چرا انیمیشن Puss In Boots 2 یکی از بهترین آثار فرنچایز شرک است؟
قهرمانی که به مرگ میخندد؟
به نظر می رسد که انیمیشن Puss In Boots: The Last Wish که مدت زمان زیادی از اکران آن نمیگذرد در حقیقت یکی از بهترین آثار فرنچایز شرک است.
اگر به جهان انیمیشن هم علاقه نداشته باشید همچنان شرک یا همان غول سبز مهربان را به خوبی میشناسید. غولی که به تنهایی در مردابی دور افتاده زندگی میکرد و طی ماجرایی مجبور شد تا برای نجات پرنسس فیونا به قلعه ای ترسناک برود. ماجرایی که در نهایت باعث شد تا شرک عاشق این پرنسس شود و پرنسس هم به عنوان بهای عشق او به یک غول سبز تبدیل شد. با این حال این دو تنها شخصیتهای محبوب فرنچایز شرک نیستند.
در فرنچایز معروف شخصیتهای مکملی وجود دارند که دل تمام مخاطبین جهان انیمیشن را در 20 سال گذشته تسخیر کردهاند. از شخصیت دوست داشتنی خره دوست صمیمی شرک گرفته تا بیسکویت زنجبیلی مخصوص ایام کریسمس، پینوکیو و شخصیت معروف گربه چکمهپوش که به تازگی دومین قسمت از فیلم اختصاصی او اکران شد.
در حقیقت اولین فیلم ربه چکمه پوش در سال 2004 اکران شد و اکنون که نزدیک به یک دهه از اکران آخرین قسمت فرنچایز شرک می گذرد، ظاهرا این Puss In Boots است که وظیفه ادامه دادن خط زمانی داستان آن را بر عهده میگیرد. با توجه به آنچه که در آخر انیمیشن The Last Wish دیدیم گربه چکمه پوش و دوستان خود به سمت سرزمین Far Far Away رفتد. سرزمینی که داستان فرنچایز غول سبز مهربان و همسرش فیونا در آن روایت میشود.
بدون شک گربه چکمهپوش یکی از محبوب ترین شخصیتهای این فرنچایز بوده و داستان منحصر به فرد او با هنرنمایی آنتونیو باندراس (Antonio Banderas) باعث شده تا سازندگان دومین فیلم انحصاری او را در دست تولید قرار دهند و آنگونه که شواهد نشان می دهند در آینده شاهد ساخته شدن قسمت سوم این اثر هم خواهیم بود.
در فیلم انیمیشنی Puss In Boots: The Last Wish ، مفهوم مرگ در قالب یک شخصیت بسیار جذاب که ظاهر یک گرگ را به خود گرفته است به سراغ گربه چکمهپوش آمده و او را تهدید به نابودی میکند. گربه چکمه پوش که به 9 جان خود اعتماد کامل دارد، از حضور در هیچ موقعیت خطرناکی دریغ نکرده و نقش یک قهرمان اسطورهای را برای مردم دهکده خود بازی میکند.
اما حتی اگر شما 9 یا 10 جان هم داشته باشید و به راحتی خود را در معرض مردن و آسیب دیدن قرار دهید، بلیت زندگی دوباره برای شما هم به پایان میرسد. در حقیقت این اتفاقی بود که برای گربه چکمه پوش در انیمیشن Puss In Boots: The Last Wish رخ داد. اگرچه او هرگز تصور نمیکرد که مرگ سراغ او هم برود اما این اتفاق رخ داد و قهرمان مردمی را مجبور کرد تا عنوان خود را برای نجات جانش کنار گذاشته و به گونهای بازنشسته شود.
باید گفت که سازندگان این اثر داستان مذکور را به گونهای زیبا روایت و تصویرپردازی کرده بودند که عنوان Puss In Boots2 نه تنها قلب طرفداران انیمیشن و فرنچایز شرک را به دست آورد بلکه منتقدین را هم متقاعد کرد که این اثر باید در لیست نامزدهای بهترین اثر انیمیشنی مراسم اسکار پیشرو قرار گیرد.
بهترین انیمیشن در فرنچایز شرک طی 20 سال گذشته
در حقیقت فیلم شرک 2 تمام ویژگیهای جادویی شگفتانگیز قسمت ابتدایی را دوچندان کرده و به آن قوت بخشید. به این ترتیب بسیاری از طرفداران معتقدند که فیلم شرک 2 بهترین اثر این فرنچایز است. اما بدون شک نزدیک به دو دهه بود که هیچ اثری به شگفت انگیزی فیلم شرک 2 از این فرنچایز روی پرده نقرهای نرفته بود تا اینکه Puss In Boots: The Last Wish المانهای این فرنچایز را باری دیگر زنده کرد.
اگرچه تمام انیمیشنهای شرک داستانی بسیار فانتزی و خندهدار دارند اما همواره معنا و مفاهیم بسیار عمیق و مهمی را در دل داستان خود جای دادهاند. در قسمت دومین انیمیشن گربه چکمهپوش او میفهمد که تنها یک جان دارد و به همین دلیل به دنبال ستاره آرزوها می گردد. ستاره جادویی که می تواند باری دیگر به او 9 جان تقدیم کند و قهرمان بازنشسته اینگونه مرگ خود را باری دیگر دور میزند.
مسیری که گربه شیرین و دوستداشتنی داستان طی می کند تا به ستاره دست پیدا کند در حقیقت باعث میشود تا او در لحظه آخر هنگامی که ستاره را در دستان خود گرفته است، از به زبان آوردن آرزویی که داشته منصرف شود.
گربه چکمه پوش 2 به معنای واقعی یک داستان ابرقهرمانی را در قالب انیمیشن به تصویر میکشد و تصمیم میگیرد تا به جای ارائه داستانی واقعگرایانه به ویژگیهای ابتدایی فرنچایز شرک پایبند باشد و فرم فانتزی و ابرقهرمانی خود را کاملا مشابه با آنچه که در کتابهای کمیک عنوان میشود حفظ کند.
آثار فرنچایز شرک رفته رفته از تم اصلی خود فاصله گرفتند و به بازگو کردن مفاهیم پاپکالچر تمرکز کردند. با این حال گربه چکمه پوش آنتونیو باندراس باری دیگر در آخرین اثر خود به تمام طرفداران یادآوری کرد که فیلمهای انیمیشنی شرک در ابتدا به شکل بودند. شرک محصول سال 2001 انیمیشنی پیشگامانه بود که محدودیتهای انیمیشن را جابجا کرد و داستانهای افسانهای متعارف را با زبان طنز بیان کرد.
اگرچه آثار شرک پس از دو قسمت ابتدایی به نحوی رسالت الهام بخشی و تمرکز خود را از دست دادند تنها امید بازگشت به اوج و شکست دادن فرنچایزی مانند Minions که اکنون در دهه اخیر جای شرک را برای مخاطبان گرفته است، اسپینآفها و آثار اختصاصی خصیتهای مکمل محبوب بود که به همه یادآوری کنند چرا عاشق این فرنچایز شدهاند.
الهام بخشی به زبان طنز ضمن حفظ یک داستان ابرقهرمانی و اسطورهای از شاخصههای اصلی فرنچایز نامبرده است. عواملی که به خوبی در فیلم گربه چکمهپوش 2 دیده میشود. گربهای اسطورهای که نه دیگر گربهها و حیوانات بلکه انسانها را هم از شر و گرفتاری نجات داده و با بزرگترین هیولاهایی که شاید ده برابر او قد کشیدهاند را میکشد. ابرقهرمانی که به نوبه خود با چالشهای شخصیتی خودش درگیر است.
زندگی زمانی ارزشمند میشود که تنها یکبار رخ دهد!
او تنها کار میکند و حتی خانوادهای هم ندارد، تنها باورش به 9 زندگی که به عنوان یک گربه دارد است و مسیر و هدف خاصی را دنبال نمیکند. به ظاهر شاید او خودش را وقف نجات مردم کرده است اما در حقیقت او حفرههای زندگی خود را با خودشیفتگی سرشارش به عنوان یک قهرمان مشهور و معروف پر کرده است. خودشیفتگی که در نهایت باعث حواس پرتی او از این امر میشود که 9 جان هم روزی به پایان می رسد و در نهایت او تنها یک جان خواهد داشت.
اگرچه شاید مطرح کردن این جمله کلیشهای به نظر برسد اما بدون شک زندگی هنگامی معنادار و با ارزش میشود که تنها یکبار اتفاق بیفتد. هنگامی که فردی از این امر طلع باشد که در دنیا تنها یک جان و یک فرصت دارد بی وقفه برای کیفیت آن تلاش میکند و بیهدف آن را سپری نمیکند.
چنین حواس پرتی و خودشیفتگی برای هر ابرقهرمانی ممکن است رخ دهد و هیچ امربعیدی نیست، اگر به آثار کمپانی مارول دقت کرده باشید این موضوع برای ثور خدای رعد و حتی شخصیت بسیار محبوب مردآهنی هم تا حدی پیشآمد. اما در آخر چیزی که از آنها یک اسطوره واقعی ساخت این آرک شخصیتی بود که آنها متوجه شدند همه چیز به آن سادگی که تصور میکردند نیست. به نظر میرسد که در حقیقت آنچیزی که گربه چکمه پوش و افرادی مشابه با او که دنبال جاودانگی هستند، هنگامی که برای مفهوم زندگی معنایی مناسب مییابند، طمعی که برای زندگی تا ابد دارند نیز از بین میرود.
مرگ، شکارچی جایزه بگیر
در حقیقت مرگ واقعی تنها زمانی سراغ افراد میآید که خود آنها برای آن آماده باشند. گربه چکمهپوشی که در ابتدای این انیمیشن دیدیم، فردی بود که بدون اینکه ارزش هر یک از 9 فرصت زندگی خود را بداند آنها را هدر میداد. اما مسیری که او در پی یافتن ستاره آرزوها طی کرد قهرمان داستان را دچار یک تحول شخصیی عظیم کرد. اگر افراد دچار روزمرگی و بی هدفی شوند و کسی را در زندگی خود نداشته باشند که به زندگی آنها معنا دهد مرگ از همیشه به آنها نزدیکتر است چرا که زنده ماندن با زندگی کردن بسیار متفاوت است.
ترس و مرگ دقیقا از یک جنس هستند و چیزی که گربه چمهپوش در تمام مسیر خود میدید و از آن واهمه داشت در حقیقت ترس خود او از مرگ بود. طبق افسانههای قدیمی هر شخصی مرگ خود را به شکل چیزی میبیند که از آن میترسد و قهرمان ما طبیعتا به عنوان یک گربه مرگ خود را به شکل یک گرگ میبیند. مرگ در حقیقت مانند یک شکارچی جایزه بگیر افراد را گیر انداخته، جان و خوشیهای آنها را به عنوان جایزه خود تصاحب میکند. بدون شک وصف مرگ به عنوان یک گرگ جایزه بگیر ترسناک بهترین تمثیلی بود که در این اثر به کار رفت.
او پس از اینکه به ستاره محبوب خود رسید، دریافت که اکنون یک خانواده دارد، معشوقی که زمانی رهایش کرده بود را دوباره به دست آورد و دوست وفاداری پیدا کرد که بودن در کنار او را هویت خود میدانست. در این اثر هر یک از شخصیتها به عنوان یک نماد اساسی به خوبی عمل کرده و پیام خود را به زیبایی هرچه تمامتر به به بینندگان میرساند. پنجه نرم تنها سمبل فقدان عشق در زندگی گربه چکمهپوش نبود، او آیینهای بود که به قهرمان داستان آموخت باید در مقابل تک تک تصمیمات زندگی پاسخگو بود و هر عملی که انجام میدهیم تاثیر مستقیمی در زندگی خودمان و اطرافیان ما دارد، همه آنها روزی به ما بازمیگردند و تاثیر خود را به ما بازتاب میکنند. هنگامی که گربه چکمه پوش متوجه شد که حتی با تنها داشتن یک زندگی هم میتواند همان قهرمانی باشد که میخواهد و ارزش زندگی خود را متوجه شد مرگ را از خود دور کرد. او اکنون یک خانواده داشت و هدفش حفظ زندگی خود در کنار آنها بود؛ به همین دلیل گرگ ترسناک ماجرا برای مدت طولانی از او فاصله گرفت.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید