهیه میشوند آیا این قدرت را دارند تا در حد و اندازه یک سریال تلویزیونی یا حتی فیلم سینمایی ظاهر شوند یا خیر. با این اوصاف آشمور اعلام آمادگی خود را جهت تجربه مجدد در دنیای بازی اعلام کرد. کما اینکه در نمایش بازی مورد انتظار سایبرپانک ۲۰۷۷ (Cyberpunk 2077) در مراسم E3 2019 وقتی کیانو ریوز، بازیگر با مرام و خوش اخلاق هالیوود روی سن قدم گذاشت، قلبمان به دهنمان آمد و از شدت ذوق نزدیک بود سکته کنیم. حضور بازیگرهای مطرح هالیوود در صنعت گیم میتواند انقلابی به شدت تاثیرگذار باشد. این طور فکر نمیکنید؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید