مجموعه ویچر ساختهی آندری ساپکوفسکی، به لطف کتابها و بازیهای شرکت سیدی پراجکت رد، طرفداران بسیاری در سرتاسر جهان دارد. اما در حال حاضر تمام نگاهها به سمت نتفلیکس و سریالی خیره شده که بر اساس جهان ویچر در حال ساخت است.
شنیدن نام «ویچر» (Witcher) برای ما طرفداران بازیهای ویدیویی، یاد آور صدها ساعت هیجان، انتخاب، احساسات و داستانگویی است. اما جهان مجموعهی ویچر سالها پیش از تولد بازیهای آن، توسط آندری ساپکوفسکی در قالب داستانهایی کوتاه خلق و سپس توسط رمانهایی گسترش یافت. دنیای ویچر مانند سایر آثار فانتزی موفق، سرشار از نمادها، جریانها و وقایعی بود که از جهان واقعی الهام گرفته شدند و همین امر به گسترش مخاطبان این اثر کمک شایانی کرد. محبوبیت مجموعهی ویچر حالا آنقدر زیاد شده که شبکهی «نتفلیکس» اقدام به ساخت سریالی براساس کتابهای این مجموعه کرده است. اما «گرالت» و همراهن او راه درازی را برای کسب این شهرت پیمودهاند.
آندری ساپکوفسکی اولین قسمت از مجموعه ویچر را به صورت داستانی کوتاه در سال ۱۹۸۶برای شرکت در یک مسابقه نوشت که مجلهی لهستانی Fantastyka برگذار کرده بود. او این داستان را به همراه سه داستان دیگر در کتاب «ویچر» در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد. ساپکوفسکی مجموعا ۸ کتاب از جهان ویچر به نگارش درآورد که پنج مورد از آنها به صورت مجموعه رمانهایی دنبالهدار و باقی داستانهایی کوتاه و رمانهایی مستقل بودند. قهرمان داستانهای ساپکوفسکی یک شکارچی هیولا به نام «گرالت از ریویا» بود؛ جنگجویی که با استفاده از جادو و شمشیر، به شکار هیولاها رفته و از این راه امرار معاش میکرد.
تقریبا تمامی شخصیتها و وقایع مهم جهان مجموعهی ویچر در رمانها خلق شدند
کلمهی ویچر در واقع ترجمهی واژهی Wiedźmin از زبان لهستانی به انگلیسی است که اولین بار از سوی «آدرین شمیلارز»، بازیساز لهستانی که در دههی ۹۰ میلادی مشغول ساخت یک بازی از روی کتابهای ساپکوفسکی بود مورد استفاده قرار گرفت. واژهی Wiedźmin توسط خود ساپکوفسکی ساخته شد که معنای «جادوگر» را میدهد. این واژه فاقد هر نوع اشاره به جنسیت فرد دارد. تا پیش از ارائهی کلمهی ویچر از سوی شمیلارز، بسیاری از مترجمان از واژههای دیگری مثل Hexer که معنی مشابهی داشت برای ترجمهی این نام استفاده میکردند. اما وقتی شرکت «سیدی پراجکت رد» (CD Project Red) در سال ۲۰۰۷ برای انتشار بازی خود از نام «ویچر» استفاده کرد، این ترجمه به نوعی به ترجمهی رسمی واژهی Wiedźmin تبدیل شد.
تقریبا تمامی شخصیتها و وقایع مهم جهان مجموعهی ویچر در رمانها خلق شدند و ساپکوفسکی هم با خلق همین مجموعه به شهرت جهانی رسید. با این همه شهرت مجموعهی ویچر را میتوان به دو برههی زمانی تقسیم کرد: پیش از انتشار بازی ویچر در سال ۲۰۰۷ و پس از آن. تا پیش از انتشار بازی، شهرت مجموعهی ویچر تا به این اندازه مرزهای جغرافیایی را به تسخیر خود در نیاورده بود. حتی ترجمه انگلیسی این مجموعه هم برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ صورت گرفت. بازی ویچر اولین اقتباس از این مجموعه نبود. پیش از آن یک فیلم سینمایی و یک مجموعهی تلویزیونی هم براساس داستانهای کوتاه ساپکوفسکی ساخته شده بودند، اما به دلیل کیفیت ساخت پایین، هیچکدام نتوانستند به شهرت جهانی برسند و حتی طرفداران پرو پا قرص کتابها هم به ندرت نامی از آنها به میان میآورند.
اما استقبال جهانی که از بازی ویچر، ساختهی شرکت سیدی پراجکت رد به عمل آمد، خیلی زود نام این مجموعه را بر سر زبانها انداخت. برخلاف اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی، نخستین قسمت از بازی ویچر توانست هم از سمت منتقدان و هم از سوی بازیکنان نمرات درخشانی کسب کرده و تا به امروز هم با نمرهی ۸۵ از ۱۰۰ در سایت متاکریتیک، یکی از ارزشمندترین عناوین نقش آفرینی نامیده شود. با انتشار این بازی، عصر جدیدی برای ساپکوفسکی و مجموعهی ویچر آغاز شد. بازیهای ویچر تا به امروز موفق به فروش بیش از ۴۰ میلیون نسخه در سرتاسر جهان شده و قسمت سوم این مجموعه یعنی The Witcher 3: Wild Hunt با کسب جوایز متعدد، پر افتخارترین بازی تاریخ لقب گرفت. اما آنچه بازیها از ساختهی ساپکوفسکی به تصویر کشیدند، از بسیاری جهات با آنچه او در کتابهای خود ارائه میکرد، متفاوت بود.
شاید اولین تفاوت در ظاهر گرالت، قهرمان داستان باشد. گرالت در همان کودکی، هنگامی که برای تبدیل شدن به یک ویچر طی مراسم «آزمون گیاهان» (Trial of Grasses) دچار جهشهای ژنتیکی شد، رنگدانههای پوست خود را به کلی از دست داده و به نوعی بیماری زالی مبتلا میگردد. این اتفاق باعث شده تا رنگ پوست او مانند موهایش کاملا سفید باشد و یکی از مهمترین القاب او یعنی «گرگ سفید» هم به همین موضوع اشاره دارد. در اولین قسمت از مجموعه بازیهای ویچر، سازندگان این نکته را رعایت کرده بودند، اما با انتشار نسخههای بعدی، رنگ پوست گرالت رفته رفته به حالت عادی باز میگردد و هیچ توضیحی در خصوص دلیل آن ارائه نمیشود. از دیگر خصوصیات ظاهری متفاوت گرالت در داستانها و بازیها میتوان به ریش اشاره کرد. در داستانها گرالت هرگز ریش نداشته و اصلا با آن میانهی خوبی هم ندارد. اما در قسمت سوم بازی ویچر، ریش به یکی از اعضای جدایی ناپذیر چهرهی گرالت تبدیل شده است.
البته تفاوتهای گرالت در کتابها با گرالتی که در بازیها معرفی میشود، تنها در خصوصیات ظاهری نیست. گرالت داستانها شخصیتی خشک و غیراجتماعی داشت، به نوعی شبیه به شخصیتی که ما از «ولورین» در جهان «مردان اکس» در ذهن خود داریم. گرالت در داستانها بارها از ویچر بودن ابراز نارضایتی کرده و از زندگی خشن و تاریکی که این شغل با خود به همراه میآورد گلایهمند بود. در یک کلام، گرالت به هیچ وجه ویچر بودن را دوست ندارد. از طرف دیگر، گرالت کتابها اصلا فردی قوی هیکل و شکست ناپذیر نیست. اما او در بازیها به صورت یک جنگجوی افسانهای تصویر میشود که نه تنها با زندگی و شغل خود مشکلی ندارد، بلکه به ندرت برای انجام ماموریتهای خود به مشکل برخورده و دچار آسیب و شکست میشود.
هیولاهای کتابهای مجموعهی ویچر برخلاف بازی، جانورانی نادر هستند
نکتهی بعدی، تاکید بیش از اندازهی بازیها بر شمشیر نقرهای یک ویچر بود. بازیها همواره گرالت و سایر ویچرها را در حال حمل دو شمشیر به تصویر کشیدهاند: یک شمشیر فولادی برای مبارزه با انسانها و یک شمشیر نقرهای برای مبارزه با هیولاها و موجودات جادویی. اما استفاده از شمشیر نقرهای در کتابها تنها در موارد خاص، مثلا برای مبارزه با اشباح مورد توجه قرار میگیرد و یک ویچر تمام مدت و برای مبارزه با تمام هیولاها نیازی به استفاده از شمشیر نقرهای ندارد. به همین دلیل در بسیاری موارد حتی افراد و انسانها معمولی هم در کتابها دست به شکار هیولاها میزنند و همین امر زندگی کردن در قامت یک ویچر را دشوارتر میکند.
جادوهای گرالت هم در بازیها به شدت با آنچه در کتابها ذکر میشود، متفاوت است. در کتابها جادوهای یک ویچر عموما نقش یک جعبه ابزار را بازی میکنند تا یک سلاح. به عنوان مثال جادوی «ایگنی» برای روشن کردن هیزم و آتشهای کوچک مورد استفاده قرار میگیرد یا جادوی «آرد» در مبارزات حداکثر میتواند تعادل دشمن را بر هم بزند، نه اینکه آنها را به گوشهای پرتاب کند. جادوهای ویچر در بازیها به شدت تقویت شده و قدرت آنها بسیار فراتر از چیزیست که در کتابها دیده میشود. اوضاع در خصوص معجونهای ویچرها هم به همین منوال است. استفاده از معجونها در کتاب، به دلیل اثرات جانبی شدید آنها، به هیچ وجه مثل بازیها ساده و معمول نیست. حضور هیولاها در جهان کتاب هم کم رنگتر از بازیها است. برخلاف بازیها که در آن انواع و اقسام هیولاها در اقصی نقاط جهان یافت شده و مانند حیوانات معمولی در دل طبیعت زندگی میکنند، هیولاهای کتابهای مجموعهی ویچر جانورانی نادر هستند و به همین دلیل نقش این شکارچیان در جهان این آثار بسیار کم رنگتر از بازیهاست. همین امر امرار معاش برای یک ویچر را سخت کرده و یکی از مهمترین مشکلات در زندگی گرالت است.
روابط گرالت با سایر قهرمانان داستان هم تفاوتهای زیادی در کتابها و بازیها دارد. به عنوان مثال، شخصیت «ینفر» در بازیها بیش از اندازه سرد و جنگجو به تصویر کشیده میشود. ینفر در بازیها برای زندگی در کنار گرالت مردد است و اولویتهای مهمتری در زندگی خود دارد. اما در کتابها، عشق میان ینفر و گرالت عمیقتر بوده و این جادوگر زیبا روی لحظهای برای زندگی در کنار گرگ سفید تردید ندارد. نمونهی دیگر، رابطهی عاشقانهی میان گرالت و «تریس مریگولد» است. آنها در کتاب تنها دوستان یکدیگر هستند و گرالت فقط یکبار با او وارد رابطهی عاشقانه شده که از انجام این کار هم پشیمان است. اما تریس در قسمت دوم بازی، یگانه معشوق گرالت بوده و حتی سعی دارد جای ینفر را هم برای او بگیرد.
نقش ارتش وایلد هانت (Wild Hunt) و الفهای «ان ال» هم در بازی بسیار متفاوت از کتابها است. این نژاد از الفها در جهان خود با نژاد هوشمندی از اسبهای تکشاخ نبردی طولانی را تجربه میکنند و تنها به صورت اشباحی در حال حرکت در آسمان میتوانند به دنیاهای دیگر سفر کنند. هرچند که این نژاد از الفها حتی در کتابها هم به دنبال سیری هستند، اما هدف آنها از به دام انداختن سیری هیچ ارتباطی با نجات جهان و «سرمای سفید» ندارد. در واقع سرمای سفید یک پدیدهی آب و هوایی است که تنها در دنیای گرالت رخ میدهد و به هیچ وجه آنطور که در بازیها ادعا میشود، نابودگر جهانها و عامل وقوع آخرالزمان نیست. تفاوتهای کتابهای مجموعهی ویچر و بازیهای آن تنها به این موارد خلاصه نمیشود، اما نمونههای یاد شده برخی از مهمترین آنها را در بر دارد. البته برخی از تفاوتهای یاد شده کاملا منطقی و قابل دفاع است. تغییراتی مثل افزایش قدرت جادوها و تاکید بر شمشیر نقرهای برای جذابتر شدن تجربهی بازی لازم بودند. تغییر شخصیت گرالت هم به دلیل تصمیم هوشمندانه سیدی پراجکت رد در نوع روایت داستان کاملا قابل دفاع است.
نتفلیکس که پیش از این با اقتباس تلویزیونی از بازیهای «کسلوانیا»، توانایی خود را به همگان ثابت کرده
داستان مجموعه بازیهای ویچر پنج سال پس از وقایع کتابها روایت میشود. همانطور که در طول بازی هم گفته شده، گرالت در آخرین ماجراجویی خود در کتابها طی یک درگیری با مردم خشمگین ریویا به حد مرگ مجروح شده و نهایتا توسط سیری نجات پیدا کرده و به همراه ینفر به مکانی دور دست انتقال داده میشود. سازندگان بازیها با استناد به این وقایع و آسیبهای ناشی از آن، گرالت را در بازی به فراموشی مبتلا کرده و با استفاده از این حقهی ساده، تغییرات در شخصیت و رفتار او را توجیه میکنند. با این حال، ساپکوفسکی همواره داستانهای خود و بازیها را دو جهان مجزا از هم دانسته و بارها تاکید کرده که بازیها را دنبالهی معنوی آثار خود نمیداند.
متاسفانه موضع ساپکوفسکی در خصوص بازیهای ویچر چندان موضع مثبتی نیست. او نه تنها به شدت با هرنوع اشاره به وقایع بازیها در کتابهای آتی خود مخالف است، بلکه طی مصاحبهای در سال ۲۰۱۲ با سایت «یوروگیمر»، ادعا کرد که عامل موفقیت جهانی بازیهای ویچر، شهرت کتابهایی بود که وی از سال ۱۹۹۸ اقدام به انتشار آنها کرده. او در این مصاحبه گفته که موفقیت کتابهای او بسیار بیشتر از بازیها بوده! این در حالی است که اولین کتاب از مجموعهی ویچر (آخرین آرزو) پیش از انتشار بازیها تنها به ۶ زبان ترجمه شده بود و پس از به بیش از ۲۰ زبان! ساپکوفسکی حتی در سال ۲۰۱۸ از شرکت سیدی پراجکت رد برای دریافت بخشی از سود حاصل از فروش بازیها شکایت کرد و این شرکت بازیسازی لهستانی با اینکه از نظر قانونی وظیفهای برای پرداخت بیشتر به نویسنده نداشت، برای احترام به زحمات ساپکوفسکی با وی به توافق رسید. مواضع تند ساپکوفسکی در خصوص بازیها و غرور بیش از اندازهی او حتی «دیمیتری گلوخوفسکی» خالق مجموعه کتابهای پسا آخرالزمانی «مترو» را نیز به واکنش وا داشت. گلوخوفسکی هم مثل ساپکوفسکی تجربهی تبدیل شدن کتابهایش به بازیهایی پرطرفدار را دارد، اما برخلاف نویسندهی لهستانی، بازیها را عامل مهمی در محبوبیت کارهای خود بین مردم جهان میداند. او نه تنها با مواضع ساپکوفسکی مخالف است، بلکه این نویسنده را یک «احمق پیر» خطاب کرده و ادعا میکند که بدون بازیها و تبلیغات ناشی از آن، آثار وی و ساپکوفسکی هرگز از اروپای شرقی فراتر نمیرفت.
آنچه این روزها نام مجموعهی ویچر را یک بار دیگر سر زبانها انداخته، ساخته شدن سریالی براساس جهان این اثر است. شبکهی نتفلیکس که پیش از این با اقتباس تلویزیونی از بازیهای «کسلوانیا»، توانایی خود در این حوزه را به همگان ثابت کرده، حالا با کمک «لارن اشمیت هیسریچ»، نویسنده و تهیه کنندهی سریال محبوب «بیباک» (Daredevil) سعی دارد تا این بار داستان گرگ سفید و همراهان او را در قالب یک مجموعهی تلویزیونی بازگو کند. اطلاعات زیادی از داستان و پیش زمینهی این سریال در دست نیست، اما با توجه به اولین تریلر رسمی منتشر شده از آن، میتوان انتظار داشت که سریال ویچر یک اقتباس نسبتا مستقیم از کتابهای این مجموعه باشد. «هنری کویل» که بیشتر به عنوان سوپرمن جهان DC شناخته میشود، نقش گرالت را در سریال ویچر ایفا میکند. در کنار او بازیگران دیگری همچون «آنیا شالوترا» برای اینفای نقش ینفر و «فریا آلان» در نقش سیری ظاهر خواهند شد.
گروه سازندهی این اثر، یعنی استودیو «هایومایند» پیش از این هم آثار موفقی در ژانر تخیلی ارائه کرده که مهمترین آن مجموعهی «فضای گسترده» (The Expanse) است. سازندگان ویچر به طور رسمی همکاری خود با آندری ساپکوفسکی را تایید کرده و او را به عنوان مشاور هنری پروژه معرفی کردهاند. براساس گفتههای هیسریچ در مصاحبهای با «هفته نامهی سرگرمی»، مجموعهی ویچر براساس کتابها ساخته خواهد شد و داستان گرالت را پیش از وقایع بازیها روایت خواهد کرد. او هستهی اصلی سریال را رابطهی میان گرالت، ینفر و سیری معرفی کرد. وی مدعی شد که این سریال فاقد یک نقش منفی محوری است و بیشتر سعی دارد تا با معرفی مجموعهای از شخصیتهای خاکستری، بینندگان را در جهانی قرار دهد که امیال و نیات شخصیتهای آن مانند جهان ما قابل درک و ملموس باشد. او در مصاحبهی خود گفت که شخصیتهای این سریال هموراه خوب یا بد نیستند و ممکن است در طول روایت داستان شاهد تغییر مواضع آنها باشیم.
هیسریچ همچنین از انتخاب هنری کویل به عنوان گرالت دفاع کرده و او را یکی از طرفداران مجموعهی ویچر معرفی میکند. براساس گفتههای او، کویل آنقدر به مجموعه کتابها و بازیهای ویچر علاقه داشته که پیش از شروع فیلمبرداری به صورت خودجوش برای حضور در سریال تلاش کرده و با سازندگان آن تماس گرفته است. تاکنون حضور شخصیتهای دیگری مثل «تریس»، «رجیس خون آشام» و «امیر ون امریس» پادشاه نه چندان خوشنام «نیلفگارد» هم در سریال تایید شده است. با این همه، به دلیل ریشه داشتن این اثر در کتابها، بسیاری از طرفداران مجموعهی ویچر که تنها به تجربهی بازیها پرداختهاند، نسبت به آنچه «تفاوتها میان سریال و بازی» بیان میشود، مواضع انتقادی اتخاذ کردهند. همانطور که پیش از اشاره کردیم، تفاوتهای مهمی میان کتابهای مجموعهی ویچر و بازیهای آن وجود دارد و از آنجایی که سریال نتفلیکس هم اقتباسی از کتابها خواهد بود، طبیعیست که این تفاوتها حالا بیشتر به چشم طرفداران گرالت و ماجراجوییهای او در بازیها بیاید. البته برخلاف ساپکوفسکی که جهان بازیها و کتابها را به هیچ عنوان مرتبط نمیداند، هیسریچ امکان اقتباس از بازیها در آینده را به مردود و منتفی ندانسته است.
نتفلیکس و مجموعهی ویچر، هر دو ثابت کردهاند که پتانسیل کافی برای روایت داستانهایی بیاد ماندنی و ماجراجوییهایی پرهیجان را دارند. گرالت و داستانهای او سالهاست که طرفداران ژانر فانتزی را در حوزههای مختلف هنری سرگرم کرده است و حالا یکی از موفقترین و در عین حال، جوانترین شبکههای سرگرمی جهان یعنی نتفلیکس سعی دارد تا پای این قهرمان را یک بار دیگر به جهان سینما و تلویزیون بازکند. هرچند که تجربهی قبلی حضور گرالت در این حوزه یک شکست تمام عیار بود، اما حتی با همین اطلاعات اندکی که از مجموعهی ویچر شبکهی نتفلیکس در اختیار داریم، میتوان با اطمینان گفت که این بار شاهد خلق اثری به مراتب بهتر و قویتر خواهیم بود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید