سریال WandaVision به عنوان اولین پروژهی مارول پس از یک سال و نیمی که به قرنطینه و محدودیتهای اجتماعی گذشت، هواداران مارول را بیرون از دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe یا به اختصار MCU) به یک ماجراجویی متفاوت و عجیب در کنار اسکارلت ویچ یا همان واندا و ویژن دعوت میکند. این سریال سبکی مشابه سیتکامهای خانوادگی (Sitcom که در آمریکا تحت عنوان Situation Comedy شناخته میشود) تلویزیون کلاسیک را دارد و به جرات میتوان گفت یکی از سرگرم کنندهترین فیلمهای مارول در تمام سالهایی است که این غول بزرگ دنیای کمیک پا به درون هالیوود گذاشته و یکی پس از دیگری آثار سینمایی بسیار موفقی را تولید کرده.
شخصیت اصلی سریال WandaVision واندا ماکسیموف با هنرنمایی الیزابت السون (Elizabeth Olsen) است که همانطور در بیوگرافی واندا قبلا گفتهایم، قدرتهای فرابشری شگفتانگیزی مثل کنترل ذهن و جابجایی اجسام بدون لمس کردن آنها را دارد. واندا بعد از اینکه آن تجربهی دراماتیک و ناراحتکننده را در آخرین حضورش در فیلمهای MCU پشت سر گذاشت و از لحاظ روحی روانی ضربههای شدیدی را متحمل شد،
یک دنیای فانتزی دور از جهان واقعی ساخته و خودش را در آن حبس کرده است. واندا در این دنیای خیالی در کنار معشوقهاش ویژن با نقشآفرینی پاول بتنی (Paul Bettany) زندگی میکند. یک اندروید انساننما که زمانی بحث قویترین عضو انتقامجویان بودنش مطرح بود و حالا یک کارمند اداری ساده است که با همسرش در خانهای با حصارهای چوبی سفید در حومهی شهر زندگی میکند.
در هر یک از اپیزودهای سریال وانداویژن، واندا و ویژن در نقش یک زوج در یک دههی متفاوت ظاهر میشوند. اپیزود اول، در دههی ۵۰ میلادی جریان دارد و به دنبال آن اپیزود دوم سریال در دههی ۶۰ روایت میشود. سومین اپیزود هم همانطور که احتمالا حدس زدهاید، دههی ۷۰ را به عنوان ستینگ داستانی انتخاب کرده و جالب است بدانید که هر یک از این اپیزودها به طریقهی منحصربهفرد خود، رفرنسهایی به سیتکامهای معروف هر دهه در تلوزیون آمریکا دارند. سریال WandaVision یک مجموعهی تلوزیونی اقتباسشده از روی کمیکهای مارول است که فصل اول آن از طریق دیزنی پلاس (Disney+) درحال پخش است و جمعهی هر هفته قسمت جدیدی از آن به نمایش درمیآید و رسما اعلام شده است که این فصل ۹ اپیزود خواهد داشت.
سرگذشت واندا و ویژن در کمیکهای مارول
سریال WandaVision به صورت مجموعهای از داستانهایی روایت میشود که در مجموع حوادث داستانی خود را از چندین کمیک بوک (Comic Book یا به عبارتی کتاب داستانهای مصوری که در آنها داستان مبتنی بر تصاویر و دیالوگهای درج شده روی آنها روایت میشود) مختلف وام میگیرد. ماجراهای سریال حول محور تلاش واندا و ویژن جهت پیدا کردن جایگاه خود در این دنیا جریان پیدا میکنند و هر بار به نتایج فاجعهباری ختم میشوند که خبر از سردرگمی این دو نفر و نداشتن هیچگونه سرنخی دربارهی چرایی و چگونگی حضورشان در این خانه و این نقطهی جغرافیایی میدهند.
در کمیکها، واندا و ویژن در شمارهی چهارم کمیک انتقامجویان (چاپ شده در سال ۱۹۷۵ میلادی) ازدواج کردند و به دنبال آن، کمیک اسپینآف و اختصاصی خود را به نام Vision and the Scarlet Witch در سال ۱۹۸۲ دریافت کردند. آنها در کمیک خود پابهپای انتقامجویان با خطراتی که زمین را تهدید میکردند، مبارزه کردند و حتی صاحب دو پسر دوقلو به نامهای ویلیام (William) و توماس (Thomas) شدند.
در خط داستانی کمیک Vision Quest که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد، ویژن توسط شبکهای از جاسوسهای بینالمللی نابود شد. این گروه تجسس که به صورت بینالمللی با جنایتکاران و تروریستها مبارزه میکنند، ویژن را اشتباها به عنوان تهدیدی برای زمین شناسایی کردند که قصد نابودی جهان را دارد. ویژن مجددا به کمک هنک پیم (Hank Pym) به زندگی برگشت.
اما ویژنی که حالا توسط هنک پیم نجات یافته بود، تفاوتهای بسیار اساسی و عمیقی با ویژن قبلی داشت. این ویژن جدید همهی احساسات خود را از دست داده بود و حتی رابطهاش با همسر و فرزندانش دچار اختلالات شدیدی شده بود و به نوعی میتوان گفت دیگر آنها را نمیشناخت. به دنبال تغییر کردن ویژن، واندا با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرد و زندگیاش یکباره به مرز نابودی کشیده شد. واندا حتی از همسایهاش آگاتا هارکنس (Agatha Harkness) که یک جادوگر پیر است شنید که فرزندانش توهمی بیش نیستند. آگاتا به واندا توضیح میدهد که این توهم واقعگرایانه که تمام ذهنش را به تسلط خود درآورده، با ترکیب قدرتهای بیحدومرز واندا با تلاشهای مافیستو (Maphisto) ابرشرور دنیای مارول خلق شده است.
حوادث جذاب و هیجانانگیز سری کمیکهای House of M نیز به نوعی همین ایدهی داستانی را مجددا به شیوهای متفاوت روایت کردند. اینبار در طول ماجراهای کمیک House of M واندا به صورت کاملا اتفاقی تعدادی از اعضای گروه انتقامجویان را به قتل رساند. واندا پس از این اتفاق دچار افسردگی شدیدی میشود و شروع به بازی کردن با تار و پود واقعیت و تغییر دادن حوادث مختلف میکند. او میخواهد واقعیتی را پیریزی کند که در آن ویژن هنوز نمرده است و هیچوقت بچهدار نشدهاند. تاثیرات توهمهای خیالی واندا در دنیای واقعی طنینانداز شده و جهان را دچار تغییرات اساسی میکند و به دنبال آن، واندا تواناییهای بسیار قدرتمندتری به دست میآورد. در انتهای داستان سری کمیکهای House of M واندا آرزو میکند که دیگر هیچ جهشیافتهای در جهان وجود نداشته باشد.
به دنبال این خواستهی واندا که به راحتی توانست آن را به واقعیت تبدیل کند، هزاران جهشیافته در سرتاسر جهان از جمله اعضای گروه مردان ایکس (X Men) قدرتهای خود را از دست دادند.
یکی دیگر از کمیکهای مربوط به واندا و ویژن، سری کمیکهای The Vision بود که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و همانطور که از اسمش پیداست، ویژن را به عنوان شخصیت اصلی داستان در مرکز روایتها قرار میدهد. در این سری کمیکها،
ویژن برای خود یک همسر اندرویدی انساننما و دو کودک از جمله یک پسر و یک دختر – که هردوی آنها مثل پدر و مادرشان اندرویدهای انساننما هستند – میسازد و با به همراه داشتن آنها به حومهی شهر واشنگتن دیسی نقل مکان میکند و یک زندگی معمولی و دوستداشتنی را در یک خانه با حصارهای چوبی سفید در پیش میگیرد. اما در کمال بداقبالی، زندگی نقلی و بامزهی این خانوادهی اندرویدی با یک تراژدی غافلگیرکننده به پایان رسید.
همسر ویژن به طرز بیرحمانهای یک انسان معمولی را که قصد حمله به دختر اندرویدیشان را داشته، به قتل رساند و پروندهی این خانوادهی اندرویدی برای همیشه بسته شد. حضور واندا و ویژن در دنیای کمیکهای مارول طی این پنج کمیک، داستانها و ماجراهای بسیاری را به همراه داشت که هر یک به طریقی میتوانند اقتباسهای داستانی جذابی را برای سریال WandaVision به ارمغان بیاورند.
این سریال تا اینجای کار طی اپیزودهای ابتدایی خود ثابت کرده است که علاقهی زیادی به منتقل کردن ماجراهای کمیکی واندا و ویژن به تلوزیوین دارد. بدون شک در طول اپیزودهای آینده و همچنین فصلهای بعدی سریال وانداویژن، شاهد اقتباسهای بیشتری از حوادث کمیکها خواهیم بود و عملکرد مارول در سینما و تلوزیون ثابت کرده است که همیشه به سراغ ایدههای داستانی غافلگیرکنندهای خواهد رفت که به هیچ طریقی قابل پیشبینی نیستند.
کمیکهای ویژن و واندا هم پر شدهاند از حوادث داستانی غافلگیرکنندهای که پرداختن به هر یک از آنها در سریال WandaVision میتواند تجربهی بسیار سرگرمکنندهای را رقم بزند. موردی که با توجه به اپیزودهای آغازین سریال میتوان به آن پی برد این است که در دنیای سینمایی مارول هم واندا بعد از اینکه ویژن را از دست میدهد، دست به ساختن یک دنیای مستقل و پنهان میزند که در آن ویژن هنوز زنده است و به خوبی و خوشی در کنار واندا زندگی میکند. همانند کمیکها، واندا و ویژن در سریال بچهدار هم میشوند.
چه اتفاقی در MCU برای واندا و ویژن افتاد؟
واندا و ویژن هر دو در دومین فیلم انتقامجویان یعنی فیلم Avengers: Age of Ultron وارد دنیای سینمایی مارول (MCU) شدند. در این فیلم، یک گروه شبههنازی به نام هایدرا موفق به دستیابی به یکی از سنگهای بینهایت (سنگ ذهن – Mind Stone) شدهاند.
سنگهای زمان، شش جسم باستانی و بسیار قدرتمند هستند که در آغاز پیدایش جهان خلق شدهاند و اگر تمامیشان به طور همزمان در کنار هم کنترل شوند، قدرت کافی برای نابودی تمام کهکشانها را خواهند داشت. سنگ ذهن نیز همانطور که از اسمش پیداست، قدرت کنترل ذهن مردم را در اختیار کسی که آن را در دست دارد، قرار میدهد. هایدرا سنگ ذهن را روی دستهای از مردم آزمایش میکند و سعی در آن دارد که یک ارتش از سربازان ابرقدرتمند تشکیل دهد.
تنها کسانی که توانستند از این آزمایشها جان سالم به در ببرند، واندا و برادر دوقلوی آن پیترو (Pietro) بودند. این دو علیرغم دیگر افرادی که در پروژهی هایدار مورد آزمایش قرار گرفته و از بین رفته بودند، زنده از آزمایشها خارج شدند و قدرتهای خاص خود را به دست آوردند. واندا تواناییهای بسیار قدرتمندی نظیر ذهنخوانی و به حرکت درآوردن اجسام بدون لمس کردن آنها را به دست آورد و همچنین قدرتهای خطرآفرینی هم در مبارزه داشت.
در ادامهی اتفاقات فیلم Avengers: Age of Ultron گروه انتقامجویان توانستند سنگ ذهن را از چنگ هایدرا بیرون بکشند. تونی استارک یا همان مرد آهنی (Iron Man) شروع به استفاده از این سنگ بینهایت کرد تا یک پروژهی دفاعی به نام الترون (Ultron) را بسازد.
متاسفانه تونی متوجه خطرات احتمالی ساختن این پروژهی دفاعی (که مجموعهی از روباتهای محافظ با مرکزیت یک هوش مصنوعی بود) نبود و الترون پیش از تکمیل شدن پروسهی ساختش از کنترل خارج شد و برصدد نابود کردن انتقاجویان درآمد. او همچنین در این راه از واندا و پیترو هم کمک گرفت.
سپس تونی استارک مجددا سنگ ذهن را مورد استفاده قرار داد و برای مقابله با الترون یک اندروید به نام ویژن را ساخت.
سنگ ذهن روی سر ویژن جایگذاری شده بود و قدرت و منبع تغذیهی او را تامین میکرد. در همین حین، واندا و پیترو متوجه شدند که الترون نه تنها به دنبال شکست دادن انتقامجویان است، بلکه میخواهد همهی انسانها را به نابودی بکشاند. از همین رو تصمیم گرفتند که همکاری با این هوش مصنوعی دیوانه و ضد بشر را متوقف کرده و به گروه انتقامجویان بپیوندند و مقابل الترون بایستند. در نهایت طی شکست دادن الترون و سپاه روباتهایش، پیترو در مبارزه کشته شد.پس از به پایان رسیدن حوادث فیلم Avengers: Age of Ultron واندا در فیلم Captain America: Civil War حضور پیدا کرد. در ابتدای این فیلم واندا حین نجات دادن کاپیتان آمریکا (استیو راجرز) باعث مرگ بسیاری از شهروندان بیگناه شد و به دنبال آن به حبس خانگی درآمد. واندا که حالا خود را گناهکار میدانست و دچار عذاب وجدان شده بود، ویژن را به عنوان محافظ شخصی در کنار خود داشت. واندا و ویژن رفته رفته متوجه یک ارتباط شدیدا قوی بین خود شدند. واندا قدرتهای خود را از سنگ ذهن به دست آورده بود و ویژن هم با استفاده از همین سنگ به وجود آمده بود. از همین رو وارد یک رابطهی عاطفی عمیق شدند و در فیلم Avengers: Infinity War مشاهده کردیم که زندگی ابرقهرمانی خود را کنار گذاشته و برای تجربهی یک زندگی معمولی به عنوان یک زوج خوشبخت به اسکاتلند رفته بودند.
واندا و ویژن آخرین بار در چه موقعیتی از دنیای سینمایی مارول خارج شدند؟
در فیلم Avengers: Infinity War همانطور که میدانید تانوس وارد عمل شد و در صدد آن برآمده بود که نصف جمعیت کهکشان را به دنبال استدلالهای فلسفی و در عین حال دیوانهوار خودش نابود کند. از آنجایی که نابود کردن نصف موجودات کهکشان اصولا کار بدی است، انتقامجویان به مبارزه با او برخاستند. اما خبر بد این بود که تانوس برای رسیدن به هدف خودش و نابود کردن نصف کهکشان، به تمامی سنگهای بینهایت نیاز داشت و یکی از آنها درون سر ویژن جایگذاری شده بود و منبع حیات او را تامین میکرد.
انتقامجویان تمام تلاش خود را برای متوقف کردن تانوس به کار گرفتند اما تانوس بیشتر و بیشتر به هدف خود نزدیکتر میشد. در انتهای فیلم ویژن از واندا میخواهد که سنگ ذهن را نابود کند تا از این طریق دست تانوس به آن نرسد. واندا با این که از عواقب این کار آگاه بود و میدانست که نابود کردن سنگ منجر به مرگ ویژن میشود، این کار را انجام داد و سنگ را نابود کرد. اما متاسفانه تانوس از سنگ زمان استفاده کرد و زمان را به عقب برگرداند و ویژن را کشت و سنگ ذهن را از درون سرش بیرون کشید.
تانوس همهی سنگهای بینهایت را به دست آورد و آن بشکن لعنتی معروف را زد و نصف کهکشان از جمله واندا به خاکستر تبدیل شد. یک سال از پایان غافلگیرکننده و بحثبرانگیز فیلم Avengers: Infinity War گذشت و فیلم Avengers: Endgame به اکران درآمد. در این فیلم پنج سال از بشکن تانوس و خاکستر شدن نصف جمعیت تمام کهکشان از جمله سیارهی زمین میگذشت. اعضای باقی مانده از گروه انتقامجویان همچنان در کمال ناامیدی به دنبال راهی بودند که افراد نابود شده را بازگردانند.
انتقامجویان یک راه برای انجام این کار پیدا کردند و در بازگرداندن افرادی که حالا پنج سال از آنها جوانتر بودند، موفق شدند. اما نکتهی اصلی ماجرا دربارهی واندا و ویژن این است که ویژن قبل از بشکن و به دست خود تانوس کشته شده بود و امکان بازگشتن او با از بین بردن اثر بشکن وجود نداشت. حالا واندا مانده بود و برادر و معشوقهای که دیگر وجود نداشتند. در طول فیلم Avengers: Endgame مشخص نبود که واندا چه تصمیمی میگیرد.
اما پر بیراه نیست اگر بر اساس کمیکها نتیجهگیری کنیم و واندای درون دنیای سینمایی مارول را مشابه واندایی که در کمکها ویژن و فرزندانش را از دست میدهد بدانیم. غیرممکن نیست که واندا بخواهد با استفاده از قدرتهایش یک دنیای مستقل و جداگانه درست کند که در آن یک زندگی شادتر و بیدردسر داشته باشد. دنیایی که در آن ویژن یا حتی پیترو هنوز زنده باشند!
کدام یک از کاراکترهای MCU در سریال WandaVision برگشتهاند؟
تعدادی از کاراکترهای مکمل دنیای سینمایی مارول که در فیلمهای قبلی حضور داشتهاند، مجددا در سریال وانداویژن حضور دارند. در این قسمت میخواهیم پیشزمینهی داستانی آنها را مرور کنیم و ببینیم که چگونه و از چه طریقی وارد سریال خواهند شد؟
مونیکا رمبو (Monica Rambeau)
در فیلم Captain America که در سال ۱۹۹۰ جریان داشت، ماریا رمبو (با بازی Lashna Lynch) را داشتیم که یک خلبان جنگی و بهترین دوست کاپیتان مارول بود. ماریا دختری به نام مونیکا داشت که در همین فیلم به عنوان یک دختربچه حضور داشت. در خط زمانی اخیر فیلمهای مارول، سریال WandaVision را داریم که در آن مونیکا رمبو در سنین بزرگسالی حضور دارد و تیونا پریس (Teyonah Parris) بازیگر سریالهای Dear White People و Mad Men آن را نقشآفرینی میکند. مونیکا از زمان کودکی کاپیتان مارول را در کنار خود داشته و سعی میکند در جای پای او قدم بردارد و شاید حتی با او همکاری هم کند.
جیمی وو (Jimmy Woo)
رندال پارک معروف (Randall Park) نقش جیمی وو را بازی میکند. یک مامور FBI که در فیلم Ant-Man and the Wasp به دنبال دستگیری اسکات لنگ بود. جیمی در نهایت علیرغم اینکه اسکات لنگ اساسا یک خلافکار بود، فهمید که او آدم بسیار خوبی است و اهداف بدی را دنبال نمیکند. او در سریال WandaVision مثل همیشه در نقش یک مامور قانونی با گروه SWORD همکاری میکند.
دارسی لویس (Darcy Lewis)
دارسی لویس در دو فیلم Thor با بازی کت دنینگر (Cat Dennings) حضور داشت و با جین فاستر (با بازی ناتالی پورتمن) و اریک سلویگ به عنوان یک کارآموز علمی همکاری میکرد. وقتی که ثور برای اولین بار به زمین آمد، دارسی با جین و اریک اولین کسانی بودند که با او روبهرو شدند. دارسی با صدا زدن میولنیر با اسم میو میو حسابی در فضای مجازی سر و صدا کرد. دارسی هنوز هم در حوزهی ابرقهرمانان و کهکشان تحقیق میکند و در سریال وانداویژن حضور پرررنگی خواهد داشت.
هایدرا (HYDRA)
هایدرا نقش پررنگی در گذشتهی واندا ایفا میکند. گروهی انشعابی از نازیها که پشت بسیاری از فجایع رخ داده در دنیای سینمایی مارول حضور داشته است. آنها کاپیتان آمریکا و بهترین دوستش را دزدیدند و آنها را شستوشوی مغزی دادند و نفوذ عمیقی در دولت آمریکا دارند. رهبر آنها در طول جنگ جهانی دوم که خود را رد اسکال (Red Skull) مینامید، به دنبال یکی از سنگهای بینهایت بود تا بر جهان حکمرانی کند. یکی دیگر از اعضای ارشد هایدرا به اسم استراکر روی واندا و برادرش برای مدت طولانی آزمایشهای مختلف انجام میداد. استراکر نهایتا به دست الترون کشته شد. در تریلرهای سریال وانداویژن سرنخهایی وجود داشت که نشان میداد احتمالا هایدرا جهان ساختگی واندا را زیر نظر دارد یا سعی در ایجاد اختلال در آن دارد.
گروه SHIELD و SWORD
شیلد (SHIELD) یک سازمان دولتی ضد تروریست بود که نیک فیوری (با بازی ساموئل ال. جکسون) آن را رهبری میکند. نیک فیوری اعضای گروه انتقامجویان را دور هم جمع کرد و دستورات اصلی را در ابتدا او صادر میکرد. اما در فیلم Captain America: Winter Soldier کاپیتان آمریکا متوجه شد که هایدرا در شیلد نفوذ کرده و شیلد عملا منحل شده است. بعد از آن فیلم، نیک فیوری همچنان در بعضی از فیلمهای دنیای سینمایی مارول حضور داشت و دربارهی تاسیس یک سازمان جدید صحبت میکرد که همچنان وظیفهی مقابله با تهدیدات فضایی را برعهده دارد.
فیوری در فیلم Spider-Man: Far From Home در یک سفینهی بزرگ فضایی دیده میشود که تاسیسات دفاعی بسیاری را زیر نظر گرفته است. در سریال وانداویژن ممکن است گروه جدید شیلد را درحال همکاری با گروه SWORD ببینیم. در سریال WandaVision گروه SWORD تحقیقات گستردهای را روی دنیای فانتزی واندا انجام میدهد.
سریال WandaVision یک اقتباس تماشایی از چند کمیک مختلف است و به نوبهی خود جزئیات جدید و اختصاصی زیادی را هم به آن اضافه میکند. درحال حاضر میدانیم که حوادث سریال وانداویژن پس از اتفاقات فیلم Avengers: Endgame جریان دارند. جایی که واندا در دلتنگی ویژن تصمیم به ساختن یک دنیای کوچک جدا از دنیای بیرون گرفته و اینطور که شواهد پیداست، آن را در قالب یک سیتکام کلاسیک درآورده است. دنیایی که در آن واندا از واقعیت کشته شدن ویژن دور میشود و میتواند ویژن و زندگی ساده و دوستداشتنی خودش را داشته باشد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید